ختمصلۅاٺبهنــیټشهدا مخصوصاداداشابراهیم♥.•
.
وهدیہبهتماممعصومینوحضرات..🕊
.
(ویابههرڪسےڪہخواستید،هدیہ کنید)🦋
.
بهنیټآقایغایبونانشاالله زودترفرجشونبرسہ
وحاجترواییهمگیواعضايڪانال
.
ختم امروز به نیٺ↵
تعداد صلواٺ ازشروع ختم↵
.
لینڪگروه💌↯••
https://eitaa.com/joinchat/2329083937C85b355a8ca
✽ختم شد..🌿
.
•.❀۲۲۳۰۰صلواٺبہنیٺشفاۍهر چہ سریعترهموطنانےڪہدرگیربیمارۍڪرونا هستند و سلامتےمدافعانسلامت
.
•.❀از عزیزانےڪہهمراهےڪردندڪمال تشڪردارماجرتونباسیدالشهدا
حاجٺرواباشیدانشاءالله
التماسدعا🦋^•
نازنین زهرا:
⭕️ #عکس_نوشت| در خانه بمانیم
🔻بیشتر از یکماه است که تحت فشار شدید کاری قرار دارند؛ همکارانشان در مقابل چشمانشان پر پر میشوند؛ هرلحظه امکان مبتلا شدنشان وجود دارد و نگرانند ازطریق آنها به خانوادهشان هم سرایت کند؛ شرایط سختی است.
انتظار زیادی ازما ندارند؛ فقط میخواهند به فکر سلامتی خود باشیم ودر خانه بمانیم.
@shahid_hadi99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
4️⃣ مغالطه «مردم نیاز به نشاط دارند.»
♦️ توضیحات دقیق رهبر معظم انقلاب درباره خلط «نشاط» و «رقص»
💛❤️💛 @shahid_hadi99
✼یهطـورۍزندگـےڪن
ڪهوقتےمَہــدےاومـد
بزنهروۍشونههاٺوبگه:
.
↵ دمــتگرمخوبجنگیدۍبانفسٺ بخاطرمن♥️.•
.
#بےپلاڪ••🌤
☔️°°..⇲
『 @shahid_hadi99 』
از خاطر دهر کى رود یاد حسین
گلبانگ عدالت است فریاد حسین
.
بر خلق ستم دیده، مبارک بادا
مرگ ستم است، روز میلاد حسین
.
#السلامعلیڪیاسیدالشهدا🎊
#میلادامامحسینع♥️.•
.
@shahid_hadi99
《بسم الله الرحمن الرحیم》
♡بخشی از زندگینامه #شهید_جهاد_مغنیه♡
شهید جهاد عماد مغنیه ،( جواد) در سال 1991 در (طیربا) لبنان در خانواده ای مبارز متولد شد..... پدرش #عماد_مغنیه نام برادر شهیدش را برای وی انتخاب کرد....
وی همواره در کنار پدرش که از فرماندهان ارشد حزب الله بود حضور داشت و پس از شهادت پدرش. رابطه تنگاتنگی با #سید_حسن_نصرالله و #سردار_سلیمانی داشت، بطوری که برخی از سید حسن نصر الله و سردار سلیمانی به عنوان پدران معنوی وی یاد میکنند .....
#خانواده👇
شهید جهاد مغنیه فرزند حاج رضوان بود که ۲۳ سال قویترین سرویس های جاسوسی اسرائیل را به سخره گرفته و انها نتوانسته بودند اورا پیدا کنند.... به همین دلیل در پی این سالها سهیونیست ها دو برادر حاج رضوان یعنی عموهای شهید جهاد عماد مغنیه به نام های فواد و جهاد را به شهادت رساندند....
شهید جهاد عماد مغنیه چهارمین شهید از خانواده مغنیه می باشد. وی یک خواهر و یک برادر با نام های فاطمه و مصطفی دارد......
🦋°^
🎶👉☆@sahid_hadi98☆
#به_وقت_رمان♥️.•
.
#هادےدلـــــہا
.
#پارت_سوم
.
🍀راوی زینب☘
.
صداے آقایی:
_خانم عطایی فرد🗣
.
به سمت صدا برگشتم
_داااااادااااااش😍
.
داداش:
_جان دلم.. هیس آبرومونو بردی😅
.
_وای داداش کی اومدی کی رسیدی😍باورم نمیشه صحیح و سالم پیشمی
.
_زینبم آروم باش از مامان اجازتو گرفتم ناهار باهم باشیم😉
.
_آخجووووون هوووراا😁👏وارد رستوران شدیم
.
_آبجی چی میل داری؟
.
_اوووم... چلوکباب☺️... عه داداش گوشیته📲 کیه؟؟
.
_یه خانم خیلی مهربون که چند ماهه دیگه باهاش آشنا میشی😊برم جوابشو بدم بیام
.
_یعنی داداشم داره قاطی مرغا میشه😟 داشتم به خانواده چهارنفرمون فکر میکردم
.
بابام #جانبازجنگ_تحمیلی وپاسداره
من و توسکا هم قبل نه سالگی خیلی باهم صمیمی بودیم اما با #بزرگ شدنمون دیوار بزرگی بینمون بود😔چون توسکا برخلاف مامان و باباش مذهبی نبود
.
داداشم بزرگتر که شد به انتخاب خودش #پاسدار شدالان دوساله که #مدافع_حرم حضرت زینب .س. هست.
.
_زیاد فکر نکن ازت انیشتن درنمیاد😂
.
_عه داداش😬
.
داداش:والا😜
.
_خب بگو ببینم.. کی عروس😍ما میشه؟
چندسالشه؟خوشگله؟
.
داداش زد به دماغمو گفت:
_بچه من کی گفتم عروس!!! 😳این خانم قراره حواسش به شما باشه..حالا هم غذاتو بخور کم از من حرف بکش😉بعد از #اعزام من میادخودش میگه بهت
.
_مگه بازم میری؟کی؟😢
.
داداش:بله... 25روز دیگه😍
.
.
ادامہ دارد...
.
نام نویسنده ؛ بانو مینودری
#کپی_باذکرآی_دی_ڪانال_ونام_نویسنده_وگرنه_حرام_است
#به_وقت_رمان ♥️.•
#هادےدلـــــہا
.
#پارت_چهارم
.
بعدازخوردن ناهار رفتیم خونه تا وارد خونه شدیم
.
مامان:
_چشم ودلت روشن زینب خانم😊
.
_وووووییی مامان... خیلی کیف داد😁
راستی یکی از شاگردات معلم دینی ماست😇
.
مامان:عه... فامیلش چیه؟🤔
.
_ملیحه قمری☺️
.
مامان:
_"ای جانم... 😍خیلی دختر خوب و مهربونیه زینب! یه دختر داره اسم اونم زینبه.. میاردش حوزه بچه ها براش ضعف میکنن
.
_خداحفظش کنه☺️
.
حسین:
_زینب جان برو بخواب درستم 📚بخون شب بریم شهربازی
.
_چشمم😍
.
🍀راوےتوسڪا🍀
.
وقتی از مدرسه خارج شدیم دیدم زینب و داداشش باهم رفتن
.
داداشش خیلی خوشگله حیف که #پاسداره😕
.
منم رفتم خونه تا ۷:۳۰ شب خوابیدم😁
بعدم پاشدم یه مانتوکتی سیاه و شلوار دم پا و روسری ساتن مشکی پوشیدم .
.
خداروشکر وقتی رسیدم فک زدنای آخوندا و این پاسدارا تموم شده بود🙄
.
شام خوردیم و برگشتیم خونه
.
وقتی رسیدیم بابا گفت :
_فردا برای دوروز میرن بندر انزلی برای خرید زمین.
.
آخجووووون..
این دوروز خونه کویته.. فردا زنگ بزنم آتوسا وبچه ها بیان...
.
.
ادامہ دارد...
نام نویسنده ؛ بانو مینودری
#کپی_باذکرآی_دی_ڪانال_ونام_نویسنده_وگرنه_حرام_است