eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.4هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
11.9هزار ویدیو
114 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
1_18965506.mp3
2.96M
🔴 چطور زندگی کنیم،وقتی امام زمان(عج)واردزندگی ماشدخجالت نکشیم؟ 👌 🎙 💎 @shahid_hadi124
🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘ باعرض سلام وادب خدمت اعضای محترمکانال ومدیرمحترم،این بنده حقیرقبل ازاینکه رفیق شهیدداشته باشم عاشق شهدابودم فیلم زندگی شهیدرامیدم خاطرات شون رامیخواندم،اسم هرشهیدی میشنیدم داخل قرآنم یادداشت میکردم ومیکنم،ازشهدای زیادی هم حاجت گرفتم،اینکه شهدازنده اند راباتمام وجودحس کردم،وقتی خبرشهادت رفیق شهیدم،شهیدمدافع حرم علیرضا صفرپور راشنیدم حس عجیبی نسبت به ایشون پیداکردم درحالی که اصلانمیشناختم،حتی محل زندگی اوهم بامافاصله زیادی داردهمیشه به زیارت قبرمطهرش می رفتم بااودردودل میکردم ،کمک میخواستم تااینکه درسخنرانی واعظی شنیدم که میگفت مزارشهدارفتیدبرای خودتون رفیق شهید انتخاب کنیدبه او قول بدهیدهرکاروعمل خیررابه نیت اوانجام بدهید درعوض اودرآخرت شفیع شما باشدودرمشکلات به شماکمک کند من هم این شهیدبزرگواررارفیق شهیدم انتخاب کردم،تااینکه پارسال جمعی ازفامیلهاتصمیم گرفتیم عیدغدیرنجف باشیم،هرهفته که مزاراین شهیدمی رفتم ازاومیخواستم تذکره عیدغدیرنجف برام امضاکنه،ولی ته دلم میگفتم ماکه قصدداریم عیدغدیرنجف باشیم حتی بامدیرکاروان هم هماهنگ کردیم تازمان رفتن هرهفته همین خواسته راداشتم ولی ته دلم بازهمین فکررامیکردم تااینکه چندروزقبل ازرفتن مدیرکاروان بدلیل مسائل شخصی ازرفتن منصرف شدوشرکت دنبال مدیرجدیدبودسهمیه ایران هم برای ثبت نام زائرین عیدغدیردرحال پرشدن بود،همه فامیل دلهره نرسیدن به آرزوی حضوردرروزعیدغدیرنجف رادشتیم ازیکی ازدوستانم که باکاروان دیگرعازم کربلا بودکمک خواستم،گفت تاظهرامروزفرصت داریدمدارک رابه مدیرکاروان برسونید این چنین ازجمع حدودا30نفره فامیل فقط من وخواهرم قسمت مان شدعیدغدیر نجف باشیم وبقیه نتونستنددراین سفرمعنوی همراه ماباشندکه این زیارت رامدیون الطاف الهی وکمک رفیق شهیدم هستم که خالصانه برای من تذکره عیدغدیر،نجف راگرفت،کرامات دیگری هم ازاین شهیدبزرگواردیدم،خواستیدبرای شمابازگو میکنم،دوستانی که رفیق نداریدهرچه زودتربرای خودتان رفیق شهید انتخاب کنید،شهیدزندگی رابرای شماشیرین،پرامیدوبانشاط میکنه خیلی حس خوبیه یک شهیدمراقبتون باشه،یاحق @shahid_hadi124
⭕️ #کتاب_یازهرا ☘☘🌿☘🌿 قسمت سوم 🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🎋#پدر 🌿🌿🌿🌿🌿🌿 👇👇👇👇👇
🌹☘🌹☘🌹☘ ☘🌹☘ 🌹☘ ☘ 🍇 قسمت سوم 🔮 پدر راوی: علی تورجی زاده (برادرشهید) پدر ما »حاج حسن« مغازه نانوایی داشت. در اطراف مقبره علامه مجلسی. ايشان بسيار پرتلاش بود.صبح زود برای نماز از خانه خارج میشد. آخر شب هم برمیگشت. آن زمان نانواییها از صبح زود تا آخر شب مشغول کار بودند.حاج حسن از لحاظ ایمان و تقوا در درجه بالایی قرار داشت. تقریبًا همه احکام را مسلط بود. سؤالات شرعی شاگردان را خوب و مسلط جواب میداد.روزه گرفتن در گرمای طاقت فرسای تابستان در پای تنور خیلی سخت بود. اما برای کسی که براساس اعتقادات زندگی میکند هیچ کار سختی وجود ندارد. در شبهای ماه رمضان با وجود خستگی بسیار همه خانواده را همراه میکرد.همه به دعای ابوحمزه حاج آقا مظاهری میرفتیم.کسبه اطراف مسجد جامع اصفهان همه او را میشناختند. او بین مردم به دیانت و تقوا مشهور بود. هنوز هم در بین مردم ذکر خیر او هست. ٭٭٭ هميشه به فكر حل مشكلات مردم بود. بيشتر شاگردان او از خانواده هاي نيازمند بودند. آنها را ميآورد تا كمك خرج خانواده خود باشند. پدر به اين طريق به خانواده هاي مستحق كمك مي كرد.هرچند براي آموزش آنها خيلي اذيت ميشد اما ميگفت: اين كار مثل صدقه است.پدر باجذب این بچه ها هدف دیگری نیز داشت. بسیاری از این افراد چیزی از مسائل دینی نمیدانستند. نانوایی او محل تربیت دینی آنها هم بود. احکام و مسائل دین را به آنها میآموخت و آنان را تشويق به حضور در مجالس ديني ميكرد.شبهای جمعه با همان بچه ها به جلسه دعای کمیل میرفت. حتی مشتریها را تشویق میکرد. همیشه میگفت: از دعا و نماز اول وقت غافل نشوید. پدر بیشتر صبحهای جمعه را در دعای ندبه شرکت میکرد. ادامه دارد.... 📚 کتاب یازهرا 🚫 کپی بدون ذکر لینک ممنوع 💚 به کانال و بپیوندید 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd 🌹 ☘🌹 🌹☘🌹 ☘🌹☘🌹☘🌹
