eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.9هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
11.4هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
گفته بود"اگر در ماه رمضان شهید شوم زحمت تشییع پیڪرم را به مردم نمےدهم" در ماه رمضان شهید شد اماطبق قراری ڪه با خدا داشت پیڪرش بعد از ماه مبارڪ تفحص و تشییع شد. 🌹 شهیدمدافع حرم جوادمحمدی 💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇 @shahid_hadi124
همیشه دلم میخواست وقتی یه خانمی بد حجاب روبه رو میشوم اورا به شیوه ای ملایم وبه طریقی دلنشین به سمت هدف شهدا دعوت کنم واز حجاب برتر حرف بزنم حتی برا اولین بار که سر مزار شهید جواد محمدی رفتم ووصیتش را که درمورد حجاب بود را بر مزارش خواندم به شهید جواد قول دادم برایم دعا کند اگر با چنین خانمهایی بااین وضعیت حجاب روبه روشدم آنها را به سمت خودت جلب کنم تا اینکه چند هفته پیش خانم ۱۸ ساله را در مهد پسرم دیدم که وضعیت حجاب خوبی نداشت ولی از چهره اش معلوم بود میشود با نرمی وسادگی سخن با او حرف بزنم ودلش را با شهید جواد محمدی پیوند بزنم در مورد تجارب زندگی با او حدود نیم ساعت حرف زدم ودرآخر به او گفتم زندگی شهدارا خیلی مطالعه کن وهروقت توی این دنیا با مشکلاتش کم آوردی به شهدا متوسل شو وحرف دلت بهش بگو بهش گفتم شهید جواد محمدی رو میشناسی تا اسم شهید رابردم اشک توی چشماش حلقه زد گفت اسمش شنیدم بهش گفتم من هروقت تو این زندگی از مشکلاتم خسته میشم وبه آخر راه میرسم توی خونه روبه روی عکس شهید میشینم حرفام بهش میزنم حتی وقتی به عکس زیبا وبا لبخندش نگاه میکنم جواب همه سوالات ومشکلاتم پیدا میکنم انگار خودش داره بامن حرف میزنه وغم وغصه هام فراموش میکنم شاید این اولین تجربه من بود دوست دارم این راه ادامه بهم به عنایت شهدا ☝️☝️
1_41401730.mp3
15.64M
📢 واحد 🎵سلام اى قرار دل بى قرار 🎤 حاج_مهدى_رسولى 💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇 @shahid_hadi124
آیت الله سید علی قاضی ره: 🍃 در دنیا به صاحبان خانه دوهزار متری و ریاست و ماشین میگویند اشراف مملکت؛ 🍃اما در قیامت اشراف آن کسانی هستند که نماز شب خوان هستند. #نماز_شب 💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح خودرابا سلام به 14معصوم (ع)شروع کنیم.... ❤🌹❤🌹 بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ❤ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ🌹 ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ🌹 ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ🌹 ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ🌹ِ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ🌹َ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹 ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹 ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ🌹ُ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ🌹 ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ🌹 ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺑﻘﯿﺔَ ﺍﻟﻠﻪِ، ﯾﺎ ﺻﺎﺣﺐَ ﺍﻟﺰﻣﺎﻥ ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ🌹 💚 کانال و 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4043243523C8ee14b51dd ❤🌹❤🌹❤
