eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.3هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
11.9هزار ویدیو
114 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 با صحبت کن 🔴از مرحوم آیت‌الله سید هادی میلانی نقل شده که وقتی فردی از ایشان تقاضای موعظه کرد، فرمودند: هر روز بنشینید یک مقدار با امام‌زمان علیه السلام درد و دل کنید. خوب نیست شیعه‌ روزش شب شود و شَبش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد. بنشینید چند دقیقه ولو با همین زبانِ خودمانی سلام و علیکی با آقا بکنید... در زمان امام‌ هادی علیه السلام شخصی از یکی از شهرهای دور نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم، گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم؛ به هر حال چه کنم؟ حضرت در جواب ایشان نوشتند: إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَهًٌْ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک؛ اگر حاجتی داشتی، لبانت را حرکت بده، [حرف بزن، بگو. ما از شما دور نیستیم.] 📚بحارالانوار، ج۵۳، ص۳۰۶ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 میانبر چیه؟؟ اللهم الرزقنا‌ شهادت فی سبیلک 🤲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@ashgjanam_amamzamanam 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋
🌷به‌قول‌ : 🌸 هرڪس‌دوست‌داره‌برای‌امام‌زمانش تیڪه‌تیڪه‌بشه‌صلوات‌بفرسته(:🌱 .. فراموش نشه جهت سلامتی و تعجیل در آقا ❤️ ✍هرسه بار خوندن سوره توحید ثواب ختم یه دور قرآن رو داره پس این ثواب عظیم یه دقیقه ایی رو از خودمون دریغ نکنیم ...... جهت سلامتی و تعجیل در ظهور آقا❤️ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت هفتاد و ششم ▫️پیش از آنکه ناله بزنم، خونم روی صورت مهدی پاشید اما انگ
📕رمان 🔻قسمت هفتاد و هفتم ▫️انگار به همین چند قدم توانش تمام شده بود که همانجا کنار پنجره تکیه به دیوار زد و با لبخندی دلنشین پاسخ داد: «همون دیشب بچه‌ها ما رو رسوندن بیمارستان بغداد.» ▪️سپس دریای نگاهش تا ساحل چشمانم موج زد و عاشقانه زمزمه کرد: «خبر داری چقدر دلم برات تنگ شده؟» ▫️با هر پلکی که می‌زدم، نعره‌های رانا و شلیک گلوله‌ها در سرم تیر می‌کشید و نمی‌توانستم همراه احساسش شوم که باز پرسیدم: «نکنه باز بیان سراغ‌مون؟» ▪️از تبی که به جان کلماتم افتاده بود، فهمید هنوز می‌ترسم که دوباره بالای سرم برگشت، دستش را روی پیشانی‌ام قرار داد تا با لمس انگشتانش آرامم کند و آهسته پاسخ داد: «چندتاشون کشته شدن، بقیه هم تو بازداشت هستن.» ▫️در آن اتاق کوچک و در محاصرۀ آن‌همه نیروی مسلح، راهی برای نجات نبود اما جانی برای پرسیدن نمانده و پاسخ حیرت نگاهم را مهدی با مهربانی داد: «یادته بهت می‌گفتم فقط یکم دیگه صبر کن؟ تو راه فلوجه وسایلت رو نگاه کردم خبری از ردیاب نبود، نمی‌دونستم گوشیت دست‌شون بوده برای همین خیالم راحت بود تو فلوجه پیدامون نمی‌کنن اما حدس می‌زدم بغداد بیان سراغم که وقتی تو رو گذاشتم فلوجه، با همکارام هماهنگ کردم و تو کفشم ردیاب گذاشتم. وقتی ما رو بردن تو اون خونه، فقط دعا می‌کردم به کفشام کاری نداشته باشن و می‌دونستم باید صبر کنم تا بچه‌ها برسن...» ▪️اما حساب صبرش در لحظات آخر از دستش رفته بود که لبخندش لبریز درد شد و لحنش آتش گرفت: «وقتی اومدن سراغ تو دیگه نمی‌تونستم صبر کنم... می‌ترسیدم قبل از اینکه برسن تو از دستم بری...» ▫️یکبار داغ از دست دادن همسرش را چشیده و انگار دیگر حتی توان تصور چنین لحظه‌ای را نداشت که اشک در چشمانش غلطید و حرف را به جایی دیگر کشید: «خدا رو شکر قبل از حمله ایران به اسرائیل، تیم جاسوسی‌شون تو عراق متلاشی شد!» ▪️نجات‌مان شبیه یک معجزه بود و من هنوز نگران تصویر خودم و مهدی بودم که تمام توانم را جمع کردم و یک جمله پرسیدم: «اون عکس چی؟» ▫️روی صندلی کنارم نشست و با لحنی مطمئن خاطرم را تخت کرد: «به بچه‌ها سپردم، لپ تاپ و موبایل‌هاشون چک شده، هیچ عکسی نبود. اتفاقاً من شک داشتم شاید کشتن عامر به خاطر ماجرای گرفتن همون عکس بوده اما ظاهراً عامر به رانا شک کرده بوده و اونم خلاصش می‌کنه.» ▪️سپس چشمانش به یاد حضرت عباس (علیه السلام) درخشید و به عشق حضرت خندید: «مگه میشه حضرت ابالفضل (علیه السلام) بد امانت‌داری کنه؟» ▫️از آنچه می‌شنیدم دلم طوری قرار گرفت که شاید سال‌ها بود طعم چنین آرامشی را نچشیده بودم و هم‌زمان کسی به در اتاق زد. ▪️روسری سرم بود اما مهدی نمی‌خواست غریبه‌ای وارد شود که از جا بلند شد، در را باز کرد و به گمانم رفیقش بود که با لحن گرمی مشغول صحبت شد. ▫️اما رفیقش به‌قدری هیجان داشت که من هم خنده‌هایش را می‌شنیدم؛ با صدایی بلند به فارسی چند کلمه گفت که نفهیمدم و فقط دیدم مهدی به سرعت داخل اتاق برگشت. ▪️مثل اینکه درد سرشانه فراموشش شده باشد به سمت پنجره اتاق دوید و با همان کتف زخمی، تا قفسه سینه از پنجره بیرون رفت. ▫️متحیر مانده بودم چه خبر شده است؛ می‌ترسیدم باز اتفاقی افتاده باشد و همان لحظه شنیدم مهدی با لحنی که از شادی می‌لرزید، امام زمان (علیه‌السلام) را صدا می‌زند. ▪️هر دو دستم آتل بندی شده و نمی‌توانستم تکانی بخورم که متحیر پرسیدم: «چی شده مهدی؟» ▫️هیجان زده به سمتم چرخید و انگار آنچه می‌دید قابل گفتن نبود که پرده را بیشتر کنار زد تا ببینم آسمان بغداد شهاب‌باران شده است. ▪️گویی دسته‌ای از پرنده‌های نورانی در تاریکی شب پرواز می‌کردند و مهدی با صدایی رسا سینه سپر کرد: «ایران حمله به اسرائیل رو شروع کرده! اینا پهپادهای ایرانی هستن! موشک‌ها هم تو راهن!» ▫️و همین صحنه شوری در دلش به راه انداخته بود که جسمش پیش من ماند اما جانش در هوای حمله به اسرائیل به هیجان آمده و کلماتش از اشتیاقِ آغاز این مبارزه می‌تپید: «این تازه شروع انتقامه! ما حالا حالاها کار داریم!» ▪️در حملات شیمیایی آمریکا به فلوجه نفس کشیده بودم، جنایات وحشیانۀ داعش را با تمام وجودم حس کرده بودم، آشوب‌های عراق، غریب‌کُشی ابوزینب و صحنۀ ترور شهید سلیمانی و شهید ابومهدی در جاده فرودگاه بغداد را به چشم خودم دیده بودم، مصیبت پیکرهای پاره‌پاره انفجار تروریستی کرمان و طعم تلخ اشک‌های مهدی و تنهایی زینب را چشیده بودم، این مدت از وحشت جاسوسان اسرائیلی هر لحظه ترسیده و درد گلوله را در جانم حس کرده بودم اما انگار این حمله، آغاز انتقام از اینهمه ظلم بود که نگاهم تا آسمان و به دنبال پهپادها پر کشید و مهدی همچنان رجز می‌خواند: «والله به کمتر از آزادی قدس و نابودی اسرائیل رضایت نمیدیم!» 