#حدیث
یعنی زمانی میاد که همه بی دین میشوند و دین برایشان اهمیتی ندارد !
و اگر بخواهیم دین دار باشیم باید سختی بکشیم !
@shahid_gomnam15
💫 نماز بسیار مهم شب بیست و نهم ماه رجب (امشب)
🌷پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله:
هر کس در شب بیست و نهم ماه رجب، ۱۲ رکعت نماز (۶تانماز ۲رکعتی) در هر رکعت بعد از حمد، ۱۰ بار سوره اعلی و ۱۰ بار سوره قدر(انا انزلنا) بخواند و هنگامی که نماز را به پایان برد، ۱۰۰ بار بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) صلوات بفرستد و ۱۰۰ بار به درگاه خداوند متعال استغفار کند(استغفرالله و اتوب الیه)، در این صورت خداوند سبحان، ثواب عبادت فرشتگان را برای او مینویسد.
(اقبال الاعمال سید ابن طاووس)
#قرارِعاشقۍ❤️
قࢪائت دعاے فرج ...
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 💐💚
@shahid_gomnam15
#آࢪزوےِشھـٰادٺࢪاهمہداࢪنداماتنھا
اندکےشھیدمیشوند . . !
چونتنھآ ؛
اندکےشھیدانہزندگیمیکنند...💔
🌙شب و عاقبتمون شهدایی🤲🏼
#یادشهداباصلوات
@shahid_gomnam15
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
🔸🔹#دعای_عصر_غیبت🔹🔸
#دعایی که در زمان غیبت بایدهر روز خوانده شود🙏
#اللهُمَّ_عَرِّفنیِ نَفْسَکَ،
🔹 فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنی نَفْسَکَ لَمْ اَعرِفْ رَسُولَکَ،
#اَللهُمَّ_عَرِّفنی رَسُولَکَ،
🔹 فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعرِّفْ حُجَّتَکَ،
#اللهُمَّ_عَرِّفنی حُجَّتکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَْم
🔹 تُعَرِّفنی حُجَّتکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینیِ .
🌟 #دعای_غریق
✨ دعای تثبیت ایمان دراخرالزمان
یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ
🔹یا رَحِیمُ یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ 🔹
ثَبِّتْ قَلْبِیِ عَلی دِینک
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
5714915861.mp3
2.75M
با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار
و هــر روز🕊📿
❣ دعای_عهد بخون... ❀❀❣
🎙با صدای #استادفرهمند
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲🏻
. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیّـت
برادرشھیدابراهیمهادے 🌿'
#صفـــ۱۸ــفحه 📚
•﴿رفیقشھیدمابراهیمهادے﴾•
کلام شهید
و سلام بر او که می گفت:
«حضرت صاحب الزمان(عج)
خدا به شما صبر دهد
زیرا او منتظر ماست
نه اینکه ما منتظر او باشیم
هنگامی میشود گفت منتظریم
که خود را اصلاح کنیم
ولی اگر خود را اصلاح نکنیم
هیچ گاه ظهور نخواهد کرد»
😔😔
#شهید_احمد_مشلب🕊
@shahid_gomnam15
گاهی برای #شهید_شدن یک خلوت هم کافیست...
شهید سجاد عفتی🕊🌹
#سلام_صبحتون_شهدایی
@shahid_gomnam15
#حدیث💌
امامموسیٰکاظمعلیهالسلام؛
هرگاهاززمینوزمینیاندلتنگشدی
بهآسماننگاهکنوسهباربگو:
"بسماللهالرحمنالرحيم"
@shahid_gomnam15
🦋هرچه میتوانید در این دنیا دستگیری کنید و انفاق نمایید که این کار مانند هرس کردن شاخههای اضافی درختان میوه در فصل پاییز میماند که باعث رشد و باروری بیشتر و درنهایت عاقبتبهخیری شما خواهد شد.
🌹 فرازی از وصیتنامه #شهید_مدافع_حرم محمد معافی
@shahid_gomnam15
﷽
🌿یہ موقع از
گناهات خجالت نڪشیا
مهدی هست؛
جور ِ تڪ تڪ گناھاتو میکشہ ..!(:💔
#امام_زمانم💔🥀
@shahid_gomnam15
شهید گمنام
چند ماه از پيروزي انقلاب گذشت. يکي از دوستان به من گفت: فردا با ابراهيم برويد ســازمان تربيت بدني،
داشتم گزارش را مينوشتم. گفتم: حتمًا يك رونوشت براي شوراي انقلاب
ميفرستيم. ابراهيم پرسيد: ميتونم گزارش رو ببينم؟
گفتم: بيا اين گزارش، اين هم حكم انفصال از خدمت!
گزارش را بادقت نگاه کرد. بعد پرسيد: خودت با اين آقا صحبت کردي؟
گفتم: نه، لازم نيست، همه ميدونند چه جورآدميه!
جواب داد: نشــد ديگه، مگه نشــنيدي: فقط انســان دروغگــو، هر چه که
ميشنود را تأييد ميکند!
گفتم: آخه بچه هاي همان فدراســيون خبر دادند... پريد تو حرفم و گفت:
آدرس منزل اين آقا رو داري؟ گفتم: بله هست.
ابراهيم ادامه داد: بيا امروز عصر بريم در خونه اش، ببينيم اين آقا كيه، حرفش
چيه!
