امام خامنہای :
انگیزہ های بسیار شدیدی وجود دارد
برای فراموشی شهــدا..
نگذارید یاد شهـدا فراموش شود
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#بسیجی_شهید
#شهید_مسعود_عسگری
جسارت به یک مقام
نشان بزرگی اوست،
چون دشمن چیزی جز
بی حرمتی و جسارت ندارد ..
• استاد فاطمی نیا(ره) •
#رهبرم♥️
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
...گفتےمیرم
انتقامِسیلیِمادرمیگیرم...🕊
#تقدیمبہمادرشهید❤️
#شهیدمسعودعسگرے🌱
شهید مسعود عسگری
...گفتےمیرم انتقامِسیلیِمادرمیگیرم...🕊 #تقدیمبہمادرشهید❤️ #شهیدمسعودعسگرے🌱
سلام خدا قوت
ممنونم
بسیار زیبا و دلنشین
اجرتون با شهید
دوست شهید :
اینجا نمایشگاه هفته بسیج تو پارک لاله بلوار کشاورز هست که مسعود رو گذاشته بودن قسمت ماشین کنترلی و یک محوطه ای رو درست کرده بودیم و مانع داخلش چیده بودیم برای بازی بچه ها با این ماشینای کنترلی
از اونجایی ک مسعود از همه بهتر این ماشینارو با اون کنترل بی سیمشون هدایت میکرد دیگه گفتن خود مسعود وایسته بالا سر کار که خودش بهتر میتونه به بچه ها یاد بده چجوری با این کنترل ماشین رو راه بندازن و هدایت کنن🍃
تو این عکسم مسعود با اون عینک خوشگلی که زده داره به یکی از همون بچه ها نحوه هدایت ماشین کنترلی رو توضیح میده تا بازی رو شروع کنه و بتونه راحت با این ماشین بازی کنه.
#شهیدمسعودعسگری
#هفتهبسیج🇮🇷
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسیجاسطورهروزگاراست
وآیتایثار!❤️🌱
#بسیجےشهیدمسعودعسگرے🕊
#هفتهیبسیج🇮🇷
🌸| @shahid_masoud_asgari
🌹دقت کنید#شهدا..
دستشان را براے يارے ما
دراز ڪرده اند... بے انصافيست..
#دستانشان را با
گناه ڪردن پس بزنيم..
کافی است فقط دستمان را دراز کنیم ودستشان را بگیریم
آن وقت است که را ه را#گم_نمی_کنیم
#نسال_الله_منازل_الشهدا
#شهیدمسعودعسگری
#خاطره
#دوستشهید:
پاییز سال ۹۲ یا ۹۳ بود که به بچهها گفتم هر کی میاد بیاد بریم شهرستان ما؛ هم کمک کنیم به چیدن سیب های باغ پدرم، هم یه آب و هوایی عوض کنیم و انرژی بگیریم.
خیلیا گفتن میان و نیومدن
مثل همیشه مسعود به قولش عمل کرد و اومد،
شدیم چهار نفر، مسعود و اسماعیل و من و برادرم، تو راه کلی گفتیم و خندیدیم، می گفت داری مارو میبری طرح جهادی...
بعد از شش هفت ساعت رسیدیم، با استقبال گرم و خوشحالی پدرو مادرم، رفتیم خونه ناهار خوردیم و استراحت کردیم
بعدش رفتیم باغ و کوه صحرا، هوا خیلی عالی و خنک بود.
از اونجایی که مسعود خیلی سیب دوست داشت به هر درختی که می رسید یه سیب می چید و می خورد..
می گفت سیباش حرف نداره، هم آبداره هم عطر داره...
موقع اذان مغرب رفتیم خونه، نماز و شام و استراحت...
بعد از نماز صبح فردا برعکس اهالی که میرن سرکار ما دو سه ساعت دیگه خوابیدیم وقتی بیدار شدیم یه صبحانه مفصل خوردیم و رفتیم باغ برای چیدن سیب.
مسعود همش به شوخی می گفت سر مارو شیره مالیدی، گفتی می ریم گردش، حالا داری از ما کار می کشی...
انقدر شوخی کردو خندیدیم، اصلاً نفهمیدیم کی غروب شد...
🌸| @shahid_masoud_asgari