🌹 پایان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙با نوای حامد جلیلی به من رحم کن بی قرارم بیا  کجا بغضم و جا بذارم بیا ... نمی دونم این چندمین جمعه بود  حساب زمان و ندارم بیا... بسیار دلنشین👌 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🔹ندبه های انتظار🔹 🛑تاکید حضرت زهرا بر درک غروب 🌟حضرت فاطمه علیهاالسلام گویند: شنیدم پیامبر اکرم صلّى‏ اللّه‏ علیه ‏و ‏آله مى‏ فرمودند: 💫در روز جمعه ساعتى است که هرکس آن را مراقبت کند و در آن لحظه دعا کند دعایش مستجاب شود 🌓 آن زمانى است که نیمى از خورشید غروب کرده باشد. 🌺حضرت فاطمه علیهاالسلام براى درک آن ساعت به خدمتکارش مى ‏فرمود: 📒بر فراز بلندى برو و هرگاه دیدى نیمه خورشید غروب نمود مرا خبر کن تا دعا کنم. 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
12.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥پست ویژه 🛑 ســفیانی کیست و چه میکند⁉️ 🚫 از قتل عام شیعیان تا نابودی... اللھم‌عجل‌ݪوݪیڪ‌اݪفࢪج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سلامتی و تعجیل درفرج صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@ashgjanam_amamzamanam 🦋💞🦋💞🦋💞🦋💞🦋
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴شوخی های یک شهید در هنگام مصاحبه 🌷؛ ✍همین جوان شوخ این فیلم سال ۶۵ در سن بیست سالگی، در عملیات کربلای پنج شهید شد. داداش بزرگ‌ترش حسن، هم سال۶۲ در والفجر چهار شهید شده بود. نثار روح باصفای این شهید عزیز صلوات و فاتحه‌ای بخوانیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌷 در ۲۰ آبان ماه سال ۱۳۴۶ هجری شمسی در شهرستان اندیمشک متولد شد. شهید قربانی در سن ۱۴ سالگی در جبهه‌های حق علیه باطل حضور یافت و به عضویت لشکر هفت، ولی عصر خوزستان درآمد و در دفاع از میهن اسلامی به نائل و پس از پایان جنگ تحمیلی در تیپ سوم لشکر هفت، ولی عصر در سمت‌هایی همچون فرماندهی توپخانه و مسئول خدمات کارکنان منشا خدمات فراوانی بود. این شهید گرانقدر در موضوع ورزش به ویژه نقش بسزایی داشت از جمله ریاست هیات فوتبال اندیمشک و تاسیس مدرسه فوتبال یادآوران دوکوهه اندیمشک که درآن ورزشکارانی رشد یافتند که امروز در سطح ملی مشغول بازی هستند. ریاست بانک انصار شهرستان دزفول و استان خوزستان و نیز قائم مقام حراست شهرداری اهواز از دیگر مسئولیت‌های شهید علی محمد قربانی است. سردار شهید قربانی در پی حمله گروه‌های تکفیری -صهونیستی و برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به سوریه اعزام شد و نقش بسزایی در شکستن محاصره شهر‌های نُبُل و الزهراء داشت. سرانجام این فرمانده و مدافع حرم در ۲۶ بهمن ماه سال ۱۳۹۴ هجری شمسی مزد مجاهدت‌های خود را گرفت و به سوی معبود خویش پرواز کرد و پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای اندیمشک به خاک سپرده شد .🌷  💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🌹🍃شهید با بصیرت و آزادی خواه، حُر انقلاب اسلامی، شهید طیب حاج رضایی: ✨مرا در صحن حرم عبد العظیم حسنی علیه السلام، به خاک بسپارید که فرمودند: «من زار عبد العظيم بري كمن زار حسين بكربلا» ( هر کسی که عبدالعظیم را در ری زیارت کند، مثل این است که امام حسین علیه السلام را زیارت کرده است) ...🌷🕊 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124