بنیت زیارتش هر روز میخوانیم
صلی الله علیک یا اباعبدالله
صلی الله علیک یااباعبدالله
صلی الله علیک یااباعبدالله
السلام علیک یابن رسول الله
السلام علیک یابن امیرالمومنین وابن سید الوصیین
السلام علیک یابن فاطمه سیده النساء العالمین,
السلام علیک یا ثارالله وابن ثاره
السلام علیک ورحمت الله وبرکاته.
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
#مطلب
⭕️ روش شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی برای جذب کردن دیگران به مسجد و هیات🌹
💟بارها ميديدم ابراهيم هادی، با بچه هائي که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دينی بودند رفيق ميشد. آنها را جذب ورزش ميکرد و به مرور به مسجد و هيئت ميكشاند.
💟يکي از آن ها خيلي از بقيه بدتر بود. هميشه از خوردن مشروب و کارهاي خلافش ميگفت!
💟اصلاً چيزي از دين نميدانست. نه نماز و نه روزه، به هيچ چیز هم اهميت نميداد.
💟حتي ميگفت: تا حالا هيچ جلســه مذهبي يا هيئت نرفته ام.
💟به ابراهيم گفتم: آقا ابرام اينها کي هستند دنبال خودت مياري!؟
با تعجب پرسيد: چطور، چي شده؟!
💟گفتم: ديشب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت ميکرد. از مظلوميت امام حسين(ع) و کارهاي يزيد ميگفت. اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت گوش ميکرد. وقتي چراغ ها خاموش شد. به جاي اينکه اشك بريزه، مرتب فحش هاي ناجور به يزيد ميداد!!
💟ابراهيم داشت با تعجب گوش ميکرد. يكدفعه زد زير خنده. بعد هم گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين(ع)که رفيق بشه تغيير ميكنه. ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم.
💟دوستي ابراهيم با اين پسر به جايي رسيد که همه كارهاي اشتباهش را کنار گذاشت. او يکي از بچه هاي خوب ورزشکار شد.
💟چند ماه بعد و در يکي از روزهاي عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يک جعبه شيريني خريد و پخش کرد.
💟بعد گفت: رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم. از خدا خيلي ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و...
ما هم بــا تعجب نگاهش ميکرديم.
💟چقدر زيبا يکي يکي بچه ها را جذب ورزش ميکرد، بعد هم آنها را به مسجد و هيئت ميکشاند و به قول خودش مي انداخت تو دامن امام حسين(ع).
🗣دوست شهیدم #ابراهیم_هادی.
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
8.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥زیــبا وقابل توجــه
⭕️چگونه فریبشیطان رانخوریم⁉️
🎤 #استاد_رائفی_پور
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نصیحت یک اعدامی به یحیی پیامبر
#استاد_انصاریان
حتما گوش کنید خیلی جالبه
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ مداحی یک دقیقه
آمدهام عقده گشایی کنم یارضا
از درت ای شاه گدایی کنم
بر حرم دوست پرستو شوم
ریزه خور ضامن آهو شوم
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
مداحی آنلاین - زائر امام رضا علیه السلام - حجت الاسلام دارستانی.mp3
2.48M
♨️زائر امام رضا (ع)
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌👌👌
🎤حجت الاسلام #دارستانی
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
12.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما این کلیپ را ببینید
اگر قباا دیدین باز بیینید
👆👆👆👆
شهدا زنده هستند
خواسشون به ما هست
دارند. مارا می بینند
کارامون را می بینند
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
سلام
دست نوشته های کانال
متعلق به همین کانال هست
اگر خواستید جایی قرار دهید
باید بدون فتو انتقال داده بشه
بقیه پستها با ذکر صلوات
می توانید استفاده کنید
موفق باشید
⭕️ با همدیگر خاطرات شهید عزیزمان #محمد_تورجی_زاده را با هم مرور میکنیم.
