شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
✍️ رمان #سپر_سرخ #قسمت_سوم ▫️پس از صرف شام، ما در قسمت زنانه موکب، تکیه به دیوار خستگی این روز ط
✍️ رمان #سپر_سرخ
#قسمت_چهارم
▫️دستانم به سوزن سِرم میلرزید و او برابر دیدگانم بیخبر از حال خرابم با لحن گرم کلامش همچنان میگفت:«هرکاری صلاح میدونید انجام بدید،من میرم از مادرش میپرسم.»
نمیدانست سه سال رؤیای دیدارش را حتی به خواب هم نمیدیدم که دیگر منتظر پاسخم نماند و به سرعت از چادر بیرون رفت.
▪️گریه کودک دلم را زیر و رو کرده و من توانی برای پرستاریاش نداشتم که بالای سرش زانو زده بودم و دیگر نه فقط دستانم که تمام بدنم میلرزید.
دو روز پیش در بیمارستان فلوجه دلتنگ دیدارش شده بودم، دیروز به پاس محبت بیمنتش راهی ایران شدم و امروز پس از سه سال دوباره در آینه چشمانم جان گرفته و از همین معجزه نفسم بندآمده بود.
▫️با بیقراری به سروصورت کودک دست میکشیدم تا آرامَش کنم و میترسیدم با این انگشتان لرزان به دستش سوزن بزنم که مثل چشمان بیمار او به گریه افتادم.
دیدن صورت مهربانش، تمام ترس و وحشت آن شب را به دلم کشانده و میان برزخی از بیقراری پرپر میزدم.
▪️در خلوت این چادر و در گرمایی که بیش از آتشبازی آفتاب از آتش احساس او به دلم افتاده بود، همه اضطراب آن روزها به خاطرم آمده و فقط حس حضور و حمایتش را میخواستم که دوباره برگشت.
قد بلند و قامت چهارشانهاش تمام قاب نگاهم را پر کرد و بهنظرم تمام راه را دویده بود که نفسنفس میزد:«مادرش میگه...» او میگفت و بهخدا من نمیشنیدم چه میگوید! ای کاش نگاهم میکرد شاید وحشت چشمانم بهخاطرش میآمد و نمیخواست حتی لحظهای نگاهم کند که چشمش به کودک ماند و با همان لحن لطیفش پرسید:«عفونت کرده؟»
▫️نمیخواستم اشکهایم را ببیند که دستپاچه به صورتم دست میکشیدم و همین دستهای لرزان دلم را رسوا میکرد.
در این لباس حتی از آن شب هم مهربانتر شده بود و نمیشد اینهمه تپش قلبم را پنهان کنم که صدایم در سینه فرو رفت و یک کلمه پاسخ دادم:«نمیدونم.»
▪️از نگاه سرگردانش پیدا بود از این پرستار بیدست و پا ناامید شده که به پشت سر چرخید و همزمان اطلاع داد:«من میرم نماز و برمیگردم میبرمش!» و دوباره مقابل چشمانم از چادر بیرون رفت.
در این سالها، هزاربار این صحنه را در پرده خیالم دیده و هزارحرف برای گفتن چیده بودم و حالا که برابرم جان گرفته بود، حتی نشد اشکهای آن شب را به یادش بیاورم و حیران مانده بودم تا نورالهدی برگشت.
▫️رطوبت وضو به صورتش مانده و زیرلب ذکری میگفت که گیجی چشمانم، نگاهش را گرفت و میان ذکرش به حرف آمد:«چی شده؟»
دیگر طاقت گریههای کودک را نداشتم؛ با دستم اشاره کردم به او برسد و با حالی که برایم نمانده بود از چادر بیرون رفتم.
▪️آوای اذان ظهر از بلندگوی یکی از خودروهای سپاه بلند شده و من میان اینهمه آب و گِل دنبال او بودم که چشمم هر طرف میگشت و در این روز بهاری خوزستان، فقط شبهای سیاه فلوجه را میدیدم.
سه سال پیش فلوجه آزاد شد و همان زمان سه سال از سقوط شهر به دست داعش میگذشت.
▫️شهری که از زمان حمله آمریکاییها، بهشت تکفیریها و بعثیها شده و حضور همین دشمنان تشنه به خون شیعه، زندگی معدود خانوادههای شیعه در این شهر را جهنم کرده بود.
فلوجه زاویه سوم مثلث بغداد و کربلا بود و ازهمین نقطه،این دو شهر و حتی مسیر اربعین را با خمپاره میکوبیدند و هر روز شیعیان کربلا و کاظمین، قربانی عملیاتهای انتحاری تروریستهای حاضر در این منطقه میشدند.
▪️هنگام حمله داعش هم با خیانت بعثیها، فلوجه بیهیچ مقاومتی به استقبال داعش رفت و ازهمان ابتدا جوانان بسیاری از خانوادههای بعثی سرباز داعش شدند.
در جشن بیعت سران عشایر بعثی با ابوبکرالبغدادی، به جای گوسفند یکی از اسرای ارتش عراق را مقابل پای شیوخ بعثی کشتند و این تنها برای جشن بیعت بود که همان روزهای اول، چهارصد نفر از سربازان ارتش را با شلیک مستقیم گلوله به سرشان اعدام کردند و جسد همه را در گودالی روی هم ریختند.
▫️دیگر از سرنوشت باقی اسرای ارتش بیخبر بودیم و هنوز نمیفهمیدیم چه بلایی سر این شهر آمده تا روزی که داعش عروس و دامادی را با بستن مواد منفجره به بدنشان تکهتکه کرد.
در فلوجه هم مثل موصل و دیگر شهرهای تحت تصرف، داعش قوانین خودش را اجرا میکرد و جرم این زن و شوهر جوان تنها عدم ثبت ازدواجشان در دفتر شرعی داعش بود که به وحشیانهترین شکل ممکن اعدام شدند.
▪️آن شب از بیمارستان به خانه برمیگشتم؛ ضجههای دختر بیچاره را میشنیدم که بیرحمانه او را برای محاکمه در خیابان میکشیدند، دامادش را از پشت سر با فشار اسلحه هل میدادند و باز باور نمیکردم سرانجام آن محاکمه، پارهپاره شدن پیکرهایشان باشد.
کافی بود دختر و پسر جوانی را در شهر با هم ببینند و صورت آن دختر برایشان دلپسند باشد که به هر بهانهای پسر را دست بسته با شلیک گلوله به سرش اعدام میکردند و دختر را به کنیزی میبردند...
#ادامه_دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ (ایها) اَلثَّائِرُ بِدَمِ اَلْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاَءَ…
◾️سلام بر تو ای منتقم داغ های کربلا…
این صدای اَینَ الثائر سرزمین کربلاست، که گوش تاریخ را پر کرده…
◽️برگرد و این دلهای داغدار را التیام بخش!
📚 صحیفه مهدیه،
زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610
#سلام_امام_زمانم 💞
وقتت بخیر
ای وارث حسین علیهالسلام
#العجلمولایغریبم
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
به حق
#زینب_کبری_سلام_الله_علیها
🌱ســـلـام
صبح سه شنبه مهدویتون بخیر و نیکی
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
✍_ده، یازده سالش بود. یک شب دست و پای من و پدرش را بوسید.
شب خواب دید #لباس_خادمی_حضرت_زهرا سلام الله علیها را بهش داده اند. از آن روز به بعد، ده برابر احترام من و پدرش را داشت.
می گفت: به من لباس خادمی بی بی را داده اند. می خوام تا همیشه نگهش دارم.
📚برگرفته از کتاب #حجت_خدا
برادر شهیدم
#شهید_محسن_حججی...🌷🕊
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گویا زمانش فرارسیده...
۲۵ سال آینده را نخواهید دید..
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شباهت دو خادم به شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابو مهدی المهندس
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
Audio_239532.m4a
19.85M
#قلب_سالم۵
#قسمت_پنجم
موضوع : نشانه های قلب سالم 🌾
#استاد_حاجیه_خانم_رستمی_فر
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺️وصیت نامه عجیب شهید مدافع حرمی که امشب کانال رو منور به چهره نورانی ایشون کردیم.
#شهید_جواد_محمدی...🌷🕊
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
.
بسم رب الزهرا
عرض سلام و ادب
به لطف حضرت زهرا س و امام حسین ع و کمک های شما عزیزان
مبلغ 58/549/000 تومان جمع شد
که تونستیم ۲۱ نفر رو راهی سفر کربلا و پیاده روی اربعین کنیم
از همه عزیزانی که با هر مبلغ و نیتی کمک کردند قبول باشه
اجرتون با امام حسین ع
ان شاء الله بزودی قسمت همه شما بشه زیارت حرم ارباب
.
