eitaa logo
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
527 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
86 فایل
"﷽" رفیق‌من،آرزو‌نڪـن‌شھید‌بشۍ؛ آرزوڪن، مثل‌شھـدا‌زندگۍڪنۍ♡:) ڪانال‌ِدیگمون: #نحوه‌آشنایےوعنایاٺ‌شھید @shahidhadi_61 تبادل: @shahidhadi_tb1 ڪُپے‌ڪردۍ‌دعاۍ‌فرج‌بخون 🕊 مطالب‌‌رگباری‌ڪپے‌نشه‌دوست‌عزیز🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 بشنو از چادر که در توصیف زن تارو پودش با تو میگوید سخن تارو پودم را شرافت بافته: تاشرافت‌رابه عصمت‌بافته «در کلاس حفظ تقوا و شرف دختران‌دُرندوچادرچون صدف» بهترین سرمایه ی زن چادر است شیوه‌ےفاطمه‌وزینب چادر است حفظ چادر حافظ ناموس هاست پاسدارِحیله‌ےجاسوس‌هاست حفظ چادر سد فحشا می‌شود روسفیدےنزدفاطمه(س) می‌شود @Shahid_hadi99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Salam-bar-ebrahim.pdf
3.54M
ڪتاب:سلام برابراهیم۱ زندگےنامه و خاطرات شهید ابراهیم هادے [💡@shahid_hadi99 ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
#یڪ_ورق_زندگے.• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° #پارت‌پنجاه‌و‌دوم آن‌موقع از اسم عملیات و شهرۍ ڪه آزا
‌‌‌: .• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° بوۍ خوش اسپند به مشام مےرسید.صداۍ نوار از بلندگو‌ها شنیده مےشد.نرسیده به میدان یڪے از رزمنده ها را دیدم.آشنامان بود.سلام و علیڪ ڪردم و در جواب سوالش گفت به استقبال رزمنده ها مےروم.گفت: _آن‌ها آمدند.ما بچه‌هاۍ قائم‌شهر پیاده شدیم و بقیه به طرف سارۍ رفتند. به دور و برم نگاه ڪردم.درست مےگفت.رزمنده‌هاۍ بسیجے با لباس خاڪے و سربندهاۍ قرمز ڪنار خانوادشان بودند و دیده‌بوسے مےڪردند.با یڪ نگاه خیابان را ورانداز ڪردم تا شاید بتوانم نورعلے را ببینم.گفتم: _پس نورعلے چے شده؟مگر پیاده نشد؟ وقتے حرف مےزد به من نگاه نمےڪرد.به جاۍ نامعلومے خیره بود و در جوابم گفت: _همه ڪه نمےتوانستند سنگر را رها ڪنند.مسئولیت آقا نورعلے سنگین است.حتما مےبایستے در جبهه مےماند.مگر جنگ تمام شده ڪه همه برگردند. انگار مرا در استخر آب یخ انداخته باشند،تمام تن‌ام سرد شد.حتے توان نداشتم صاحبه را توۍ بغل‌ام نگه دارم.صاحبه را ڪف پیاده‌رو گذاشتم و خودم به دیوار تڪیه دادم.بعد از این همه انتظار، نمےخواستم باور ڪنم ڪه نورعلے نیامده است.گفتم: _آخر دیروز یڪے از برادران مےگفت همه‌ۍ رزمندگان لشڪر۲۵ ڪربلا ڪه توۍ جبهه بودند براۍ استراحت به شهرهاشان برمےگردند. _همه‌ۍ لشڪد ڪه نمےتواند برگردد.حتما باید ڪسے توۍ جبهه بماند.شاید اوهم باقے مانده باشد. _نورعلے سه‌ماه است توۍ جبهه است.توۍ این مدت به خاطر عملیات‌هایے ڪه داشتند اصلا مرخصے نیامده است. ساڪ‌اش را از زمین برداشت .همانطور ڪه خداحافظے مےڪرد گفت: _نگران نباشید.