شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🍃🌷🍃🌺🍃🌷 🌷نماز شبو تو سه زمان می تونید بخونید: 1= بعد از نماز عشاء. 2= بعد از نیمه شب 3 =از صبح
سلام
نماز شب خوانها
لبخند#مهدی_فاطمه_عج نصیبتون
التماس دعای فرج
و شهادت..........
صبح خودرابا سلام به 14معصوم (ع)شروع کنیم....
❤🌹❤🌹
بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ❤
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ🌹ِ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ🌹َ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ
ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ
ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ🌹ُ
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ🌹
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺑﻘﯿﺔَ ﺍﻟﻠﻪِ، ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐَ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ
ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
❤🌹❤🌹❤
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
☆ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمْ ☆ ♡دعای عهد♡ 💠اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ،💠 وَ رَب
با سلام
روزتون بانگاه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)شروع شود
ان شاء الله خواندن دعای عهد را هر روزفراموش نکنیم
التماس دعای فرج
هدایت شده از شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🍃🌸❤️🍃
💫روزمون رو با صلوات خاصه حضرت فاطمــه زهرا(س) آغاز میکنیـــم 🍃
حتما سعی کنید هر روز این صلوات را بخوانید
🍃🌸❤️🍃
@shahid_hadi124
🍃🌹💐🍃
🌹💐🍃
💐🍃
🌹
«بسم رب الزهرا(س)»
#لطفا_حتما_تا_آخر_بخونید
خطیب بزرگوار و مدافع مکتب اهل بیت آقای سید حسین فالی اظهار داشتند :
جد مادری این جانب مرحوم حاج شیخ حسم حائری ، که در کربلا معروف به شیخ حسن کوچک بود از منبریهاو خدمتگزاران با اخلاص حضرت اباعبدالله الحسین بود که مردم او را به تقوی و ایمان می شناختند ایشان می فرمود در کتاب اسرارالسلاطین که نسخه خطی آن در خزانه حضرت ابوالفضل العباس موجود است خواندم :
نادر شاه وزیری شیعه به نام میرزا مهدی داشت . زمانی که نادر هند را فتح کرد میرزا مهدی از او اجازه خواست که از هند برای زیارت عتبات مقدسه به عراق مشرف گردد .
نادر شاه او را به مسخره گرفت که شما شیعیان مرده پرستید شخصی را که صدها سال است از دنیا رفته بر سر قبرش می روید و بر وی سلام می کنید ……….الخ .
میرزا مهدی وزیر گفت : اینها گرچه بظاهر مرده اند ولی کارهایی می کنند که از عهده زنده ها بر نمی آید و مردم آن را کرامت و معجزه می نامند . از جمله کرامات مولا امیر المؤمنین علی (ع) شاه نجف ، این است که سگ چون حیوانی نجس است به قبر مطهر ایشان نزدیک نمی شود و از آن عجیبتر خمر (شراب ) است که چون به آنجا می برند فاسد می گردد و اثر خمریت و مستی از آن زایل می شود .
نادر شاه پس از شنیدن این مطلب گفت : اگر چنین است که تو می گویی من هم با تو می آیم تا از نزدیک این کرامت و معجزه را مشاهده نمایم چندی بعد نادر به طرف عراق حرکت کرد چون به محدوده حرم مطهر مولا امیرالمؤمنین علی (ع) رسید شرابی را که از قبل در ظرفی مخصوص گذارده و در آن را مهر کرده بودند تا کسی نتواند در آن تصرف کند طلب کرد . زمانی که آن را آوردند دید بوی تندی همچون بوی سرکه از آن متصاعد می شود وچون آن را چشید دید سرکه است ! سپس یک سگ طلب کرد سگ را آوردند ولی هر چه سعی و تلاش کردند تا آن حیوان را وارد محوطه و محدوده حرم کنند نتوانستند حیوان دستهای خود را به زمین فشار میداد و هر چه مأمورین ریسمان وی را می کشیدند فایده ای نداشت تا اینکه ریسمان پاره شد و حیوان آزاد شده و به عقب برگشت.
