شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🌹☘🌹☘🌹☘ ☘🌹☘ 🌹☘ ☘ 🍇 قسمت هشتم #خاطرات_شهید_هادی 🔮 شرط بندي راوی: مهدي فريدوند، سعيد صالح تاش
🌹☘🌹☘🌹☘
☘🌹☘
🌹☘
☘
🍇 قسمت نهم
#خاطرات_شهید_هادی
🔮 کشتی
راوی:محمدحسام، رضا هادی، ناصر کدخدا
هنوز مدتی از حضور در ورزش باستانی نگذشته بود که ابراهیم به توصیه دوستان و شخص حاج حسن، به سراغ کشتی رفت. در باشگاه ابومسلم در اطراف میدان خراسان ثبت نام کرد. و کار خود را با وزن 53 کیلو آغاز کرد.آقای گودرزی و محمدی مربیان خوب ابراهیم درآن دوران بودند. آقای محمدی، ابراهیم را به خاطر اخلاق و رفتارش خیلی دوست داشت و آقای گودرزی هم خیلی خوب به ابراهیم فنون کشتی رو یاد میداد و میگفت: "این پسر خیلی آرومه اما تو کشتی وقتی زیر میگیره، چون قد بلند و دستای کشیده و قوی داره مثل پلنگ حمله میکنه و تا امتیاز نگیره ول کن نیست. برای همین اسم ابراهيم رو گذاشته بود پلنگ خفته "خیلی مواقع میگفت:"یه روز، این پسر رو تو مسابقات جهانی می بینید، مطمئن باشید". سالهای اول دهه 50 در مسابقات قهرمانی نوجوانان تهران شرکت کرد. ابراهیم همه حریفها را با اقتدار شکست داد و در حالی که 15 سال بیشتر نداشت برای مسابقات کشوری انتخاب شد، مسابقات در روزهای اول آبان برگزار میشد ولی ابراهیم در این مسابقات شرکت نکرد. مربیها خیلی از دست ابراهیم ناراحت شدند. بعدها فهمیدیم مسابقات در حضور ولیعهد برگزار میشد و جوایز هم توسط او اهداء شده است. برای همین ابراهیم در مسابقات شرکت نکرده بود.سال بعد ابراهیم در مسابقات قهرمانی آموزشگاهها شرکت کرد و قهرمان شد. همان سال هم در وزن 62 کیلو در قهرمانی باشگاههای تهران شرکت کرد. در سال بعد از آن در مسابقات قهرمانی آموزشگاهها وقتی دید دوست صمیمی خودش در وزن او، یعنی 68 کیلو شرکت کرده، ابراهیم یک وزن بالاتر رفت و در 74 کیلو شرکت کرد. در آن سال درخشش ابراهیم خیره کننده بود و جوان 18 ساله قهرمان 74 کیلو آموزشگاهها شد. تبحر خاص ابراهیم در فن لنگ و استفاده به موقع و صحیح از دستان قوی و بلند خود باعث شده بود که به یک کشتی گیر تمام عیار تبدیل شود.
