eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
37هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
11.6هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🔹ماجرای خوابی که به حقیقت پیوست 🔸شهید محمدمهدی احمدی در سال ۱۳۷۷ در افغانستان متولد شد. جوانی نیکو سرشت و پاکیزه رفتار بود؛ از کودکی نماز می‌خواند، روزه می‌گرفت👌 و برای اهل بیت عصمت و طهارت(ع) روضه می‌خواند. از نوجوانی وارد ارتش افغانستان شد. 🔸با درگرفتن جنگ در سوریه و تهدید حرم آل‌الله توسط تکفیری‌ها به‌طور داوطلبانه به فاطمیون پیوست و مدافع حرم شد. او نیز از سربازانی بود که برای حضرت زینب(س) حسین‌وار سر خود را فدا کرد🕊 🔸محمدمهدی احمدی، همراه با جمع دیگری از همرزمانش به اسارت تکفیری‌ها در می‌آیند. آن طور که مادر شهید گفته، او در اسارت، مورد شکنجه تکفیری‌ها قرار گرفت و بخش‌های مختلف بدنش با چاقو مجروح شده بود و در نهایت سر از تنش جدا کردند😭. 🔸محمدمهدی احمدی در ۲۱ مرداد ماه سال ۹۴ در منطقه درعا در حلب سوریه به شهادت رسید. او یکی از جوان‌ترین شهدای مدافع حرم لقب گرفته است🌹 🔸مادر شهید مدافع حرم محمدمهدی احمدی در مصاحبه‌ای گفته بود: «پیش از به دنیا آمدن مهدی پدرش خواب دیده بود یک نفر مهدی را به آغوش او می‌دهد و می‌گوید که این پسر صالح و خوبی است که به تو داده می‌شود✨، اما در جوانی در خارج از کشورت در راه خدا کشته می‌شود. می‌دانستم یک روز شهید می‌شود. هر وقت او را می‌دیدم دلم می‌لرزید.»💔 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
☺️ ✴️ خبرنگار سی‌بی‌اس در سازمان ملل گزارش داده قطعنامه با ۱۱ رأی ممتنع، ۲ رأی موافق و ۲ رأی مخالف به تصویب نرسیده است. 🔹️منابع دیپلماتیک از شکست قطعنامه پیشنهادی آمریکا علیه ایران خبر می‌دهند. 🔹️آمریکا تنها توانسته یک عضو شورای امنیت را با خود همراه کند و تنها جمهوری دومینیکن به تمدید تحریم‌های تسلیحاتی ایران رای مثبت داد.چین و روسیه با رای منفی خود این قطعنامه را وتو کردند و یازده عضو دیگر عضو شورا نیز به آن رای ممتنع دادند. __فکرشو بکن حتی اروپا هم رای امریکا رو تایید نکرد این یعنی تازه فهمیدن بازی با دم شیر عواقب داره 🤷‍♂️😅 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
سلام پیام اعضای محترمی👆 که شما عزیزان شهدایی کمکشون کردید فیشهای برق و آب و گازش پرداخت شد امروز هم آن شٱ الله کرایه عقب افتاده اش را براشون واریز خواهیم کرد و مبلغی هم بهشون کمک خرجی خواهیم داد پیام‌های تمام عزیزانی که کمک کردن و درخواست دعا داشتن هم براشون فرستادیم آن شاء الله دعای حضرت زهرا سلام الله پشت سرتان و همیشه همراهتان باشد خادم خیریه