نادر شاه که این صحنه را دید در مقابل عظمت امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) سر تعظیم فرود آورد و گفت حال که چنین شده می خواهم به جای این حیوان زنجیری به گردن خود من بیفکنید و به کنار قبر مطهر مولاامیرالمؤمنین ببرید زنجیری از طلا تهیه شد زیرا فکر می کردند او اکنون احساساتی شده و چنین می گوید ولی بعد که به خود می آید و حالش آرام و طبیعی گردد آن کس را مجازات می کند.
در اینجا بود که ناگهان شخصی ناشناس ، ولی بسیار با هیبت نزدیک شد و زنجیر طلا را به گردن نادر انداخت و او را به طرف قبر امیرالمؤمنین علی (ع) کشانید وقتی نادرشاه به کنار قبر مطهر رسید تاجی را که از پادشاه هند گرفته و بسیار قیمتی بود روی قبر مطهر نهاد و عرض کرد شاه تویی و من یکی از بندگان تو هستم بلکه من سگ درب خانه تو می باشم .
سپس در نجف اشرف ماند و دستور داد تا گنبد حضرت را که کاشی بود طلا کردند و بعد هم به کربلا و زیارت حضرت سیدالشهدا مشرف شد و چون حوادث عاشورا و صحنه های دلخراش کربلا و مصائب جانسوز حضرت اباعبدالله و یارانش را برایش گفتند متأثر شده و بشدت گریست .
ومهر پادشاهی خود را به کلب آستان علی ندر قلی تغییر داد.
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
💐🌹💐🌹
🌹💐🌹
💐🌹
🌹
اذان ظهر به افق دلها🌷
نمازاول وقت فراموش نشود🌷
التماس دعای فرج
🌹
💐🌹
🌹💐🌹
💐🌹💐🌹
#دوست_دارم_مثل_توباشم
✳️ حاج احمد مشڪلم را حل ڪرده
📌خاطره ای از
شهید حاج احمد ڪاظمی 🌷
👆عڪس باز شود
🌹 #یاد شهدا با صلوات. 🌹
@shahid_hadi124
سلام
امروز هم مهمان یک شهید بزرگوار هستیم
ویه جورایی می تونم بگم که اعضای این کانال همه دعوت شده این شهید هستند
ان شاء الله دعای این شهید بدرقه راه وزندگیتان باد
شادی روح بلندشان
#فاتحه_صلوات
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
هیهات #مصیبتی است تنهـا ماندنــ هنگام #رحیـل همرهان جا ماندنــ سخت است زمان #هجرت هم قفســان مبهوت
#خاطرات_شهدا🌷
💠 در آغوش یار
راوی:
شهید محمود اسدی نقل از نوار خاطرات
🔸صبح روز #پنجم_اردیبهشت محمد پس از سرکشی به نیروها به داخل #سنگر آمد... ساعت 7/5 صبح بود و روز دوم حضور نیروها روی ارتفاعات. محمد نشست کنار ورودی سنگر... حال و هوای #خوشی داشت. انگار میدانست به #کربلایش نزدیک شده است!
🔹محمود اسدی که خودش هم بعدها #شهید شد، با او صحبت میکرد. در مورد آرایش نیروها و امکان #پاتک عراقیها و... سنگر کوچک بود و پنج نفر کنار هم بودند که یکدفعه با صدای #انفجار، سنگر خراب شد!
🔸 #خدمتکن شهید شده بود اما بقیه بچههایی که در سنگر بودند #مجروح شده بودند.
گرد و غبارها که خوابید محمود، محمد را دید که همانطور که نشسته بوده مجروح شده.
🔹سریعاً به سراغ او رفت. مش رجبعلی مسئول #تدارکات داشت دنبال #دوربین میگشت و میگفت باید عکس بگیرم. ببین محمد چه #لبخند قشنگی دارد.