***
در همان سال در مسابقات باشگاهها که در سالن صدری برگزار میشد ابراهیم داخل تماشاگرها کنار من نشسته بود. گوینده سالن اعلام کرد: کشتی بعدی ابراهیم هادی و مرتضی. ق حریف ابراهیم که دو ردیف جلوتراز ما توی تماشاگرها نشسته بود، بلند گفت: "این ابراهیم کیه؟" رفقایش همدیگر را نگاه کردند و گفتند: نمیدونیم. ابراهیم هم که داشت صحبتهای اونها رو گوش میکرد بلند گفت:"ابرام رو من میشناسم هیچ عددی نیست". مرتضی هم به رختکن رفت، بعد هم خوشحال به سمت تشک آمد و رفقایش تشویقش میکردند. بدن خیلی قوی و توپری داشت. با غرور خاصی وارد تشک شد.گوینده سالن دوباره مسابقه را اعلام کرد. ابراهیم که دو بنده کشتی رو زیر لباسش پوشیده بود سریع لباسهایش رو در آورد و اومد پائین و رفت روی تشک. خیلی از تماشاگرها از بچه محلهای مرتضی بودند و تشویقش میکردند . من هم تک و تنها داشتم ابراهیم رو نگاه میکردم. مربي هم از گوشه تشک ابراهیم رو راهنمائی میکرد. مرتضی با تعجب داشت ابراهیم رو نگاه میکرد. بعد گفت:"تو که الان پشت سر من نشسته... "هنوز حرفش تمام نشده بود که داور سوت شروع مسابقه رو زد. به محض شنیدن صدای سوت ، ابراهیم سریع به سمت پاهای حریف رفت و جفت پاهاش رو تو بغل گرفت و بعد هم از جا بلندش کرد و با کمر کوبیدش به تشک. مرتضی چندین بار تقلا کرد که از حالت پل خارج بشه ولی ابراهیم کمتر از 30 ثانیه، با ضربه فنی پیروز مسابقه شد. اما از آنجائی که خیلی خوش برخورد بود اونقدر با حریفش صحبت کرد و خندید که دل اون رو هم به دست آورد. این دو نفر بعدها رفقای بسیار صمیمی برای هم شدند.
ادامه دارد.......
📚 کتاب سلام بر ابراهیم
🚫 کپی بدون ذکر لینک ممنوع
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
🌹
☘🌹
🌹☘🌹
☘🌹☘🌹☘🌹
🙏👌 نماز ساده شب نهم ماه رمضان
قال امیرُالمؤمنین علیه السلام: مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ التَّاسِعَةِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ بَيْنَ الْعِشَاءَيْنِ سِتَّ رَكَعَاتٍ، يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ سَبْعَ مَرَّاتٍ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ صلّی الله علیه و آله خَمْسِينَ مَرَّةً، صَعِدَتِ الْمَلَائِكَةُ بِعَمَلِهِ كَعَمَلِ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِين. (بحارالأنوار، ج97، ص382- 383 به نقل از اربعین شهید)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هرکس در شب نهم ماه رمضان بین نماز مغرب و عشا 6 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک حمد و هفت مرتبه آیة الکرسی، و (بعد از نماز) بر رسول خدا صلّی الله علیه وآله پنجاه مرتبه صلوات فرستد، فرشتگان، عملش را همچون عمل صدّیقین و شهدا و صالحین بالا می برند.
🙏 دعای شب نهم ماه رمضان منقول از رسول خدا صلّی الله علیه و آله
دعای پیامبر صلّی الله علیه وآله در شب نهم ماه رمضان عبارت است از:
يَا سَيِّدَاهْ يَا رَبَّاهْ، يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإكْرَامِ، يَا ذَا الْعِزِّ الَّذِي لَا يُرَامُ، يَا قَاضِيَ الْأُمُورِ، يَا شَافِيَ الصُّدُورِ، إجْعَلْ لِي مِنْ أَمْرِي فَرَجاً وَ مَخْرَجاً، إقْذِفْ رَجَاكَ فِي قَلْبِي حَتَّى لَا أَرْجُوَ أَحَداً سِوَاكَ، تَوَكَّلْتُ عَلَيْكَ سَيِّدِي وَ إلَيْكَ يَا مَوْلَايَ، أَنَبْتُ وَ إلَيْكَ الْمَصِيرُ، أَسْأَلُكَ يَا إلَهَ الْآلِهَةِ، يَا جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ، يَا كَبِيرَ الْأَكَابِرِ، وَ يَا مَنْ إذَا تَوَكَّلَ الْعَبْدُ عَلَيْهِ كَفَاهُ وَ صَارَ حَسْبَهُ وَ بَالِغَ أَمْرِهِ عَلَيْكَ، تَوَكَّلْتُ فَاكْفِنِي، وَ إلَيْكَ أَنَبْتُ فَارْحَمْنِي، وَ إلَيْكَ الْمَصِيرُ، فَاغْفِرْ لِي وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِي يَوْمَ تَبْيَضُّ فِيهِ الْوُجُوهُ، إنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ ارْحَمْنِي وَ تَجَاوَزْ عَنِّي، إنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ. (بحارالأنوار، ج98، ص76 به نقل از البلدالامین)
#نماز_شبهای_ماه_رمضان
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
🌹☘🌹☘🌹☘🌹☘
🍇 #دستور_مجرب_آیت_الله_مجتهدی_جهت_حاجت 🍇
آیتالله مجتهدی (ره) در درس اخلاقشان فرمودند :
بهترین وسیله رسیدن به خدا اهل بیت هستند.
