#تلنگرانه ♥️🕊
🗣اومد بهم گفت: " میشه ساعت ۴ صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم؟ "🙂
ساعت ۴ صبح بیدارش کردم ،
تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون...🚶🏻♂
بیست الی بیست و پنج دقیقه گذشت ، اما نیومد ..⏰
نگرانش شدم😟 ؛
رفتم دنبالش و دیدم یه قبر کنده و توش نماز شب می خونه و زار زار گریه می کنه !⚰😳
🔸بهش گفتم : " مرد حسابی تو که منو نصف جون کردی ! می خواستی #نمازشب بخونی چرا به #دروغ گفتی مریضم و می خوام داروهام رو بخورم ؟؟! 🤭
↩️برگشت و گفت : #خدا شاهده من مریضم ،🤕
چشمای من مریضه ،👀
دلم مریضه .💔
من شونزده سالمه!
چشام مریضه 👀! چون توی این شانزده سال امام زمان عج رو ندیده...😔
دلــم مریضه ! بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم...🤲🏻😓
👂🏻گوشام مریضه ! هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم...!!😭
فقط ۱۶ سالش بوده...ما چقد باهاش فاصله داریم..؟؟!!!💔🚶♂
#شهدا_شرمندهایم
💔🕊️
#شهیدانه
🌷 #شہـیدانہ
یکـبار فاطمہ را گذاشـت روۍ اپن آشپزخانـھ
و بہ او گفت:
بپر بغـل بابا و فاطمہ بـھ آغـوش او پرید 🌱
بـھ مـن نگاھ کـرد و گفت: ببین فاطمہ چطور
بـھ من اعتماد داشت؛
اون پرید و میدونست من اون رو میگـیرم ،
اگـھ ما همینطور بـھ خدا اعتماد داشتیـم همہ
مشڪلاتمان حل بود .
#تـوکـل واقعۍ یعنـے همین کـھ بدانیم در هر
شـرایطے خدا مواظـب مـٰا هست'
🌿 #بهروایتهمسرشھید
#شهیدمصطفےصدرزاده
+ میدونی بزرگترین درد واسہ یہ دختر چیه؟!
_ بزرگترین؟! نہ نمیدونم ... چیه؟!
+ اینڪه بگه ڪاش پسر بودم ، شهید میشدم :)
و با این جمله اش بالشش تا صبح خیسہ.
#شهیدانه♥️🥀
از شهدا به شما
الو............📞
صدامونو میشنوید!؟؟؟....
قرارمون این نبود.........🤔
قرارمون بد حجابی نبود...
بی غیرتی نبود...💔🥀
قرارشد بعداز ماها
《راهمون》روادامه بدید...👊
امادارید《راحت》ادامه میدید....😳😔
عکس ماهارو میبینید...
ولی❌عکس ما عمل می کنین...
ماشهید نشدیم که مرغ ومیوه ارزون بشه...
ماشهید شدیم که بی حیایی اروزن نشه....
حرف اخر:
این رسمش نبود🥀
حرف دل...
#تلنگرانه
#شهیدانه
به سید میگفتن:
اینا کـــی هستن مياری هيئت
بهشون مسئوليت میدی؟!
میگفت: کســـی که تو راه نیست،
اگه بیاد تویِ مجلس اهـلبیت و
یه گوشه بشینـه و شما بهش بها ندی،
میره و دیگه هم بر نمـــیگرده؛
اما وقتـــی تحویلش بگیری
جذب همین راه میشه..!
-شهیدسیدمجتبیعلمدار
#شهیدانہ
میگفت↓
همهنگاهشونبھماست
مااونکاریکھ بایدمیکردیم، کردیم
راهکربلاروبازکردیم…(:
شماهمیھکاریکنیدراهظهوربازشھ🙂✋🏼
حاجحسینیڪتا🌱
#شهیدانه
|✨🥀|
#شهیدانہ
میگفت:
من یڪ¹ چیزے فهمیدهام!
خُـدا شہادت را
همیشه به آدمهایے داده
ڪه در ڪار
سختڪوش بودهاند..|✌️🏻
#شهید_محمودرضابیضائی🕊
#شهیدانه
#خادم_الزهرا
➺
طنز جبهه 😂
یهروزفَرماندِهگردانِمونبِهبَهانهدادنپَتو
هَمهبَچهاروجَمعكردوبـٰاصِدایبُلند
گفت:«كیخَستهاست؟»
گُفتیم:«دُشمن✌🏼»
صِدازد:«كیناراضیه؟»
بُلندگُفتیم:«دُشمَن✌🏼»
دوبارِهباصِدایبلندصِدازد:«كیسَردِشه؟»
ماهَمباصِدایبلندتَرگُفتیم:«دشمن✌🏼»
بَعدِشفَرماندمونگفت:
«خوبدمَتونگَرم✋🏼،
حالاكِهسَردتوننیست
مۍخواستَمبِگمكه
پَتوبهگِردانمـٰانَرسیده!😁😂»
#امام_زمان
#عید_نوروز
#یمن
🌸 #طنز #جبهه 😂🤣🌸
🌸خروپف
🌸صحبت از شهادت و جدایی بود و اینکه بعضی جنازهها زیر آتش میمانند و یا به نحوی شهید میشوند که قابل شناسایی نیستند. هرکس از خود، نشانهای میداد تا شناساییِ جنازه، ممکن باشد.
یکی میگفت: «دست راست من این انگشتری است.» دیگری میگفت: «من تسبیحم را دور گردنم میاندازم و...»
اما نشانهای که یکی از بچهها داد، برای ما بسیار جالب بود. او میگفت: «من در خواب، خُروپُف میکنم؛ پس اگر شهیدی را دیدید که خُروپُف میکند، شک نکنید که خودم هستم.» 😁😁
🌸 #طنز #جبهه 😂🤣🌸
🌸اسلام در خطر است...
🌸بچههای گردان دور یک نفر جمع شده بودند و بر تعداد آنها هم اضافه میشد. مشکوک شدم من هم به طرفشان رفتم تا علت را جویا شوم.
دیدم رزمندهای دارد میگوید: «اگر به من پایانی ندهید بی اجازه به اهواز میروم.»
پرسیدم : «چی شده؟ قضیه چیه؟»
همان رزمنده گفت: «به من گفتند برو جبهه، اسلام در خطره آمدم اینجا میبینم جان خودم در خطره .
⇨
#طنزِجبهه🌱
دڪتر با خنده بهش گفت:
برادر مگه پشتِ لباست ننوشتے
ورود هرگونه تیر و ترکش ممنوع؟🤨
پس چرا مجروح شدی ؟!
گفت: دڪتر جآن ؛ترکشه بیسواد بوده!
تقصیر من چیه !🤷🏻♂
#یڪمےبخندیم☺️💕
#شادونه #طنز جبهه