راوی:
علی تورجی (برادر شهید تورجی زاده )
🔰محمد وقتی از مشهد برگشت برای همه سوغاتی آورده بود سوغاتی همه را تحویل داد. بعد پارچه سفیدی را از ساک بیرون آورد. گفت: این برای خودم است. مادر با تعجب گفت:😳 این چیه!
محمد هم گفت: کفن!
🔰همه می دانستیم که شهید غسل و کفن ندارد. من شک ندارم که می خواست ما را آماده کند.
🔰قرار بود فردا با دوستانش عازم جبهه شود. همان روز رفتیم به گلستان شهدا. سر قبر شهید سید رحمان هاشمی. دیگر گریه نمی کرد.
🔰دو تن دیگر از دوستانش درکنار رحمان آرمیده بودند. به مزار آنها خیره شد. گویی چیزهایی را می دید که ما از آنها بی خبر بودیم.
🔰رفت سراغ مسئول گلستان شهدا. از او خواست در کنار سید رحمان کسی را دفن نکند! ایشان هم گفت:
🔰من نمی توانم قبر را نگه دارم. شاید فردا یک شهید آوردند وگفتند می خواهیم اینجا دفن کنیم.
🔰محمد نگاهی به صورت پیرمرد انداخت وگفت: شما فقط یک ماه اینجا را برای من نگه دار!!
🔰ظهر بودکه از خانواده خداحافظی کرد. داخل حیاط ایستاده بود. می خواست چیزی به مادر بگوید اما نگفت!
🔰یکی دوبار آمد حرفش را بزند ولی سکوت کرد. مرتب می رفت و می آمد. مادر پرسید: چیزی شده!؟ کمی مکث کرد. بعد گویی حرفش را عوض کرد و گفت: منتظر پدر هستم.
🔰به هر حال محمد از همه ما خداحافظی کرد و رفت.
🔰همان شب شوهر خواهرم را دیدم. پرسید: محمد چیزی به شما نگفت؟ گفتم:نه، چطور مگه!
گفت: امروز عصر آمد درب مغازه ما. حرفهایی زد که خیلی عجیب بود. حالت وصیت داشت.
🔰به من گفت: جنازه من را که آوردند از حسینیه بین فاطمه علیها السلام تشییع کنید. قبل از دفن لباس سپاه را به من بپوشانید.
🔰پیشابی بند #یا_زهراء_سلام_الله علیها به سر من ببندید. در گلستان شهدا در کنار سید رحمان مرا دفن کنید! پدر و مادرم مرا در قبر بگذارند! روی سنگ قبر من هم فقط بنویسید:
یا زهراء علیها السلام.❣
🔰خیلی نگران بودم. یاد حرفهای محمد به مسئول گلستان شهدا افتادم: یک ماه اینجا را برای من نگه دار.
🔰یعنی محمد می داند کی و چگونه شهید می شود!؟
🔰محمد وصیت نامه اش را نوشته بود. آن را در جایی گذاشته و رفته بود. این حوادث اضطراب من را زیاد کرده بود. یعنی دیگر محمد را نمی بینم!
🔰همه خاطرات کودکی، مدرسه، کار و ... در ذهنم مرور می شد.😔
🔰چند روز بعد نامه ای فرستاد. نصیحتهای شخصی برای من بود. مقداری پول در حساب داشت.
🔰گفته بود صدقه و ردّ مظالم بدهم! از افرادی هم پول طلبکار بود. گفت: اگر نیاوردند آنها را حلال می کنم.
🔰در پایان همان مطالب شوهر خواهرم را تکرار کرد. کجا و چگونه مرا به خاک بسپارید و ...
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
چای برای مراسم سید الشهدا
و به یاد شهید تورجی زاده
#ارسالی_از_اعضا
👆👆👆
مداحی آنلاین - آمدم ای شاه پناهم بده - حمید علیمی.mp3
4.25M
🌴آمدم ای شاه پناهم بده
🌴خط امانی ز گناهم بده
🎤 #حمیدعلیمی
بسیار زیبا👌👌👌
♠️🍃 @shahid_hadi124
♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️