1_18880286.mp3
3.86M
🌸 (ع) 💐 ای جان دلم جانان دلم 💐من بنده و تو سلطان دلم 🎤 👏 👌فوق زیبا 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
با سلام لحظه هاتون مهدوی ..(عج) داستان قسمت بیستم و بیست ویکم امشب در کانال قرار خواهد گرفت
💫شهید احمدعلی نیری💫 💠دوباره اشک از چشمانش جاری شد.بعد ادامه داد: وقتی احمدعلی به اینجا می آمد همه‌ی بچه ها را جمع می کرد.آن ها را می برد مسجد و برایشان صحبت می کرد. قرآن به بچه ها یاد می داد.احکام می گفت.با بچه ها بازی می کرد و... بیشتر این بچه ها از لحاظ سنی از احمدعلی بزرگ تر بودند.اما همه‌ او را قبول داشتند. 💠همه اهالی او را دوست داشتند.احمد استاد جذب جوان ها به مسجد و خدا و دین بود. بچه ها دور او در مسجد جامع آیینه ورزان جمع می شدند و یک لحظه از او جدا نمی شدند. خیلی از اهالی اینجا را احمدعلی هدایت کرد. 🌷چند تا از آنها راه خدا و دین را رفتند و بعد از احمد شهید شدند. یادش بخیر احمد چه آدمی بود.ما بزرگتر ها هم تحت تاثیر او بودیم.. خدا می داند وقتی توی کوچه و باغ ها راه می رفت انگار همه در و دیوار به او سلام می کردند! پیرمرد این ها را گفت و دوباره اشک از چشمانش جاری شد. همسر همین آقا وقتی اشک ریختن شوهرش را دید با تعجب پرسید: حاج اقا چی شده؟! من پنجاه سال با حاجی زندگی می کنم، تا به حال ندیدم حاجی گریه کنه! شما چه گفتید که اشک حاجی رو در آوردید؟! 🌿حتی بعضی از بچه ها احمداقا را می شناختند .می گفتند: از پدرمان شنیدیم که آدم خیلی خوبی بوده و.... 💚 کانال و 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
💫شهید احمدعلی نیری💫 ویکم راوی: حجت الاسلام اسلامی فر 💠چند سالی است که برای تبلیغ از طرف حوزه علمیه‌ی قم به منطقه دماوند می روم.ماه رمضان و محرم را در خدمت اهالی با صفای روستای آیینه ورزان هستم. به دلیل ارادتی که به شهدا دارم همیشه روی منبر از آن ها یاد می کنم.اولین روزهایی که به این روستا آمدم متوجه شدم مردم مؤمن اینجا پانزده شهید تقدیم اسلام و انقلاب کردند. من همیشه از شهدا برای مردم حرف میزنم و نام شهدای روستا را روی منبر می برم. اما برای من عجیب بود.وقتی به نام شهید احمدعلی نیری می رسیدم مردم بسیار منقلب می شدند.! چرا مردم با یاد این شهید این گونه اند؟ مگر او که بوده؟! از چند نفر قدیمی های روستا سؤال کردم.گفتند: ا‌و در اینجا به دنیا آمد اما ساکن تهران بود. فقط تابستان ها به اینجا می آمد و حتی این سال های آخر هم کمتر احمدعلی را می دیدیم. اما نمی دانید که این جوان چه انسان بزرگی بود.هرچه خوبی سراغ داشتیم در وجود او جمع بود. 💠یکی از قدیمی های روستا که از مالکان بزرگ منطقه و از بزرگان دماوند به حساب می آمد را دیدم. به ظاهر اهل مسجد و....نبود.جلو رفتم و سلام کردم. گفتم: ببخشید شما از شهید احمد نیّری خاطره ای داری؟ نگاهی به من کرد و با تعجب گفت: احمدعلی رو می گی؟! با خوشحالی حرفش را تأیید کردم.نگاهی به چهره‌ام انداخت.اشک در چشمانش حلقه زد. چند بار نام او را تکرار کرد و شروع کرد با صدای بلند گریه کردن! ناراحت شدم.کمی که حالش سرجا آمد دوباره سوالم را مطرح کردم.با بغضی که در گلو داشت گفت:«احمد را نه من شناختم ، نه اهالی اینجا، نه هیچ کسی دیگر. احمد را فقط خدا شناخت.او یک فرشته بود در لباس انسان.احمد مدتی به اینجا آمد تا بچه های ما و اهالی این منطقه خدا را بشناسند و از وجود او استفاده کنند.» ادامه دارد... 💚 کانال و 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
4_5978781775260811312.mp3
8.32M
🌹 زیارت آل یاسین 🌹 🍀 به نفس محسن فرهمند🍀 @shahid_hadi124 🌹🍃❄️🍃🌹🍃❄️🍃🌹
🌸🌸🌸 بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد #اللهم عجل لولیک الفرج #التماس دعا ________ @shahid_hadi124 🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا