#گذریبرصحیفهسجادیه🌱
ای خدا
هرکس را تویی دوست و یاورش،ابدا ضرری از متارکه خلق نبرد و کسی را که تو بر او کرم کنی و عطا بخشی زیان به او نرساند،منع و حرمان دیگران و هر که را تو هدایت میکنی،گمراهش نتواند کرداضلال و رهزنی گمراه کنندگان،پس درود فرست بر محمد و آل پاکش
•●|🌱 @shahid_javad_jahani1
#خاطرهـ🌹
ساعت حدود 12 ظهر 22 آبان 95 در حوالی حلب در منطقه ای مشهور به بنیامین که به تازگی از دست دشمن داعشی آزاد شده، خانوادهای سوریه ای از آقا جواد جهانی و حسین آقا هریری و آقا محمدحسین بشیری از محافظان و مدافعان منطقه می خواهد برای خنثی کردن مینهای تله ای داخل خانه شان که توسط دشمن کار گذاشته شده به دادشان برسند.
حسین آقا هریری که تخریبچی گروه است برای این کار پیشقدم می شود و جواد و محمد حسین هم به کمک اش می روند. اما ماجرای این مین با مین های دیگر متفاوت است. این مین به تله های انفجاری متعدد در قسمت های مختلف خانه مجهز شده است.
150 متر جلوتر از این خانه، جاسم دیگر همرزم و رفیق این سه نفر مشغول دیده بانی و بررسی منطقه است. ساعتی می گذرد و در بی سیم خبری از صدای حسین و جواد و محمد حسین نمی آید. آن ها همین دو ساعت قبل با هم در طبقه سوم یکی از ساختمان های محلی پای روضه خوانی حاج احمد واعظی بودند.
فیلم های آن روضه خوانی هست. حاج احمد از امام رضا(ع) می خواند. برو بچه های مشهدی همه دور هم نشسته اند و حال و هوای حرم امام رضا(ع) به سرشان زده است. حاج احمد می خواند و بچه ها هق هق گریه هایشان بلند است. در این بین جواد و حسین که جلوی حاج احمد نشسته اند انگار بیشتر از بقیه در حال و هوای خودشانند.
حاج احمد می گوید: بعد از این که چند بیتی در مدح آقا امام رضا(ع) خواندم، روضه حضرت رقیه و علی اصغر شش ماهه هم نصیب مان شد. جواد جهانی دقیقا جلوی من بود و آن قدر حال و هوای عجیبی داشت که بعدها وقتی فیلم این روضه خوانی را می دیدم، این حس و حال جواد جهانی بیشتر برایم جلب توجه می کرد، انگار جواد جهانی و حسین هریری در همان روضه خواسته شان برای شهادت را از اهل بیت (ع) گرفتند
♡◇| @shahid_javad_jahani1
شهید جواد جهانی
#خاطرهـ🌹 ساعت حدود 12 ظهر 22 آبان 95 در حوالی حلب در منطقه ای مشهور به بنیامین که به تازگی از دست د
14.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم مداحی حاج احمد واعظی در کنار مدافعان حرم و #شهیدجوادجهانی
@shahid_javad_jahani1
📨فرازی از #وصيتنامه
شهيد مدافع حرم جــــواد جهانــــى:
چه زیباست حجــــاب،
من به شما خواهران دینی خود
عــــرض میکنم
که مراقب حجــــاب خود باشید؛
حجــــاب همان چــــادری است
که پشت در خانه سوخــــت
ولی از سر خانــــم فاطمــــهزهــــرا سلاماللهعلیها نیفتــــاد.
♧| @shahid_javad_jahani1
بسم رب الشهدا والصدیقین
باسلام خدمت همه شما عزیزان..
لطفا دوستانی که میتونن در پست گذاری و تهیه پست،ساخت بنر،تبادل،کمکی کنن به این ای دی پیام بدن
🆔@Shahidehdahe80
اجرتون با سیدالشهدا 🌹
لطفا جهت ادمین شدن خانم بیاد پیوی‼️
برای ساخت بنر آقا اومد مشکلی نداره
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲| #استورے
ماسک نداریم !
خیلی وقت است که
آلوده شدهایم به هوایِ دنیا ...
📎 حال و هوای جمع شهیدانم آرزوست...
💫•| @shahid_javad_jahani1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #استوری؛ ۲۲ روز تا غدیر😍🎊
#امیرالمومنین در روز فتح مکه، بر شانههای پیامبر ایستاد و بتهای مشرکان را در هم شکست...
🔸وقف حتى صعد على كتفيه
💔
...🕊🌹نمیدانم تا به حال به غروب خورشید خیره شدهاید یا نه؟ حس خاصی به آدم دست می دهد. آفتاب انگار موقع رفتن، حرفهایی میزند که #اهل_دل آن را به خوبی درک میکنند.
من در رفتار #شهدا خیلی دقت میکردم. بعضی از کارهای شان به ما میفهماند که دیگر ماندنی نیستند. بسیاری از #شهدا علاقه عجیبی به #تماشای_غروب خورشید داشتند. عصرها یک گوشه کز میکردند، به آفتاب خیره میشدند و در سکوتی پر معنا فرو میرفتند. انگار به آفتاب دل بسته بودند که با رفتنش، حس و حال شان عوض میشد، اما نه. #شهدا و دلبستگی؟!
محمد هم از همین قبیله بود. با این که خیلی دوستش داشتم و همیشه با او شوخی میکردم اما غروب وقتی یک گوشه مینشست و به #شفق خورشید نگاه میکرد، دیگر جرأت نزدیک شدن به او را نداشتم.
اگر قسم بخورم که #نور_صورت محمد را در نیمه شب، در تاریکی سنگر با چشمان خود دیدم، باور خواهید کرد؟
با تمام وجود یقین داشتم که محمدم رفتنی است. به خدا باور داشتم این نوجوان چهارده ساله ی نحیف و مُردنی که با تقلب در شناسنامه، خود را به #جبهه_رسانده، شیرمرد عاشق و عارفی است که فقط همین چند روز را در #میهمانی_دنیا میگذراند.
به خودش هم گفتم اما میگفت:
«من لیاقت #شهادت را ندارم.»
یک شب به من گفت:که دوست دارد مفقود شود. من از او بزرگ تر بودم. گفتم:
«نه، شهادت بهتر است. چون خون شهید و تشییع پیکر او در خیابانها میتواند روی عدهای تأثیر بگذارد و ...»
سکوت کرد. چند روزی به عملیات مانده بود. آن شبها با همه ی شبها تفاوت داشت. همه داشتند با خودشان تصفیه حساب میکردند. یک شب محمد همین طور که دراز کشیده بود، نگاهش را به بالا دوخت و با صدایی ملایم گفت:
«رضا! دوست دارم موقع #شهادت، تیر درست بخورد به قلب ام درست همین جایی که این شعر را نوشتهام.»
کنجکاو شدم. سرم را بالا گرفتم. در تاریک روشن سنگر به پیراهنش نگاه کردم. این بیت نوشته بود:
آن قدر غمت به جان پذیرم حسین
تا قبر تو را بغل بگیرم حسین
موقع عملیات، ما باید از هم جدا میشدیم. #والفجر_8 با رمز مقدس یا فاطمه الزهرا(س) آغاز شد. چند روز از عملیات گذشت. در این مدت از فرزندان گمنام این آب و خاک حماسههایی را دیدم که در هیچ شاهنامهای نخوانده بودم.
وقتی به مقر برگشتم، رفتم سراغ بچههای امدادگر. دلم برای محمد شور میزد. پرسیدم: «آیا کسی نوجوانی به نام #محمد_مصطفیپور را دیده یا نه؟» برای توضیح بیشتر گفتم: «روی سینه اش هم یک بیت شعر نوشته بود.» تا این را گفتم، یکی جواب داد: «آهان دیدمش برادر! او شهید شده...» منتظر جوابی غیر از این نبودم. گفتم: «الحمدالله... محمد هم رفت.»
دوباره پرسیدم: «شهادت او چه طور بود؟»
امدادگر گفت: «تیر خورد روی همان بیتی که روی سینه اش نوشته بود.»
هم تعجب کردم و هم خیال ام راحت شد. محمد آن طور #شهید شد که خودش دوست میداشت.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
•[﷽]•
『#سلامصبحتونشهدایی🌱❤️』
📿|ذکــر روز پـنـج شنبـه:
«لااِلهَاِلّااللهُالْمَلِکُالْحَقُّالْمُبین»
💬|شهیدحمیدرضاانصاری:
بــهعــزیزانےڪهظـهـوررادرک
مےکنندوتـوفیـقدیدارحضـرت
ولےعصر(عج)نصیبشانمےشود
مـلتمسانهعـرضمےکنـمکهسلام
مــرابـهآنحضــرت بــرســانند...
🔸|#شهید_حمیدرضا_انصاری
🔹|#شهیدجوادجهانی
🆔•| @shahid_javad_jahani1 |•
هرگاه مؤمـن طُغیان کند
و گلآلود شود...؛
خداونـد گودالی سد راه او قرار میدهد
تا گِل های تهنشـین شده
دوباره مثل روز اول صـاف شود.
-حاج اسماعیل دولابی