💠زیارت حضرت حجت (عجل الله) در هر صبحگاه «بسم الله الرحمن الرحیم» اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلاىَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها، وَبَرِّها وَبَحْرِها وَسَهْلِها وَجَبَلِها، حَيِّهِمْ وَمَيِّتِهِمْ، وَعَنْ والِدِيَّ وَوَُلَْدي وَعَنّي مِنَ الصَّلَواتِ وَالتَّحِيّاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَمُنْتَهى رِضاهُ وَعَدَدَ ما اَحْصاهُ كِتابُهُ وأحاط بِهِ عِلْمُهُ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في هذَا الْيَوْمِ وَفي كُلِّ يَوْم عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً في رَقَبَتي اَللّـهُمَّ كَما شَرَّفْتَني بِهذَا التَّشْريفِ وَفَضَّلْتَنى بِهذِهِ الْفَضيلَةِ وَخَصَصْتَنى بِهذِهِ النِّعْمَةِ، فَصَلِّ عَلى مَوْلايَ وَسَيِّدي صاحِبِ الزَّمانِ، وَاجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وأشياعه وَالذّابّينَ عَنْهُ، وَاجْعَلْني مِنَ الْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ طائِعاً غَيْرَ مُكْرَه فِي الصَّفِّ الَّذي نَعَتَّ اَهْلَهُ في كِتابِكَ فَقُلْتَ: (صَفّاً كَاَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصوُصٌ) عَلى طاعَتِكَ وَطاعَةِ رَسُولِكَ وَآلِهِ عليهم السلام، اَللّـهُمَّ هذِهِ بَيْعَةٌ لَهُ في عُنُقي اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ. @shahid_hadi124
ان شاء الله امروز هم به نیابت از هدیه به زهرا(س) صفحه 486 و 487 و 488 را تلاوت می کنیم @shahid_hadi124
🔸•°•°•°•🔸آقا جان!🔸°•°•°•°🔸 ✨قنوت سبز نمازم به التماس در آمد ✨چه مي‌شود مرا لیاقت خيري از ✨دعاي تو باشد! ⚜قرار صبحگاهی⚜ دعای سلامتی امام زمان(عج) 💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇 @shahid_hadi124
┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ┊ ⚪️ ┊ ┊ ⚪️🎗 ┊ ⚪️🎗 ⚪️🎗 بر خلق خوش و خوی محمد (ص) صلوات بر عطر گل روی محمد (ص) صلوات در گلشن سر سبز رسالت گویید بر چهره گل بوی محمد (ص) صلوات 💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇 @shahid_hadi124
زیارت صبحگاهی حضرت سیدالشهداء: صلی الله علیک یا اباعبدالله صلی الله علیک یا اباعبدالله صلی الله علیک یا اباعبدالله السلام علیک ورحمت الله وبرکاته 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
...زرنگ باش 🔸به آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی(ره) گفتم یکی از دوستان بچه دار نمیشود، فرمود: بگو برود پیش امام رضا (سلام الله علیه) در قسمت پایین پا هزار و یک صلوات به امام هدیه کند، بعد یکبار بگوید: یا ابالحسن الرضا. چیزی نگذشت که بچه اش بدنیا آمد. . 🔸شب های جمعه مقید بودند زیارت جامعه بخوانند. سفارش می کردند هر زیارتی که میروید به نیابت از ائمه معصومین بروید؛ صبح به نیابت از پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) به حرم مشرف میشدند، بعد از ظهر بزیارت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)... . 🔸آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی میفرمود: اگر خواستی صدقه بدهی زرنگ باش؛ صدقه را از طرف امام رضا (سلام الله علیه) برای سلامتی آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بده، برای دو معصوم است؛ امکان ندارد خدا این صدقه را رد کند، تو هم حق واسطه گری ات را میگیری. . 🔸میفرموند: دعای پدر بیشتر از دیگران قبول میشود. من گاهی میروم حرم حضرت عبدالعظیم و رو به نجف می ایستم و از پدرم که در نجف دفن است چیزهایی را میخواهم که او بخواهد درست شود. 💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇 @shahid_hadi124
