فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مأموران قلابی که کلیپ معروف رو
درست کرده بودند ، دستگیر شدند.
⭕️ هر چه را در فضای مجازی
دیدیم ، زود باور نکنیم.
حتما" و حتما" ببینید.
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
📩اگه میخوای ثابت قدم باشی
برای امام زمانت، این دعا رو فراموش نکن !
امام صادق علیه السلام فرمودند:
در آخرالزمان گمراهی چنان زیاد میشود
که هیچ انسانی نجات نمی یابد ...!
✉️مگر اینکه مداومت کند بر این ذکر؛
یَا الله یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ
ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ
💚 کانال #شهید_هادی و
#شهید_تورجی_زاده👇👇
@shahid_hadi124
.
سلام
فکر کنم شما کانال ما رو با کانال حضرت زهرا و شهید هادی اشتباه گرفتید
ولی این کارها رو انجام بدید ان شاء الله درست بشه
اولا حرز امام جواد ع داشته باشید
دوم زیاد استغفار کنید
سوم از این به بعد مالتون رو با امام زمان ع شریک بشید
مثلا نمیدونم یک درصد ده درصد هرچقدر که خودتون دوست دارید
حالا یا روزانه یا ماهانه
هر جور گه خودتون مایل هستید
و این پول ها رو جمع کنید و هر بار در راه امام زمان ع خرج کنید
یا بدید به فقیر و بگید که از طرف امام زمان ع هست
چهارم هر موقع اذان میشه خودتون با صدای بلند در منزلتون اذان بگید
پنجم هر روز حداقل ۵۰ آیه از قرآن بخونید
.
4_5891219044341649325.mp3
9.18M
دست در دست مولا❤️
داستان #تشرف یک جوان عاشق
[خدمت امام عصر علیهالسلام ]
از برکت عریضهنویسی
📚النجمالثاقب، حکایت هفتم،
ج۲، ص۴۹۷
#پیشنهاد_دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
ســـلام بـر آنـان کـه اول
از ســیم خاردار نـفـــس گــذشـتـنـد
و بَـعْد از سیم خار دار دشــمـن...
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق..
به نیابت از #امام_زمان عجل الله
و همه شهدا ...🌷🕊
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی...☘
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️نیت کن و دانلود کن ⚡️
✍.یــادت باشــد
شهیــد اسـم نیســت
رســـم است!!!
شهیــد عڪس نیست ڪـه
اگـر از دیوار اتاقت برداشتـۍ
فراموش بشـــود!!!💔
شهیــد مسیــر است،
زندگیـست،راه است،
مـــــرام است!
شهیـــد امتحـان پس داده است...
شهیــد ࢪوزنه✨ ایست بـه سوۍ خــدا🌱✨
#کلیپ😍
#پیشنهاد_دانلود
🌹روایتی کمتر دیده شده درباره شهید حسین همدانی
🦋گل علی بابایی: بعد از گذشت ۳ سال فرماندهی میدانی نبردهای ضد تکفیری در سوریه، به کشور برگشت، چندروز بعد با او در خانه حسین بهزاد دیدار تازه کردیم، عجیب سرخوش بود، پرسیدم: حاج آقا قضیه چیه خیلی سر کیفی هستید.
❤️ گفت: امروز همراه حاج قاسم برای تقدیم گزارش آخرین وضعیت سوریه به بیت رهبری رفتیم بعد از تشریففرمایی آقا، حاج قاسم شروع به صحبت کرد و اسمی هم از بنده برد.
❤️💔 ناگهان حضرت آقا رو کرد به من و فرمود: آقای همدانی! عرض کردم: بفرمایید. آقا فرمودند: طی این سه سال از جنگ سوریه گذشته من در غالب قنوت نمازهایم شما را به اسم دعا کردهام! حاجی با چشمانی اشکبار از شوق گفت: بهخدا قسم با شنیدن همین فرمایش آقا، کل خستگی آن ۳ سال سرتاسر مصیبت و رنج، یکجا از تن و جانم بیرون رفت..
