📚|شبیــه خـودش
🔖|پـارتــ بیسـت و شـشم
دی ماه سال۱۳۹۳بود که برگهی اعزام به دست حامد رسید.از قرارگاه سوریه به او زنگ زدند:داری می آی،یک سری از ملزومات و قطعات توپخانه رو هم با خودت بیار!قطعات یدکی بعضی توپ ها را می خواستند که در سوریه لنگ نمانند.
نتوانست،یعنی رفت دنبال شان،ولی نتوانست مجوز بردن شان را بگیرد و بالاخره،روز اعزام دست خالی رفت سوریه.در فرودگاه دمشق که از هواپیما پیاده شدند،مسئول هماهنگی نیروها به سراغش آمد.سر فهرست بچههایی که از تبریز اعزام شده بودند،حامد بود و فهرست اعزام نیرو را باید با او بررسی می کردند.
پاسدار جوان بعد از آنکه فهرستش را با تعداد نفراتی که با حامد آمده بودند تطبیق داد،سراغ قطعاتی را گرفت که خواسته بودند.حامد گفت:خیلی تلاش کردم،ولی جور نشد بیارن شون.عوضش دوتا چشم تیز بین و نفر اول میدان تیر توپخانهی نیروی زمینی سپاه آوردم که چند برابر آن قطعات،کار ازش بر می آد!
خودش را می گفت.راست هم می گفت.در دیده بانی کسی حریف او نبود،در سرعت عمل محاسبهی گرای هدف و بستن قبضه هم.
شب رفتند زیارت حضرت زینب(س).حال خوبی بود.حرم حضرت زینب(س)و پرچم سرخی که روی گنبدش بود،حامد را برد به روضههای عاشورا و خرابهی شام و خطبههای غرایی که پیروزی و شهادت در آن موج می زد.
🌷|ادامــه دارد…
🌹|راهـت پـر رهــرو بـاد
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
@shahid_hamed_javani313
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
روضه دوا میده
چای روضه شفا میده
نمکِ روضه ها دلُ جلا میده...
آقا حامد! الان که پیش اربابی
این شب ها پیش ارباب برای دل های ما هم دعا کن... بیقراریم، دلتنگیم و دلشکسته💔
#یا_حسین_ع
#شهید_ابوالفضلی
#شهید_حامد_جوانی
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
@shahid_hamed_javani313
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
•[﷽]•
『#سلامروزتونشهدایی🌱❤️』
•|ذڪر روز چـهار شنبه:
«یـا حَـیُّ یا قَیّـومُ»
•|شهید حـامـد جـوانـی
•ااَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفرَج
┏⊰✾🌻✾⊱━━━━━━━━━┓
@shahid_hamed_javani313
┗━━━━━━━━━⊰✾🌻✾⊱┛
عالم همہ در طوافِ عشق است
و دایرهدارِ این طواف حسین(؏) است…♥️
ʝסíꪀ➘
@shahid_hamed_javani313
4327328206.mp3
8.16M
🎧| #نوا
"دنیامحل گذره"
برادرمحمدحسینپویانفر
🖤|@shahid_hamed_javani313
🔻|ڪلام_بزرگــان
کسانےڪہبہهردریمۍزنند
وکارشاندرستنمۍشود
بخاطرایناستڪہ#نمازهایشانرا
اولوقتنمۍخوانند . . !
👤|آیتاللهمجتهدیتهرانے
ʝסíꪀ➘
@shahid_hamed_javani313
حڪایتمحبتحڪایتحسیناست!"🖤
#شبـتون_حسیـنی🌙
ʝסíꪀ➘
@shahid_hamed_javani313
پیراهن سیاه عزای تو یا حسین
عشاق را به روز جزا روسفید کرد
#یا_حسین_ع
#شهید_ابوالفضلی
#شهید_حامد_جوانی
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
@shahid_hamed_javani313
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
•[﷽]•
『#سلامروزتونشهدایی🌿』
•|ذڪر روز پنج شنبه:
«لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین»
•|شهید حـامـد جـوانـی
•ااَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفرَج
┏⊰✾🖤✾⊱━━━━━━━━━┓
@shahid_hamed_javani313
┗━━━━━━━━━⊰✾🖤✾⊱┛
#وصـیت_شهـیـد
ای عاشقان اهل بیت رسول الله! من خیلی آرزو داشتم که ۱۴۰۰ سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین(ع) میجنگیدم تا شهید شوم
وحال،وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنهای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع بکنم.
