eitaa logo
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
513 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
86 فایل
"﷽" رفیق‌من،آرزو‌نڪـن‌شھید‌بشۍ؛ آرزوڪن، مثل‌شھـدا‌زندگۍڪنۍ♡:) ڪانال‌ِدیگمون: #نحوه‌آشنایےوعنایاٺ‌شھید @shahidhadi_61 تبادل: @shahidhadi_tb1 ڪُپے‌ڪردۍ‌دعاۍ‌فرج‌بخون 🕊 مطالب‌‌رگباری‌ڪپے‌نشه‌دوست‌عزیز🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
ختم‌صلۅاٺ‌به‌نــیټ‌شهدا مخصوصاداداش‌ابراهیم♥.• . وهدیہ‌به‌تمام‌معصومین‌وحضرات..🕊 . (ویابه‌هرڪسےڪہ‌خواستید،هدیہ کنید)🦋 . به‌نیټ‌آقای‌غایبون‌ان‌شاالله زودترفرجشون‌برسہ وحاجت‌روایی‌همگی‌واعضاي‌ڪانال . ختم امروز به نیٺ↵ تعداد صلواٺ ازشروع ختم↵ . لینڪ‌گروه💌↯•• https://eitaa.com/joinchat/2329083937C85b355a8ca
✽ختم شد..🌿 . •.❀۲۲۳۰۰صلواٺ‌بہ‌نیٺ‌شفاۍهر چہ سریعترهموطنانےڪہ‌درگیربیمارۍڪرونا هستند و سلامتےمدافعان‌سلامت . •.❀از عزیزانےڪہ‌همراهےڪردندڪمال تشڪردارم‌اجرتون‌باسیدالشهدا حاجٺ‌رواباشیدان‌شاءالله التماس‌دعا🦋^•
نازنین زهرا: ⭕️ | در خانه بمانیم 🔻بیشتر از یکماه است که تحت فشار شدید کاری قرار دارند؛ همکارانشان در مقابل چشمانشان پر پر می‌شوند؛ هرلحظه امکان مبتلا شدن‌شان وجود دارد و نگرانند ازطریق آنها به خانواده‌شان هم سرایت کند؛ شرایط سختی است. انتظار زیادی ازما ندارند؛ فقط میخواهند به فکر سلامتی خود باشیم ودر خانه بمانیم. @shahid_hadi99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
4️⃣ مغالطه «مردم نیاز به نشاط دارند.» ♦️ توضیحات دقیق رهبر معظم انقلاب درباره خلط «نشاط» و «رقص» 💛❤️💛 @shahid_hadi99
✼یه‌طـورۍزندگـےڪن ڪه‌وقتےمَہــدےاومـد بزنه‌روۍشونه‌هاٺ‌وبگه: . ↵ دمــت‌گرم‌خوب‌جنگیدۍبانفسٺ بخاطرمن♥️.• . ••🌤 ‌ ‌ ☔️°°..⇲ 『 @shahid_hadi99
از خاطر دهر کى رود یاد حسین گلبانگ عدالت است فریاد حسین . بر خلق ستم دیده، مبارک بادا مرگ ستم است، روز میلاد حسین . 🎊 ♥️.• . @shahid_hadi99
《بسم الله الرحمن الرحیم》 ♡بخشی از زندگینامه ♡ شهید جهاد عماد مغنیه ،( جواد) در سال 1991 در (طیربا) لبنان در خانواده ای مبارز متولد شد..... پدرش نام برادر شهیدش را برای وی انتخاب کرد.... وی همواره در کنار پدرش که از فرماندهان ارشد حزب الله بود حضور داشت و پس از شهادت پدرش. رابطه تنگاتنگی با و داشت، بطوری که برخی از سید حسن نصر الله و سردار سلیمانی به عنوان پدران معنوی وی یاد میکنند ..... 