حتما آقاۍ یونسے هم بر مےگردد . . . . خانه‌ۍ خواهر شوهرم،گل بوته ،توۍ مسیر بود.طاقت نداشتم دوباره این راه را تا خانه برگردم.دست بچه‌ها را گرفتم و رفتم خانه‌شان.حالم ڪه بهتر شد به خانه برگشتم. حیاط خانه ساڪت و سوت و ڪور بود.از توۍ اتاق صدایے به گوش نمےرسید. مادرشوهرم نبود. گریه‌ام گرفت.پشت در نشستم و اشڪ روۍ گونه‌ام سرازیر مےشد.مریم دست‌هاش را دور گردنم حلقه ڪرد و گفت: _مامان !گریه مےڪنے؟دلت براۍ بابا تنگ شد؟مگر ندیدۍ عمو چے گفت؟..حتما بابا برمےگردد ! --------------------- ادامھ‌دارد... 📚بر اساس خاطراتے از سڪینھ عبدۍ همسر سردار شھید نورعلے‌ یونسے |° کپی به شرط دعای خیر ↝•°@shahid_hadi99
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
‌‌‌: #یڪ_ورق_زندگے.• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° #پارت‌پنجاه‌وسوم بوۍ خوش اسپند به مشام مےرسید.صد
‌‌‌: .• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° شب شده بود .دست و دلم به ڪار نمےرفت.اما بچه‌ها گرسنه بودند.رفتم توۍ آشپزخانخ و دست به ڪار شدم. به بچه‌ها شام دادم اما خودم اشتها نداشتم.لقمه از گلوم پاییم نمےرفت.به صاحبه شیر دادم و خواباندمش.مریم و محدثه هم از نیامدن باباشان دمغ بودند.مثل شب‌هاۍ پیش،بازۍ نمےڪردند.پاهام را دراز ڪردم و سر آن‌ها را روۍ پاهام گذاشتم.با موهاشان بازۍ ڪردم.سڪوت عجیبے همه‌ۍ جاۍ خانه را پر ڪرده بود.چیزۍ شبیه سڪوت قبل از طوفان ! ناگهان صداۍ زنگ در،سڪوت را شڪست.مریم و محدثه بےمعطلے بلند شدند و نشستند.با خوشحالے گفتند: _آقا جان آمد!..... چقدر دلم مےخواست نورعلے پشت در باشد.یڪ لحظه همه‌ۍ فرضیات را ڪنار هم چیدم و به خودم قبولاندم ڪه نورعلے آمده‌است.با یڪ حرڪت بلند شدم.چادرم را برداشتم و به طرف در حیاط رفتم.مریم و محدثه دوان دوان دنبالم آمدند و داد زدند: _جاااان‌جام آقا جان آمد...جااااا‌ن‌جان..... به محض باز ڪردن در،لبخند روۍ لب‌هام خشڪ شد. آن‌قدر دستپاچه بودم ڪه سلام یادم رفت.چند نفر پشت در ایستاده بودند.تڪ‌تڪ چهر‌ها را وارسے ڪردم تا نورعلے را بین آن‌ها پیدا ڪنم..آقاۍ علے‌رضا‌بلباسے،حاج‌آقااسلامے،پدر و مادر من و و پدر و مادر نورعلے،چند نفر از فامیل و.....آما نورعلے نبود... مریم و محدثه خودشان را پشت چادرم مخفے ڪردند و داشتند دزدڪے نگاه مےڪردند. بابام گفت: _نمےگذارۍ بیاییم توۍ خانه؟ از جلوۍ در ڪنار رفتم و به آن‌ها اجازه ورود دادم.قیافه‌ها غمگین و گرفته بود. محدثه پرسید: _پس آقا جان ڪو؟نیامد؟ بدون اینڪه به سوال محدثه جواب بدهم،پشت سر مهمان‌ها به اتاق رفتم.خواستم برایشان چاۍ بگذارم،اما مادرم گفت: _نمےخواهد دخترم !بنشین پیش بچه‌هات.من چاۍ مےگذارم. دزدڪے به صورت‌ها نگاه خیره شدم.نگاه‌ها روۍل‌هاۍ فرش نخ‌نما‌شده‌ۍ اتاق سر مےخورد و به این طرف و آن طرف مےلغزید.با اینڪه فقط ۱۹سال سن داشتم اما معنے سڪوت و این مهمانے ناخوانده‌ۍ شبانه را مےفهمیدم.