لذا به همین منظور عازم دفاع از حرمین به سوریه میشوم و آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم.💚
ʝסíꪀ➘
@shahid_hamed_javani313
🔻|ڪلام_بزرگــان
هر قـدر ڪـه نمازهایت
منظم و اولِ وقت باشـد؛
امــورِ زندگیت هم تنظیم خـواهد شد؛
مگـر نمےدانے ڪـہ رستگارے و سعادت
بــا نماز قرین شده است💙
👤|آیت الله بهجت
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
@shahid_hamed_javani313
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
📚|شبیــه خـودش
🔖|پـارتــ بیست و هفـتـم
حامـد کربلا نرفته بود.آن یک باری هم که ثبت نام کرد برود،لحظه آخر فیشش را داد پدرش تا جای او برود زیارت ضریح شش گوشه.او خواست تا اول پدرش کربلایی شود.یکی، دو ماه قبل،پای منبر هیئت شان آیه ای شنید که به جانش نشست.
آن شب سخنران هیئت این آیه را خواند(لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ)¹و در شرحش گفت:مقام بر و قرار گرفتن در ردیف ابرار،رزق کسی نمی شود،الا به اینکه از آنچه دوست دارد و دلش می خواهد داشته باشد،بگذرد.
و حامد فکر کرد که از کربلایی که سال ها حسرت زیارتش را داشته،بگذرد.پیش خودش فکر کرد پدرش او را با هیئت و امام حسین علیه السلام آشنا کرده و حالا او لایق تر است که زودتر به پابوس امام شهیدش برود.
با خودش گفت:این طوری لااقل یه آیه به آیه هایی که بهشون عمل کردهم،اضافه میشه!برای همین فیش کربلا را داد به پدرش و او را چند روز بعد در اربعین۱۳۹۳راهی کرد و حالا خدا به این زودی،مزد ایثارش را داده بود و زیارت خواهر امام حسین علیه السلام را قستمش کرده بود.
آن شب را در حرم مانـد.همهی زبان حال هایی قبل تر از اینکه پاسدار شود،پیش خودش فکر می کرد اگر زمان به عقب بر می گشت و او روز عاشورا را می دید چه می کرد؟و حالا درست نشسته بود روبه روی ضریح کسی که عاشورا بی او عاشورا نمی شد.امروز وقت عمل به آرزویش رسیده بود،دفاع از حرم اهل بیت علیه السلام.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ هرکز به(حقیقت)نیکی نمیرسید،مگر آنکه از آنچه دوست دارید،انفاق کنید.آل عمران،۹۲
🌷|ادامـــه دارد…
🌹|راهـت پـر رهــرو بـاد
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
@shahid_hamed_javani313
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲|استـورے
فقــط حسیــن(؏)…
#شب زیارتی ارباب🖤
ʝסíꪀ➘
@shahid_hamed_javani313
#زیارتــ نامــه
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ،
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ الله،
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ،
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَاَمیرِالمُومِنینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم
یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی
مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ،
بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم،وَ طابَتِ الاَرضُ
الَّتی فیها دُفِنتُم،وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا،
فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم…🍂
هـرگـاه شـب جمعـه شهـدا را یـاد ڪردید،
آنـها شما را نـزد اباعبدالله یاد می ڪنند.
شهـید مهــدی زیـن الـدین…🕊
🖤|@shahid_hamed_javani313
زیـر علمـت امن ترین جای جهـان اسـت!"
#شبـتون_حسینــی🖤
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
@shahid_hamed_javani313
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
•[﷽]•
『#سلامروزتونشهدایی🌿』
•|ذڪر روز جمـعه:
«صلوات+وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
•|شهید حـامـد جـوانـی
•ااَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفرَج
┏⊰✾🖤✾⊱━━━━━━━━━┓
@shahid_hamed_javani313
┗━━━━━━━━━⊰✾🖤✾⊱┛
•°•🌙•⃟🔅⃟🌼•°•
خاطـره1⃣
زمـان ارتـقاء درجـه اش رسیده بود.آن روز ها داشت آمده مـی شد دوباره برگردد سوریه.هم قطار هایش قبل تر رفته بودند دنبال ڪار های اداری ترفیع و بیشتر شان هم درجه جدید روی دوششان نشسته بود.