🌸💫🌸💫🌸 💫🌸💫🌸 🌸💫🌸 💫🌸 🌸 باسلام. من خانمی هستم اهل مشهد،بعدازآشنایی باشهیدابراهیم هادی معجزات زیادی رادرزندگیم دیدم خیلی دوست دارم آنهارابرای شما بیان کنم 👇👇👇 یکی ازاین معجزات معرفی یک شهیددرمشهدکه شهیدابراهیم هادی آنجارابه من درخواب نشان دادندوبه من گفتندوقتی دلتنگ من شدی سرمزاراین شهیدبرو... آشنایی من باشهیدابراهیم هادی ازکتاب سلام برابراهیم شروع شد،کتابی که تقریباده بارخوانده ام ولی هربارخواندن کتاب برایم تازگی دارد... من باخانواده ی همسرم سال گذشته به سفرراهیان نوررفتیم سفری بسیارمعنوی تاثیرگذارترین قسمت سفرکانال کمیل بودچون من کتاب رازکانال کمیل راهم خواندم آنجاحس وحال عجیبی داشتم...مابعدازبرگشتن ازجنوب می خواستیم به تهران برویم تابه مزاریادبودشهیدهادی هم برویم اماباتوجه به بارندگی های سال گذشته درعیدقسمت نشدبریم تهران... خیلی غصه خوردم که به تهران نرفتیم وبرگشتیم مشهدبعدازگذشت دوهفته دوسه روزی به تولدشهیدهادی مانده بوددلم خیلی گرفته بودباخودم گفتم اگرتهران بودم می رفتم سرمزاریادبودشهیدهادی ... شب خوابیدم درعالم خواب دیدم که به یک جلسه که خانم های بسیجی هم هستنددعوت شدم...بعدازجلسه انها مرابه یک اتاق راهنمایی کردندوگفتنداینم مزارشهیدهادی من وارداتاق شدم ازپله هاپایین رفتم وبه یک قبرسیمانی رسیدم هیچ نوشته ای روی قبرنبودخودم راروی مزارانداختم وتامی توانستم ضجه وناله زدم باشهیدحرف زدم بعدازمدتی وقتی ازروی مزاربلندشدم صحنه ی عجیبی دیدم... عکس یک شهیددیگر خیلی بزرگ روی همان قبرسیمانی حک شده بودوعکس شهیدابراهیم هادی خیلی کوچک زیرعکس ان شهیدحک شده بودهنوزمبهوت این مزاربودم که ناگهان باصدای اذان صبح ازخواب بیدارشدم خیلی به خوابم فکرکردم...اماآن شهیدی که ابراهیم هادی به من معرفی کردکسی نبودجزشهیدبرونسی... تاکیدمی کنم مزاری که به من نشان دادندهیچ عکس ونوشته ای روی آن نبودوبعدااین عکس هاراروی آن دیدم...حالامن هم درمشهدشهیدابراهیم هادی دارم.....تصمیم گرفتم بعدازاین تولدشهیدابراهیم هادی رابرسرمزارشهیدبرونسی بگیرم... شما را به خدا می‌سپارم 👆👆👆 و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 👈این داستان⇦《 عشق پیری 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎با چنان وجدی حرف می‌زد که حد نداشت ... با این سنش ... تازه هنوز حتی عقد هم نکردن ... اومد در خونه انسیه خانم، داد و بیداد که از زندگی من برو بیرون ... خبرش تو کل محل پیچیده ...😳 💢باورم نمی‌شد ... اون که شوهرش خیلی مرد خانواده بود و بهشون می‌رسید ... عشق پیری گر بجنبد ... میشه حال و روز اونها ... 🔹بقیه مشت تخمه رو خالی کردم توی ظرف ... حالا تو چرا اینقدر ذوق می‌کنی؟ ... مصیبت مردم خندیدن نداره ... حقش بود زنکه ... اون سری برگشته به من میگه ...😮 🔸صداش رو نازک کرد ... - داداشت که هیچ گلی به سر شما نزد ... ببینم تو سال دیگه ... پات رو میزاری جای پای مازیار ما ... یا داداش مهرانت؟ ... دختر من که از الان داره برای کنکور می‌خونه ...📚 🔻دستش رو دوباره برد توی ظرف تخمه ... خودش و دخترش فدام شن ... حالا ببینم دخترش توی این شرایط ... چه ... می‌خواد بخوره ... مازیار جونش که حاضر نشد حتی یه سر از تهران پاشه بیاد اینجا ... ماشاء الله آمار کل محل رو هم که داری ... این رو گفتم و با ناراحتی رفتم توی اتاق ... 💔دلم براشون می‌سوخت ... من بهتر از هر کسی می‌فهمیدم توی چه شرایط وحشتناکی قرار دارن ... فردا رفتم دنبال یه وکیل ... انسیه خانم کسی رو نداشت که کمکش کنه ... 💠اما چیزی رو که اون موقع متوجه نشدم ... حقیقتی بود که کم کم حواسم بهش جمع شد ... اوایل باورش سخت بود ... حتی با وجود اینکه به چشم می‌دیدم ... 🍃خدا ... روی من ... غیرت داشت ... محال بود آزاری، بی‌جواب بمونه ... قبل از اون ... هرگز صفات قهریه خدا رو ندیده بودم ...😔✨ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ نویسنده : 🌷🌷🌷🌷🌷🌷👇👇
