eitaa logo
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
527 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
86 فایل
"﷽" رفیق‌من،آرزو‌نڪـن‌شھید‌بشۍ؛ آرزوڪن، مثل‌شھـدا‌زندگۍڪنۍ♡:) ڪانال‌ِدیگمون: #نحوه‌آشنایےوعنایاٺ‌شھید @shahidhadi_61 تبادل: @shahidhadi_tb1 ڪُپے‌ڪردۍ‌دعاۍ‌فرج‌بخون 🕊 مطالب‌‌رگباری‌ڪپے‌نشه‌دوست‌عزیز🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🎀 💚 وقت‌رمان📚 بارها شده بود که احمـدآقا درمسجد برای ماصحبت میکرد و بچه ها یکی یکی به جمع ماوارد میشدند. ایشان با تواضع جلوی پای همه‌ی این بچه ها بلند میشد و به آن ها احترام میکرد. خدا می داند احترام و ادبی که ایشان برای بچه ها قائل بودچقدر در روحیه آنها تاثیر داشت. بچه هایی که تشنه محبت بودند با یک مربی ارتباط داشتند که اینگونه براے آنها احترام قائل بود. فراموش نمیکنم،احمـدآقا هیچ گاه از کارها و اعمال عرفانے خودش حرفے نمیزد،بلڪه باادب و رفتار خود دیگران راعامل به دستورات دین میکرد. خانواده آنها نسبتا ثروتمند بود.پدرش از خارج از کشور برای او یک کتانی بسیار زیبا آورده بود. آن موقع این چیزها اصلا نبود.احمـد همان شب کتانی را به مسجد آورد وبه من نشان داد. می دانست که خانواده ما بضاعت مالی چندانی ندارد.برای همین اصرار داشت ڪه من آن کتانی رابردارم. می گفت؛من یک کتانی دیگر دارم. به تمام مستحباتی که میشنید عمل میکرد؛مثلا،به یاددارم چهل روز جلوی درب خانه را آب و جارو میکرد. درخانه وقتی می خواست بخوابد به انداختن تشک وداشتن تخت و... مقیدنبود. با اینکه درخانه هرچه که می خواست برایش فراهم بود.اما یک پتو برمی داشت و به سادگی هرچه تمام تر می خوابید. مدتی درچایی فروشی یکی ازبستگان کارمیکرد. احتیاجی به پول نداشت اما می دانست که اهل بیت(ع)،بیکاری رابزرگترین خطر برای جوانان معرفی کرده اند. بہ قلــم🖊: گروه‌فرهنگےشهیدابراهیم‌هادے ☺️ است •• @shahid_hadi99 ••