چهل سال پیش من گرفتاری داشتم، یکی از اولیا خدا در کربلا به من فرمودند:
«به حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان متوسل شوید،
ایشان چون مادر ولی وقت ما هستند به فرزندشان میفرمایند
که پسرم،این شخص به من متوسل شده خواستهاش را بده
هزار صلوات یا یک ختم قرآن نذر ایشان کن تا گرفتاریت برطرف شود.»
آقای الهی واعظ از قول بنده این مطلب را بر روی منبر نقل کرده بودند،
شخصی پیش من آمد و گفت:
«آقا من این کار را کردم و فورا حاجتم را گرفتم.»
توسل به حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف )
🌷🌷دو رکعت نماز حاجت بخوانید بعد سیصد و سیزده مرتبه صلوات بفرستید و یک بار سوره مبارکه انا فتحنا را قرائت کنید و ثواب انرا به حضرت نرجس خاتون مادر گرامی حضرت امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف ) هدیه کنید🌷🌷
ایة الله سیبویه علیه الرحمه عموی {مرحوم آیة الله میرزا احمد} آقای سیبویه واعظ که در کربلا ساکن و صاحب رساله بودند.
ایشان از اولیا بودند روزی به من فرمودند : در زمان ما (عصر غیبت ) توسل به حضرت نرجس خاتون کارها را زودتر راه میاندازد .
چرا که وقتی مادر به فرزند حرفی بزند فرزند مجبور است به حرف مادر گوش بدهد .
استاد مجتهدی می فرماید : من هر موقع کارم گیر میکند ، هزار صلوات نذر
حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان میکنم و کارم درست میشود .
🚫 کپی بدون ذکر لینک ممنوع
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
بسم الله الرحمن الرحیم
#مادر_خوبےها_التماس_دعا
سلامی از عمق #وجود بفرست
بر مادر عشق و#سجود
🌷السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ
🍃السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ
🌷السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ
🌷السَّلامُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ
🍃السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّة
🌷ُالسَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ
🍃السَّلامُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
❣ #روزتون_زهرایی❣
@shahid_hadi124
هدایت شده از شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🍃🌸❤️🍃
💫روزمون رو با صلوات خاصه حضرت فاطمــه زهرا(س) آغاز میکنیـــم 🍃
🍃🌸❤️🍃
@shahid_hadi124
🌺 دلنوشته 🌺
اولین باری اسم شهید هادی رو دیدم توی اینستاگرام بود.
متنی ام که از ایشون دیدم این بود (ابراهیم و ماجرای ان چند دختر) اما قبل ازین که ماجرا رو بخونم چهره پرصلابت و نورانیشون عجیب به دلم نشست، بعد راجع بهش توی اینترنت تحقیق کردم ،متوجه شدم راجع به ایشون کتاب نوشته شده، گفتم چه خوب دانلود میکنم.
همون لحظه به برادرم گفتم یه کتابی هست به نام سلام بر ابراهیم، اگه میتونی برام دانلود کن.
همون لحظه(که برام عجیب بود) دیدم برادرم کتاب سلام بر ابراهیم رو جلوم گذاشت. گفتش بگیر بخون، بهم گفتش توی اعتکاف اون کتاب رو بهشون دادن، جالبتر اینکه خودش هنوز اون کتابو نخونده بود.
اون شب یه خرده از کتاب رو خوندم و بعد... طوری شب رو تا صبح گریه کردم که چشمام باز نمی شد(تا حالا توی عمرم اونطوری گریه نکرده بودم!) وقتی کتاب رو میخوندم میگفتم ابراهیم یکی از بنده های خداست پس ببین خدا خودش چی هست.... گریه ام این دفعه نه برای بهشت خدا بود نه بخاطر جهنم!این دفعه فقط بخاطر خودش بود و بس، هر موقع به چهره این بزرگوار نگاه میکنم دلم بدجوری به لرزه میوفته، منی که نماز خوندنم نهایت یک ماه طول میکشید بعدش تعطیل...الان چهارماهه نمازم ترک نشده. راجع به حجابم دارم جدی تر فکر میکنم، دارم تلاشم رو میکنم خوب باشم، نمیگم پیروز بودم توی این مدت ولی نمیخوام دیگه بازنده باشم و تلاشم رو میکنم، لطفا برای من دعا کنید تا برای خدا آدم باشم و بمونم، از خدا ممنونم که داداشه گلی مثل داداش ابراهیم رو آورد به زندگیم.
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
💠دعاى روز نهم ماه مبارك💠
اللهمّ اجْعَلْ لی فیهِ نصیباً من رَحْمَتِكَ الواسِعَةِ واهْدِنی فیهِ لِبراهِینِكَ السّاطِعَةِ وخُذْ بناصیتی الى مَرْضاتِكَ الجامِعَةِ بِمَحَبّتِكَ یا أمَلَ المُشْتاقین.
خدایا قرار بده برایم در آن بهرهاى از رحمت فراوانـت و راهنمائیم كن در آن به برهان و راههاى درخشانت و بگیر عنانم به سوى رضایت همه جانبهات بدوستى خود اى آرزوى مشتاقان.
...........................................................
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
شهيدهمت.mp3
160.5K
🌹 صوت بسیار زیبا از شهید همت
🔮 برای این که خدا لطفش و رحمتش شامل حال ما شود باید............
🌷 زیباست گوش کنید و تصمیم بگیریم از امروز به حرف شهید همت عمل کنیم
@shahid_hadi124
1_9682894.mp3
3.62M
⏯ #زمینه احساسی
🍃از در این خونه بوده این همه بها گرفتم
🍃من تموم زندگیمو از امام رضا گرفتم
🎤 #حسین_طاهری
👌فوق العاده زیبا
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
🍇🍊🍇🍊🍇🍊
🍊🍇🍊
🍇🍊
🍊
#داستان_های_آموزنده
اسب سواری ، مرد چلاقی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست.
مرد سوار دلش به حال او سوخت از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد.
و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند.
مرد چاق وقتی بر اسب سوار شد ، دهنه ی اسب را کشید و گفت : …
اسب را بردم ، و با اسب گریخت!
اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد : تو ، تنها اسب را نبردی ، جوانمردی را هم بردی!
اسب مال تو ؛ اما گوش کن ببین چه می گویم!
مرد چلاق اسب را نگه داشت.
مرد سوار گفت : هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی ؛ زیرا می ترسم که دیگر « هیچ سواری » به پیاده ای رحم نکند!
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
🍇
🍊🍇
🍇🍊🍇
🍊🍇🍊🍇🍊🍇
🌹☘🌹☘🌹☘
☘🌹☘
🌹☘
☘
🍇 قسمت دهم
#خاطرات_شهید_هادی
🔮 قهرمان
راوی: حسین الله کرم، حسین جهانبخش
در وزن 68 كيلو در مسابقات آموزشگاه ها يكبار ابراهيم همه حريف ها رو يكي پس از ديگري شكست داد تا رسيد به
نيمه نهائي، اگر اين مسابقه رو مي زد حتماً در فينال قهرمان مي شد.
اما آن سال با اينكه ابراهيم خوب تمرين كرده بود و اكثر حريف ها رو با اقتدار شكست داد. ولي توي نيمه نهائي خيلي
بد كشتي گرفت. بالاخره يكبار خاك شد و با همون يك امتياز بازي رو باخت.