حتما اتفاقے براۍ نورعلے افتاده بود. از این لحظه همه‌ۍ فڪر‌هاۍ بد به ذهنم هجوم مےآورد.همه‌ۍ اتفاقاتے را ڪه ممڪن بود براۍ نورعلے افتاده باشد توۍ ذهنم مرور ڪردم. صداۍ آرام آقاۍ بلباسے مرا به خود آورد.او از دوستان صمیمے نورعلے بود... ادامھ‌دارد... 📚بر اساس خاطراتے از سڪینھ عبدۍ همسر سردار شھید نورعلے‌ یونسے |° کپی به شرط دعای خیر ↝•°@shahid_hadi99
وصیت‌نامه شھید ♥️.• بایدبه‌خودمان‌بقبولانیم‌ڪه‌دراین‌زمان‌به‌دنیا‌آمده‌ایم و شیعه‌هم‌به‌دنیاآمده‌ایم‌ڪه‌مؤثردرتحقق‌ظھورمولا باشیم واین‌همراه‌باتحمل مشڪلات،مصائب،سختی‌ها،غربت‌هاودوری‌هاست وجزبافداشدن‌محقق‌نمی‌شودحقیقتاً. نمی‌خواهم‌حرف‌های‌آرمان‌گرایانه‌بزنم‌و یا غیر واقعی صحبت بکنم؛ نه! حقیقتاًدرمسیرتحقق‌وعده‌بزرگ‌الھی‌قرارگرفته‌ایم؛ هم‌من،هم‌تو. بحمدالله؛خدارابایدبخاطراین‌شرایط‌واین‌توفیق‌بزرگ شاڪرباشیم. الان‌ڪه‌این‌نامه‌رابرایت‌می‌نویسم، شب‌قدراست و شب‌شھادت‌حیدرڪرار(ع)ودرفضای‌ملڪوتی بین‌الحرمین‌صبرومصیبت‌وتحمل‌مشڪلات‌وسختی‌ها، بین‌الحرمین‌دومظلومه،دوشھیده، یڪی‌خانم‌زینب‌ڪبری‌(روحی فداها)ودیگری بنت‌الحسین،خانم‌رقیه(س)هستم‌وبه‌یادتم. نمی‌دانی‌بارگاه‌ملڪوتی۳ساله امام‌حسین‌الان هم‌چقدرغریب‌است؛ درمحل‌یهودی‌ها، درمجاورت‌ڪاخ‌ملعون‌معاویه و درمحاصره‌وهابی‌های وحشی‌و‌آدمڪش. چه بگویم‌ازاوضاع‌اینجا؛ تاریخ‌دوباره‌تڪرارشده‌و این‌بار ابناءابوسفیان‌وآل‌سفیان باردیگرآل‌الله‌را محاصره‌ڪرده‌اند؛ هم مرقدمطهرخانم‌زینب‌ڪبری وهم‌مرقدمطهردردانه‌اهل‌بیت، رقیه (س). ولی‌این‌بارتن به‌اسارت‌آل‌الله نخواهیم‌داد چراڪه به‌قول‌امام(ره) مردم‌ماازمردم‌زمان‌رسول‌الله‌بهترند. واضح‌تربگویم؛ نبردشام،مطلع‌تحقق‌وعده‌آخرالزمانی‌ظهوراست ومن‌وتودقیقاًدرنقطه‌ای‌ایستاده‌ایم ڪه بالطف‌خداوندوائمه‌اطهارنقشی برگردنمان‌نهاده‌شده‌است و بـایدبه‌سرانجام برسانیمش‌باهم تاباردیگرشاهدمظلومیت‌وغربت‌فرزندان‌ زهرای‌مرضیه(س)نباشیم؛ اگربدانی صبرت‌چقدردراین‌زمان‌حساس درحفظ‌وصیانت ازحریم آل‌الله‌قیمت‌دارد، لحظه‌به‌لحظه‌آن‌را قدرمی‌شماری. معرڪه‌شام‌میدان‌عجیبی‌است. به‌قول‌امام‌خامنه‌ای: «بحران‌سوریه‌الان‌مقابله‌جبهه‌ڪفر و استڪباروارهاب‌با تمام‌قوا،دربرابرجبهه مقاومت‌واسلام‌حقیقی‌است.» درواقع‌جنگ‌بین‌حق‌وباطل‌و این‌خاڪریزنباید فرو بریزد؛ نباید. خط‌مقدم‌نبردبین‌حق(جبهه مقاومت) و باطل درشام‌است؛ تمام‌دنیاجمع‌شده‌اند؛ تمام‌استڪبار،ڪفار،صهیونیست‌ها، مدعیان‌اسلام‌آمریڪایی،وهابیون آدمڪش‌بی‌شرف، همه‌وهمه‌جبهه‌واحدی تشڪیل‌داده‌اند وهدفشان‌شڪست اسلام‌حقیقی‌وعاشورایی،رهبری‌ایران و هدفشان‌شڪست نهضت‌زمینه‌سازان ظهوراست‌و‌بس. 🕊 °↷@shahid_hadi99
↺پست های امروز تقدیم بھ↶ سردار حسین همدانی شبتون فاطمے➿.• عشقتون حیـــ♥️ـــدرۍ مھرتون حسنے🌱•° ارزوتون هم حرم ارباب ان شاءالله💫°` یا زینب مدد... نمازشب و وضو یادتون نره🦋•• . التماس دعاۍفرج و شھادت☔️.•