👇 شهید جهاد مغنیه فرزند حاج رضوان بود که ۲۳ سال قویترین سرویس های جاسوسی اسرائیل را به سخره گرفته و انها نتوانسته بودند اورا پیدا کنند.... به همین دلیل در پی این سالها سهیونیست ها دو برادر حاج رضوان یعنی عموهای شهید جهاد عماد مغنیه به نام های فواد و جهاد را به شهادت رساندند.... شهید جهاد عماد مغنیه چهارمین شهید از خانواده مغنیه می باشد. وی یک خواهر و یک برادر با نام های فاطمه و مصطفی دارد...... 🦋°^ 🎶👉☆@sahid_hadi98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️.• . . . 🍀راوی زینب☘ . صداے آقایی: _خانم عطایی فرد🗣 . به سمت صدا برگشتم _داااااادااااااش😍 . داداش: _جان دلم.. هیس آبرومونو بردی😅 . _وای داداش کی اومدی کی رسیدی😍باورم نمیشه صحیح و سالم پیشمی . _زینبم آروم باش از مامان اجازتو گرفتم ناهار باهم باشیم😉 . _آخجووووون هوووراا😁👏وارد رستوران شدیم . _آبجی چی میل داری؟ . _اوووم... چلوکباب☺️... عه داداش گوشیته📲 کیه؟؟ . _یه خانم خیلی مهربون که چند ماهه دیگه باهاش آشنا میشی😊برم جوابشو بدم بیام . _یعنی داداشم داره قاطی مرغا میشه😟 داشتم به خانواده چهارنفرمون فکر میکردم . بابام وپاسداره من و توسکا هم قبل نه سالگی خیلی باهم صمیمی بودیم اما با شدنمون دیوار بزرگی بینمون بود😔چون توسکا برخلاف مامان و باباش مذهبی نبود . داداشم بزرگتر که شد به انتخاب خودش شدالان دوساله که حضرت زینب .س. هست. . _زیاد فکر نکن ازت انیشتن درنمیاد😂 . _عه داداش😬 . داداش:والا😜 . _خب بگو ببینم.. کی عروس😍ما میشه؟ چندسالشه؟خوشگله؟ . داداش زد به دماغمو گفت: _بچه من کی گفتم عروس!!! 😳این خانم قراره حواسش به شما باشه..حالا هم غذاتو بخور کم از من حرف بکش😉بعد از من میادخودش میگه بهت . _مگه بازم میری؟کی؟😢 . داداش:بله... 25روز دیگه😍 . . ادامہ دارد... . نام نویسنده ‌؛ بانو مینودری
♥️.• . . بعدازخوردن ناهار رفتیم خونه تا وارد خونه شدیم . مامان: _چشم ودلت روشن زینب خانم😊 . _وووووییی مامان... خیلی کیف داد😁 راستی یکی از شاگردات معلم دینی ماست😇 . مامان:عه... فامیلش چیه؟🤔 . _ملیحه قمری☺️ . مامان: _"ای جانم... 😍خیلی دختر خوب و مهربونیه زینب! یه دختر داره اسم اونم زینبه.. میاردش حوزه بچه ها براش ضعف میکنن . _خداحفظش کنه☺️ . حسین: _زینب جان برو بخواب درستم 📚بخون شب بریم شهربازی . _چشمم😍 . 🍀راوےتوسڪا🍀 . وقتی از مدرسه خارج شدیم دیدم زینب و داداشش باهم رفتن . داداشش خیلی خوشگله حیف که 😕 . منم رفتم خونه تا ۷:۳۰ شب خوابیدم😁 بعدم پاشدم یه مانتوکتی سیاه و شلوار دم پا و روسری ساتن مشکی پوشیدم . . خداروشکر وقتی رسیدم فک زدنای آخوندا و این پاسدارا تموم شده بود🙄 . شام خوردیم و برگشتیم خونه . وقتی رسیدیم بابا گفت : _فردا برای دوروز میرن بندر انزلی برای خرید زمین. . آخجووووون.. این دوروز خونه کویته.. فردا زنگ بزنم آتوسا وبچه ها بیان... . . ادامہ دارد... نام نویسنده ‌؛ بانو مینودری