eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.1هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
11.8هزار ویدیو
113 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ✍آخرین بار که قاسم آمد مرخصی، دخترش تازه متولد شده بود. به همین خاطر قرار گذاشته بودیم بر خلاف معمول ، ده روز در شهر بمانیم. اما یکی دو بیشتر از مرخصی نگذشته بود که قاسم زنگ خانه ی مرا زد  و گفت: «مهدی! می خوام برگردم جبهه!» گفتم: «بی خیال قاسم! تو که تازه بچه‌ات به دنیا اومده!» گفت: «مهدی!  دخترم خیلی شیرین و دوست داشتنیه. می‌ترسم اون قدر وابسته‌اش بشم که دیگه نتونم برگردم جبهه، پس بهتره کمتر بمونم.» اصرار من فایده ای نکرد و برگشتیم جبهه. مدتی بعد از بازگشتمان به منطقه، عملیات «بیت المقدس ۴ » در منطقه «سد دربندی خان» شروع شد. چند روز بعد در پدافندی همان عملیات، روی تپه «المهدی» ، قاسم به سمت پایین تپه «المهدی» رفت تا نیروهای «گردان عمار» را  به بالای تپه هدایت کند و «گردان حمزه» محور پدافندی را به «گردان» عمار تحویل بدهد. تاخیر قاسم دلم را شور انداخته بود که از پایین تپه بی سیم زدند و گفتند قاسم هنوز نرسیده است. من و اکبر طیبی معطل نکردیم. در همان مسیری که قاسم در آن حرکت کرده بود شروع کردیم به دویدن. زیاد جلو نرفتیم که پیدایش کردیم. ترکش خمپاره خورده بود به سرش و در حالت سجده به شهادت رسیده بود. 📆امروز مصادف شده با سالروز شهادت ...🌷🕊 🌼شادی روح پاک همه شهیدان و ...🌼 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
هنگام ؛ سلاح جنگی را بر زمین می‌گذارند تا سلاح را در دست گیرند ... ...🌷🕊 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
✍رفقا! شهدا ما رو انتخاب میکنند؛ نه ما شهدا رو. از بین اینهمه شهید، یکی‌شون مِهرش به دلت می‌شینه و انگار نگاهش باهات حرف میزنه. حواست باشه که حرمت این انتخاب رو نشکنی! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 حاج حسین یکتا 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله __ قسمت چهل و ششم داستان #شهیدتورجی_زاده...🌷 __ کربلای پنج ر
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله قسمت چهل و هفتم داستان ...🌷 دو برادر راوی: ابراهیم شاطری پور هیچوقت از هم جدا نمی شدند. از دوران دبیرستان با هم بودند. این اواخر صیغه اخوت هم خواندند. با هم برادر شدند. روزی نبود که یکدیگر را نبینند. همیشه کنار هم مشغول نماز می شدند. وقتی یکی زودتر بیدار می شد دیگری را برای نمازشب بیدار می کرد. خیلی ها به رفاقت این دو حسرت می خوردند. محمد می گفت: بعد از شهید هدایت خدا رحمان را برای من فرستاد. سیدرحمان هاشمی را. رحمان از دانشجویان گردان ما بود. همان سال 65 قبول شده بود. اما دانشگاه اصلی او جبهه بود. دانشگاهی برای آخرت. تورجی معاون گردان شد. رحمان هم شد بی سیم چی او. البته این بهانه بود. بی سیم چی همیشه باید در کنار فرمانده باشد. می خواستند لحظه ای از هم جدا نشود. آنها همدیگر را نصیحت می کردند. مشغول تهذیب نفس بودند. اگر اشکالی در کار هم می دیدند تذکر می دادند. مواظب بودند معصیتی از آنها سر نزند. تا اینکه زمان فراق رسید! مرحله اول کربلای پنج بود. قرار شد گردان به سمت کانال پرورش ماهی حرکت کنند. چند سر پل روی کانال بود. عبور از آخرین سرپل به گردان ما واگذار شده بود. نیمه های شب بود. از لابه لای خاکریزها عبور  کردیم. به نزدیکی آخرین سر پل کانال رسیدیم. کمی استراحت کردیم. برادر تورجی جلوتر از بقیه بود. سیصد نفر هم پشت سر او. بلند شدیم و از کنار جاده خاکی جلو رفتیم. در سکوت کامل.  برای حمله آماده بودیم. پنجاه متر تا سنگر تیربار عراقی فاصله داشتیم. قرار شد با دستور فرماندهی همه سر پل ها با هم آزاد شود. در زیر نور منّور داخل سنگر عراقی ها را خوب نگاه کردم. به جای تیربار پدافند چهارلوله ضد هوایی گذاشته بودند! به کناره جاده چسبیده بودیم. برادر صادقیان از مسئولین گردان بود. رفته بود روی جاده. او ازبچه های قدیمی لشگر بود. وضعیت را بررسی می کرد. ایشان یک دستش را در عملیات قبلی تقدیم کرده بود. عراقی ها هر از چند گاه رگباری را به سمت مقابل می گرفتند.  یکدفعه رگباری به سمت ما بسته شد. گلولهای درست به گردن برادر صادقیان اصابت کرد. اوروی زمین افتاد. همان لحظه منّور شلیک شد. هیچ کاری نمی شد کرد. اگر دشمن بفهمد که چه خبر است همه تلاشها از بین می رود. این را برادر صادقیان هم می دانست. با دست جلوی دهان خود را گرفته بود. پاهایش را به زمین می کشید. او در مقابل ما دست و پا می زد. صحنه دلخراشی بود. لحظاتی بعد دستور حمله صادر شد. چندین گلوله آرپی جی به سنگر دشمن شلیک شد. اما سنگر بتونی بود. شلیکها فایده ای نداشت. بچه هایی که جلو بودند با هم به طرف سنگر دویدند. فاصله کم بود. سنگر پدافند سریع تصرف شد. اما با شلیک پدافند حدود سی نفر از بچه ها از جمله رحمان هاشمی روی زمین افتادند! محمد تورجی سریع بچه ها را جلو برد. بقیه سنگرها یکی پس از دیگری تصرف شد. ما به کنار جاده رسیدیم. هدف از حمله تصرف پل ها و رسیدن به این جاده بود.   هوا روشن شده بود. شهدا و مجروحین را به عقب منتقل کردیم. سیدرحمان هاشمی در میان شهدا بود. ساعتی دیگر باید منتظر پاتک وسیع عراقی ها باشیم. این را همه می دانستند. برادر صادقی فرمانده گردان نیروها را آرایش داد. سنگرهای جدا از هم در پشت جاده ایجاد کرد. بعد هم تعداد کمی نیروی ورزیده با تجهیزات کافی به آنجا فرستاد. بقیه نیروها را هم به سنگرهای عقب فرستاد. این کار او نشان از تجربه اش داشت. عراقی ها پاتک سنگینی انجام دادند ولی با لطف خدا بی اثر بود. با کمترین تلفات جلوی حمله آنها گرفته شد. ساعتی بعد منطقه آرام شد. تورجی را دیدم. با چهره ای گرفته و عصبانی این طرف و آن طرف می دوید. تا من را دید گفت: رحمان رو ندیدی! حقیقت را نگفتم. فقط گفتم: می دونم مجروح شده. رنگش پریده بود. بالاخره رفت عقب. در کنار سنگر پدافند پیکر بی جان رحمان را دید. رحمان با آن چهره معصومانه اش. گویی به خواب عمیقی فرو رفته بود. آن روز را فراموش نمی کنم. تورجی داد می زد. گریه می کرد و رحمان را صدا می کرد. می گفت: بی انصاف مگه قرار نبود ما با هم بریم! مگه ... تا چند روز حال محمد همینطور بود. هر وقت کاری نبود می رفت یک گوشه و بلندبلند در فراق رحمان گریه می کرد. این گریه ها تا یک هفته ادامه داشت. تا اینکه یک روز دیدیم محمد خوشحال و بانشاط است. یکی از بچه ها رفت و از او سؤال کرد. او هم گفت: دیشب خواب رحمان را دیدم. یقه اش را گرفتم وگفتم: مگه قرار نبود ما با هم بریم! پس چرا... رحمان هم دستان من را رها کرد و گفت: محمد رفاقتهای این طرف با دنیا فرق داره! تو باید بیشتر تلاش کنی! برادر تورجی تا همین جای خواب را تعریف کرد. اما باید چیزهای دیگری هم گفته باشد. چرا که او بی دلیل اینقدر خوشحال نبود. ...... 