اون سال ابراهيم مقام سوم رو كسب كرد. اما چند سال بعد توي جبهه و توي گروه اندرزگو همان پسري كه حريف
نيمه نهائي ابراهيم بود رو ديدم كه آمده بود به ابراهيم سر بزنه.
اون پسر شب رو پيش ما ماند و شروع كرد از خاطرات خودش با ابراهيم تعريف كردن و همه ما گوش مي كرديم. تا
اينكه رسيد به ماجراي آشنائي خودش با ابراهيم و گفت: "آشنائي ما بر مي گرده به نيمه نهائي كشتي باشگاه ها توي
وزن 74 كيلو كه قرار بود با ابراهيم كشتي بگيرم".
اما هر چي مي خواست اون ماجرا رو تعريف كنه ابراهيم بحث رو عوض مي كرد و آخر هم نگذاشت ماجرا تعريف بشه.
فردا وقتي اون آقا مي خواست برگرده دنبالش رفتم لب جاده وگفتم: "اگر ميشه قضيه كشتي خودتون رو براي من
تعريف كنين". او هم يه نگاهي به من كرد و يه نفس عميق كشيد وگفت:
"اونسال من تو نيمه نهائي حريف ابراهيم شدم ولي يكي از پاهام شديداً آسيب ديده بود، به ابراهيم كه تا اون موقع
نمي شناختمش گفتم : "داداش، اين پاي من آسيب ديده هواي مارو داشته باش "، ابراهيم هم گفت: " باشه رفيق،
چشم".
توي مسابقه اصلاً سمت پاي من نيومد با اينكه شگرد ابراهيم فن هائي بود كه روي پا مي زد اما اصلاً به پاي من
نزديك نشد ولي من با كمال نامردي يه خاك ازش گرفتم و خوشحال از اين پيروزي به فينال رفتم.
ابراهيم با اينكه راحت مي توانست مرا شكست بده و قهرمان بشه ولي اين كار رو نكرد. البته فكر مي كنم اون از قصد
كاري كرد تا من برنده بشم و از شكست خودش هم ناراحت نبود. چون قهرماني براي اون تعريف ديگه داشت. "
ولي من خوشحال بودم و خوشحالي من بيشتر از اين بود كه حريف فينال، بچه محل خودمون بود و فكر مي كردم
همه مرام و معرفت داش ابرام رو دارن.
اما توي فينال با اينكه قبل مسابقه به دوستم گفته بودم كه پام آسيب ديده دقيقاً با اولين حركت همون پاي آسيب
ديده من رو گرفت و آه از نهاد من بلند شد و بعد هم من رو انداخت رو زمين و بالاخره من رو ضربه كرد.
اون سال من دوم شدم و ابراهيم سوم اما شك نداشتم حق ابراهيم قهرمانيه.
از اون روز تا حالا باهاش رفيقم و چيزهاي عجيبي ازش ديدم. خدا رو هم شكر مي كنم كه چنين رفيقي رو نصيبم
كرده". صحبتهاش كه تمام شد خداحافظي كرد و رفت، من هم برگشتم به سمت مقر ولي توي راه فقط به صحبتهاي
اون آقا فكر مي كردم.
يادم افتاد تو مقر سپاه گيلان غرب روي يكي از ديوارها براي هر كدام از رزمنده ها جمله اي نوشته شده بود و در مورد
ابراهيم نوشته بودند:
ابراهيم هادي رزمنده اي با خصائص پورياي ولي
ادامه دارد.....
📚 کتاب سلام بر ابراهیم
🚫 کپی بدون ذکر لینک ممنوع
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd
🌹
☘🌹
🌹☘🌹
☘🌹☘🌹☘🌹
با سلام
ان شاء الله از امشب هرشب دو قسمت از داستان زندگی دختری که اهل پارتی و گناه بود و به واسطه شهدا زندگیش تغییر کرد و با خدا شد را در کانال قرار میدهیم
به امید گوشه چشم شهدا
لطفا با ما همراه باشید و کانال رو به بقیه معرفی کنید
با تشکر
خادم کانال
🙏 نماز شب دهم ماه رمضان برای افزایش روزی و نیل به رستگاری
قال امیرالمؤمنین علیه السلام: مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الْعَاشِرَةِ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عِشْرِينَ رَكْعَةً، يَقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ الْحَمْدَ مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثَلَاثِينَ مَرَّةً، وَسَّعَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَيْهِ رِزْقَهُ وَ كَانَ مِنَ الْفَائِزِين.
