پشٺ اين چآدࢪ مشڪے🖤 ..
بہ خدآ ࢪآزے هسٺ ..
بہ ڪبودے🖤زدهاند ࢪنگ غم يآسے ࢪآ..
بہ خدآ زندھ ڪند ..
بآࢪ دگࢪ دࢪ دنيآ ..
چآدࢪ زينبےاَم💚 غيرٺ عبـآسے ࢪآ.
↚|🌤⃟🔗 #چادرانہ
حالوهواییدارهاینگمنامی
آخچهصفاییدارهاینگمنامی
بیخبریبیاثریمفقودی..
چهقصههاییدارهاینگمنامی
#شرمندتمرفیقشهیدم💔
↚|🌤⃟🔗 #گمنام
الأفعال دائما ابلغ من الأقوال..
صدق ماتراه و أنس ما تسمعه..
- رفتارها هميشه رساتر از گفته هاست..
آنچه را میبینی باور کن و آنچه را
میشنوی به فراموشی بسپار :]
• عربیات🍃
↚|🌤⃟🔗 #آیہگرافے
°•<🐳📘🔗>•°
~|برا؎رسیدنبههدف🗳🍥
~|بایدازمرزخستگےگذشت🚴🏻♂🚎
~|بایدنیرومندترازتوانخودبود☔️🎡
↚|🌤⃟🔗 #دخترانہ
『♥﷽』
#دلنویس•|🌙|•
براےرسیدنبہآسمان...🌫
فقطبالداشتنڪافینیسٺ
بایدبلدباشۍچگونہ
ازبالهایٺاستفادھڪنۍ...✨!
موفقیٺبہداشتناستعدادنیسٺ
بایدتلاشڪرد🕊
تابہآسمانرسید...:)🌿♥️
♥️⃟⃟🕊
بہ هرڪس ڪہ
حـرم میرود،بگوییـد:
دمی آنجـا
براے من
فقط نفس بڪشد💔
🥀|↫#واقعادلواپسیمآقامحرمباخودت
🖤|↫#دستمارابهمحرمبرسانیدفقط
↚|🌤⃟🔗 #دلانہ
+عاقدش گفت:
...ک مهريه ی او، آب شود
وَ قرار است که او #مادرِ_ارباب شود ♥️
❤️| #امیرالمومنین
💍| #فاطمـــــــــــــه
✨| #شهید_حامد_جوانی
🆔 @Shahid_Hamed_javani313
📚|شبـیه خـودش
🔖|پارتــ هفـتم
خـدا اولیـن پـسرشان را دی مـاه سال ۱۳۶۴ بـه آن هـا داد.اسمـش را امـیر گـذاشتنـد.امـیر چـهار،پنج سالـه بود و هنـوز قـد نڪشیده بـود ڪه خدا برادری بـه او عـطا ڪرد و اسمـش را گذاشتنـد حـامـد،
و حـامـد شد همـهی دنـیای برادرش و امـیر پـر شد از خوشحـالی اینڪه ازتنـهایی در آمـده.آبان سال ۱۳۶۹بـود ڪه جمـع ڪوچڪ خانـوادهی جعـفر جوانـی چـهار نفـره شد.
بچـه های جعفـر خـیلی زود بزرگ شدنـد.او اصلا نفهمـید ڪی حـامد راه رفتن یاد گرفت و ڪی زبان باز ڪرد.همـیشه دوست داشت پـسر داشتـه باشد و پـسر هایش را با خـودش ببرد مسجـد و مجلس امام حسین علیه السلام.
همین طـور هم شد.خدا دو پـسر بـه او داد و بچـه ها،هم قـدم پـدرشان هیئتـی شدند.جعفـر چـقدر ذوق می ڪرد و قتـی می دید پـسر هایش با آن جـثهی ریز و سن و سال ڪم،قنـد و خرمـای هیئت پخش می ڪنند و در صف شاه حـسین گـویان¹ دهـهی محـرم خودشان را جا می ڪنند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ مـراسمی مذهبـی است که در دههی اول محرم در اذربایجان و بـطور گسترده در تبریز برگزار می شـود.در زبان ترکی اذربایجانـی،مردم به این مراسم،(شاخ سِی) می گـوینـد ڪه کوتاه شده واژهی شاه حسـین است در دستهی شاه حسین گویان،عزاداران نوعی چوب مخصوص این عزاداری را از زمین تا فرق سر خود حرکت می دهند.وقتی چوب به زمین نزدیک می شود،همگی با صدای بلند،ندای(شاخ سی) و زمانی ڪه به سرشان نزدیک می شود،با صدای بلند ندای(واخ سی) یعنی (وای حسیـن) سر می دهنـد.عزاداران در حین عزاداری،دست خود را بر پشت یک دیگر قرار می دهنـد و با این حرکت،اتحاد و انسجام نشان می دهند.به تعبیری،این حرکت نمادی از بیعت دوباره یاران سیدالشهدا علیه السلام در شب عاشورا است.
