eitaa logo
شهید گمنام
3.3هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.2هزار ویدیو
93 فایل
🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ࢪفیق‌شهیدشهیدت‌میڪند.🥀 ارتباط با مدیر کانال شهید گمنام ⤵️⤵️⤵️ @khakreezfarhangi ⤵️⤵️⤵️ @gomnam30 خادم تبادل ⤵️⤵️⤵️ @YaFateme1349
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹رفتی ولی فراق تو باور نمی‌شود...داغی شبیه داغ برادر نمی‌شود ... 🔰توضیح درباره عکس:تیرماه ۱۳٦٦ ، گلزار شهدای همدان وداع قهرمان مبارزه با نفس فرمانده اطلاعات‌عملیات‌لشکر۳۲انصارالحسین با برادر قهرمان خود محمدامیر چیت‌سازیان از فرماندهان گردان مهندسی جهادسازندگی که در عملیات نصر۴ به شهادت رسید. 🌷شادی روح هر دو عزیز صلوات.... 🔸عکاس : عبدالرضا چاردولی @shahid_gomnam15
شهیـد یعنی: به خیرگذشت... نزدیک بود بمیرد! تـــو چه می کنی در این میانه...؟! یادت نرود ... شهید بیدارت می کند ... شهید دستت را می گیرد ... شهید بلندت می کند ... @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حال و هوایی این چُنینم آرزوست🥀 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ماه زنده شدن مردگان (فضیلت ماه رجب) 🎙 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
شهید گمنام
به ابراهيم که تا آن موقع نميشــناختمش گفتم: رفيق، اين پاي من آســيب ديده. هواي ما رو داشته باش. َ
مسابقات قهرماني باشگاهها در سال 1355 بود. مقام اول مسابقات، هم جايزه نقدي ميگرفت هم به انتخابي کشــور ميرفت. ابراهيم در اوج آمادگي بود. هرکس يک مسابقه از او ميديد اين مطلب را تأييد ميكرد. مربيان ميگفتند: امسال در 74 کيلو کسي حريف ابراهيم نيست. مسابقات شروع شــد. ابراهيم همه را يکي يکي از پيش رو برميداشت. با چهار کشتي که برگزار کرد به نيمه نهائي رسيد. کشتيها را يا ضربه ميکرد ُرد. يا با امتياز بالا ميب به رفقايم گفتم: مطمئن باشــيد، امسال يه کشتيگير از باشگاه ما ميره تيم ملي. در ديدار نيمه نهائي با اينکه حريفش خيلي مطرح بود ولي ابراهيم برنده شد. او با اقتدار به فينال رفت. حريف پاياني او آقاي »محمود.ك« بود. ايشان همان سال قهرمان مسابقات ارتشهاي جهان شده بود. قبل از شروع فينال رفتم پيش ابراهيم توی رختکن و گفتم: من مسابقه هاي حريفت رو ديدم. خيلي ضعيفه، فقط ابرام جون، تو رو خدا دقت كن. خوب کشتي بگير، من مطمئنم امسال برا تيم ملي انتخاب ميشي. مربي، آخرين توصيه ها را به ابراهيم گوشــزد ميکرد. در حالي که ابراهيم بندهاي کفشش را مي بست. بعد با هم به سمت تشک رفتند رفیق شهیدم🥀 ادامه دارد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
آیت الله بهاء الدینی آمده بودند شیراز. طلبه ها از ایشان درس اخلاق خواستند. آقا فرمودند: بروید صیاد شیرازی شوید. اگر صیاد شیرازی شدید، هم دنیا دارید هم آخرت. @shahid_gomnam15
«♥️🕊» بِـسـمِ‌رَبِّ‌الحـسـیـن|❁ انت‌فے‌‌♡ے‌‌یاحسین :))♥️ 🕊¦↫ ♥️¦↫ @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 میگفت... هر کسی چهل روز زیارت عاشورا بخواند و ثوابش را هدیه بفرستد حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم ✍معطل چی هستی؟ ۴۰تا زیارت عاشورا در برابر حاجتت... گفته بودی چه حاجتی داری؟ "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست" ⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3400007970C7419aa8d81 امدنت اتفاقی نیس رفیق