🔸محمد را از سنگر بیرون آوردند.
#شکاف عمیقی در پهلوی چپش بود و بازوی راستش هم #غرق در خون بود. محمود تعجب کرد و گفت: چطور خمپاره از بالا خورده و اینطور در دو طرف بدن #زخم ایجاد کرده!
🔹لبهای محمد هنوز تکان میخورد. محمود #گوشش را جلو آورد اما نفهمید محمد چه میگوید. محمد را سریع به پایین منتقل کردند و سوار #آمبولانس کرده و خودشان برگشتند.
🔸هنوز چند دقیقهای نگذشته بود که پشت بیسیم اعلام کردند برادر #تورجی رفت پیش حاج حسین! میگویند حال و هوای اردوگاه درست مثل زمانی بود که حاج #حسین_خرازی شهید شده بود.
🔹تا چند روز در اردوگاهها فقط نوارهای #مداحی و مناجاتهای محمد را پخش میکردند. بیشتر مناجاتها و مداحیهای محمد در مورد #امام_زمان عجلالله فرجه بود...
🔸محمود خیلی ناراحت بود تا اینکه شبی #خواب محمد را دید؛
خوشحال بود و بانشاط. لباس فرم #سپاه تنش بود. چهرهاش هم بسیار نورانیتر شده بود.
یاد مداحیهای او افتاد و پرسید: محمد، این همه در دنیا از آقا خواندی توانستی او را ببینی!؟
محمد در حالی که میخندید گفت: من حتی آقا امام زمان عجلالله فرجه را در #آغوش گرفتم
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🌷
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
4_5809911538152112417.mp3
2.93M
✅جوانها دستتان را بدهید امام زمان(عج)
✅ فوق العاده است؛ از دستش ندید👌
بسیار_بسیارزیبا
#امام_زمان
@shahid_hadi124
🍃💐🍃🌹🍃💐🍃
ان شاء الله امشب هم داستان شهید #علیرضا_کریمی
قسمت سی و چهارم
قسمت سی و پنجم
در کانال قرار خواهد گرفت
#شهیدی_که_برات_کربلا_میدهد
التماس دعا_ای شهید
@shahid_hadi124
💠 بسم رب شهدا و الصدیقین💠
📚 #مسافر_کربلا
#زندگینامه_و_خاطرات_شهید_علیرضا_کریمی
🌺 قسمت 4⃣3⃣
🎇 بازگشت
📝 راوی:حمیدرضا کریمی
🍃احساس می کردم بی خودی اینقدر ترسیده بودم. کمی تو صورتش نگاه کردم. خیره شدم تو چشماش.
🍃گفتم: اخه مادرم, چرا نمی خوای قبول کنی پسرت شهید شده. همه رفیقاش هم دیدن که عراقیا زدنش. از اون موقع هم این همه سال گذشته, بس کن دیگه!
🍃یکدفعه مادرم گفت:ساکت!الان بیدار میشه.
با تعجب گفتم: کی؟
گفت: علیرضا! وقتی اومد تو خونه بعد از سلام و احوالپرسی دستم رو بوسید و گفت: خیلی خسته ام. می خوام بخوابم. بعد هم رفت پتوش رو از تو انباری برداشت.رفت تو اتاق و خوابید.
🍃تو دلم می گفتم: پیرزن ساده دل, یا خواب دیده یا دوباره خیالاتی شده. اما پتوی علیرضا!! این پتو حالت عجیبی داشت. بوی عطر علیرضا را می داد.
🍃اوایل شهادتش, مامان همیشه این پتو را برمی داشت. بغل می کرد و با پسرش حرف می زد و گریه می کرد.
🍃ما هم برای اینکه اذیت نشه, پتو را داخل انباری زیر رختخوابها مخفی کردیم. کسی هم خبر نداشت.