بسم الله الرحمن الرحیم
°🦋|•• • . •.❀به نیّت دوست شهیدم میخوانم . ••❦«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم» . •.✾اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛✨ . •.✾شایسته میباشد در قسمت پایانی دعا به احترام امام زمان (علیه آلافُ التحیةوالثناء)بایستیم و بخوانیم🌿.• . •.✾يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ.❧•` . ⇅♥️🌙🌱°^ @shahid_hadi99
💠حدیث روز💠 💎قال امیر المومنین علی علیه آلاف تحیه و الثناء: 🌹مَن أَصلَحَ فيما بَينَهُ و َبَينَ اللّہ أَصلَحَ اللّہ فيما بَينَهُ وَ بَينَ النّاسِ؛ 🌹هر كس رابطہ اش را با خدا اصلاح كند، خداوند رابطہ او را با مردم اصلاح خواهد نمود. 📚من لا یحضرہ الفقیہ جلد ۴ ، صفحه ۳۹۶ @shahid_hadi99
ツ 🌿^°Be careful what you tell people, a friend today could be an enemy tomorrow . مراقب چیزایے ڪه به آدما میگے باش، دوستِ امروز میتونه دشمن فردات باشه . @shahid_hadi99
Misaq-Haftegi980716[03].mp3
12.85M
🌻اگـــه ٺــــو ﻫــم مــسافـــرے قـــ٘دم قـــ٘دم با مــــن بـــخـــون.. ⠀ོ@shahid_hadi99
جشن پتو 🍀|°قرار گذاشته بودیم هرشب یڪے از بچه‌‌هاے چادر رو توے «جشن پتو» بزنیم یه روز گفتیم: ما چرا خودمون رو میزنیم؟ واسه همین قرار شد یڪے بره بیرون و اولین ڪسے رو ڪه دید بڪشونه توے چادر. به همین خاطر یڪے از بچه‌‌ها رفت بیرون و بعد از مدتی با یه حاج اقا اومد داخل. اول جاخوردیم. اما خوب دیگه ڪاریش نمے‌شد ڪرد. گفت: حاج آقا بچه‌‌ها یه سوال دارن. گفت: بفرمایید و .... یه مدت گذشت داشتم از ڪنار یه چادر مےشدم ڪه یهو یڪے صدام زد؛ تا به خودم اومدم، هفت هشتا حاج آقا ریختن سرم و یه جشن پتوی حسابی ...😂😂 ↝°@shahid_hadi99
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
‌‌‌: #یڪ_ورق_زندگے.• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° #پارت‌پنجاه‌و‌چهارم شب شده بود .دست و دلم به ڪار
.• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° بلباسے از مریم و محدثه خواست تا پیش او بروند.مریم بلند شد،اما محدثه خجالت مےڪشید و خودش را به من چسبانده بود.بالاخره مریم،دست خواهرش را گرفت و دوتایے ڪنار آقاۍ بلباسے نشستند.پاۍ چپ او بانداژ شده بود و مجبور بود پا دراز ڪند و از این بابت از همه عذرخواهے ڪرد و شروع به صحبت ڪرد.جستهریخته فرازهایے از صحبت‌هاۍ آن ساعت شهید بلباسے توۍ ذهن‌ام مانده بود ڪه آن را با هم مرو مےڪنیم: _بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیڪ یا اباعبدالله و علے الارواح التے حلت بفنائڪ...علیڪ منے سلام الله..