eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
37هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
11.6هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 👈این داستان⇦《 ژست یک قهرمان 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎هر چند بعد از جمله محکمی که به سعید گفتم ... جسارتش بیشتر شد ... اما بدجور ترسیده بود ... توی صحبت‌ها معلوم شد که ... بعد از اینکه مار رو خریده ... برده مدرسه و چند تا از همکلاسی‌هاش هم ... توی ذوق و حال جوانی ... پاشون رو گذاشتن جای پای سعید و شیر شدن که اونها هم مار🐍 بخرن ... و ترسش از همین بود ... 🔻عبداللهی، افسر پرونده ... خیلی قشنگ با مورد سعید برخورد کرد ... و انصافا شنیدن اون حرف‌ها و نصیحت‌ها براش لازم بود ... 🔹سعید هم که فهمید باهاش کاری ندارن ... آروم‌تر شده بود... اما وقتی ازش خواستن کمکشون کنه تا طرف رو گیر بندازن... دوباره چهره رنگ پریده‌اش دیدنی شده بود ...😳 🔸- مهران اگه درگیری بشه چی؟ ... تیراندازی بشه چی؟ ... به زحمت جلوی خنده‌ام رو گرفتم ... وقتی بهت میگم اینقدر فیلم جنایی و آدم‌کشی نگاه نکن... واسه همین چیزهاست ... از یه طرف، جو می‌گیرتت واسه ملت شاخ و شونه می‌کشی ... از یه طرف، این طوری رنگت می‌پره ...😁 🔹قرار شد ... سعید واسطه بشه ... و یکی از سربازهای کلانتری ... به اسم همکلاسی سعید و خریدار جلو بیاد ... منم باهاشون رفتم ...👨‍🏫 🔻پلیس‌ها تا ریختن طرف رو بگیرن ... سعید مثل فشنگ در رفت ... 🍃آقای عبداللهی که ازش تشکر کرد ... با اون قیافه ترسیده‌اش ... ژست قهرمان‌ها رو به خودش گرفته بود ... و تعارف تکه پاره می‌کرد ... کاری نکردم ... همه ما در قبال جامعه مسئولیم ... و ...👌 🔹من و آقای عبداللهی به زحمت جلوی خنده‌مون رو گرفته بودیم ... آخر خنده‌اش ترکید ... و زد روی شونه سعید ... خیلی کار خوبی می‌کنی ... با همین روحیه درس بخون... دیگه از این کارها نکن ... قدر داداشت رو هم بدون ...✨ 🔸از ما که دور شد ... خنده منم ترکید ...😂😂 ▫️تیکه آخرش از همه مهمتر بود ... قدر داداشت رو بدون ... با حالت خاصی بهم نگاه کرد ...😳 - روانی ... یه سوسک رو درخته ... به اونم بخند ... ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 👇👇👇
🔻 👈این داستان⇦《 فیل و پیری 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎خسته از دانشگاه برگشته بودم ... در رو که باز کردم ... یه نفر با صدای مضطرب و ناراحت صدام کرد ... آقا مهران ... 💢برگشتم سمتش ... انسیه خانم بود ... با حالت بهم ریخته و آشفته ... - مادرت خونه نیست؟ ... نه ... دادگاه داشتن ... 🔹بیشتر از قبل بهم ریخت ... چی شده؟ ... کمکی از دست من برمیاد❓ ... سرش رو انداخت پایین ... هیچی ...و رفت ...😔 🔸متعجب ... چند لحظه ایستادم ... شاید پشیمون بشه ... برگرده و حرفش رو بزنه ... اما بی‌توقف دور شد ... ▫️رفتم داخل ... سعید چند تا از هم کلاسی‌هاش رو دعوت کرده بود ... داشتن دور هم فیلم نگاه می‌کردن ...📺 دوست‌هاش که بهم سلام کردن تازه متوجه من شد ... سرش رو آورد بالا و نگاهی بهم کرد ...🙄 🔻چیه قیافه‌ات شبیه علامت سوال شده❓ ... 🍃نشستم کنارشون و یه مشت تخمه برداشتم ... هیچی دم در انسیه خانم رو دیدم ... خیلی بهم ریخته بود... چیزی نگفت و رفت ... نگرانش شدم ...😔 با حالت خاصی زل زد بهم ...😳 تو هم که نگران هر احمق بیشعوری که رسید بشو ... 🔹و بعد دوباره زل به صفحه تلویزیون ... حقشه بلایی که سرش اومده ... با اون مازیار جونش ... - برای مازیار اتفاقی افتاده❓ ... 🔻نه ... شوهرش می‌خواد دوباره ازدواج کنه ... مردک سر پیری ... فیلش یاد هندستون کرده ... ▫️و بعد دوباره با حالت خاصی بهم نگاه کرد ... چشم‌هاش برق می‌زد ...⚡️ ➖دختره هم سن و سال توئه ... از اون شارلاتان‌هاست ... دست مریم رو از پشت بسته ... ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ
💢قبل از شروع مراسم علی آقا نگاهی به من کرد و گفت: شنیدم که عروس هرچه از بخواهد، اجابتش حتمی است☺️ گفتم: چه آرزویی داری؟ 💢در حالی ‌که چشمان را به زمین دوخته بود، گفت: اگر علاقه‌ای به من دارید💞 و به خوشبختی من می ‌اندیشید، لطف کنید از خدا برایم بخواهید 💢از این جمله تنم لرزید😔 چنین آرزویی برای یک در استثنایی‌ ترین روز زندگی‌ اش بی نهایت سخت بود. سعی کردم طفره بروم؛ اما قسم داد که در این روز این دعا را در حقش بکنم🤲 ناچار قبول کردم 💢هنگام جاری شدن هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم🌷 و بلافاصله با چشمانی پر از نگاهم را به علی دوختم😢 آثار خوشحالی در چهره‌اش آشکار بود 💢مراسم ما در حضور شهید آیت ‌الله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد. نمی‌دانم این چه رازی است که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت ‌الله مدنی همگی به فیض نائل شدند🕊 🔰عروس نیز به جمع آسمانی شان پیوست(چند روز پیش خاکسپاری همسر بزرگوار شهید تجلایی🌷 بود) راوی: فاتح سوسنگرد (خانم نسیبه عبدالعلی زاده) 💓 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
سلام پیام یکی از اعضا که کمک کردن واقعا این دل هاتون به شهدا وصل هست که چنین برای یه هموطن ازاون سر ایران پیام میده و. شما بی دریغ کمک می کنید کاش می شد این کارهاتون را به تصاویر کشید از جملاتی که نوشتید واقعا گریه ام گرفت خدا به حق حضرت زهرا سلام الله بهتون اجر بده خادم خیریه 👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | پرستارانی که از هدیه تولد گرفتند ❣️تقدیم به کادر پر افتخار درمان کشور ارزش دانلود داره .... حتمااااا ببینید......پشیمان نمیشید... مطمئنا اشکتان جاری خواهد شد ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🌸🌾🍃🌸🌾🍃🌸 بسم رب الزهرا سلام الله سلام علیکم امشب میخواهیم در مورد نماز شب براتون بگم. ( کلا 11 رک
پست نماز شب. لطفا روی گلها بزنید تا پست باز شود👆 🌹️اگر دوست دارید برای نماز شب بیدار شوید.... امام کاظم(علیه السلام): کسی که دوست دارد برای نماز شب بیدار شود اگر هنگام خواب بگوید: اللَّهُمَّ لَا تُنْسِنِي ذِكْرَكَ وَ لَا تُؤْمِنِّي‏ مَكْرَكَ‏ وَ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْغَافِلِينَ وَ أَنْبِهْنِي لِأَحِبِّ السَّاعَاتِ إِلَيْكَ أَدْعُوكَ فِيهَا فَتَسْتَجِيبَ لِي وَ أَسْأَلُكَ فَتُعْطِيَنِي وَ أَسْتَغْفِرُكَ فَتَغْفِرَ لِي إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. ❤️ خداوند دو ملک به سوی او می فرستد تا او را بیدار کنند. اگر بیدار نشد خداوند دستور می دهد برایش استغفار کنند و اگر در آن شب بمیرد شهید از دنیا رفته است.و اگر بیدار شود برای نماز شب، هر چه از خدا بخواهد به او کرامت می کند. 📚فلاح السائل،ص۲۸۷ ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