4_582493935813787852.mp3
14.14M
#حاج_حسين_يكتا #روایتگری_شهدا 🌺دنبال این باشید که یه #دوست خوب پیدا کنید که شمارو به #خدا برسونه... شهید مجید صنعتی توی وصیت نامش نوشت خدایا تو شاهد باش که من تمامی مظاهر مادی دنیا را بخاطر تو به سویی افکنده ام تو مرا بخر تو مرا ببر... میدونید لذت های دنیای شهید صنعتی چی بود؟؟؟👆👆 باباش مولتی میلیاردر بود... 💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استاد رائفی پور 🔮 تصاویر دختران چادری و محجبه در فضای مجازی...؟! 💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇 @shahid_hadi124
سلام ان شاء الله شب مهمان بزرگواری خواهیم بود لطفا وضو بگیرید و نیت کنید و با تمام وجود شهدا را حس کنید ..... تا لحظاتی دیگر مهمان شهید خواهیم بود
💢 #سرداران_گمنام در پنجم بهمن 1335، در ڪرمان در خانواده‌ای متدین چشم به جهان گشود. او دوران دبستان تا دبیرستان را در ڪرمان باموفقیت به پایان رساند و سپس در دانشسرا در رشته برق موفـق به کسب مدرک کاردانی شد. درهمین زمان بود که به خدمت سربازی فرا خوانده شد ، این روزها با اوج گیـری انقلاب توأم بود ، وی در این دوران سخت به مبارزات خود ادامه داد و پس از پیروزی انقلاب به کرمان بازگشت. در سال 1359 در همان آغازین روزهای شروع فعالیـت سپـاه ، وارد سپـاه پـاسداران شد و داوطلبـانه به ڪردستان رفت تا به مبارزه با گروه‌های ضد انقلاب بپردازد. پس از بازگشت از ڪردستان مسئولیت ‌هائی مانند سرپرست روابط عمومی سپاه پاسداران زرند، مسئول تبلیغات سپاه ڪرمان ، فرماندهی سپاه سیرجان را برعهده داشت. با شروع جنگ تحمیلی ، تلاشش برای حضور در میدان‌های نبرد و سازماندهی نیروها در استان ڪرمان ، از او چهره‌ای مخلص ساخته بود، او در موقعیت‌های مختلف فرمانـدهی در سطح لشکر 41 ثارالله و بسـیج قرار گرفت و بیش از بیش در روند پر تلاطم نبرد سهیم شد. سرانجام عملیات کربلای 4 آخرین آوردگاهی بود که عطر نفسهای این سردار رشید و عارف بزرگ را به جان خرید و او در پنجم دی ماه 1365 در جزیره ام الرصاص پاداش جهاد اکبر و اصغر خود را گرفت و ساکن کوچه‌ی پروانه ها شد. #سردارشهید_عبدالمهدی_مغفوری 💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇 @shahid_hadi124
       شهید عبدالمهدی مغفوری به روایت همسر/ وقت کار «من» متعلق به بیت المال هستم همکارانش می گفتند در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت و در هفته چند ساعت برای خود «کسر کار» می زد. می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم. به گزارش دفاع پرس از کرمان، شهید عبدالمهدي مغفوری در سال 1335 در شهر كرمان ديده به جهان گشود. خانواده تنگدست او از راه قالي‌بافي امرار معاش مي‌كردند. او كه از ابتدا با طعم تلخ فقر آشنا بود با سخت‌كوشي و تلاش بسيار تحصيلات ابتدايي و متوسطه را به پايان رسانيد و پس از آن در دانشسرا پذيرفته شد و موفق به اخذ مدرك كارداني در رشته برق شد. با پايان تحصيل به سربازي فرا خوانده شد. آن روزها را با مبارزه عليه رژيم طاغوت سپری كرد. پس از پيروزی انقلاب اسلامي با اينكه در دانشگاه پذيرفته شده بود اما تجاوزات ضد انقلاب و شرايط زمان او را به پاسداري از انقلاب وا داشت و اينگونه بود كه از رفتن به دانشگاه صرف نظر كرده و به سپاه پاسداران پيوست. در موقعيت‌هاي گوناگون و در پست‌هاي مديريتي به خوبي درخشيد و سرانجام  معاونت ستاد لشگر 41 ثارالله را بر عهده داشت که در نهایت در عمليات كربلاي چهار به لقاء معبود شتافت.   زهرا سلطان زاده همسر شهید عبدالمهدی مغفوری در گفتگو با خبرنگار دفاع پرس در کرمان به بیان خاطراتی از این عارف شهید پرداخت. در روز خواستگاری و آشنایی اول با لباس خاکی وارد شد عبدالمهدی با یک موتور با لباس خاک آلود از ماموریت برگشته بود و با همان لباس آمد خانه ما تا از مادرم، من را خواستگاری کند. مادر و پدرم برای ازدواج من خیلی سخت گیر بودند. شهید در جلسه اول آشنایی که مادرم حضور داشت فقط قرآن  می خواند و مادر از تلاوت او بسیار خوشش آمده بود و به من گفت: آقای مغفوری مرد زندگی است. نشستن روی این قالی ها من را از یاد محرومان غافل می کند وقتی ازدواج کردیم جهیزیه من تقریباً از وسایل قیمتی بودند و شهید مغفوری که متوجه شد از من خواست ظروف، پرده ها و قالی ها را تعویض کنیم. با درآوردن پرده های خانه، موافقت کردم. شهید روی قالی های خانه نمی نشست. می گفت:  نشستن روی این قالی ها من را از یاد محرومان غافل می کند، او یک فرش ساده مانند حصیر تهیه کرده بود و یک گوشه خانه گذاشته بود و زمانی که در خانه بود روی این فرش می نشست. سخنرانی که باعث اعزام دانشجویان و اساتید به جبهه شدند او مسئول تبلیغات جبهه بود و بیشتر در پشت جبهه خدمت می کرد و در سخنرانی هایی که در مجالس، دانشگاهها، مساجد انجام می داد عده زیادی را راهی جبهه می کرد. یادم هست سخنرانی در یک دانشگاه  انجام داد. بعد از آن سخنرانی تقریباً کل دانشگاه و اساتید آن عازم جبهه شدند. در مجالس سخنرانی نمی خواهم بفهمند که
در مجالس سخنرانی نمی خواهم بفهمند که تو همسرمن و اینها فرزندان من هستند در اکثر مجالسی که سخنرانی می کرد، من و دو فرزندمان هم شرکت می کردیم. به ما می گفت: در مجلس به بچه ها اجازه نده پیش من بیایند. چون نمی خواهم بفهمند که تو همسر من و اینها فرزندان من هستند و خدای ناکرده به خاطر این که همسر مغفوری هستید توقع احترام داشته باشید و یا دیگران احساس کنند باید به شما احترام بگدازند. در مجالس شرکت می کردیم، بدون اینکه کسی متوجه باشد من و فرزندانم همراهی های آقای مغفوری هستیم. همه زندگی ما در یک اتاق خلاصه می شد هیچ وقت در زندگی احساس کمبود چیزی را نداشتم. همه زندگی ما در یک اتاق خلاصه می شد که در خانه عموی ایشان ساکن بودیم. از هر وسیله ای که داشتم استفاده بهینه می کردم مثلاً از چمدان به عنوان میز. تمام وسایلمان در یک اتاق بود و وقتی دوستان شهید به دیدارش می آمدند با بچه ها در محوطه حیاط خانه قدم می زدم.   وقت کار من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم همکارانش می گفتند در محل کار زودتر از همه می آمد و دیرتر از همه می رفت و در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. وقتی از او سوال می شد شما از همه زودتر می آید و از همه دیرتر می روید، چرا کسر کار؟ در جواب می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم. من اصلاً متوجه حضور فرزندمان نشدم شهید در حین قرآن خواندن فقط جسمش در خانه بود. یک روز دخترم فاطمه در حین قرآن خواندن پدرش، هر چه از کول و کمر شهید بالا می رود و پدر را صدا می کند. شهید اصلاً متوجه نمی شد. اعتراض کردم درست است که قرآن می خوانید ولی جواب فرزندتان که این همه شما را صدا کرد را می دادید و ایشان گفت: من اصلاً متوجه حضور فرزندمان نشدم.   احترام به پدر عبدالمهدی به پدر و مادر خیلی احترام می گذاشت و علاقه وافر به آنها داشت. هرگز ایشان در جلوی پدر خواب نبود. یک روز که پدرشان برای خواب می خواستند منزلمان بیایند، عبدالمهدی خیلی خسته بود و می گفت: باید بنشینم و خوابم نبرد که اگر پدر آمد من جلوی ایشان خواب نباشم. پدر ایشان آمد و جای پدر را انداخت .پدر که خوابید بعداً عبدالمهدی خوابید. همیشه در مقابل پدر ومادر دو زانو می نشست و هر وقت به دیدن آنها می رفت دستشان را می بوسید و وقتی هم خداحافظی می کرد باز دست آنها را می بوسید.     عبدالمهدی میوه ها را جدا نمی کرد هر چه به دستش می رسید داخل پاکت می گذاشت وقتی به خرید میوه و سبزی می رفتیم .عبدالمهدی میوه ها را جدا نمی کرد هر چه به دستش می رسید داخل پاکت می گذاشت.می گفتم: چرا میوه های خوب جمع نکردید. در جواب می گفت: آن میوه فروشی که پول بابت اینها داده گناهی ندارد. وقتی عبدالمهدی آن دعا را بالای سرم خواند حالم دگرگون شد انگار که اصلاً مریض نبودم یکی از روزهای ماه مبارک رمضان مهمان داشتیم و مادرم من هم مریض شده بود و داخل بیمارستان بستری بود. من از این قضیه خبر نداشتم و وقتی مهمان ها  رفتند شهید به من گفت: آماده شو باید جایی برویم. رفتیم بیمارستان. اول من به داخل بیمارستان پیش مادرم رفتم. قرار بود که فردای آن روز مادرم را به خاطر عارضه قلبی عمل کنند. آمدم بیرون تا عبدالمهدی برود. شهید بالای سر مادر دعایی خوانده بود و برگشتیم خانه. فردا مادرم حالش خیلی خوب بود و گفت: من نیاز به عمل ندارم. وقتی آزمایش ها و عکس را دوباره تکرار می کنند اثری از آن بیماری نبود و مادر گفت: وقتی عبدالمهدی آن دعا را بالای سرم خواند حالم دگرگون شد انگار که اصلاً مریض نبودم.   شهید در سجده ها و دعای دستش دعا کمیل می خواند عبدالمهدی یک عارف بود. او نمازهای می خواند که من ساعت ها متحیر می ماندم. شهید در سجده ها و دعای دستش دعا کمیل می خواند و دائم الوضو بود. در یک عملیات که شیمیایی شده بود و تمام دو دستش پر ازآبله و زخمی  بود، ایشان با پماد که زخم ها را چرب می کرد دوباره برای هر وضو با آب و صابون چنان روی زخم می کشید که من وقتی سئوال می کردم دستان شما درد ندارد در پاسخ می گفت: هیچ دردی احساس نمی کنم. یعنی ایشان اصلاً در یک عالمی بود که درد زخم های دستانش را متوجه نمی شد. شما دیگر باید عادت کنید که تنها از عهده زندگی خود برآید آخرین باری که برادرم به جبهه می رفت شهید به من گفت: تا می توانی برادرت را ببین. از این سفر دیگر برنمی گردد و شهید می شود و همین طور هم شد. دفعه آخری که شهید رفت و دیگه برنگشت. قبل از رفتن به من گفت: زهرا هر دفعه که جبهه رفتم شما رفتید زرند خانه مادرتون. این دفعه در خانه بمان، شما دیگر باید عادت کنید که تنها از عهده زندگی خود برآید. من  حرف هایش را جدی نمی گرفتم. ولی ایشان داشتند وداع آخر را انجام می داند و من خانه مادر نرفتم تا اینکه خبر شهادت عبدالمهدی را آوردن
تا اینکه خبر شهادت عبدالمهدی را آوردند وقتی جنازه شهید را می آورند من اصلاً توی این دنیا نبودم و نمی خواستم قبول کنم. مادرم می گفت: وقتی بالای سر شهید بودم. دیدم شهید سوره کوثر را می خواند. مادرم می گفت: اول فکر کردم اشتباه می کنم. بعد که دقت کردم دیدم لبهای شهید تکان می خورد و می گوید:" انا اعطیناک الکوثر". حتی در سردخانه بعد از 8 روز یکی از اقوام صدای اذان شهید را شنیده بود.  
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
دیدار مقام معظم رهبری با خانواده شهید مغفوری در گلزار شهدا دائم فکر می‌کردم که حاج قاسم کدام شهید را می‌گفت که مزارش امامزاده است، حالا یادم افتاد شهید مغفوری را می‌گفت. واجب شد یک‌بار دیگر به گلزار شهدا برویم. نوید شاهد کرمان، کتاب «کریمانه» گزارش دیدارهای خانواده شهدای استان کرمان با رهبر معظم انقلاب در سال 1384 است که در سال 1395 و از سوی انتشارات صهبا، در تیراژ سه هزار نسخه روانه بازار نشر شده است. در قسمتی از این کتاب که به دیدار مقام معظم رهبری با خانواده شهید مغفوری پرداخته شده است، می خوانیم: «در جبهه، در سخت‌ترین عملیات‌ها، حاج قاسم سلیمانی که اعتقاد و علاقه عجیبی به شهید مغفوری داشت. از او خواهش می‌کرد که بیاید و برای جمع سخنرانی کند. حتماً پنجشنبه‌ها به گلزار شهدا می‌آمد. می‌گفت گلزار شهدا نباید خلوت باشد. هر وقت هم می‌خواست از گلزار خارج شود، بدون آنکه به مزار شهدا پشت کند، عقب عقبی از گلزار خارج می‌شد.  حالا هم مزارش، امامزاده‌ای است در کرمان. هرکس به کارش گره‌ای می‌خورد، می‌آید اینجا و با توسل به شهید مغفوری، مشکلات را حل می‌کند. سید حسین می‌گوید «پس آن شهیدی که حاج قاسم می‌گفت مزارش شفاخانه است، همین شهید مغفوری بوده.» می‌پرسم: اخیراً این را گفته؟ -بله، همین دو هفته پیش، که هفته فرهنگی کرمان بود، بزرگداشت شهدای استان کرمان، در تهران برگزار شد. حاج قاسم هم یکی از سخنران‌های مراسم بود. آنجا در سخنرانی‌اش گفت «ما افتخار می‌کنیم شهید مغفوری که امروز قبرش امامزاده شهر ماست، برای استان کرمان است؛ شهیدی که هیچ شبی نافله شبش قطع نشد. ما افتخار می‌کنیم به شهید مغفوری، او آن قدر در حفظ بیت‌المال حساس بود که حتی موقع وضع حمل همسرش، برای انتقال او به بیمارستان، از ماشین سپاه استفاده نکرد». در گلزار شهدا دائم فکر می‌کردم که حاج قاسم کدام شهید را می‌گفت که مزارش امامزاده است، حالا که گفتی، یادم افتاد شهید مغفوری را می‌گفت. واجب شد یک‌بار دیگر به گلزار شهدا برویم...». شهید عبد المهدی مغفوری در سال 1335 در کرمان به دنیا آمد. بعد از آغاز جنگ، تلاشش برای حضور در میدانهای نبرد و سازماندهی نیروها در استان کرمان، از او چهره ای مخلص و دلپذیر ساخته بود . عبدالمهدی در موقعیت مختلف  فرماندهی در سطح لشکر 41 ثارالله و بسیج قرار گرفت و بیش از بیش در روند پر تلاطم نبرد سهیم شد. عبد المهدی مغفوری در عملیات کربلای4 و در جزیره ام الرصاص به شهادت رسید. منبع: کتاب کریمانه، انتشارات انقلاب اسلامی روحش شاد یادش گرامی راهش ادامه دارد 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
سلام معرفی این شهیدبززگوار کمی طولانی شد. ولی ارزش خوندن تک تک کلمات خیلی زیاده هرکس می تونه ودوست داره__ یک سوره ملک هدیه به این شهید بزرگوار بخونه التماس دعای شهادت یا علی مدد
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: به من ايمان نياورده است آن كسى كه شب، سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد. به من ايمان نياورده است آن كسى كه شب، پوشيده بخوابد و همسايه اش برهنه باشد ما آمَنَ بي مَن باتَ شَبْعانَ وجارُهُ طاوِيا، ما آمَنَ بي مَن باتَ كاسِيا وجارُهُ عارِيا عوالي اللآلی ج1 ص 269 💚 کانال #شهیدهادی و #شهید_تورجی_زاده 👇👇 @shahid_hadi124