ابدا ما بقیت و بقے الیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منے لزیارتڪم. من عذر خواهے مےڪنم از خواهر خوب و بچه‌هاۍ گل‌شان ڪه بےخبر و ناگهانے مزاحم شدم،اما خداوند شاهد است ڪه این مسئولیت بر گردن من سنگینے مےڪرد ڪه باید خودم شخصا خدمت برسم تا بتوانم ان‌شاءالله حق رفاقتم را با نورعلے به جا بیاورم. قبل از هر چیز به شما تبریڪ مےگویم به خاطر این ڪه همسر و پشتیبان مردۍ هستید ڪه خالصانه گذاشته و با داشتن سه فرزند خردسال و دغدغه‌هاۍ بےشمار زندگے شخصے،به نداۍ امامش لبیڪ گفت و از وقتے شیپور دفاع از ڪشور نواخته شد با شجاعت لباس رزم پوشید و راهے جبهه‌ها شد. آشنایے و رفاقت من و نورعلے از همان وقتے ڪه در سپاه پاسداران قائم‌شهر مشغول به ڪار شدم و با تمام وجودم حس ڪردم ڪه با چه حدیث و تلاشے به نیروهاۍ بسیجے آمورش مےدهد و حتے در این مسئولیت تا پاۍ شهادت پیش رفت و با این ڪه مسئولیت او در آموزش نیروها ڪمتر از جنگیدن در خط مقدم نبود، اما همیشه و در همه حال مشغول چانه‌زنے با فرمانده‌هان مافوق‌اش بود تا او را به جبهه اعزام ڪنند.عشق به جبهه آن‌قدر در وجودش شعله‌ور بود ڪه در صحبت‌هایے ڪه باهم داشتیم همیشه از آن با حسرت یاد مےڪرد و پافشارۍ او باعث شد ڪه در طے این دوران خدمت،چند باز به جبهه ها اعزام مےشود.تا این ڪه اخیرا و چند ماه پیش به خاطر عملیات‌هاۍ مڪررۍ ڪه توۍ جبهه‌هاے غرب و جنوب داشتیم تعدادۍ از فرمانده‌هان خوب و شجاع ما به شهادت رسیدند و با این ڪه وجود آقا نورعلے در پادگان آموزشے لازم و مثمر ثمر بود اما ناچار در جبهه ها هم به نیرو و تخصص ایشام احساس نیاز شد ڪه من شخصا چند باز برایش پیغاپ فرستادم تا خودش را به ملحق ڪند.دلیل اصلے این ڪار هم به خاطر این بود ڪه عملیات مهمے را در پیش داشتیم ڪه حتما خبرش را از رادیو و تلویزیون شنیدید. ادامھ‌دارد... 📚بر اساس خاطراتے از سڪینھ عبدۍ همسر سردار شھید نورعلے‌ یونسے |° کپی به شرط دعای خیر ↝•°@shahid_hadi99
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
‌ #یڪ_ورق_زندگے.• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° #پارت‌پنجاه‌و‌پنج بلباسے از مریم و محدثه خواست تا پ
‌‌ .• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° من از ابتدا از این عملیات براۍ شما مےگویم تا حس ڪنید ڪه آقا نورعلے و همه‌ۍ رزمندگان ما در این چندماه در این اوضاع و احوالے به سر مےبردند.این عملیات والفجر ۸نام داشت ڪه در ساعت۱۰ و ۱۰دقیقه‌ۍ شب روز بیست بهمن ماه۱۳۶۴ با رمز "یا فاطمه الزهرا(س)" در جبهه‌ۍ جنوب شروع شد ڪه در طے آن،هزاران تن از نیروهاۍ ایرانے از رودخانه‌ۍ خروشام اروند گذشتند و در اولین روز عملیات،شهر مهم فاو را در جنوب شرقے عراق فتح ڪردند. لشڪر ۲۵ ڪربلا لشڪر ویژه‌اۍ بود ڪه نقش اساسے و محورۍ در این عملیان شگفت‌انگیز ایفا ڪرد و بسیارۍ از صحنه‌ها و لحظات سخت این عملیات و نبردهاۍ هفتاد و هشت‌ روزه‌ۍ آم با رشادت و دلیرۍ غواصام و نیروهاۍ دریا دل این لشڪر پرتوان با موفقیت پشت سر گذاشته شد.