eitaa logo
شهید مهدی بختیاری
209 دنبال‌کننده
14هزار عکس
2.9هزار ویدیو
1 فایل
«شهید مهدی بختیاری» شهادت: ۱۳۹۹/۱۲/۲۵🕊 محل شهادت: المیادین(سوریه)🕊 هر انسانی لبخندی از خداوند است سلام بر تو ای 🌷شهید🌷 که زیباترین لبخند خدایی... انتقادات و پیشنهادات: @Z_f007 خادم تبادل: @Z_f007 جمعه ها کانال تعطیله
مشاهده در ایتا
دانلود
[💔] سلام مولای من ، مهدی جان وقتی قلبم در حرارت روضه‌ها گُر می‌گیرد و سیلاب اشک بی امان، پهنای صورتم را می‌پوشاند، با ذره ذره‌ی وجودم زیر لب زمزمه می کنم : این الطالب بدم المقتول بکربلا... ▪️اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ ▫️مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیها 🆔@shahid_mahdi_bakhtiyari72
🚩✿﷽✿🚩 ⇝✿✵ ⬛️✍ (ص) : ◼️ إِنَّ لِقَتْلِ اَلْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ لاَ تَبْرُدُ أَبَداً🥀 💥برای شهادت حسین علیه السلام، حرارت و گرمایی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود.🖤✨ 📖 [مستدرڪ الوسائل، ج10، ص318.] 🆔@shahid_mahdi_bakhtiyari72
[💔] ما عهد ڪرده ایم، بہ هر بزم روضہ ای اول برای روز ظهورٺ دعا کنیم صاحب عزا بیا ڪہ بہ اذن نگاه تو در سینه باز خیمہ ی ماتم بپاڪنیم 🆔@shahid_mahdi_bakhtiyari72
11.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[💔] 👈نکاتی فوق العاده عجیب در عزای سید الشهدا علیه السلام ❗️ تا بحال دقت کرده کرده بودی؟ 🆔@shahid_mahdi_bakhtiyari72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاڪہ‌برپا‌بود‌ولایٺ‌عشق❣ این‌چنین‌روی‌چرخ‌بنشستم گرچہ‌رنجور‌و‌خسته‌ام‌اما تا‌نفس‌هست‌با‌شما‌هستم😌✌️🏻 ما‌به‌جز‌آقــایماݩ‌دارایی‌دیگری‌نداریم خاص‌تریݩ‌آقای‌دنیا‌روزت‌مبارڪ‌😍 🆔@shahid_mahdi_bakhtiyari72
[💔] ما عهد ڪرده ایم، بہ هر بزم روضہ ای اول برای روز ظهورٺ دعا کنیم صاحب عزا بیا ڪہ بہ اذن نگاه تو در سینه باز خیمہ ی ماتم بپاڪنیم 🆔@shahid_mahdi_bakhtiyari72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[💔] 🎬 اصلاً چرا امام حسین(ع) رفتن کربلا؟ 🎙حجت الاسلام قرائتی پاسخ می دهد. 🆔@shahid_mahdi_bakhtiyari72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤چند خط روزه ‍ ▪️کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟» انگار اضطراب گرفته باشد، لبهایش کبود شده بود و چانه‌اش می‌لرزید. بغلش کردم و چسباندمش به سینه‌ام. آرام در گوشش گفتم «ریحانه جان اگر راستش را بگویم من را می‌بخشی؟ این پیکر بابامهدی است.» یکهو دلش ترکید و داد ‌زد «نه، این بابای منه؟ این بابا مهدی منه؟ این بابا مهدی خوب منه؟» برادرم خواست بغلش کند و ببرد. سفت تابوت را چسبیده بود و جدا نمی‌شد. از صدای گریه‌های ریحانه مردم به هق هق افتادند. دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من می‌کنی؟» با همان حال گریه گفت «چه کار؟» بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.» پرسید «چرا خودت نمی‎بوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان می‎کنند. فیلم می‎گیرند. خجالت می‎کشم.» گفت «من هم نمی‎بوسم.» گفتم «باشه. اگر دوست نداری نکن ولی اگر خواستی یکی هم از طرف من ببوس.» یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت «مامان از طرف تو هم بوسیدم. حالا چرا پاهایش؟» گفتم «چون آن پاها همیشه خسته بود. همیشه درد می‌کرد. چون برای دفاع از حرم حضرت زینب(س)و حضرت رقیه(س) قدم برمی‌داشت.» یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان می‌دهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟ اگر بخواهد صورت بابا مهدی را ببیند چه طور نشانش بدهیم؟ اگر می‌دید طاقت می‎آورد؟ نه، به خدا که بچه‌ام دق می‌کرد. همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه غافل بودم. نگو تمام این مدت مهرانه بالای سر تابوت ایستاده بود و داشت نگاهمان می‌کرد. اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ شهید مدافع حرم مهدی نعیمایی 🌷 🆔@shahid_mahdi_bakhtiyari72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا