eitaa logo
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
513 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
86 فایل
"﷽" رفیق‌من،آرزو‌نڪـن‌شھید‌بشۍ؛ آرزوڪن، مثل‌شھـدا‌زندگۍڪنۍ♡:) ڪانال‌ِدیگمون: #نحوه‌آشنایےوعنایاٺ‌شھید @shahidhadi_61 تبادل: @shahidhadi_tb1 ڪُپے‌ڪردۍ‌دعاۍ‌فرج‌بخون 🕊 مطالب‌‌رگباری‌ڪپے‌نشه‌دوست‌عزیز🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
°🦋|•• • . •.❀به نیّت دوست شهیدم میخوانم . ••❦«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم» . •.✾اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛✨ . •.✾شایسته میباشد در قسمت پایانی دعا به احترام امام زمان (علیه آلافُ التحیةوالثناء)بایستیم و بخوانیم🌿.• . •.✾يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ.❧•` . ⇅♥️🌙🌱°^ @shahid_hadi99
💠حدیث روز💠 💎 قال الصادقُ علیه آلافُ التحیه و الثناء: 🌸 كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةٌ. 🌸 مردم را به غير از زبان خود، دعوت كنيد، تا پرهيزكارى و كوشش در عبادت و نماز و خوبى را از شما ببينند، زيرا اينها خود دعوت كننده است. 📚كافى(ط-الاسلامیه) جلد 2، صفحه 78 ، حدیث 14 @shahid_hadi99
...🌿 رفیــق...! بیا‌نمـاز‌مون‌رو برای‌این‌بخونیم‌ که‌خدادوست‌داره، نه‌از‌سر‌اجبار و‌تکلیف...! @shahid_hadi99
1_چرا می‌گوییم خدا کار بیهوده انجام نمی‌دهد؟ این که صفت نفس نیست مثل نداشتن قدرت و...؛ مگر اشکالی دارد که خدا چیزی را بدون دلیل و بیهوده خلق کند؟ پاسخ:لابد مقصود شما از "صفت نفس"، همان "صفات ذاتی" می‌باشد، مانند: حیات، علم، حکمت، قدرت و ...، که متمایز از "صفات افعالی" می‌باشد؛ و چون خالقیت او از اسماء یا صفات افعالی است، می‌پرسید: «چرا می‌گوییم که خدا فعل [کار] بیهوده انجام نمی‌دهد؟!» خداوند علیم، حکیم و سبحان، کار بیهوده ندارد که پرسیده شود: «مگر اشکالی دارد؟!»، بلکه به این نگرش بشر نسبت به خداوند سبحان و فعل او -حتی در عالم فرض- اشکال وارد است، چرا که با سبوحیت [منزه و مبرا بودن از نقص و عیب] منافات دارد. و اگر کسی بگوید که خداوند متعال در ده میلیارد کار سبحان بوده و هست، اما در یک کار سبخان نبوده و نیست؛ به کل سبوحیت او افترا بسته است! این پرسش، به مثابه‌ی آن است که پرسیده شود: «چه اشکالی دارد که خداوند متعال و سبحان، [العیاذ بالله]، کار غیر علیمانه، غیر حکیمانه، باطل، عبث، پوچ و سفیهانه انجام دهد؟!» آیا درباره‌ی آدم عاقلی که بنده خداست، می‌پرسیم: «چه اشکالی دارد که آدم عاقل، کار احمقانه انجام دهد»؟! آیا شما نسبت کار بیهوده را بر خودتان جایز می‌دانید که حتی احتمالش را بر خداوند سبحان روا بدانید؟! @shahid_hadi99
حجاب مانند اولین خاکریز جبهه است.... که دشمن برای تصرف سرزمینی حتما باید؛ اول آن را بگیرد....~! @shahid_hadi99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره طنز شهید مدافع حرمی که فکر می‌کرد همه از چهره‌اش می‌ترسند!😂😂 ↝°@shahid_hadi99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
‌‌‌: #یڪ_ورق_زندگے.• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° #پارت‌پنجاه‌و‌هشتم شهید یونسے و حاج‌ آقا اسلامے
‌‌‌: .• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° به من گفتند: _هنوز منطقه‌ۍ نمڪ‌زار فاو،دست عراقے هاست.همه‌ۍ رزمنده هایے ڪه آن‌جا به شهادت رسیدند،جسدشان همان‌جا باقے مانده است. خبر شهادت قطعے بود و باید تشییع جنازه مےڪردیم.تنها چیزۍ ڪه توۍ تابوت گذاشتیم لباس‌هاۍ نورعلے بود.بهت زده به تابوت خالے نگاه ڪردم و با خودم،خطاب به نورعلے گفتم: _نورعلے جان !من و دخترانت منتظرت بودیم بعد از اینهمه دورۍ خودت برگردۍ خانه..چطور دلت مےآید ڪه ما را حتے در حسرت دیدن جسد بے‌جانت بگذارۍ... ڪنار تابوت بلند بلند با نورعلے حرفےزدم...مریم و محدثه به لب‌هام چشم دوخته بودند. جسد نورعلے نزدیڪ به سه‌ماه توۍ نمڪ‌زار فاو باقے ماند تا این ڪه نیروهاۍ رزمنده‌ۍ سپاهے پیشروۍ ڪردند و آن منطقه را گرفتند. شب بود.محدثه و صاحبه خواب بودند.من و مریم داشتیم تلویزیون مےدیدیم.صداۍ زنگ در بلند شد.مریم هم دنبالم تا دم در آمد.یڪے از برادر‌هاۍ سپاهے جلوۍ در ایستاده بود.گفت: _غرض از مزاحمت اینڪه... نگاهش توۍ نگاه مریم گریه خورد و حرفش را قورت داد.از من خواست: _اگر مےشود تنها صحبت ڪنیم.اگر مےشود دخترتان را... به مریم گفتپ: _دخترم برو تو اتاق مواظب خواهرهات باش.من الان برمےگردم. مریم رفت.برادر پاسدار ادامه داد: _خواهرم !چند روز گذشته،منطقه‌اۍ ڪه شهید یونسے آنجا به شهادت رسید، آزاد شد.چنازه‌ۍ شهید یونسے را پیدا ڪردند و به عقب برگرداندند.الان هگ جنازه‌ۍ شهید توۍ بیمارستان "رازۍ" است.. موقع خداحافظے فقط حرڪت سر و لب‌هاش را مےدیدم و صداش را نمےشنیدم.انگار براۍ اولین بار بود ڪه خبر شهادت‌اش را به من مےدهد.در را پشا سرم بستم و همان‌جا نشستم. صداۍ جیرجیرڪ ها از لابه‌لاۍ شاخ و برگ درخت‌ها شنیده مےشد.محدثه روۍ پله‌ها ایستاده بود و به من نگاه مےڪرد.گفت: _چے شده مامانے؟باز دارۍ گریه مےڪنے؟ بلند شدم.خودم را مرتب ڪردم..اشڪ‌ها را از صورتم پاڪ ڪردم و به طرف مخدثه رفتم.صورت‌اش را بوسیدم.قبل از اینڪه من حرفے بزنم،گفت: _دوباره دلت براۍ بابا تنگ شده بود؟ پلڪ‌هایم را به علامت تایید بستم و باز ڪردم.از او پرسیدم: +مریم و صاحبه خوابند؟ _آره +محدثه جان !توام دلت براۍ بابا تنگ شده؟مگر نه؟ _خیلے +مےدانے بابا الان ڪجاست؟ _مگر خودت به ما نگفتے بابا رفته پیش خدا؟خودت گفتے آن‌هایے ڪه مےروند پیش خدا هیچ‌وقت برنمےگردند.حتے اگر دل‌مان خیلے برایش تنگ شده باشد بازهم بر نمےگردند. شیرین زبانے محدثه مثل ڪارد،جگرم را خراش مےداد.گفتم: _خدا به آن‌هایے ڪه بچه‌هاشان را خیلے دوست دارد این فرصت را مےدهد تا یڪ بار،فقط یڪ بار دیگر برگردند خانه،تا با بچه‌هاشان خداحافظے ڪند. ادامھ‌دارد... 📚بر اساس خاطراتے از سڪینھ عبدۍ همسر سردار شھید نورعلے‌ یونسے |° کپی به شرط دعای خیر ↝•°@shahid_hadi99