eitaa logo
شھید‌محمد‌ابراهیم‌کاظمـ؁‌🕊
301 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
23 فایل
بسم‌اللھ...‌" يـادتان خـاطرھ‌ای‌نيسٺ‌ڪھ‌از دل بـرود ! نـقش‌شـن‌نيسٺ ؛ڪھ‌‌از‌بـاور‌ساحـل برود ‌ ارتباط‌با‌ما↶ @ebnol_heydar_110 بیسیم‌چی↶ اینستگرام↶ http://Instagram.com/shahid.me.kazemi تحت نظارت خانواده شهید :)!"❥
مشاهده در ایتا
دانلود
mdhy_anlyn_-_nsl_slmn_-_hsyn_thry.mp3
8.51M
و‌اے‌اگر‌خـامنه‌اي‌حڪم‌جهادم‌دهـد . . .✌️🏻😎 ↝•°@shahid_me_kazemi
سربازت بوده ام از کودکی تا به الان جانم به فداے تو آقا😌❤️ ↝•°@shahid_me_kazemi
شب‌قبل‌شهادتش‌ارباب‌تو❣ خواب‌بهش‌گفت‌سرتورو👤 میبرن‌ولی‌دردنمیکنه‌سر🔪 منم‌بریدن‌درد‌نداشت😭 ↝•°@shahid_me_kazemi
رفیـــق ڳوش ڪن🙃♥️ خـــدا میخاد صداٺ بزنه☺️😍🗣 اذانه🍃🕌 بلند شو مؤمݩ😇📿 اصلا زشتھ بچھ مسلمۅݩ مۅقع نماز تۅ فضاے مجازے باشھ!!🙄😶🙊 اللّٰہ🌙💌 نٺ گوشے←"OFF"❎ نٺ الهے←"ON"✅ وقٺ عاشقیہ😍 ببینم جا نـــماز هاٺون بازه؟🤨🧐 وضـــو گرفٺید؟🤔😎 اگ جواب بݪہ هسٺ ڪہ چقد عالے😉👏💯 اݪٺمآس دعــــآ...🤲📿 اَݪݪہُمَ عَجݪ ݪِوَݪیڪَ اݪـفَرج🦋🌿 پآشـــو دیگہ 😑🏃‍♂🔪😅 _دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شھید‌محمد‌ابراهیم‌کاظمـ؁‌🕊
گزیده اے از کتاب احضاریه📓 قسمتے از زندگے حضرت زهرا(س) روزهاے آخر. . . . . .💔 حسن بود.🍀 زینب از م
گزیده اے از کتاب احضاریه📓 بخشے از زندگے حضرت زهرا(س) روزهاے آخر................💔 نکته هاراهم اداره کرد،حتی مقدار عطری که باید بعد از مرگ به تنش می زدیم ،تعیین کرد.می دانم وصیت هایش را 🌸 به هرکدام از شما ها کرده چنانچه به من . حالا دیگر شما بی مادر شدید و من بی همسر . او بهترین مادر برای شما 🌸 بود وبهترین همسر برای من .جای اورا نه کسی برای شما پر خواهد کرد ،نه زنی جای اورا برای من ،پس با او وداع 🌸 کنید !».🌸 اشک زینب نمی امد ، تازه اگر هم می امد ، برای مادرش نبود .برای خودش بود .چرا که میدانست و مطمئن بود او 🌸 یه جایی بهتر از اینجا رفته ،مگر نمی گفت و تاکید نمی کرد که انجا که خدا مرا میبرد ،بهتر از اینجاست؟مگر روز اخر به او نگفت که خواب پدرش را دیده که به او گفته فاطمه جان بیا که من به دیدنت مشتاقم و مادرت هم گفته من به 🌸 امدن مشتاق ترم. پس چرا گریه کند ؟ هرچند اسماء به او بگوید گریه کن .ام سلمه هم ،فضه ،ام یمن ،گریه کن 🌸 سبک بشوی.🌸 گفت :«نمی خواهم گریه کنم ».🌸 وگریه هم نکرد. حتی وقتی که بالای سر فاطمه نماز خواندند .مادرش را احساس میکرد.میدانست هست 🌸 .میدانست رها شده و سبکبال است . 🌸 علی گفت:«برای خاکسپاری صبر میکنیم شب به نیمه برسد».🌸 پدر را اینطور بی قرار ندیده بود . دور خودش میچرخید .سر خودش را گرم میکرد به پذیرایی ابوذر بود ،مقداد ،سلمان 🌸 ،زبیر و عمار . عباس عموی پدر . عباس سخت گریه میکرد که فاطمه باید اجازه میداد دم اخر من یک لحظه 🌸 میدیدمش .این حق من بود.چرا اجازه نداد؟🌸 علی گفت :«حالش مساعد نبود عمو جان »🌸 عباس گفت:«حالا چرا میخواهی نیمه شب خاکش کنی ؟ این خواست همه است که عزای دردانه رسول خدا 🌸 شرکت کنند !»🌸 علی گفت :«من به وصیت او عمل میکنم ،عمو جان ».🌸 عباس بلند گریه کردو گفت :«دلم میسوزد علی،دلم بدجور میسوزد ».🌸
4_248612528366551541.mp3
3.44M
بـــه رســم هــر شــب عشــ❤️ـق و عـــاشقــے میخـــوانیــــم😍 ... سلامتی و فرج مولا صاحب الزمان(عج) ↝•°@shahid_me_kazemi