مدام هم به حامد می گفتند:بیا برو دنبال درجه ت،خودت پی ڪارت رو نگیری،ڪسی نمیاره درجه بچسبونه روی دوشت!
حامد این ها را می شنید و لبخند می زد.یڪبارهم ڪه یڪی از رفقای صمیمی اش پاپیاش شد ڪه:چرا نمی ری سراغ ڪارای درجه ت؟
گفت:عجله نڪن عبدالله!درجه دادن و درجه گرفتن بازی دنیاست.اصلش اونه ڪه درجه رو خدا به آدم بده!
خدا بخواد می بینی ڪه درجهم رو توی سوریه از دست خود خودش می گیرم!
#شهیـد ابوالفضلی حامـد جـوانـی
ʝסíꪀ➘
@shahid_hamed_javani313
•[﷽]•
「📚|#حدیث」
💬|امـام حسـین علیـه السـلام:
چیـزی ڪه از ارزشـتان بڪاهـد،
بر زبـان جـاری نڪنید.
🔻|جـلاءالعیـون،ج۲،ص۲۰۵
ʝסíꪀ➘
@shahid_hamed_javani313
#مهـدوی💚
آقاے من!
یک هفته ے دیگر بدون حضور مادے شما گذشت...
قصد آمدن ندارے؟!💔
اینکه مابی وفاییم شکے نیست،اما خسته ایم،خسته از پیمودن کوهی که فتح قله اش باتوست🌱...
نفس هایمان قطع و وصل میشود
جان دوباره میخواهیم
درانتظار نگاهتان در روضه حضرت ابوالفضل(ع)هستیم🥀...
اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفرَج…
ʝסíꪀ➘
@shahid_hamed_javani313
گاهےدلـ💔ـمیڪجاۍدنجمیخواهد...
جایۍشبیھبہحَرَمَت!'
منباشموبغضهاۍنشڪستھ!.
#ڪربلا
#شبـتون_حسینـی🖤
ʝסíꪀ➘
@shahid_hamed_javani313
باید که باخت دل و جان را چون تو عاشقانه
باید که بود از تبار غمي این چنین تو جاودانه
باید که شد فداي يار مثل تو بي عذر و بهانه
تو كوه صبري و درياي غيرتي با بدنی پر ز نشانه
باید که شد اين چنین مثل تو خوش ترانه
#شهید_ابوالفضلی
#شهید_حامد_جوانی
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
@shahid_hamed_javani313
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
•[﷽]•
『#سلامروزتونشهدایی🌿』
•|ذڪر روز شنـبه:
«یـا رَبِّ الْعـالَمِیـن»
•|شهید حـامـد جـوانـی
•ااَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفرَج
┏⊰✾🖤✾⊱━━━━━━━━━┓
@shahid_hamed_javani313
┗━━━━━━━━━⊰✾🖤✾⊱┛
#شهیـدانـه🍀
تو عروسیمون می دیدم که یه پسر و دوتا دختر مدام دور و بر ناصر می چرخند و بهش میگن بابا،ناصر هم خیلی هواشون رو داشت.تعجب کردم،تا اینکه ناصر گفت:این بچه ها دوسال پیش یتیم شدند💔
فهمیدم ناصر توی این مدت برای اونا هم پدری کرده هم مادری،بعد از ازدواجمون هم ازشون غافل نشد دختر ها رو فرستاد خونهی بخت و برادرشون رو هم فرستاد دانشگاه🌱
شهـید
سردار محمد ناصـر ناصـری🕊
به روایت همســر
ʝסíꪀ➘
@shahid_hamed_javani313
🔻|ڪلام بزرگـــان
یکی از چیزهایی که قبر و برزخ را تاریک میکند؛
"بداخلاقی" است،
یکی دیگر از دلایل تاریک شدن برزخ "زبان" است؛
دل نکنید و آبروی کسی را نبرید.
گره بازکردن از مشکلات دیگران موجب روشنایی برزخ است.
👤|استاد فاطمـی نیــا
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
@shahid_hamed_javani313
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
📚|شبیــه خودش
🔖|پـارتــ بیـست و هشتـم
حامـد خیلی زود بین بچـههای توپخانـهی سوریـه جا باز کرد.یکی،دوهفتـه بیشتـر از آمدنـش نگذشتـه بود که با همـه رفیق شد و توانسـت در یکی،دو عملیات کوچک،مهارت هایش را نشـان دهد.مهارت توپچـی خلاصه می شود در دقت و سرعت که حامد هر دوی آن ها را داشت.