بسم الله الرحمن الرحیم 🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله 💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین 🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ 💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی 🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ 💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ 🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی 🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری 💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان 💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
سلام....... 😁💐👌😁 صبح شنبه تون بخیر الهی با طلوع خورشیدِ امروز خوشی‌ها و زیبای‌های زندگی‌تون پر رنگ‌تر و با طراوت‌تر از همیشه باشه و همواره شاد و خوشبخت باشید😍❤️ ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🔺 امروزه دانشمندان به این نتیجه رسیده اند : از انسان ساطع می شود. امواجی که دستگاه پیش از وضو گرفـتـن انسان نشان می دهد، با امواجی که پس از وضو گرفـتن نشان می دهد با هم فرق می کند. امواج پس از وضو گرفتن به انسان آرامش میدهد. 💧برای دست یابی به یک وآرامش بعد از آن، وضو گرفتن می تواند جایگزین دوش گرفتن و استحمام شبانه (قبل از خواب ) باشد. 💧 💧 نواحی مرتبط با وضو، بیشترین وسعت را در قشر حرکتی مغز دارند و هر چه تحریک این قشر هم بیشتر باشد، خواب آلودگی و کسالت از انسان دور می شود. 💧 : تجربه نشان داده و از نظر علمی نیز به تأیید رسیده است که نسبت به آب گرم بیشتری دارد. 💧 بعد از وضو: به علت تماس طولانی آب با سطح بدن، تر شده و تحریک حسی تقویت می شود. 💧همان طور که می دانیم، با وضو گرفتن (مرطوب کردن 20درصد سطح بدن) گویی تمام بدن را شستشو داده ایم . بنابراین، اولین دانشمندان بشری که از ساختمان سیستم عصبی و قشر مغز آگاهی داشته اند، پیامبر گرامی اسلام (ﷺ) بوده اند که در قرن ها قبل با بیاناتی بسیار جالب بدین موضوع اشاره نموده اند. ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
‍ 🔹ماجرای خوابی که به حقیقت پیوست 🔸شهید محمدمهدی احمدی در سال ۱۳۷۷ در افغانستان متولد شد. جوانی نیکو سرشت و پاکیزه رفتار بود؛ از کودکی نماز می‌خواند، روزه می‌گرفت👌 و برای اهل بیت عصمت و طهارت(ع) روضه می‌خواند. از نوجوانی وارد ارتش افغانستان شد. 🔸با درگرفتن جنگ در سوریه و تهدید حرم آل‌الله توسط تکفیری‌ها به‌طور داوطلبانه به فاطمیون پیوست و مدافع حرم شد. او نیز از سربازانی بود که برای حضرت زینب(س) حسین‌وار سر خود را فدا کرد🕊 🔸محمدمهدی احمدی، همراه با جمع دیگری از همرزمانش به اسارت تکفیری‌ها در می‌آیند. آن طور که مادر شهید گفته، او در اسارت، مورد شکنجه تکفیری‌ها قرار گرفت و بخش‌های مختلف بدنش با چاقو مجروح شده بود و در نهایت سر از تنش جدا کردند😭. 🔸محمدمهدی احمدی در ۲۱ مرداد ماه سال ۹۴ در منطقه درعا در حلب سوریه به شهادت رسید. او یکی از جوان‌ترین شهدای مدافع حرم لقب گرفته است🌹 🔸مادر شهید مدافع حرم محمدمهدی احمدی در مصاحبه‌ای گفته بود: «پیش از به دنیا آمدن مهدی پدرش خواب دیده بود یک نفر مهدی را به آغوش او می‌دهد و می‌گوید که این پسر صالح و خوبی است که به تو داده می‌شود✨، اما در جوانی در خارج از کشورت در راه خدا کشته می‌شود. می‌دانستم یک روز شهید می‌شود. هر وقت او را می‌دیدم دلم می‌لرزید.»💔 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