🔻 👈این داستان⇦《 ریش سفیدها 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎براشون یه وکیل خوب پیدا کردم ... اما حقیقتا دلم می‌خواست زندگیشون رو برگردونم ... برای همین پیش از هر چیزی ... چند نفر دیگه رو هم راه انداختم و رفتیم سراغ شوهر انسیه خانم ... از هر دری وارد شدیم فایده نداشت ...😔 🔹این چیزی نیست که بشه درستش کرد ... خسته شدم از دست این زن ... با همه چیزش ساختم ... به خودشم گفتم ... می‌خواستم بعد از عروس شدن دخترم طلاقش بدم ... اما دیگه نمی‌کشم ... یهو بریدم ...😑 🔸با ناراحتی سرم رو انداختم پایین ... بعد از این همه سال زندگی مشترک؟ ... مگه شما نمی‌گید بچه‌هاتون رو دوست دارید و به خاطر اونها تحملش کردید ... 🔻نمی‌دونم چی شد ... یهو به خودم اومدم و سر از اینجا در آورده بودم ... اصلا هم پشیمون نیستم ... دو تاشون اخلاق ندارن ... حداقل این یکی پاچه مردم رو می‌گیره ... نه مال من رو که خسته از سر کار برمی‌گردم باید نق نق هم گوش کنم ... ▫️از هر دری وارد می شدیم فایده نداشت ... دست از پا درازتر اومدیم بیرون ... چند لحظه همون جا ایستادم ... 🍀خدایا ... اگر به خاطر دل من بود ... به حرمت تو ... همین جا همه‌شون رو بخشیدم ... خلاصه خلاص ... 📃امتحانات پایانی ترم اول ... پس فردا یه امتحان داشتم ... از سر و صدای سعید ... یه دونه گوشی مخصوص مته کارها ... از ابزار فروشی خریده بودم ... روی گوشم ... غرق مطالعه که مادرم آروم زد روی شونه‌ام... سریع گوشی رو برداشتم ...🎧 - تلفن☎️ کارت داره ... انسیه خانمه ... 🍃✨از جا بلند شدم ... - خدایا به امید تو ... 💢دلم با جواب دادن نبود ... توی ایام امتحان ... با هزار جور فشار ذهنی مختلف ... اما گوشی رو که برداشتم ... صداش شادتر از همیشه بود ... 🌸شرمنده مهران جان ... مادرت گفت امتحان داری ... اما باید خودم شخصا ازت تشکر می‌کردم ... نمی‌دونم چی شد یهو دلش رحم اومد و از خر شیطون اومد پایین ... امروز اومد محضر و خونه رو زد به نام من ... مهریه‌ام رو هم داد ... خرجیه بچه ها رو هم بیشتر از چیزی که دادگاه تعیین کرده بود قبول کرد ... این زندگی دیگه برگشتی نداره ... اما یه دنیا ممنونم ... همه اش از زحمات تو بود ...😳 💠دستم روی هوا خشک شد ... یاد اون شب افتادم ... "خدایا به خودت بخشیدم" ... صدام از ته چاه در می‌اومد ... 🔹نه انسیه خانم ... من کاری نکردم ... اونی که باید ازش تشکر کنید ... من نیستم ... ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ نویسنده : 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
شب نهم.mp3
6.04M
و توسل به حضرت ابالفضل العباس علیه السلام حاج سید مهدی میرداماد نوجوان بود که در صفّین کَمَرِ را شکست! ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
به قول شیطان خیلی تلاش میکنه. انسان نماز شب نخونه. حتی شده یک رکعت آخری را که نماز وتر بخونید. خیر دنیا و آخرت شما در گرو نماز شب است. بعضی ها که اینقدر گرفتار و مشکلات دارند . مخصوصا کسانی از نعمت اولاد محرومند. سحرها و استغفار گفتن و بین الطلوعین ( از اذان صبح تا طلوع آفتاب میباشد ) را از دست ندهند.👌👌👌🌹 ان شاءالله که همگی اعضای کانال شهید حاجت روا و عاقبت بخیر بشوند. 🙏🌹🙏🌹🙏🌹🙏 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
بسم الله الرحمن الرحیم 🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله 💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین 🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ 💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی 🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ 💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ 🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی 🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری 💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان 💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🌸🍃 در دوران مجروحیت ابراهیم، به یکی از زورخانه های تهران رفتیم.ما در گوشه ای نشستیم. با وارد شدن هر پیشکسوت صدای زنگ مرشد به صدا در می آمد و کار ورزش چند لحظه ای قطع می شد. تازه واردهم دستی از دور برای ورزشکاران نشان می داد و بالبخندی برلب درگوشه ای می نشست. 🌸🍃ابراهیم بادقت به حرکات مردم نگاه می کرد. بعد هم برگشت و آرام به من گفت:این هارا ببین ، ببین چطوراز شنیدن صدای زنگ خوشحال می شوند. 🌸🍃بعد ادامه داد:بعضی آدم ها عاشق زنگ زورخانه اند. آنها اگر اینقدرکه عاشق این زنگ هستند عاشق خدا بودند دیگر روی زمین نبودند بلکه در آسمان ها راه می رفتند. 🌸🍃بعد گفت:دنیا همین است تا آدم عاشق دنیاست و به این دنیا چسبیده حال و روزش همین است اما اگر انسان سرش را به سمت آسمان بیاورد و کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد مطمئن باش زندگیش عوض میشود و تازه معنی زندگی کردن را می فهمد. 🌸🍃می گفت: انسان باید هرکاری حتی مسائل شخصی خودش را برای رضای خدا انجام دهد. ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
موانع استجابت دعا_27.mp3
15.77M
امکان داره کاری بکنیم که تمام عبادات ما ندید گرفته بشه و بریم جهنم چطور میشه دعاها کلاس انسان سازی میشه اگر شما خدمت امام برسی و بگی مشکل دارم و درخواست کمک کنی اولین سوالی که می‌کنند فکر میکنید چیه؟ 👌👌👌 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 باید زنده شویم؛ مثل حاج قاسم! 🔻بیایید زندگی زیباتری را تجربه کنیم ... ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی آدما زیاد تو چشم نیستن و در پوشش گمنامی، مردانِ نام‌آوری رو پرورش میدن‌. جرأت پریدن و پرواز کردن رو، خوب بلدن یاد آدما بدن. ساده، بی‌تعلق، بی‌تکلف و سبک‌بال و رها، به این خاطر خوب آداب وصل رو بلدن و بهونه‌ی وصل خیلی از آدما میشن. شهیدانه زندگی می‌کنن و شهیدپرورن لذا با شهادت رفتن، تقدیرِ مُسلمِ اونهاست. آقا عزیز که دیگه یه‌ سالِ از پروازش می‌گذره، از این جنس آدما بود. دلمون براش تنگ شده نمیدونم آیا ایشون، دمِ محرمی، محضر ارباب، دل‌تنگ ما شده و به یاد ما هست یا نه؟! ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه خسته نباشید ویژه هم باید به این پلیس مترو بگیم که در مقابل بی قانونی یک عده‌ اینجور استدلال و منطق میاره! آره بزرگوار؛ شما که بی حجابی در جایگاه خودت بی قانونی، اون اختلاس‌گر هم در جایگاه خودش؛ در بی‌قانونی با هم شریک و هم ردیفید والا به این پلیس باید هم تشویقی بدن هم درجشو ببرن بالا ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🔻 👈این داستان⇦《 قسم به رحمت تو 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎طول کشید تا باور کنم ... اما چطور می‌شد این همه همخوانی و نشانه اتفاقی باشه؟ ... به حدی سریع، تاوان دل سوخته یا ناراحت کردنم رو می‌دادند ... که از دل خودم ترسیدم ... کافی بود فراموش کنم بگم ...😔 🍃✨خدایا ... به رحمت و بخشش تو بخشیدم ... یا به دلم سنگین بیاد و نتونم این جمله رو بگم ... 🔻خیلی زود ... شاهد بلایی می‌شدم که بر سرشون فرود می‌اومد ... بلایی که فقط کافی بود توی دلـــ❤️ــم بگم ... خدایا ... اگه تاوان دل شکسته منه ... حلالش کردم ...✨ و همه چیز تمام می‌شد ... 🍀خدا به حدی حواسش به من بود ... که تمام دردی رو که از درون حس می‌کردم ... و جگرم رو آتش زده بود ... ناپدید شد ... 🌸وجود و حضورش ... سرپرستی و مراقبتش از من ... برام از همیشه قابل لمس‌تر شده بود ... و بخشیدن به حدی برام راحت شده بود ... که بدون هیچ سختی‌ای می‌بخشیدم ... 🍃✨خدایا ... من محبت و لطف رو از تو دیدم و یاد گرفتم ... حضرت علی گفته ... تو خدایی هستی که اگر عهد و قسمت نبود ... که ظالم و مظلوم در یک طبقه قرار نگیرن ... هرگز احدی رو عذاب و مجازات نمی‌کردی ... تو خدایی هستی که رحمت و لطفت ... بر خشم و غضبت غلبه داره...✨ نمی‌خوام به خاطر من، مخلوق و بنده‌ات رو مجازات کنی ... من بخشیدم ... همه رو به خودت بخشیدم ... حتی پدرم رو... که تو و بودنت ... برای من کفایت می‌کنه ...❤️🍀 💠و بخشیدن به رسمی از زندگی تبدیل شد ... دلم رو با همه صاف کردم ... از دید من، این هم امتحان الهی بود ... 🍀امتحانی که تا امروز ادامه داره ... و نبرد با خودت ... سخت‌ترین لحظاته ... اون لحظاتی که شیطان با تمام قدرت به سراغت میاد ... و روی دل سوخته‌ات💔 نمک می‌پاشه ... 💢ولش کن ... حقشه ... نبخش ... بزار طعم گناهش رو توی همین دنیا بچشه ... بزار به خاطر کاری که کرده زجر بکشه... تا حساب کار دستش بیاد ... حالا که خدا این قدرت رو بهت داده ... تو هم ازش انتقام بگیر ...😔 و هر بار ... با بزرگ‌تر شدن مشکلات ... و له شدن زیر حق و ناحق کردن انسان‌ها ... فشار شیطان هم چند برابر می‌شد ... فشاری که هرگز در برابرش تنها نبودم ... 🌿و خدایی استاد من بود ... که رحمتش بر غضبش ... غلبه داشت ... خدایی که شرم توبه کننده رو می‌بخشه و چشمش رو روی همه ناسپاسی‌ها و نامردمی‌ها می‌بنده ... ☘خدایی که عاشقانه تک تک بنده هاش رو دوست داره ... حتی قبل از اینکه تو ... به محبتش فکر کنی ...🌱✨ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ نویسنده : 🌷🌷🌷🌷🌷🌷👇👇
🔻 👈این داستان⇦《 پیشنهاد عالی 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎توی راه دانشگاه، گوشیم📱 زنگ زد ... - سلام داداش ... ظهر چه کاره‌ای؟ ... امروز یه وقت بذار حتما ببینمت ... 🔹علی حدود ۴ سالی از من بزرگتر بود ... بعد از سربازی اومده بود دانشگاه ... هم رشته نبودیم ... اما رفیق ارزشمند و با جربزه‌ای بود که لطف الهی ما رو سر هم راه قرار داد ... هم آشنایی و رفاقتش ... هم پیشنهاد خوبی که بهم داد ... تدریس خصوصی درس‌های دبیرستان ... عالی بود ...👌 🔸از همون لحظه‌ای که این پیشنهاد رو بهم دادن ... یاد تو افتادم ... اصلا قیافه‌ات از جلوی چشمم نمی‌رفت ... هستی یا نه؟ ... البته بگم تا جا بیوفتی طول می‌کشه ... ولی جا که بیوفتی پولش خوبه ...💶 🍃منم از خدا خواسته قبول کردم ... با هم رفتیم پیش آشنای علی و قرارداد نوشتیم ... شیمی ...🌡 🔻هر چند بعدها ریاضی هم بهش اضافه شد ... اما من سابقه تدریس شیمی رو داشتم ... اول، دوم و سوم دبیرستان ... 💠هر چند رقابت با اساتید کهنه کار و با سابقه توی تدریس خصوصی، کار سختی بود ... اما تازه اونجا بود که به حکمت خدا پی بردم ...🍃✨ 🔹گاهی یک اتفاق می‌تونه هزاران حکمت در دل خودش داشته باشه ... شاید بعد از گذر سال‌ها، یکی از اونها رو ببینی و بفهمی ... یا شاید هرگز متوجه لطفی که خدا چند سال پیش بهت کرده نشی ... اتفاقی که توی زندگیت افتاده بود... و خدا اون رو برای چند سال بعدت آماده کرده ...✨ 🔸درست مثل چنین زمانی ... زمانی که داشتم متن قرارداد رو می‌خوندم و امضا می‌کردم ... چهره معلم شیمی از جلوی چشمم نمی‌رفت ...🤓 💢توی راه برگشت ... رفتم از خیابون سعدی ... کتاب‌های درسی و تست شیمی رو گرفتم ... هر چند هنوز خیلی‌هاش یادم بود ... اما لازم بود بیشتر تمرین کنم ... ▫️شب بود که برگشتم ... سعید هنوز برنگشته بود ... مامان با دیدن کتاب‌ها دنبالم اومد توی اتاق ... مهران ... چرا کتاب دبیرستان خریدی❓ ... 🔘ماجرای اون روز که براش تعریف کردم ... چهره‌اش رفت توی هم ... چیزی نگفت اما تمام حرف‌هایی که توی دلش می‌گذشت رو می‌شد توی پیشونیش خوند ...😔 🔹مامان گلم ... فدای تو بشم ... ناراحت نباش ... از درس و دانشگاه نمیزنم ... همه چیز رو هماهنگ کردم ... تازه دایی محمد و دایی ابراهیم ... و بقیه هم گوشه کنار ... دارن خرج ما رو میدن ... پول وکیل رو هم که دایی داده ... تا ابد که نمیشه دستمون جلوی بقیه بلند باشه ... هر چی باشه من مرد این خونه‌ام ... خودم دنبال کار بودم ... ولی خدا لطف کرد یه کار بهتر گذاشت جلوم ...🍃✨ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ نویسنده : 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
⭕️ به مناسبت سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی؛ 🔸بازگشت لاله‌ها؛ روزی که پسربچه‌ها مرد بازگشتند 🔹۲۶ مرداد ماه سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی ایران است که چندین سال از عمر خود را در اردوگاه‌های رژیم بعث عراق به اسارت پشت سر گذاشتند. ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124