.
انصافا به داشتن چنین اعضایی افتخار میکنیم
وقتی این طرح رسید به ذهنم و گذاشتم کانال
بعد پیش خودم گفتم کاش نگذاشته بودم چون دیدم زیاد فرصت نیست و کمک زیادی نشه و شاید اصلا یه نفر رو بتونیم بفرستیم
و خیلی پیش خودم گفتم نکنه شرمنده امام حسین ع و اون کسایی که با امید شرکت میکنند بشیم
که خداروشکر شما رو سفیدمون کردید
و ممنون که همیشه هر جا ازتون کمک خواستیم دریغ نکردید و بهمون اعتماد کردید
ان شاء الله بتونیم از شرمندگی شما عزیزان در بیایم
هر چند که در قبال زحمات شما کاری نمیتونیم بکنیم
ان شاء الله خود خدا و حضرت زهرا س مزدتون رو بدند
.
.
یه سری ها هم پیام دادند و توهین کردند
این جوری میخواید برید کربلا؟ ؟؟
با توهین کردن ؟؟؟
بعد به نظرتون چنین کربلایی قبوله؟ ؟؟
اون ادمین بنده خدا که چند روزه کار و زندگیش رو گذاشته کنار و همه وقتش برا طرح مسافر کربلا رفته
اونچه گناهی کرده ؟؟
ما هم میتونیم مثل خیلی کانال ها فقط پست بگذاریم و کلی هم دردسر برا خودمون درست نکنیم
از ما که گذشت و اشکالی هم نداره
اما چرا همیشه یه کار میکنیم کسی هم میخواد کار خیر بکنه پشیمون بشه ؟؟؟
این جور کنیم هر کس هر جای دنیا کار خیری کنه که ما کاری میکنیم باهاش که طرف پشت دستش رو داغ کنه که دیگه کار خیر نکنه
پس نکنیم این کارا رو .......
.
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
. لطفا پیام های ایشون رو بخونید حتما .
.
ایشون دقیقه های ۹۰ اسمشون در اومد
قرار باشه اسمت رو بنویسند اینقدر میچرخه تا اسمت در بیاد
.
.
خلاصه ما از همون عزیزان هم گلگی نداریم
و همه این ها رو گفتیم تا اگر هر کسی در هر جای دنیا دیدیم داره یه کار مفید میکنه ما با رفتار و حرفامون کاری نکنیم که طرف دیگه اون کار رو نکنه و قطع کننده کار خیر نباشیم
.
.
ما هم اگر عمری باشه هر سال قصد داریم این طرح مسافر کربلا رو در کانال برگزار کنیم
اگرم نبودیم که ان شاء الله بقیه این راه رو ادامه میدند
.
.
اگر هم صحبتی دارید اینجا بنویسید 👇👇
https://harfeto.timefriend.net/17086355590580
.
واریزی های طرح مسافر کربلا زائرین دیار عشق
شماره____ 1____✅.....خانم حیدری
شماره ____2____✅.....خانم مجیری
شماره___ 170___✅.....آقای جاویدانه
شماره____171__✅.....خانم علیزاده شال
شماره____12___✅.....خانم احمدی
شماره____6____✅.....خانم حسینی صدر
شماره____75___✅.....خانم کارگران
شماره___152___✅.....آقای رضایی وند
شماره___151___✅.....خانم صدیقی
شماره____93___✅.....خانم رستمی
شماره___199___✅.....آقای کربلایی
شماره___294___✅.....آقای صیام پور
شماره____8____✅.....آقای صفایی مقدم
شماره____50___✅.....خانم خادمی
شماره___341___✅.....خانم مرادی
شماره___162___✅.....خانم ربیعی
شماره___342___✅.....خانم کوهستانی
شماره___343___✅.....آقای صدر
شماره___118___✅.....خانم بی نوا
شماره___339___✅.....خانم عایقی
ان شاء الله بسلامتی برید و برگردید و زیارت پر از معنویت داشته باشید
دعا برای سلامتی و تعجیل در فرج مولا عجل الله و سلامتی و طول عمر برای رهبرعزیزمون وآزادی مردم مظلوم فلسطین
و لطفا حتما حتما برای تمام کسانی که کمک کردند دعا کنید و چند قدمی هم به نیت اون ها پیاده روی کنید