☺️ ✴️ خبرنگار سی‌بی‌اس در سازمان ملل گزارش داده قطعنامه با ۱۱ رأی ممتنع، ۲ رأی موافق و ۲ رأی مخالف به تصویب نرسیده است. 🔹️منابع دیپلماتیک از شکست قطعنامه پیشنهادی آمریکا علیه ایران خبر می‌دهند. 🔹️آمریکا تنها توانسته یک عضو شورای امنیت را با خود همراه کند و تنها جمهوری دومینیکن به تمدید تحریم‌های تسلیحاتی ایران رای مثبت داد.چین و روسیه با رای منفی خود این قطعنامه را وتو کردند و یازده عضو دیگر عضو شورا نیز به آن رای ممتنع دادند. __فکرشو بکن حتی اروپا هم رای امریکا رو تایید نکرد این یعنی تازه فهمیدن بازی با دم شیر عواقب داره 🤷‍♂️😅 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
سلام پیام اعضای محترمی👆 که شما عزیزان شهدایی کمکشون کردید فیشهای برق و آب و گازش پرداخت شد امروز هم آن شٱ الله کرایه عقب افتاده اش را براشون واریز خواهیم کرد و مبلغی هم بهشون کمک خرجی خواهیم داد پیام‌های تمام عزیزانی که کمک کردن و درخواست دعا داشتن هم براشون فرستادیم آن شاء الله دعای حضرت زهرا سلام الله پشت سرتان و همیشه همراهتان باشد خادم خیریه
🌸💫🌸💫🌸 💫🌸💫🌸 🌸💫🌸 💫🌸 🌸 باسلام. من خانمی هستم اهل مشهد،بعدازآشنایی باشهیدابراهیم هادی معجزات زیادی رادرزندگیم دیدم خیلی دوست دارم آنهارابرای شما بیان کنم 👇👇👇 یکی ازاین معجزات معرفی یک شهیددرمشهدکه شهیدابراهیم هادی آنجارابه من درخواب نشان دادندوبه من گفتندوقتی دلتنگ من شدی سرمزاراین شهیدبرو... آشنایی من باشهیدابراهیم هادی ازکتاب سلام برابراهیم شروع شد،کتابی که تقریباده بارخوانده ام ولی هربارخواندن کتاب برایم تازگی دارد... من باخانواده ی همسرم سال گذشته به سفرراهیان نوررفتیم سفری بسیارمعنوی تاثیرگذارترین قسمت سفرکانال کمیل بودچون من کتاب رازکانال کمیل راهم خواندم آنجاحس وحال عجیبی داشتم...مابعدازبرگشتن ازجنوب می خواستیم به تهران برویم تابه مزاریادبودشهیدهادی هم برویم اماباتوجه به بارندگی های سال گذشته درعیدقسمت نشدبریم تهران... خیلی غصه خوردم که به تهران نرفتیم وبرگشتیم مشهدبعدازگذشت دوهفته دوسه روزی به تولدشهیدهادی مانده بوددلم خیلی گرفته بودباخودم گفتم اگرتهران بودم می رفتم سرمزاریادبودشهیدهادی ... شب خوابیدم درعالم خواب دیدم که به یک جلسه که خانم های بسیجی هم هستنددعوت شدم...بعدازجلسه انها مرابه یک اتاق راهنمایی کردندوگفتنداینم مزارشهیدهادی من وارداتاق شدم ازپله هاپایین رفتم وبه یک قبرسیمانی رسیدم هیچ نوشته ای روی قبرنبودخودم راروی مزارانداختم وتامی توانستم ضجه وناله زدم باشهیدحرف زدم بعدازمدتی وقتی ازروی مزاربلندشدم صحنه ی عجیبی دیدم... عکس یک شهیددیگر خیلی بزرگ روی همان قبرسیمانی حک شده بودوعکس شهیدابراهیم هادی خیلی کوچک زیرعکس ان شهیدحک شده بودهنوزمبهوت این مزاربودم که ناگهان باصدای اذان صبح ازخواب بیدارشدم خیلی به خوابم فکرکردم...اماآن شهیدی که ابراهیم هادی به من معرفی کردکسی نبودجزشهیدبرونسی... تاکیدمی کنم مزاری که به من نشان دادندهیچ عکس ونوشته ای روی آن نبودوبعدااین عکس هاراروی آن دیدم...حالامن هم درمشهدشهیدابراهیم هادی دارم.....تصمیم گرفتم بعدازاین تولدشهیدابراهیم هادی رابرسرمزارشهیدبرونسی بگیرم... شما را به خدا می‌سپارم 👆👆👆 و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 👈این داستان⇦《 عشق پیری 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎با چنان وجدی حرف می‌زد که حد نداشت ... با این سنش ... تازه هنوز حتی عقد هم نکردن ... اومد در خونه انسیه خانم، داد و بیداد که از زندگی من برو بیرون ... خبرش تو کل محل پیچیده ...