.
#هویزه
بنی صدر دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در هویزه عقب نشینی كنند و به #سوسنگرد بیایند!
حسین میگفت: هویزه در دل #دشمن است و ما از اینجا میتوانیم به #عراق ضربه بزنیم،شخصاً با بنی صدر هم صحبت كرده بود.
.
وقتی كه دید راه به جایی نمیبرد، نامه ای به آیت الله خامنه ای نوشت و گفت كه تعداد #اسلحه های ما از تعداد نیروها هم كمتر است، ولی میمانیم!
در دی ماه ۱۳۵۹ بیست تا سی نفر از جوانان با دست خالی، اما با #دل استوار از #ایمان و #توكل، مقابل دشمن تا دندان مسلح #ایستادگی كردند...
هیچ كس #زنده نماند!
.
عراقیها با #تانك از روی اجساد مطهر شهدای #هویزه گذشتند، طوری كه هیچ اثری از #شهدا نماند...
بعدها جنازه ها به سختی #شناسایی شدند!
حسین را از #قرآنی كه در #جیبش بود شناختند...
قرآنی با امضای #امام خمینی(ره) و آیت الله خامنه ای...
.
#شهید_حسین_علم_الهدی
.
.
.
#امام_نوشت:
هر کدام از شما #جوانان یک نسخهی قرآن در #جیب بغلتان داشته باشید؛
اگر در جایی منتظر کاری میایستید و #فراغتی پیدا میکنید!
- یک دقیقه، دو دقیقه، پنج دقیقه، نیم ساعت -
قرآن را باز کنید و به #تلاوت آن مشغول شوید؛
تا با این کتاب #انس پیدا کنید...
#امام_خامنه_ای
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
⚡﷽⚡
👈به دمشق که رسیدم، رفتم حرم بی بی #حضرت_زینب علیهاالسلام. وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچهها آمد پیشم و گفت: "#پدر و #همسر شهید حججی امدهان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم."
⚡ من را برد پیش پدر محسن که کنار #ضریح ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای #شناسایی پسرش رفته بودم.😓 تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن آوردی?"
💢نمیدانستم جوابش را چه بدهم. نمیدانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر #اربا_اربا را تحویل دادهاند? بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل دادهاند? بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل دادهاند?😭
⚡گفتم: "حاجآقا، #پیکرمحسن مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش."
گفت: "قسمت میدم به بیبی که بگو."
التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست.😞
💢دستش رو انداخت میان شبکههای ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برام آوردی، راضی ام."💝
💢وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم و گفتم: "حاجآقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان."😭
💥هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"💙.
#قسمتی_از_زندگینانه
#شهید_محسن_حججی
♥️ کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124