eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.5هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
11.9هزار ویدیو
114 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام 26 روز تا عید غدیر خم مونده امسال با اینکه کرونا هست وشاید جشنی نداشته باشیم اما ان شاء الله و با یاری خدا پر شورتراز سال‌های دیگر خواهیم بود وعید زیباتر..... و مسیر همان مسیر هست و فقط کارهای اجرایی فرق می کنند بزرگترین عید همدلی از طرف خادم کانال 👆👆
🌸🍃💫❄️🌸 🍃💫❄️🌸 💫❄️🌸 ❄️🌸 بسم رب الزهرا سلام الله علیها تعداد...... 🌼 ( این ختم بمناسبت تولد شهید عزیزمان میباشد)🌼 💐این ختم را هدیه میکنیم به👇 و 🌸🌟🌸🌟🌸 💜 در صدر ختمها نیت سلامتی و تعجیل در ظهور مولا آقا امام زمان عج. 💞این ختم مخصوصا به نیت حل مشکل ازدواج جوانان میباشد. ❣و به نیت رفع بیماری کرونا از کشورمان و شفا و سلامتی همه بیماران کرونایی و شفا و سلامتی همه بیماران میباشد. ❣و به نیت خانه دار شدن مستاجرین . ❣و به نیت حل مشکلات مالی اعضا. ❣و به نیت اولاد دار شدن بی اولادین. ❣و به نیت حل مشکلات همگی اعضای بزرگوار و عاقبت بخیری همگی شما میباشد 🌸🌟🌸🌟🌸 ان شاءالله بحق همگی شما حاجت روا و عاقبت بخیر بشید. 🌸🌟🌸🌟🌸 🌸 ❄️🌸 💫❄️🌸 🍃💫❄️🌸
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🌸🍃💫❄️🌸 🍃💫❄️🌸 💫❄️🌸 ❄️🌸 بسم رب الزهرا سلام الله علیها #ختم_سوره_فجر تعداد...... 🌼 ( این ختم بمناسبت
سلام. کسانی که در ختم شرکت کردند ان شا ء الله حاجت روا شوند 👌👌👌👌👌👌👌 ختم بی سابقه ای بود شاید تا حالا چنین ختمی نداشتیم که این همه اعضا شرکت کنند بی سابقه ترین ختم بود و اغلب شرکت کردند خدا از همه شما قبول کنه تعداد شرکت کننده بی نهایت زیاد....... 👆 👆
گفتگوی اختصاصی با همسر شهید 👇👇👇
روز اعزام ،سال 93 🌸 ساکش را با شور و نشاط و عشقی که داشت برای اعزام آماده کرد . آن روز حس همسران هشت سال دفاع مقدس را داشتم . با تمام وجود حس می کردم که جانم می رود. از اول از دواجم جلیل اکثرا در ماموریت بود چرا این ماموریت برایم سخت تر بود. این اولین اعزام جلیل بود و من باردار بودم . در این ماموریت مدام تماس می گرفت و حال من و دخترش را می پرسید. «شیرین ترین لحظات زندگی جلیل» 🌸تولد فرزندانم بهترین لحظات زندگیم بود. آن هم با حضور که هیچ وقت مرا تنها نگذاشت ،آقا محمد ، مریم خانم هدیه خداوند به ما بود که گرما بخش زندگیمان شد . 🌸برای سومین بار بود که داشتم مادر می شدم. خداوند فاطمه خانم را به ما هدیه داد تا بیشتر به زندگیم گرما ببخشد . حال مساعدی نداشتم . مرا از فسا به شیراز ارجاع دادند. در بیمارستان زینبیه بستری شدم . 🌸 هم بیرون بیمارستان پشت درهای بسته مانده بود. 🌸 مادرم برایم تعریف می کرد؛ از وقتی که تو را در بیمارستان بستری کردند تا وقتی که از اتاق عمل بیرون آمدی چه ها که به او نگذشته است. 