😳 💢باورم نمی‌شد ... اون که شوهرش خیلی مرد خانواده بود و بهشون می‌رسید ... عشق پیری گر بجنبد ... میشه حال و روز اونها ... 🔹بقیه مشت تخمه رو خالی کردم توی ظرف ... حالا تو چرا اینقدر ذوق می‌کنی؟ ... مصیبت مردم خندیدن نداره ... حقش بود زنکه ... اون سری برگشته به من میگه ...😮 🔸صداش رو نازک کرد ... - داداشت که هیچ گلی به سر شما نزد ... ببینم تو سال دیگه ... پات رو میزاری جای پای مازیار ما ... یا داداش مهرانت؟ ... دختر من که از الان داره برای کنکور می‌خونه ...📚 🔻دستش رو دوباره برد توی ظرف تخمه ... خودش و دخترش فدام شن ... حالا ببینم دخترش توی این شرایط ... چه ... می‌خواد بخوره ... مازیار جونش که حاضر نشد حتی یه سر از تهران پاشه بیاد اینجا ... ماشاء الله آمار کل محل رو هم که داری ... این رو گفتم و با ناراحتی رفتم توی اتاق ... 💔دلم براشون می‌سوخت ... من بهتر از هر کسی می‌فهمیدم توی چه شرایط وحشتناکی قرار دارن ... فردا رفتم دنبال یه وکیل ... انسیه خانم کسی رو نداشت که کمکش کنه ... 💠اما چیزی رو که اون موقع متوجه نشدم ... حقیقتی بود که کم کم حواسم بهش جمع شد ... اوایل باورش سخت بود ... حتی با وجود اینکه به چشم می‌دیدم ... 🍃خدا ... روی من ... غیرت داشت ... محال بود آزاری، بی‌جواب بمونه ... قبل از اون ... هرگز صفات قهریه خدا رو ندیده بودم ...😔✨ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ نویسنده : 🌷🌷🌷🌷🌷🌷👇👇
🔻 👈این داستان⇦《 ریش سفیدها 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎براشون یه وکیل خوب پیدا کردم ... اما حقیقتا دلم می‌خواست زندگیشون رو برگردونم ... برای همین پیش از هر چیزی ... چند نفر دیگه رو هم راه انداختم و رفتیم سراغ شوهر انسیه خانم ... از هر دری وارد شدیم فایده نداشت ...😔 🔹این چیزی نیست که بشه درستش کرد ... خسته شدم از دست این زن ... با همه چیزش ساختم ... به خودشم گفتم ... می‌خواستم بعد از عروس شدن دخترم طلاقش بدم ... اما دیگه نمی‌کشم ... یهو بریدم ...😑 🔸با ناراحتی سرم رو انداختم پایین ... بعد از این همه سال زندگی مشترک؟ ... مگه شما نمی‌گید بچه‌هاتون رو دوست دارید و به خاطر اونها تحملش کردید ... 🔻نمی‌دونم چی شد ... یهو به خودم اومدم و سر از اینجا در آورده بودم ... اصلا هم پشیمون نیستم ... دو تاشون اخلاق ندارن ... حداقل این یکی پاچه مردم رو می‌گیره ... نه مال من رو که خسته از سر کار برمی‌گردم باید نق نق هم گوش کنم ... ▫️از هر دری وارد می شدیم فایده نداشت ... دست از پا درازتر اومدیم بیرون ... چند لحظه همون جا ایستادم ... 🍀خدایا ... اگر به خاطر دل من بود ... به حرمت تو ... همین جا همه‌شون رو بخشیدم ... خلاصه خلاص ... 📃امتحانات پایانی ترم اول ... پس فردا یه امتحان داشتم ... از سر و صدای سعید ... یه دونه گوشی مخصوص مته کارها ... از ابزار فروشی خریده بودم ... روی گوشم ... غرق مطالعه که مادرم آروم زد روی شونه‌ام... سریع گوشی رو برداشتم ...🎧 - تلفن☎️ کارت داره ... انسیه خانمه ... 🍃✨از جا بلند شدم ... - خدایا به امید تو ... 💢دلم با جواب دادن نبود ... توی ایام امتحان ... با هزار جور فشار ذهنی مختلف ... اما گوشی رو که برداشتم ... صداش شادتر از همیشه بود ... 