🌷|ادامـــه دارد…
🌹|راهـت پـر رهـرو بـاد
┈┈┈•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•┈┈
@shahid_hamed_javani313
┈┈┈•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•┈┈
🐚⃟🕊¦⇜#شهیدانه
اگہکاࢪے
بࢪایخداسٺ،
پس گفتݩ بࢪاےچیسٺ...؟! (:
حاج حسیݩ خࢪازے🌿
[🌻🌏]
-خداهمیشھهمراهتھ،🌱
اگرتوخدارونمیبینےخداتورومےبینھ ..!
- #پروفایل🎈
- #دخترانه👸🏻
- #چادرانه🖤
.
چادرسرتکن !!
نهازرویاجباروصورتیباهزارقلمآرایش..
نهازرویزیباترشدنِچهرهاتباهزارعشوه...
نهازرویخاصبودنباجلبِنگاهِشهوتآلود ..
ازرویاینکه،یادگارِحضرتِمادرھ(:🧡🌱'
- #چادرانہ ؛
#بهخودمونبیایم
حاجے'!
گردوغباربلندشدھوبایدپَرید ،
الـٰانوقتشهاگهنپریمجامےمونیم💔!'
بهترینفرصتالٰانهاگهبمونیمباختیم🖐🏼
#شهیدمصطفےصدرزاده🌱
•💬• #کلام_اهل_نور
اماممحمدباقرعلیهالسلامفرمودند:
بهشتونعمتهاۍحیاتبخشآنبراۍ
اشخاصفتنهگروسخنچینِآشوبطلب
حراماست..🔥
‹🧡💭›
.
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ»
سرپرست و ولیِ شما، تنها خداست..🌱
- مائده/۵۵
.
🧡⃟📙¦⇢ #آیھ🌿
[💚🌿]
خُـدآ خَنـدِه هـآترو آفَـرید
تـآ زیبـآییهـآیِ دُنیـآ تکمیل شِه!
#رفیقونه👭 🍒
حامد جان!
تو را جانم صدا کردم...
ولیکن برتر از جانی❤
✨| #دلم_گرفته_ای_رفیق
✨| #شهید_حامد_جوانی
🆔 @shahid_hamed_javani313
~♡~
گویند:
چرا دل♡ به شهیدان دادی؟!
~والله که من ندادم~
آنها بردند... :)
#روزتون_شهدایی
#شهیدحامدجوانی
#رفیق_شهید
@Shahid_Hamed_javani313
🕊️بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊️
دعوت نامه ای از طرف شهید حامدجوانی به شما 😇🌱
هر روز به نیت حاجت روایی و یا به نیت یک شهید بزرگوار ختم صلوات برگزار می کنیم😍🌸
دست رد به سینه شهیدمون نزن😉
منتظریم👇🏻😎
💯گروه ختم صلوات شهید حامدجوانی💯
https://chat.whatsapp.com/J4Mja5zhaLp0WW5KCmgFj6
📚|شبـیه خـودش
🔖|پـارتـــ هشـتم
جـعفر از همان اول،بچـههایش را برده بود هیئت و مسجـد و بچـه هـا آنـجا ڪلی دوست و رفـیق پیــدا ڪرده بودنـد و اگـر هفـتهای می رسـید و جعـفر حـال هیئـت رفـتن نـداشت،بچـهها اصـرار می ڪردند ڪه(یالا پـاشو بریـم هیئت،دوستامون رو ببینیم،تازه امروز قراره روضـهی قاسمم بخـونن!)
امـیر و حامـد،هیـئتی بودند.ترڪ ها به ڪسانی ڪه زیاد اهـل هیئت و روضـه باشنــد(حسـین چی)می گـوینـد;یعـنی عاشـق امام حسـین علیه السلام.
هر دو برادر از زمـان اول،حسـین چی شده بودند.حامـد بیشـتر شیفـته روضهی حضـرت عباس علیه السلام بود.به حـامد بود،دوست داشت همـهی نوحـه خوان ها همیـشه روضهی ابوالفضل علیه السلام بخـوانند.
جعـفر برای خودش و دو پسـرش،نوبت هیئت گرفته بود.سالـی سـه روز بانـی هیئت محـله شان بودند.روز هایـی ڪه نوبت هیئت مـال یڪی از آنـها بود،نوحـه خوان می دانسـت ڪه بایـد از عباس علیه السلام بخوانـد.
پـدر اسم امیـر و حـامد را در پایگـاه بسیـج مسجـد هم نـوشته بود.بچـههای جعـفر جوانی،هم پـای ثابت عزاداران مسجـد فاطمـیه محـلهی طالقـانی بودند و هم جـزو بچـههای پـر شر و شور پایگـاه و به هر نحـو،روزشان در مسجـد شـب می شـد.
🌷|ادامــه دارد…
🌹|راهـت پـر رهــرو بـاد
┈┈┈•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•┈┈
@shahid_hamed_javani313
┈┈┈•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•┈┈
اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد است....
✨|#به_وقت_باران
✨| #شهید_حامد_جوانی
🆔 @shahid_hamed_javani313
بسم ࢪب شہدا🌻☁️
سلام روزتـون بخیر💛🌿
شہادٺ هنر مردان خداسـت😌☝️🏻
「🤞🏻💚•••」
۰
بہرَغـممُـدعٻـاڹے•👤ڪہمَنع⤺
عِۺـــقـ❛😌♡مےکُڹنــد❕
جَݦــاڶچۿره|ٺُــو|♥↳حُجـٺ؛
مُۅجــــہمٰاســٺ[🌿꧇)◖
رُۅحےلَڬالڣِـــــــداء😌🌻▾
| خۅۺٺٻپٺرٻنرَۿبرِ🌏🌱⋮
.⭑
💕✨ #رهبرانه
ʲᵒᵛᶤᶰツ↯💕✏️
ــ ـــ ــ ــ ـــ ـــ ــ ــ ــ ــ ــ
🚌⃢⃟🍊 @shahid_hamed_javani313🌈⃢⃟☁
#تلنگــــرانہ ⚠️
یہمداحے بود میخوند :
- بایدباچادرتسپرعمہجونباشی😇💕
اما ناگفته نماند ڪہ گاهےوقتها
این چادرینماها ..
همانهایے ڪہمرزهایِ خدا را ردڪردن
همانهایے ڪہحرمتشڪنےڪردند ..🚶🏻♂💔
بہجاےِ سپر میشوند تیرے بهقلبِعمه !
جادارهسوالڪنم
روز محشر جوابِ مادر زینب(س)راچہمیدهے ؟!
رفیق هواے چادر مادر را داشته باش...💙✨
ʲᵒᵛᶤᶰツ↯💕✏️
ــ ـــ ــ ــ ـــ ـــ ــ ــ ــ ــ ــ
🚌⃢⃟🍊 @shahid_hamed_javani313🌈⃢⃟☁
📚|شبـیه خــودش
🔖|پــارتـــ نهـــم
حـامـد پنـج،شـش سالــه بـود ڪه هر صـبح زنبـیل مـادرش را بـر می داشــت و مـی رفـت نانـوایـی سـر ڪوچـه ڪه برای صـبحانــه نان تـازه بگـیـرد.
حتـی بلـد بـود پنـیر و ڪره و خـامـه بخــرد.محـله شـان طـوری بـود ڪه همـه می دانستنـد پسـر ڪوچڪ جعـفر جـوانی با زنبیلـی ڪه روی زمین می ڪشد،هـر صـبح بـقالـی های محـله را گز می ڪند تا پنـیری بخـرد ڪه هم خوب و خوشمـزه باشـد،هم ارزان از از بقـالی های دیگــر.
شـش سالش ڪه تمـام شـد،مـادرش او را بـرد تا اسمـش را در مـدرسه عـدالت محـله شان بنـویسـد.امـیر آن سـال ڪلاس پنجـمـی بود و همراه مـادر و بـرادر ڪوچـڪش آمـده بود برای نام نویـسی حــامـد.
هـر بچـهای ڪه می خـواست اسم بنـویسـد،او را می فرستـادند برای سنجـش بینـایی و شنـوایـی و آزمـون هـوش و چنـد آزمـون دیگــر.
آن روز حمیـده دل تـوی دلش نبود.حـامد را بـعد از سنجـش بینـایی و شنـوایـی و تسـت ورزش،به اتاق آزمون هوش تحصیلـی بـرده بودنـد.بچـههایـی ڪه قبـل از حـامـد رفتـه بودنـد،بعد از ده دقـیقه یڪ ربـع بیـرون آمـده بودند،اما حامـد را یڪ ساعـت تمـام بود ڪه برده بودند داخـل و هنـوز بیرون نیـامده بود.
هر دقـیقه ڪه می گذشت،فڪر مادرش هـزار راه می رفـت ڪه چرا این بچـه را این همه نگـه داشته انـد؟دسـتش هم به جـایـی بنـد نبـود و نمی دانسـت چه ڪار باید بڪند.ڪسی هم جـواب درستـی به او نمی داد.
🌷|ادامــه دارد…
🌹|راهـت پـر رهــرو بـاد
┈┈┈•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•┈┈
@shahid_hamed_javani313
┈┈┈•┈┈••✾•💠•✾••┈┈•┈┈