🌸برای ملاقات به دیدنم آمد. گل به همراه نیاورده بود. کنار گوشم زمزمه کرد: خودت گلی نیاز به گل آوردن من نبود . بعد دستش را توی جیبش کرد و یک جعبه به من داد و گفت ارزش تو بیشتر از این چیزهاست... یک انگشتر عقیق بود . کارهایش هم برایم غیر منتظره بود . 🌸 دقیقا مثل روز سالگرد ازدواجمان که با یک جعبه شیرینی وارد خانه شد و سالگرد ازدواجمان را تبریک گفت . بعد از اینکه یکدیگر را دیدیم به من گفت یک شب تا دیر وقت به شاهچراغ رفتم و نذر کردم هر دوی شما صحیح و سالم باشید. 🌸پس از تولد فرزند سومم فاطمه، جلیل تمام کارهای او را خودش انجام می داد . میگفت من که اغلب ماموریت بودم و نتوانستم کمکت کنم. الان که میتوانم میخواهم جبران کنم. اما افسوس که سایه پدر چهارماه بیشتر بر سر فاطمه نبود.😔 🌸فاطمه خانم دقیقا سه ماه و دوازده روزش بود که جلیل شهید شد. و سهم آن هم از پدر فقط یک سنگ سرد شد....... ........
تولد شهید تورجی زاده مبارڪ❤️ :) ❤️ :) ❤️ :) ❤️ ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥این ویدیو، دلم رو زیر و رو کرد. ▪️دلیل گریهٔ رهبر و دلتنگی‌های مداوم‌شون در غم از دست دادنِ حاج‌قاسم رو از زبان خود سردار بشنوید. 💔رفتی و دنیا زیر و رو شد ودلم زیروروشد ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🔻 و یکم ۶۱ 👈این داستان⇦《 شاگرد 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎جدای از برنامه های عبادی اون دفتر ... برنامه های سابق خودم رو هم ادامه می دادم ... قدم به قدم و ذره به ذره ...📋 از قول یکی از اون هادی ها شنیده بودم ... نباید یهو تخت گاز جلو بری ... یا ترمز می بری و از اون طرف بوم می افتی ... یا کلا می بری و از این طرف بوم ...☄ 🍃چله حدیثیم تموم شده بود ... دنبال هر حدیث اخلاقی ای که می گشتم ... که برنامه جدید این چله بشه ... یا چیزی پیدا نمی کردم ... یا ... چند روز از تموم شدن چله قبلی می گشت ... و من همچنان ... دست از پا درازتر ...😔 سوار تاکسی های خطی🚖 ... داشتم از مدرسه برمی گشتم که یهو ... روی یه دیوار نوشته بود ... "خوشا به حال شخصی که تفریحش، کار باشه" ... امام علی علیه السلام ...✨🍃 تا چشمم بهش افتاد ... همون حس همیشگی بلند گفت... - آره دقیقا خودشه ...👌 🍃و این حدیث برنامه چله بعدی من شد ... تمام فکر و مغزم داشت روی این مقوله کار می کرد ... کار ... قرار بود بعد از ظهر با بچه ها بریم گیم نت 🖥... توی راه چشمم به نوشته پشت شیشه یه مغازه قاب سازی افتاد ... چند دقیقه بهش خیره شدم ... و رفتم تو ... سلام آقا ... نوشتید شاگرد می خواید ... هنوز کسی رو استخدام نکردید❓... خنده اش گرفت ... چنان گفتم کسی رو استخدام نکردید ... که انگار واسه مصاحبه شغلی یا یه مرکز دولتی بزرگ اومده بودم ... - چند سالته❓ ... 15 ... جا خورد ...😳 ولی هنوز بچه ای ... در عوض شاگرد بی حقوقم ... پولش مهم نیست ... می خوام کار یاد بگیرم ... بچه اهل کاری هم هستم ... صبح ها میرم مدرسه ... بعد از ظهر میام ...😊 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 🌸✨🌸