🌷کتاب (کتاب مخفی) 🌷 ماهان تمام حرف ها و نصیحت هایشان را شنیده بود. قرار بر آن بود تا کتاب را به مرز فارس برساند، آن جا کاتب دیگری به نام بهرام، از روی این کتاب رونویسی می کرد و کتاب تازه را به مرز توران می فرستاد. هیچ وقت ماهان فکرش را هم نمی کرد که همان ابتدای راه، پشت تخته سنگی بخوابد و ناخواسته صدای دشمنان محمد را که برای قتلش نقشه می کشیدند، بشنود. ترسیده پا به فرار گذاشته بود و یکی از دشمنان با اسب دنبالش کرده بود. ماهان از فکر و خیال بیرون آمد. نگاهی به اطراف انداخت. برهوت تمام ناشدنی بود! با این که پیاله ای شیر و چند رطب خورده بود و چندان گرسنه نبود، اما ساعتی را که با پای پیاده آمده بود، سخت او را تشنه کرده بود. ماهان صدایش را بلند می کند و رو به مهاجمان که جلوتر می روند، می گوید: _ آهای! جانی برایم نمانده. تشنه ام ! خالد میان رفتن، سرش را به عقب بر می گرداند و به ماهان نگاه می کند. _ جان تازه میخواهی چه کنی؟! دوباره به برابرش، برهوت تمام نشدنی نگاه می کند و ادامه می دهد: _ همین نیمه جانت را نیز فردا از تو خواهیم گرفت. می خندد. ادامه دارد... @shahid_gomnam15
🌷‌ کتاب (کتاب مخفی) 🌷 از خنده اش ابو حامد نیز می خندند. سلیمان اما توی حال خودش مشغول زمزمه آواز است. ماهان می پرسد: _ با من چه می کنید ؟! مرا می کشید ؟! ابو حامد میان خنده جواب می دهد: _ چه خیال کرده ای ؟! این همه راه دنبالت نیامده ایم که رهایت کنیم . خالد پشت به ماهان و رو به برهوت ، با دست اشاره می کند به خورشید . _ به آن خورشید نگاه کن . ماهان به خورشید کم رنگی که تا غروبش فاصله زیادی نمانده بود نگاه می کند. خالد ادامه می دهد: _ این آخرین خورشید و آخرین غروب زندگی توست ! ماهان غمگین و افسرده به خورشید نگاه می کند. اسب بی سوار او را به جلو می کشد و او مجال ایستادن ندارد. طنابی دور تنش پیچیده اند ، کهنه اما ضخیم است . بازوانش از شدت فشار طناب، خراشیده و زخمی شده . ماهان می پرسد _ چرا باید بمیرم؟! برای کاری که نکرده ام ؟! ابو حامد جواب می دهد: _ اگر راست می گویی و کاری نکرده ای ، بگو چرا از ما می گریختی؟! از چه ترسیده بودی ؟! ماهان جواب می دهد: _ از بیم جان ! از آن تیغ شمشیر که رفیقتان بر من کشید! یادتان نیست ؟! من با پای پیاده بر خاک کویر می دویدم و او نعره کشان شمشیرش را در هوا تکان می داد ! @shahid_gomnam15
شهید گمنام
این شهید را می شناسی⁉️‼️ خیلی شجاع بود! کمتر کسی می توانست راپل هایی که او انجام میداد را انجام دهد
شهیدی که هنوز مادرش را باور ندارد🥺💔🥀 https://eitaa.com/joinchat/1540030508C7b19861ab2 برای بیشتر آشنا شدن با شهید به جمع شهدایی ما بپیوندید با حضور افتخاری 😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم 🔸🔹🔹🔸 که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود🙏 نَفْسَکَ، 🔹 فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ، رَسُولَکَ، 🔹 فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ، حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم 🔹 تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ . 🌟 ✨ دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ 🔹یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ 🔹 ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک ✨ علی(علیه السلام) : 🌿 هرکس از پیروان ما هر روز این چهار حمد را بخواند خداوند او را چهار چیز کرامت فرماید 1️⃣ عمر طبیعی 2️⃣ مال و فرزند بسیار 3️⃣ با ایمان از دنیا رفتن 4️⃣ بی‌حساب داخل بهشت شدن 🍃 اَلّذی عَرَّفََنی نَفسَهُ وَلَم یَترُکنی عُمیانَ اَلقََلب 🍃 اَلّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِمُحَمَّدٍ صَلَّی اَللهُ عَلَیهِ وَالِه 🍃 لِلّهِ اَلَّذی جَعَلَ رِِزقی فی یَدِه وَلَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس 🍃 اَلَّذی سَتَرذنوبی وَ عُیُوبی وَلَم یَفضَحنی بَینَ الخلائق الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مادری که بعد از ۴ سال،استخوان و لباسهای فرزندش را برایش آوردند💔 🔹پیکر شهید در تاریخ ۲ شهریور ۱۳۹۹(مصادف با سوم محرم)در خان طومان سوریه کشف شد.در تاریخ ۲ مهر ۱۳۹۹(مصادف با پنجم صفر)پیکر این شهید مدافع حرم شناسایی شد.پیکر پاک و مطهر شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده در ۲۴ مهر ۱۳۹۹ (مصادف با ۲۷ صفر) در گلزار شهدای امامزاده ابراهیم(ع) شهرستان آمل تشییع و به خاک سپرده شد. 🥀 سلام صبحتون شهدایی ‍ @shahid_gomnam15
‍ 💌🍃 ✖️👌🏻 ⇦تفاوت ایشااللـہ ، انشااللـہ و ان‌شاءاللـہ درڪجاست⁉️ •[ ایشاالله: ]• ⇦یعنے خدا را بـہ خاڪ سپردیم. (نعوذبالله) (استغفرالله) . •[ انشااللہ : ]• ⇦یعنے ما خدا را ایجاد ڪردیم. (نعوذبالله) (استغفرالله) •[ : ]• ⇦یعنے اگر خداوند مقدر فرمود. (بـہ خواست خدا) . @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💟آقاجانم ،امام خامنه ای عزیز 🌹شما دعا بفرمایید ، 🌹ما آمین بگوئیم... ❤️ ❤ جانم فدای نائب امام زمانم ‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙دعای هر روز بعد نمازواجب بخونیم خیلی ثواب داره☝️🌺 🤲یا من ارجوه لکل خیر ... با صدای ماندگار مرحوم سیدقاسم موسوی قهار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15
شهید گمنام
مسابقات قهرماني باشگاهها در سال 1355 بود. مقام اول مسابقات، هم جايزه نقدي ميگرفت هم به انتخابي کشــ
من ســريع رفتم و بين تماشاگرها نشستم. ابراهيم روي تشک رفت. حريف ابراهيــم هم وارد شــد. هنوز داور نيامده بود. ابراهيــم جلو رفت و با لبخند به حريفش سالم كرد و دست داد. حريف او چيزي گفت كه متوجه نشدم. اما ابراهيم سرش را به عالمت تائيد تکان داد. بعد هم حريف او جائي را در بالای سالن بين تماشاگرها به او نشان داد! من هم برگشــتم و نگاه کردم. ديدم پيرزني تنها، تســبيح به دســت، بالاي سکوها نشسته. نفهميدم چه گفتند و چه شــد. اما ابراهيم خيلي بد کشــتي را شــروع کرد. همه اش دفاع ميکرد. بيچاره مربي ابراهيم، اينقدر داد زد و راهنمائيکرد که ِصدايــش گرفت. ابراهيم انگار چيزي از فريادهاي مربي و حتي داد زدنهاي من را نميشنيد. فقط وقت را تلف ميکرد! حريف ابراهيم با اينکه در ابتدا خيلي ترسيده بود اما جرأت پيدا کرد. مرتب حمله ميکرد. ابراهيم هم با خونسردي مشغول دفاع بود. داور اوليــن اخطــار و بعد هم دومين اخطار را به ابراهيــم داد. در پايان هم ابراهيم سه اخطاره شد و باخت و حريف ابراهيم قهرمان 74 کيلو شد! وقتي داور دســت حريف را بالا ميبرد ابراهيم خوشــحال بــود! انگار که خودش قهرمان شده! بعد هر دو کشتيگير يکديگر را بغل کردند. ِ حريف ابراهيم در حالي که از خوشــحالي گريه ميکرد خم شــد و دست ابراهيم را بوســيد! دو کشــتي گير در حال خروج از سالن بودند. من از بالاي سکوها پريدم پائين. باعصبانيت سمت ابراهيم آمدم. داد زدم و گفتــم: آدم عاقــل، اين چه وضع کشــتي بود؟ بعــد هم از زور عصبانيت با مشــت زدم به بازوي ابراهيم و گفتم: آخه اگه نميخواي کشتي بگيري بگو، ما رو هم معطل نکن. ابراهيم خيلي آرام و با لبخند هميشگي گفت: اينقدر حرص نخور 🥀 ادامه دارد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahid_gomnam15