🍃تو همین فکرها بودم. کسی نمی دانست پتو کجاست. خودمان مخفی اش کرده بودیم.پس مادر از کجا فهمیده؟ ! نکنه واقعا علیرضا برگشته!؟
🍃یکدفعه و با عجله دویدم سمت اتاق, در را باز کردم.خیره خیره به وسط اتاق نگاه کردم.
🌷 ادامه دارد....
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
📚 #مسافر_کربلا
#زندگینامه_و_خاطرات_شهید_علیرضا_کریمی
🌺 قسمت 5⃣3⃣
🎇 بازگشت
📝 راوی: حمیدرضا کریمی
🍃رنگم پریده بود. صورتم عرق کرده و پاهام سست شده بود. همانجا نشستم. مادرم هم وارد اتاق شد. کمی به من نگاه کرد.با تعجب گفت:کجا رفته, علیرضا کو؟
🍃وسط اتاق پتوی علیرضا پهن بود. گوشه پتو کنار رفته بود. انگار یکی اینجا خوابیده بوده. حالا پتو را کنار زده و رفته.بوی عطر عجیبی اتاق رو پر کرده بود.
🍃جلوتر امدم. بالشی روی زمین بود. روی آن,یک دایره به اندازه یک سر فرو رفته بود. کاملا مشخص بود که یک نفر اینجا خوابیده بوده!!
🍃مو بر بدنم راست شده بود. اصلا حال خوشی نداشتم. مادرم با تعجب می پرسید: کو, کجا رفت؟ از اتاق آمدم بیرون. بوی عطر به خاطر پتو نبود.
🍃همه خانه بوی عطر عجیبی گرفته بود.با تعجب اینطرف و آنطرف می رفتم. اصلا گیج شده بودم.نمی دانستم چه کار باید بکنم.
🍃بعد از کمی قدم زدن و آرام کردن مادر, برای اینکه حال و هوا عوض شود به سراغ اخبار ساعت دو عصر رفتم.
🍃خبر دوم بود یا سوم نمی دانم. گوینده اخبار اعلام کرد: امروز به طور رسمی اولین کاروان راهی کربلا شده! بعد هم توضیح داد که این کاروان شامل خانواده شهدا و... می باشد.
🍃دوباره ذهن من به سال ها قبل برگشت. همان زمانی که علیرضا مشغول خداحافظی بود.
🍃برای آخرین بار راهی جبهه می شد. دقیقا در جلوی همین در ایستاده بود. علیرضا گفت: راه کربلا که باز شد برمی گردم. حالا راه کربلا باز شده! علیرضا هم که امروز برگشته!!
🍃تو همین فکرها بودم. گوینده اخبار اعلام کرد: جمعه این هفته پیکرهای مطهر شهدا پس از نماز جمعه تهران تشییع می شود.
🍃با خودم گفتم حتما علیرضا با این سری از شهدا برگشته. سریع گوشی تلفن را برداشتم. شماره شوهر خواهرم را گرفتم.او کارمند بنیاد شهید بود.
🍃بعد از سلام و احوالپرسی گفتم: اسامی شهدائی که قراره تشییع بشن رو دارین؟ بعد ادامه دادم: من مطمئنم علیرضا توی اونهاست! با تعجب گفت: از کجا اینقدر مطمئنی؟ !
🍃گفتم: بعدا توضیح می دم. او هم گفت: نه,اسامی رو ندارم, ولی الان پیگیری می کنم و بهت زنگ می زنم.
🍃یک ربع بعد خواهرم زنگ زد.به سختی حرف می زد. مرتب گریه می کرد. اما بالاخره گفت که علیرضا برگشته.
🌷 ادامه دارد....
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
سلام
اعضای بزرگوار کانال
لطفا همه شما داستان زندگی شهید علیرضا کریمی را که هرشب در کانال قرارمی دهیم بخونید
خیلی ها از این شهید حاجت گرفتن
ان شاء الله قسمت همه شما_زیارت کربلا
یا علی مدد