من هم بعد چند لحظه سکوت گفتم: باشه.
عصر بعد از اتمام کار آدرس را برداشتم و با موتور رفتيم.
آدرس او بالاتــر از پــل ســيد خندان بــود. داخل کوچه ها دنبــال منزلش
ميگشــتيم. همان موقع آن آقا از راه رســيد. از روي عکســي که به گزارش
چسبيده بود او را شناختم.
اتومبيل بنز جلوي خانه اي ايستاد. خانمي که تقريبًا بيحجاب بود پياده شد
و در را باز کرد. بعد همان شخص با ماشين وارد شد.
گفتم: ديدي آقا ابرام! ديدي اين بابا مشکل داره.
گفت: بايد صحبت كنيم. بعد قضاوت کن.
موتور را بردم جلوي خانه و گذاشتم روي جک. ابراهيم زنگ خانه را زد.
آقا که هنوز توي حياط بود آمد جلوي در.
مردي درشــت هيکل بود. با ريش و سبيل تراشيده. با ديدن چهره ما دو نفر
در آن محله خيلي تعجب کرد! نگاهي به ما كرد و گفت: بفرمائيد؟!
#رفیق_شهیدم 🥀
ادامه دارد
@shahid_gomnam15
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلزار شهدایی اراک دعا گوی اعضای کانال هستیم
من در دوران دبیرستان برای مطالعه به کتابخانه فرهنگسرای کومش می رفتم. عباس هم مرتب به کتابخانه می آمد. آن جا با هم یک گپ و گفتی داشتیم و گاهی کنار هم می نشستیم. آن خاطره ای که بیادم هست وقتی اذان در محوطه فرهنگسرا پخش می شد او خودکارش را روی میز می گذاشت و کتاب را می بست و به نمازخانه ی کتابخانه می رفت. این صحنه را بار ها من دیده بودم.
#عباس_دانشگر
@shahid_gomnam15
ما در قبال ٺمام ڪسانے ڪه ڪج میروند مسئولیم؛
حق نداریم با آنها تند برخورد ڪنیم
از ڪجا معلوم ڪه ما در انحراف اینها نقشے نداشته باشیم ؟!👌
#شهید_ابراهیم_همٺ
@shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☆🕊🥀#استوری
یــــــــــٰاࢪانھمـــــہڔفتنـــــد…
افســــوسڪہجامــٰاندہمنـــــم:)💔
#حاج_قاسم
@shahid_gomnam15
🌸 بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸
هجدهمین روز (1اسفند) چله ی ختم صلوات مون هدیه به روح مطهر #شهید_مهدی_باکری سلامتی و تعجیل در فرج حضرت مهدی (عج) میباشد #ختم_صلوات دست جمعی مون روزانه ۱۰۰ مرتبه
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
🌱🌸🌱🌺🌱🌸🌱🌺🌱🌸🌱🌺🌱
گروه ختم صلوات مون
⤵️⤵️⤵️
https://eitaa.com/joinchat/3400007970C7419aa8d81
پسرم مدتی در پروژه های راه سازی به عنوان مهندس ناظر فعالیت داشت، یک روز آمد گفت بابا دیگه اونجا جای من نیست. گفت پیشنهاد رشوه به من دادند، من دیگه اونجا نمی رم. پسرم دیگر انجا نرفت و گفت: من از این نان ها نمی توانم بخورم. همه ملامتش می کردند. چون آنجا مسئول پروژه بود و موقعیت و درآمد خوبی داشت. اما سید دیگر سر آن کار نرفت.
#سید_میلاد_مصطفوی
@shahid_gomnam15
باید واستید
شما بچههایِ انقلابید
باید پایِ انقلاب واستید..!
#حضرت_آقا❤️
@shahid_gomnam15
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷
#قسمت_پنجاه_سوم
اشاره می کند به مرد کناری .
_ این اسب را ببر و سیراب کن !
مرد افسار اسب را از دست زبیر می گیرد و دوباره در دل تاریکی ، پشت خیمه ها محو می شود . نصرانی سیراب شده است . مشک را به زبیر بر می گرداند و سری تکان می دهد و می گوید:
_ از آبی که دادی پشیمانی ؟!
زبیر لبخند می زند.
_ پشیمان ؟! سخاوت ندامت ندارد ! چرا باید پشیمان باشم ؟!'
نصرانی نگاهی به خیمه ها می اندازد و می گوید:
_ از سیراب کردن پیروان مسیح !
زبیر می خندد و هیچ نمی گوید . آرام میان خیمه ها راه می روند . بالای سر هر خیمه مشعل کوچکی روشن است . نصرانی کنجکاو به اطراف نگاه می کند. زبیر می پرسد :
_ تا مرز ایران بیشتر از ده روز راه است ! تمام این راه را تنها می روی ؟!
نصرانی سری تکان می دهد.
_ آری !
زبیر به شال دور کمر نصرانی نگاه می کند و می گوید:
_ مسافری در شب ، نصرانی ، بی شمشیر ، در مسیر ایران ! و عجیب تر این که ایران در پشت سر توست ! نه در برابرت .
می خندد.
_ راست بگو نصرانی ! هیچ چیز تو عادی نیست ! از شرق حرف می زنی اما به غرب می روی !
ادامه دارد...
#کتاب_مخفی
@shahid_gomnam15