📚 کتاب یازهرا 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
17.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
__ رهبر انقلاب در حرم امام خمینی ره: ✍مجاهدان فداکار، مدافعان حرم، فعالان سخت‌کوش جهاد تبیین، گروه‌های کمک مؤمنانه، اردوهای جهادی اینها همه جوانهای این کشورند. با وجود اینترنت، با وجود شبکه‌های اجتماعی، با وجود این همه لغزشگاه‌ها جوانهای ما در این راه دارند حرکت می‌کنند. گاهی اوقات شما می‌بینید از یک روستا یک شخصیت منور و نورانی برمی‌خیزد از یک روستای اطراف شهریار یک جوان فداکار و نورانی مثل مصطفی صدرزاده به وجود می‌آید. ما از این مصطفی‌های صدرزاده در تمام سرتاسر کشور بسیار داریم، هزاران داریم اینها همه امیدبخش است. ...🌷🕊 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعــــای مــــادر او بیــــمه می‌کـــند ما را نگاه فــاطمه فردا به امت حــــسن است ⚡️امام حسن علیه السّلام: لا یَغُشُّ العاقِلُ مَنِ استَنصَحَه. خردمند به کسى که از او نصیحت مى خواهد، خیانت نمى کند. 📚 بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۱۲۰ 📌 هرکس گدای تو شد آقا شد... 💚 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
- ناشناس.mp3
6.76M
🎙️سمینار ازدواج موفق⁦💕 کامل و گوش کنید😉 ▫️قسمت: ۱۸ ▫️زمان: حدود ۴۰دقیقه ▫️دکتر: شاهین فرهنگ موضوع ؛ تفاوت سن!؟ زودرس یا دیر رس؟ ادامه‌دارد...💕 💢 👌
7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 ارزش یک آه کشیدن در درگاه خداوند نماز_شب_را_به_نیابت از هدیه به به نیت_ظهور_بخوانیم... شبتون پر از یاد و آغوش خداوند مهربان...♥️ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام ارباب خوبم...♥️✋ قلبم‌ فقط براے حسـین‌بن فاطمه است.. مجنون کربلای حسـین بن فاطمه است.. این آتشی که در جـگرم شعله میکشد.. ازبرکت نگاه حسـین‌بن‌فاطمه است السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَيْنِ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
دردفترچه‌خاطراتش‌آخرین جملات‌راچنین‌نوشته‌است:📖 ✍ان‌شاءالله‌شهادتم صدق‌گفتارم‌راگواهی‌می‌دهد شک‌نکنیدومطمئن‌باشید راه‌ولایت‌همان‌راه‌علیست رهبر‌بر‌حق‌فقط‌سید‌علیست ... ...🌷🕊 آغاز زعامت عصر بر ارواحنا فداه و منتظرانش مبارک باد. ...♥️ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
ارتباط موفق_39.mp3
11.7M
۳۹ 🦠 بدبینی و سوءظن، بیماری وحشتناکی است که؛ بدونِ علائم ظاهری، هم توسط نفوس دیگران، قابل تشخیص است. 🔥عادت به عیب‌یابی، هیولایی را در درون انسان بیدار می‌کند؛ که وجودت را بقدری ناامن نموده، که قطر دایره‌ی جذب تو را، به صفر می‌رساند. 🎤 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124