مازندران در این نبرد حماسے ڪه ارڪان حزب بعث و حامیان او را متزلزل ڪرد،بار سنگینے به دوش گرفت و گوهر‌هاۍ گرانبهایے را نیز براۍ این فتح عظیم قربانے ڪرد و به خاطر ارزش گذارۍ بر این نقش عظیم،افتخار نصب پرچم سبز متبرڪ به حرم مطهر علے بن موسے الرضا(ع) بر گلدسته‌هاۍ مسجد فاو از سوۍ فرماندهے سپاه پاسداران به فرمانده لشڪر ویژه ۲۵ ڪربلا آقاۍ قربانے واگذار شد. یڪے از دلایلے ڪه موجب شد تیپ۲۵ ڪربلا به لشڪر و از لشڪر به لشڪر ویژه ۲۵ ڪربلا تبدیل شود،رشادت‌ها و فتوحات آن در عملیات‌هاۍ مختلف بود. برادر محمد حسن طوسے_قائم مقام و مسئول اطلاعات عملیان لشڪر ویژه۲۵ ڪربلا_پس از عملیات‌ صحبت هاۍ خوب و روشنگرانه‌اۍ داشتند..... اگر من امشب اینجا و در خدمت شما هستم به خاطر این است ڪه خبرهاۍ این عملیات و شجاعت‌هاۍ آقاۍ یونسے را به شما بدهم.گریه‌ها و نما‌زشب‌‌ها و راز و نیاز دوست و برادر عزیزم نورعلے هم مورد قبول درگاه خداوند واقع شد و این سعادت را پیدا ڪرد تا در جوار معبودش آرام بگیرد. بزرگترین آرزوۍ نورعلے،شهادت در راه خدا بود و به بهترین شڪل به آرزویش رسید.شما باید به خودتان ببالید ڪه پشتبیام و حامے چنین شوهرۍ بودید و دخترهاۍ نورعلے هم باید امروز و آینده به خودشان افتخار ڪنند ڪه از نسل چنسن پدر شجاع و فداڪارۍ هستند.نمےدانم مریم و محدثه معنے حرف‌هاۍ من را مےفهمند یا نه،اما باید اعتراف ڪنم وقتے وارد این خانه شدم از دنیا سیر شدم چرا ڪه نمےخواستم بعد از نورعلے من زنده باشم و چشم‌هاۍ نگران یتیمام شهید یونسے در چشم‌هاۍ من گره بخورد.مطمئنا لیاقت شهید یونسے در پیشگاه خدا از من بیشتر بوده ڪه من دچار چنین عذابے شدم. ادامھ‌دارد... 📚بر اساس خاطراتے از سڪینھ عبدۍ همسر سردار شھید نورعلے‌ یونسے |° کپی به شرط دعای خیر ↝•°@shahid_hadi99
🌙🌼.. اللَّھمَّ صَـلِّ عَلَے عَلِے بْنِ مُوسَے الرِّضَا الْمُرْتَضَے الْـإِمَامِ التَّقِے النَّقِے وَ حُجَّتِڪ عَلَے مَـنْ فَـوْقَ الْـأَرْضِ وَ مَـنْ تَحـتَ الثَّرَے الصِّـدِّيقِ الشَّھيدِ صَلـاَةً ڪثِيرَةً تَامَّـةً زَاڪيَةً مُتَوَاصِـلَةً مُتَـوَاتِرَةً مُتَرَادِفَـةً ڪأَفْضَـلِ مَـا صَلَّيْتَ عَلَے أَحَـدٍ مِـنْ أَوْلِيَائِڪ♥️.• . ^• 『 @shahid_hadi99
Give every day the chance to become the most beautiful day of your life به هرروز از زندگيت اين شانس رو بده ڪه زيباترين روز زندگيت بشه <🌱💓> 〖👑•^@shahid_hadi99
دلنوشته شھید ♥️.• نگاهت‌برق‌درخشانۍداشت دلت‌بزرگ‌بودبه‌بزرگۍآسمان نجواۍشبانه‌ات‌باپروردگارزیبابود چھره‌ات‌معصوم‌وپاڪ امادرسرآرزوۍپروازداشتۍ درشگفتم‌چگونه‌اززمین‌گذشتۍ! پلۍاززمین‌تاآسمان پلۍازخاڪ‌تاآسمان پروازۍعاشقانه‌تاخدا وسرودۍآسمانۍیاحسین‌"عـ" یامھدۍادرڪنۍ"عجـ" وچه‌زیبالبیـڪ‌گفتۍ وماهنوزمانده‌ایم‌درزمین! 🌼 °↷@shahid_hadi99