علاوه بر این،اخلاقش طوری بود که همه دوست داشتند با او معاشرت کنند،حتی فرماندهانش.آن قدر صمیمی بود که در همان چند روز توانست خودش را در دل فرمانده توپخانه جا کند و قول بگیرد که برای عملیات های بزرگ،اسم او را هم بنویسند.
هفتهی سوم بود که برای آزاد سازی دیرالعدس و انواریه که دست القاعده بود،رفتند.درعا در جنوب سوریه که هم مرز با اسرائیل است.حامد جزو سی نفری بود که حاج احمد شخصا اسمشان را نوشته بود که با خودش ببرد دیرالعدس.عملیات ده روزی طول کشید.حامد آنجا آتشبار¹قبضهی کاتیوشا بود.
جبههی سوریه بهترین مشق عملی آموخته هایش بود و بهترین جا بود برای آنڪه آن ها را به کار ببرد و اجرا کند.باید حواسش به همه چیز و همه جا می بود.آن هایی که سابقهی حضور بیشتری در سوریه داشتند و اوضاع را تجربه کرده بودند می گفتند:
شب رو بیدار بخوابین.ممکنه کسی که روز داره کنار شما می جنگه،نفوذی داعش و احرارالشام باشه و شب که شد،سرتون رو ببره و بذاره روی سینتون!از طرفی،عملیات دیرالعدس عملیات بزرگی بود و فرمانده توپخانه شخصا آمده بود به منطقه و آتش را هدایت می کرد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ مسئول مسلح کردن و شلیک توپ.
🌷|ادامــه دارد…
🌹|راهـت پـر رهـرو بـاد
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
@shahid_hamed_javani313
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈┈
بیهودهنگردیدبهتکراردراینشهر
اوطرزنگاهشبخداشعبهندارد…
#شبـتون_شهدایـی
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈
@shahid_hamed_javani313
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈
شورِ حسین عاقبتِ خیر می دهد
چون بی نتیجه نیست دعاهای مادرش
#شهید_حامد_جوانی #دعای_مادرم_زهرا_اجابت_گشته_درحقم
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈
@shahid_hamed_javani313
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈
مرا فدایی این عشق کن فدای غمت
فدای عشق شدن یعنی شهید ابوالفضلی شدن
#یا_حسین_ع
#شهید_ابوالفضلی
#شهید_حامد_جوانی
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈
@shahid_hamed_javani313
┈┈┈•┈┈••✾••✾••┈┈•┈
•[﷽]•
『#سلامروزتونشهدایی🌿』
•|ذڪر روز سـه شنبه:
«یـا أَرْحَـمَ الرَّاحِمِـین»
•|شهید حـامـد جـوانـی
•ااَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفرَج
┏⊰✾🖤✾⊱━━━━━━━━━┓
@shahid_hamed_javani313
┗━━━━━━━━━⊰✾🖤✾⊱┛
•°•🌙•⃟🔅⃟🌼•°•
خـاطره2⃣
این اواخر روزهایی بود که حامد جان حس غریبی از زندگی داشت.انگاری از درون داشت همه رو به چشم دل می دید.
مثل همیشه خنده های معروفش روی صورتش گل کرده بود از سفر اولش که اومده بود از حال وهوای روحانی اونجا می گفت معلوم بود یه چیزی هست که اونجا دامنگیرش کرده...
شاید میخواست بگه ...اما نگفت! بعد هیئت طبق روال هر هفته اومد و گفت بیا بریم برسونمت.
حرفهایی می گفت که مفهومش برام سخت بود.
حتما از پروازش خبر داشت،باورش برام سخت بودوقتی میخواستم از ماشین پیاده بشم، دستاشو انداخت دورگردنم و گفت:
نمی خوای برای آخرین بارخوب تماشام کنی؟
بعد هم رفت....تاجایی که حتی پرنده ها هم توان رفتن رو دارن.
«جوان غیور تبریزی25ساله» لقبی بود که اهالی پایتخت بهش داده بودن ویکی از روزنامه های محلی هم گفته بود «اولین شهید دهه هفتادی ایران»
#شهیـد ابوالفضلی حـامد جوانی
ʝסíꪀ➘
@shahid_hamed_javani313