🦋 یادش با هدیه #صلوات
🦋💔 سالروز شهادت حبیب حرم؛
#حاج_حسین_همدانی
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹حضور رهبر معظم انقلاب
در منزل سردار شهید حسین همدانی
🦋🏴انتشار بهمناسبت سالگرد شهادت
#سردار_همدانی
#حاج_حسین_همدانی سردار دلها
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارون اومده،
سید از میدون غرق خون اومده💔
🎥مداحی حاج مهدی رسولی در مصلی تهران - مراسم شهادت شهید سید حسن نصرالله (نماز جمعه تاریخی)
#جمعه_نصر
#وعده_صادق
#سید_حسن_نصرالله
صلیاللهعلیکیااباعبدالله
صلیاللهعلیکیاابوالفضلعباس
اللهمعجللولیکالفرج
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍گوش كن میشنوی كربلا و آن سویتر قدس در انتظار طلیعهداران هستند هم آنان كه راهگشای تاریخ به سوی عدالت موعود خواهند بود آیا تو نیز به خیل آنان پیوستهای...
💢۱۵ مهر سالروز عملیات تاریخی طوفان الاقصی گرامی باد...
#قدس_باب_الشهداء
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
قلب سالم ۵۲(1)_1.m4a
12.12M
#قلب_سالم۵۲
#قسمت_پنجاه_و_دوم 🌱
موضوع: توکل ✨
#استاد_حاجیه_خانم_رستمی_فر
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️ واکنش مردم وقتی متوجه میشوند شهید «سیدحسن نصرالله» در دوران #دفاع_مقدس، دوشادوش رزمندگان ایرانی با بعثیها میجنگید.
#سید_حسن_نصرالله
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا قم نیست
بلکه سوئد هست
که فریاد #لبيك_يا_خامنه_ای را
مردم با افتخار سرمیدن 🥹🙋🏽♀️🇮🇷✌️
#جمعه_نصر
#وعده_صادق ✌️
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
♨️توجه توجه
تا بصورت رسمی از طرف بسیج و سپاه اعلام نشده هیچ فرمی را به اسم اعزام به لبنان یا همکاری با نیروی مقاومت در فضای مجازی پر نکنید.
سرویس های جاسوسی اسرائیل حتی در ایتا، سروش و دیگر پیام رسان ها جهت شناسایی نیروهای انقلابی جهادی فعالیت دارند. به اسم ثبت نام جهت جبهه مقاومت مشخصات شما را بدست می آورند. این یک امر خطرناک وجبران ناپذیر است.
#شهید_نادر_مهدوی و یارانش؛
شهدای مبارزه مستقیم با آمریکا در جنگ
✍شهید نادر مهدوی فرمانده ناو گروههای قرارگاه نوح نبی (علیهالسلام) سپاه پاسداران بود. در سال ۱۳۶۶، سال آغاز اولین دور از جنگهای دریایی میان قوای نظامی جمهوری اسلامی ایران و ناوگان متجاوز خارجی بود؛ که این جنگ در ادبیات سیاسی بهنام «جنگ اول نفتکشها» شناخته میشود.
مسئولیت اصلی عملیاتی در این میدان، بر عهده نیروی دریایی #سپاه پاسداران بود. و روش عملیاتی سپاه بر استفاده از قایقهای کوچک تندرو موسوم به «عاشورا» و «طارق» تکیه داشت.
🇮🇷✌️ نقطه اوج این جنگ طرح ناکام حمله به بندر نفتی رأس الخفجی و عملیات موفق سرنگون ساختن بالگردهای نیروی دریایی آمریکا بود که توسط ناوگروههای قرارگاه نوح نبی (علیهالسلام) به فرماندهی شهید نادر مهدوی بهاجرا درآمد. هرچند در جریان عملیات شهادتطلبانه علیه بالگردهای آمریکایی، همه اعضای این ناوگروه به شهادت رسیدند، اما بدون شک ۱۶ مهر ۱۳۶۶ به واسطه رویارویی مستقیم با نیروهای نظامی ارتش آمریکا در خلیجفارس، باید یکی از درخشانترین مقاطع دفاع مقدس دانست..
🌷 #شهید_نادر_مهدوی
پس از اسارت بر عرشه ناو آمریکایی «یو. اس. اس. چندلر» آماج شکنجههای قرون وسطایی سربازان آمریکایی قرار میگیرد. و سینهاش با میخهای بلند آهنین سوراخ میشود. وی پس از اصابت تیرهایی به بازو، قلب و پیشانی به شهادت میرسد. پیکر مطهر #شهید_نادر_مهدوی با دستهای بسته به نیروهای ایران تحویل داده شد
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
✍ من زمانیکه #شهید_حججی اسیر شدو به شهادت رسید اوایل بارداریم بود
دقیقا روزیکه خبر شهادتش منتشر شد من دندون پزشکی بودم و یه خانم با ظاهر افتضاح اونجا بود وقتی خبر رو شنید گفت حقشه میخواست بخاطر پول نره...💔
عجیب دلم شکست با گریه تا خونه برگشتم😭
خیلی دلم میخواست تشییع برم ولی نمیتونستم
به نیت شهید حججی دوبار مراسم روضه گرفتم
دقیقا مراسم دومی که گرفتم شب خواب دیدم تشییع شهید و من کنار تابوت التماس میکنم میگم بذاریدببینم شهید واقعاً سرنداره
یهو شهید حججی اومد کنارم گفت خیلی حالم خوبه
با یه خنده ی زیبایی که رو لباش بود
با همون لبخند زیبا گفت حواسم هست واسم دوبار مراسم گرفتی
دیگه از خواب بیدار شدم
رفقا شهدا حواسشون واقعاً به ماها هست...💔😭
📲📱ارسال شده از
یکی از اعضا محترم کانال
💚 کانال #شهیدهادی و
#شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
✍ من زمانیکه #شهید_حججی اسیر شدو به شهادت رسید اوایل بارداریم بود دقیقا روزیکه خبر شهادتش منتشر شد م
.
آی شهدا ما رو به اون خلوتتون راهی بدید 🥺🥺🥺
کاش یه نگاهی هم به دل های خسته ما میکردید 😭😭😭😭
.
.
سلام
بچه شما در سنی هست که فکر میکنه عقل کل هست
و هم خیلی وقت ها لجبازی میکنه
به حرف گوش نمیده
یا دعوا میکنه
یا سر به هواست
یا دنبال رفیق و تفریح هست
یا مثلا یه کاری رو که بخواید انجام بده هزار باید بهش بگی تا انجامش بده گاهی یا اصلا انجام نمیده یا اصلا یادش میره که انجام بده
اینا طبیعی هست
شما باید خیلی مواظب باشید که زدش نکنید
و همیشه همون وقت هایی که نماز میخونه رو تشویقش کنید و هی به روش بیارید و ازش تعریف کنید
حتی تو جمع مثلا نشستید بعد جلوی همه ازش تعریف کنید و بگید نمازهاش رو میخونه و خلاصه ازش کلی تعریف کنید
و از دعا کردن خسته نشید همیشه براش دعا کنید
اینو بدونید مادری که تو زندگیش خطا نره بچه اگرم خطا رفت بالاخره برمیگرده به سمت خدا مثل شهید شاهرخ ضرغام
.
.
.
شما هم اگر صحبتی یا سوالی دارید اینجا بفرمایید 👇👇
https://harfeto.timefriend.net/17086355590580
.
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت پنجاه و یکم ▫️شاید زینب بهانه بود و دلم میخواست از میدان احساس مهدی بگ
📕رمان #سپر_سرخ
🔻قسمت پنجاه و دوم
▫️از حیرت آنچه میگفت تمام تنم تب کرده و ادامۀ حرفهایش را با اضطرابی شدید میشنیدم: «البته فقط دو ماه از رفتن دخترم میگذره و آقامهدی به این کار راضی نبود اما حالا که دخترم از دستم رفته، نمیخوام زینب هم از دستم بره؛ هر روزی که زینب تنها باشه، بیشتر اذیت میشه! من استخاره کردم و یقین دارم این ازدواج به خیر و صلاح زینب و مهدی و شماست.»
▪️نگاه متحیر مادرم بین جمع میچرخید، پدرم سرش را پایین انداخته بود، مادر فاطمه منتظر پاسخی به من نگاه میکرد و مهدی طوری با ناراحتی نفس میکشید که قفسۀ سینهاش به شدت بالا و پایین میرفت و سید همچنان میداندارِ صحبت بود:«خب بلاخره آقامهدی مرتب برای مأموریت میاد عراق، با فرهنگ و زبان شما کاملاً آشناست، زینب هم که حسابی به شما وابسته شده اما من نمیخوام شما به خاطر زینب، مجبور به انتخاب باشید. ما فقط خواستۀ خودمون رو مطرح کردیم دیگه انتخاب با خودتونه.»
▫️باید باور میکردم تنها دو ماه پس از شهادت فاطمه، برای خواستگاری من به این خانه آمدهاند و در چشمان داماد این مراسم، جز بغض و حسرت، حسی پیدا نبود که دنیا روی سرم خراب شد.
▪️سالها پیش دلبستۀ یک مرد غریبۀ ایرانی شده بودم و حالا همان مرد از روی اجبار و اکراه به خواستگاریام آمده و دل من دوباره روی دستم مانده و قایق قلبم از اینهمه غمی که در چشمان خواستگارم موج میزد، به گِل نشست.
▫️تا پیش از آنکه بدانم همسر دارد، چنین لحظهای رؤیایم بود و پس از آن که فهمیدم متأهل است، با دلم جنگیده و عشقش را در قلبم سر بریده بودم.
▪️در روزهای پس از شهادت همسرش دیدم آتش عشق فاطمه با جانش چه میکند و حالا او با خاکستری که از دلش باقی مانده و با اینهمه اخمی که تمام خطوط صورتش را در هم شکسته بود، مقابلم نشسته و حتی یک لحظه نگاهم نمیکرد.
▫️مادر فاطمه، قطره اشکی که گوشۀ چشمش نشسته بود، با سرانگشتش پاک کرد و باز به رویم لبخند زد تا نرنجم و سید با شیرینزبانی رو به پدرم پیشنهاد داد: «ما ایرانیها رسم داریم تو خواستگاری دختر و پسر با هم صحبت کنن. حالا اگه شما اجازه میدید، آقا مهدی با دخترتون یه صحبتی داشته باشن، البته اگه ایشون راضی به این قضیه هستن.»
▪️حال دلم از اینهمه آشفتگی احساسم طوری به هم ریخته بود که حتی نمیتوانستم بهدرستی فکر کنم؛ صورت زیبای فاطمه هنوز پیش چشمانم بود و مگر میتوانستم به این سرعت جای حضور مهربانش را بگیرم؟
▫️آنهم در قلب مردی که برای فاطمه هزار بار مُرده و حالا فقط جسم بیجانش تنها به هوای دخترش در این اتاق و روبروی من نشسته بود.
▪️نگاه سنگین مهدی، پدرم را مردد کرده و به احترام سیادت پدر فاطمه رخصت داد و مادرم رو به مهدی تعارف زد: «اگه بخواید میتونید برید تو حیاط صحبت کنید.»
▫️میدانستم باید برخیزم و دنبالش تا حیاط بروم اما برای همراهی با او حتی به اندازۀ همین چند قدم هیچ انگیزهای برایم باقی نمانده که با اینهمه ناراحتی نگاهش، قلبم را مثل تکهای یخ کرده بود.
▪️مهدی از روی مبل بلند شد و به انتظار من سرِپا ایستاده بود؛ مادرم اشاره کرد تا من هم بروم و همین که از جا بلند شدم، زینب با همان انگشتان کوچکش به گوشۀ پیراهن سبزم چنگ زد و قلب نگاه مهدی در هم شکست که میدید دخترش وابستۀ این زن غریبۀ عراقی شده و او نمیدانست با دل خودش چه کند.
▫️طوری از رفتن من به اضطراب افتاده بود که کسی دلش نیامد مانع آمدنش شود و من و زینب با هم از اتاق بیرون رفتیم.
▪️چراغ ایوان را روشن کردم تا در تاریکی شب و این خانۀ غریبه، زینب وحشت نکند.
▫️چند ردیف پلۀ سنگی، ایوان خانه را به حیاط متصل میکرد؛ پلهها را آهسته با زینب پایین رفتم و مهدی هم با فاصله پشت سر ما میآمد تا کنار حیاط رفتیم و روی لبۀ سیمانی باغچه نشستیم.
▪️روی دیوار، یک لامپ کوچک مهتابی روشن بود و در همین روشنایی اندک، میدیدم صورت مهدی سرختر شده و شاید خجالت میکشید کنارم بنشیند که روبرویم ایستاد و در سکوت سر به زیر انداخت.
▫️دلم آشوب بود و نمیخواستم به روی خودم بیاورم که بیتوجه به حضور مهدی، سنگهای داخل باغچه را نشان زینب میدادم و او با یک جمله، تمام ذهنم را به هم زد: «هرچقدر از من دلخور باشید، حق دارید!»
▪️بیاختیار سرم بالا آمد، نگاهم تا چشمانش رفت و دیدم غرق عرق، نگاهش به زمین فرو میرود و کلماتش تک به تک در هم میشکست: «هیچوقت نمیخواستم بار زندگیم روی دوش کسی باشه. من نمیخوام به خاطر آرامش بچۀ من، آرامش یکی دیگه بهم بریزه! خیلی مخالفت کردم، گفتم هرجور شده خودم کنار زینب میمونم اما اصرار کردن که استخاره عالی اومده...»
▫️او سرش پایین بود و دیگر نتوانستم سکوت کنم که با سنگینی سؤالم، شیشۀ احساسش را شکستم:«پس راضی نیستید، درسته؟»...
📖 ادامه دارد...