🌸شرمنده مهران جان ... مادرت گفت امتحان داری ... اما باید خودم شخصا ازت تشکر می‌کردم ... نمی‌دونم چی شد یهو دلش رحم اومد و از خر شیطون اومد پایین ... امروز اومد محضر و خونه رو زد به نام من ... مهریه‌ام رو هم داد ... خرجیه بچه ها رو هم بیشتر از چیزی که دادگاه تعیین کرده بود قبول کرد ... این زندگی دیگه برگشتی نداره ... اما یه دنیا ممنونم ... همه اش از زحمات تو بود ...😳 💠دستم روی هوا خشک شد ... یاد اون شب افتادم ... "خدایا به خودت بخشیدم" ... صدام از ته چاه در می‌اومد ... 🔹نه انسیه خانم ... من کاری نکردم ... اونی که باید ازش تشکر کنید ... من نیستم ... ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ نویسنده : 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
شب نهم.mp3
6.04M
و توسل به حضرت ابالفضل العباس علیه السلام حاج سید مهدی میرداماد نوجوان بود که در صفّین کَمَرِ را شکست! ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
به قول شیطان خیلی تلاش میکنه. انسان نماز شب نخونه. حتی شده یک رکعت آخری را که نماز وتر بخونید. خیر دنیا و آخرت شما در گرو نماز شب است. بعضی ها که اینقدر گرفتار و مشکلات دارند . مخصوصا کسانی از نعمت اولاد محرومند. سحرها و استغفار گفتن و بین الطلوعین ( از اذان صبح تا طلوع آفتاب میباشد ) را از دست ندهند.👌👌👌🌹 ان شاءالله که همگی اعضای کانال شهید حاجت روا و عاقبت بخیر بشوند. 🙏🌹🙏🌹🙏🌹🙏 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
بسم الله الرحمن الرحیم 🌸السلام علیکَ یا رسولَ الله 💗السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین 🌸السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ 💗السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی 🌸السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ 💗السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ 🌸السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی 🌸السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ 💗السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی 🌸السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری 💗السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان 💕💕و رحمة الله و برکاته💕💕 ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🌸🍃 در دوران مجروحیت ابراهیم، به یکی از زورخانه های تهران رفتیم.ما در گوشه ای نشستیم. با وارد شدن هر پیشکسوت صدای زنگ مرشد به صدا در می آمد و کار ورزش چند لحظه ای قطع می شد. تازه واردهم دستی از دور برای ورزشکاران نشان می داد و بالبخندی برلب درگوشه ای می نشست. 🌸🍃ابراهیم بادقت به حرکات مردم نگاه می کرد. بعد هم برگشت و آرام به من گفت:این هارا ببین ، ببین چطوراز شنیدن صدای زنگ خوشحال می شوند. 🌸🍃بعد ادامه داد:بعضی آدم ها عاشق زنگ زورخانه اند. آنها اگر اینقدرکه عاشق این زنگ هستند عاشق خدا بودند دیگر روی زمین نبودند بلکه در آسمان ها راه می رفتند. 🌸🍃بعد گفت:دنیا همین است تا آدم عاشق دنیاست و به این دنیا چسبیده حال و روزش همین است اما اگر انسان سرش را به سمت آسمان بیاورد و کارهایش را برای رضای خدا انجام دهد مطمئن باش زندگیش عوض میشود و تازه معنی زندگی کردن را می فهمد. 🌸🍃می گفت: انسان باید هرکاری حتی مسائل شخصی خودش را برای رضای خدا انجام دهد. ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124