📚(بحارالأنوار، ج97، ص383 به نقل از اربعین شهید)
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: هرکس در شب دهم ماه رمضان20 رکعت نماز بخواند، در هر رکعت یک حمد و سی بار سوره توحید، خداوند روزی را بر وی وسعت بخشیده و از رستگاران خواهد بود.
🙏 دعای شب دهم ماه رمضان منقول از رسول خدا صلّی الله علیه و آله
دعای پیامبر صلّی الله علیه وآله در شب دهم ماه رمضان عبارت است از:
اللَّهُمَّ يَا سَلَامُ يَا مُؤْمِنُ! يَا مُهَيْمِنُ يَا عَزِيزُ! يَا جَبَّارُ يَا مُتَكَبِّرُ! يَا أَحَدُ يَا صَمَدُ! يَا وَاحِدُ يَا فَرْدُ! يَا غَفُورُ يَا رَحِيمُ! يَا وَدُودُ يَا حَلِيمُ! لَسْتُ أَدْرِي مَا صَنَعْتَ بِحَاجَتِي، هَلْ غَفَرْتَ لِي أَمْ لَا؟ فَإنْ كُنْتَ غَفَرْتَ لِي فَطُوبَى، وَ إنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لِي فَيَا سَوْأَتَاهْ، فَمِنَ الْآنَ سَيِّدِي فَاغْفِرْ لِي وَ ارْحَمْنِي وَ تُبْ عَلَيَّ، وَ لَا تَخْذُلْنِي وَ أَقِلْنِي عَثْرَتِي وَ اسْتُرْنِي بِسِتْرِكَ، وَ اغْفِرْ لِي وَ اعْفُ عَنِّي بِعَفْوِكَ، وَ ارْحَمْنِي بِرَحْمَتِكَ وَ تَجَاوَزْ عَنِّي بِقُدْرَتِكَ، إنَّكَ تَقْضِي وَ لَا يُقْضَى عَلَيْكَ، وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.
📚 (بحارالأنوار، ج98، ص77-76 به نقل از البلدالامین)
#نماز_شبهای_ماه_رمضان
💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_اول
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
از پارتی با بچه ها زدیم بیرون پشت فراری قرمز رنگم نشستم
موهامو باد به بازی گرفته بود
پانیذ هم نشست تو ماشین من
آریا و آرمان و سینا هم ب ترتیب سوار ماشین هاشون شدن
شروع کردیم به لای کشیدن تو خیابونهای شلوغ پلوغ تهران
بنز آرمان نزدیک ماشینم شد زد به شیشه
آرمان :ترلان سیگار میکشی
قهقهه ای زدم و گفتم آره
پانیذ: ترلان معلومه داری چه غلطی میکنی؟
اونقدر تو پارتی خوردی و رقصیدی الانم داری سیگار میکشی
سنگ کوب میکنیا
-إه پانیذ همش یه نخ سیگاره
آرمان:پانیذ حسود نشو
بیا ترلان عزیزم بیا بکش
قهقهه های مستانه ی منو دوستام فضای خیابان پر کرده بود
شالم قشنگ افتاده بود کف ماشین
یه تکیه پارچه ک مجبور بودیم چون تو این مملکت قانونه بندازیم سرمون
تا ساعت ۲نصف شب تو خیابونای جردن ،فرشته دور دور میکردیم
ساعت نزدیکای ۳بود که راهی خونه شدم
#ادامه_دارد..
🚫 کپی بدون ذکر لینک ممنوع
💚 به کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده بپیوندید 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd