بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها وبنیها و سرِّالمستودع فیها به عدد ما احاط بهی علمک اللهم کل لولیک الحجة بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعة وفی کل ساعة ، ولیً ...... یابن الحسن ....

یا بن الحسن گدای بی دلم در می زنم من دم از آل پیمبر می زنم من اگر یابن الحسن دستم بگیری چو مرغان حرم پر می زنم من یابن الحسن بیا مولا بیا دورت بگردم بیا مولا بیا داروی دردم به جان عمه ات این جمعه دیگر عزیز فاطمه برگرد برگرد

اقا جان امشب هرجا تشریف دارید التماس دعا داریم ، همه می دونیم امشب به ایران و به قم سر خواهید زد برا زیارت عمه تان تشریف می اوردید اقای من مولای من ، امشب اشکاتون را در کدامین رواق خواهید ریخت ، مولای من امشب می شود به جای ما هم زیارت کنید ، 😭😭

السلام علیک یا بنت موسی بن جعفر علیه السلام ، السلام علیک یا عمةَّ ولیّ الله ای دختر موسی بن جعفر کن نگاهی برما ز_احسان و محبت کن نگاهی

سلام خواهر امام رضا علیه السلام امشب داری می ری در خونه سه عزیزی که همشون درد ترا دوا می کنند اگر گرفتاری داری _ اگر مشکل داری اگر کارت به گره افتاده _ برو در خونه امام موسی کاظم علیه السلام _ بگو اقا تسلیت می گویم ، بگو اقا : من گرفتارم _ درد دارم _ اگر دلت تنگ شده از زمونه_ اگر خوشبختی بچه هاتو می خواعی برو در خونه حضرت معصومه سلام الله علیها صدا بزن بانو. دست من و دامان تو اگر مریض لاعلاج داری _ اگر دکتر جواب کرده داری _ برو در خونه امام رضا علیه السلام ، صدا بزن یا رضا .......

روایت هست خانم وارد قم شدند ، همه اومدن استقبالش ، وقتی مریض شد ، مردم قم غوغا کردن ، الان هم بعد از هزار و چند سال می خواهی بری ضریحشو زیارت کنی ، سخته نمی تونی

شلوغه _ جمعیت امونت نمی دن _ دستت به ضریح نمی رسه 😢

می گن وقتی خانوم مریض شد _ زنها می رفتن عیادت خانوم _ تا می رسبدن منزل ، دوباره اهل منزل می گفتن برو بیین دختر موسی بن الجعفر علیه السلام چطوره

مردا همسرانشونو روانه می کردند که برن خبری از خانوم بگیرند _ می گفتن بابا صبح رفتیم ، می گفتن باز برید یه سر بزنید ببینید حال دختر زهرا چطوره؟ آخه تو این شهر غریبه

اینقدر آدم اومدن پشت در_ همه اومدن حال خانوم را بپرسن _ ولی حضرت معصومه سلام الله منتظر کس دیگری بود _ اگر او بیاد حالش خوب می شه دیدی مسافر داری _ هی هر لحظه نگاه می کنی _ خدایا پس چرا نرسید مسافرم 😔😭

ای وای ..... با بغضی دل تنگ دیدن رضای شدی خانوم تو آمدی همه گل ریختن روی سرت اگر چه از برادرت جدا بودی

یادت اومد خواهری دلش سوزان شد خواهری را که سنگ باران شد 😭😭 خواهری گفت که از سهم من است که این قدر این دل شکستن است اینکه یک خواهر نگاه کنه به برادری که بی پیراهن هست بدنت را محاصره کردن . حاصلش آه زیرو رو شدن هست گفت حسین 😭😭😭