eitaa logo
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
527 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
86 فایل
"﷽" رفیق‌من،آرزو‌نڪـن‌شھید‌بشۍ؛ آرزوڪن، مثل‌شھـدا‌زندگۍڪنۍ♡:) ڪانال‌ِدیگمون: #نحوه‌آشنایےوعنایاٺ‌شھید @shahidhadi_61 تبادل: @shahidhadi_tb1 ڪُپے‌ڪردۍ‌دعاۍ‌فرج‌بخون 🕊 مطالب‌‌رگباری‌ڪپے‌نشه‌دوست‌عزیز🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
یه مشکلی هم داریم دعا کنین حل بشه خیلی ممنون ✋🏻🍃
ثواب دعای توسل امروز هدیه به: شهید والا مقام ✨محمدحسن خلیلی معروف✨ 🗓بیستمین و دومین روز چله در تاریخ 99/5/12 🌹حاجت روا باشید ان شاء الله 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🎀 💚 (( دائما طاهر باش و به حال خویش ناظر باش. عیوب دیگران را ساتر باش. با همه مهربان باش و از همه گریزان باش. یعنی با همه باش و بی همه باش. خداشناس باش و در هر لباس باش. )) علامه حسن زاده آملی ، کتاب نامه ها و برنامه ها ، صـــ۱۲ــ احمدآقا به این عبارات به خوبی عمل می کرد. فعالیت بسیج به جهت حضور منافقین و ترورها و شرایط جنگ بسیار گسترده بود. آن زمان نیروهای بسیج برخی شب ها در مسجد می ماندند تا در صورت احساس خطر وارد عمل شوند. در این شب ها احمدآقا نیز مثل بقیه ی بسیجی ها در مسجد می ماند. او مثل یک جوان عادی با بقیه صحبت می کرد. می گفت. می خندید و... او با همه ی افراد حتی کوچکترها بسیار با ادب برخورد می کرد، اما در برخورد با غیبت کننده ملاحظه ی هیچ کس را نمی کرد. حتی اگر نزدیک ترین دوست یا شخصی بزرگتر از خودش بود، خیلی محترمانه از او می خواست این بحث را ادامه ندهد. احمدآقا در زمینه ی فعالیت های بسیج مثل یک نیروی عادی حضور فعال داشت. اسلحه به دست می گرفت و در گشت شبانه در بازار مولوی و محله های اطراف، همراه دیگر بسیجیان گشت می زد. اما تفاوتش این بود که وقتی ساعت 3 نیمه شب به مسجد برمی گشتیم و اکثر بسیجی ها مشغول استراحت می شدند، او به داخل شبستان می رفت و مشغول نمازشب می شد. خلاصه اینکه احمدآقا یک بسیجی واقعی بود. از آن بسیجی هایی که حضرت امام خواسته بود با آن ها محشـور شود. از آن هایی که امام عزیز بر دست و بازوی آن ها بوسه می زد. بہ قلــم🖊: گروه‌فرهنگےشهیدابراهیم‌هادے ☺️ ••@shahid_hadi99 •• 🍃🎀
🍃🎀 💚 وقت‌رمان📚 احمد آقا عارفی وارسته بود که نمازهایش بوی ملاقات با پروردگار می داد. معمولا چنین انسان هایی یا از جامعه فاصله می گیرند. یا اگر وارد جامعه و مسجد شوند ، خود را درگیر هیچ کاری نمی کنند تا حضور قلب داشته باشند. بارها از این عارف نماها دیده ایم که فقط سجاده و عبای خود را می شناسند دیگر هیچ... اما این شاگرد وارسته آیت الله حق شناس درس ایمان و عمل را از استادش فرا گرفته بود. او سخت ترین کارهای اجرایی مسجد را برعهده داشت و در عین حال ، روز به روز بر معنویتش افزوده می شد! من دیده ام برخی مدعیان عرفان ، وقتی نماز را به پایان می رسانند مشغول ذکر و تسبیح و... می شوند. اما احمد آقا وقتی نماز معراج گونه اش به پایان می رسید و سفر عرفانی اش تمام می شد ، همگان با نمازگزاران مسجد تکبیرها را تکرار می کرد. الله اکبر خمینی رهبر... بعد دستانش را به نشانه ی دعا در مقابل صورتش قرار می داد و مانند بقیه می گفت : خدایا خدایا تا انقلاب مهدی.... بعد هم مشغول تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) می شد. آن هم با توجه‌ کامل وقتی تعقیبات نماز به اتمام می رسید از جا بلند می شد و مشغول فعالیت های بسیج و فرهنگی می شد. البته در میان شاگردان حضرت استاد چنین افرادی کم نبودند. که این هم از زحمات حاج آقای حق شناس بود. به قول آن انسان وارسته : (( آیت الله حق شناس عرفان و سلوک را به سطح پایین جامعه منتقل کرد. ایشان عرفان و دوستی با خدا را کوچه بازاری کرد. کم نبودند از کسبه های بازار و افراد عادی که در کنار زندگی روزمره خود راه سیر و سلوک را از این انسان خدایی آموختند. بہ قلــم🖊: گروه‌فرهنگےشهیدابراهیم‌هادے ☺️ است •• @shahid_hadi99 ••
زنـدگـے نـامـہ شـھـید❤️ عـبـاس بـابـایـے،چـہـارم آذر 1329، در شـهـرستان قـزویـن به دنـیـا آمد.... پـدرش اسـمـاعـیـل و مادرش فـاطـمـہ نام داشـت... تا پایان دوره کارشـنـاسـے در رشـتـه علوم و فنون نـظـامـے درس خواند... سال 1353 ازدواج کرد و صـاحـب دو پسر و یـک دخـتـر شد... پـانـزدهم مـرداد 1366،با سـمـت فـرمـانـده اطـلـاعـات عـمـلـیـات در سردشت توسط نـیـروهـاے عـراقـے هـنـگـام پـرواز بر اثـر اصـابـ پت گـلـولـہ ضد هـوایـے به گـردن،سـیـنـہ و دسـت، شـہـیـد شد... مـزار او در گـلـزار شـھـداے زادگـاهـش واقـع اسـٺ...🙃 ↝•°@shahid_hadi99
🌿| ♥️ ↩️شرڪت ڪننده :شماره6⃣2⃣ برای شرکت در این چالش بزرگ 👇 https://eitaa.com/joinchat/4017553451C42d467d3c2
التماس دعای مخصوص دارم خیلی نیازدارم به کمک خداوشهدا ✋🏻
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
سلام رفقای جان ❤️🌿 هرکس این عکس رو گذاشت پروفایلش بیاد پی وی بنده و هدیه اش رو دریافت کنه☺️ ••@rahma
رفقا خیلے ها پروفایل مشترڪ رو گذاشتن و از هدیه شون هم راضے بودن♥️ ولے خب به علت ڪثرت ڪسانے ڪه این ڪار رو انجام دادن نمیشه اسڪرین از رضایت همه توۍ ڪانال گذاشت چون شلوغ میشه و پست ها پیدا نمیشه پس شما به ڪارتون ادامه بدید و پروفایل مشترڪ رو بزارید و هدیه هم دریافت خواهید ڪرد☺️🌿 . ♥️ ••@shahid_hadi99••
♥️ ↩️شرڪت ڪننده :شماره 7⃣2⃣ برای شرکت در این چالش بزرگ 👇 https://eitaa.com/joinchat/4017553451C42d467d3c2
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
مهلت ارسال فقط تا ساعت ۱۲ امشب
رفقای جان مهلت ارسال تموم شد ✋🏻☺️ از الان تا ۱۸ مرداد شب یعنی عید غدیر مهلت سین زنی هست 💛 شگفتانه هم داریم واسه جایزه ان شاءالله 😍 پس تا می تونید سین جمع کنید😉 ♥️ ••@shahid_hadi99••
↺پست های امروز تقدیم بھ↶ ابراهیم هادی🌺 شبتون فاطمے➿.• عشقتون حیـــ♥️ـــدرۍ مھرتون حسنے🌱•° ارزوتون هم حرم ارباب ان شاءالله💫°` یا زینب مدد... نمازشب و وضو یادتون نره🦋•• . التماس دعاۍفرج و شھادت☔️.•
بسم الله الرحمن الرحیم
°🦋|•• • . •.❀به نیّت دوست شهیدم میخوانم . ••❦«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم» . •.✾اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛✨ . •.✾شایسته میباشد در قسمت پایانی دعا به احترام امام زمان (علیه آلافُ التحیةوالثناء)بایستیم و بخوانیم🌿.• . •.✾يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ.❧•` . ⇅♥️🌙🌱°^ @shahid_hadi99
چادر مـــن !! تـــو با مــن بزرگ شــــده اے ! با لحــــظه هاے زندگیــــم همـــراه بودیــــ بــا مــن زیـــر بــاران مانـــدی و خیــــس شدے رنــــگ مشکـــی ات زیـــر نـــور افتــــاب رنـــگ باخـــت تـــا رنـــگ از زنــــدگی ام نبــــازد ! •• @shahid_hadi99 ••
چادُرٺ فَقَط بَـراۍ پوشِش نیسٺ... ڪاخِ سیاهۍسٺ دَر مُـقابِلِ فِٺنِه‌هاۍِ ڪاخِ سِفید -🌿-¡ 〖💛•^ @shahid_hadi99
🌹|°قبل از عملیات بود ... داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توے بے سیم به همرزمامون خبر بدیم ... ڪه تڪفیریا نفهمن ... یهو سید ابراهیم (شهید صدرزاده) از فرمانده هاے تیپ فاطمیون بلند گفت : آقا اگر من پشت بے سیم گفتم همه چے آرومه من چقدر خوشبختم ... بدونید دهنم سرویس شده ..... 😂😂 ↝°@shahid_hadi99
🦋|°نيمه شب بود و ابراهیم و دوستانش در جلوے مسجد نشسته بودند. ناگهان صداے آزار دهنده اے به گوش رسيد! پیت حلبے در جوے آب افتاده بود و با صدایش باعث اذیت مے شد. ابراهیم بدون این ڪه به ڪسے بگوید، خودش سمت جوے مے دود و حلبے را در مے آورد تا مردمے ڪه استراحت مے ڪنند اذيت نشوند. فَاسْتَبِقُوا الخیرات. در نیڪے ها و اعمال خیر، سبقت بگیرید (بقره/148) 📚خداے خوب ابراهیم ↝°@shahid_hadi99
ثواب دعای توسل امروز هدیه به: شهید والا مقام ✨عمار بهمنی✨ 🗓بیستمین و سومین روز چله در تاریخ 99/5/13 🌹حاجت روا باشید ان شاء الله 🌹
🍃🎀 وقت رمان📚 (مربـی فرهـنگی) همیشـہ یک لبخـند ملیـح بر لـب داشت. از این جــوان خیلـے خوشم می آمد.خیلـے با محبت بود.خیلے با ادب بود. وقتــی در کوچـہ و خیـابـان او را می دیدم خیلـے لذت می بـردم. آن ایـام با ایـنکـہ پـدرم همیشـہ بہ مسجـد می رفت امـا من اینگـونہ نبودم. تا ایـنکہ یک روز پـدرم من را باخودش بہ مسجـد برد و دستـم را در دسـت همـان جـوان قرار داد و گفت: هـر چـے احــمد آقا گفــت گـوش کن. هرجـا خواستـے با ایشـان برے اجـازه نمے خواد و... خـلاصہ ما را تحــویل احــمد آقا داد. براے من یک نکـتہ عجیــب بود! مگر پدرم چہ چیزے دیده بود کہ اینگـونہ اختـیار من را بہ یک جـوان شـانزده یا هفــده سـالہ مےسپرد؟! چنــد شــب از این جریـان گذشـت. من هم مسـجد نرفتم. یـک شــب دیـدم درب خـانہ را مے زنند. رفتم در را باز کــردم. تا سـرم را بــالا کردم با تــعجب دیدم احــمد آقا پشت در اســت! تا چشـمم بہ ایشـان افتاد خشکــم زد! یک لحـظہ سـکـوت کردم. فکـر کردم اومـده بگہ چــرا مسجـد نمیای؟ گفتــم: ســـلام احــمـد آقــا، بہ خـدا این چند روز خیلے کار داشـتـم، ببـخـشید. همـین طور کہ لبخـند بہ لـب داشـت گفت: من کہ نیومـدم بگـم چـرا مسـجد نمے یای، مـن اومـدم حالـت رو بپـرسـم. آخـہ دو سہ روزه ندیـدمــت. خیلے خجـالت کشیـدم. چے فکر می کــردم و چـی شد! گفــتـم: ببـخـشــید از فـردا حتــما می یام دو سہ روز دیـگہ گــذشــت. در ایـن سـہ روز موقـع نـمـاز دوبـــاره مشـغـول بازی بـودم و مسـجــد نرفتم. یـک شـب دوبـاره صــدای درب خــانہ آمد. من هـم کہ گـرم بــازی بــودم دوبـاره دویـدم سـمـت درب خـانہ. تو فکـر هرکـسی بـودم بہ جـز احـمــد آقــا. تا در را بـاز کـردم ازخــجــالـت مُــردم. با هـمان لـبخـند همیـشـگی من را صــدا کــرد و گفــت: سلام حــســیـن آقـا. حســابـے حـال و احـوال کرد. امـا من هـیـچـے نگـفـتم. فـہــمـیــده بــود از نیـامدن بہ مــســجــد خـجـالـت کـشـیده ام. براے همین گفــت: بـابـا نیومــدے کہ نیـومــدے، اومـدم احـوالـت رو بـپـرســم. خلاصہ آن شب گذشــت. فردا شب زودتر از اذان رفـتـم مسـجـد. و ایــن مســجــد رفتـن همـان و مسـجـدی شـدن مـا هـمـان. احمـد آقـا ایـن قدر قشنگ ـو جوان ها را جذب مســجــد می کرد کـہ واقعا تـعجـب می کردیم. آن مـوقع ایــشــان شانـزده یــا هفـده سال بیشتر نداشـت. امـا نــحوه ی مدیریت او در فرهنگی مسجد فــوق الـعـاده بــود. شــب هـا... بہ قلــم🖊: گروه‌فرهنگےشهیدابراهیم‌هادے ☺️ ••@shahid_hadi99 •• 🍃🎀