هدایت شده از علیرضا پناهیان
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 چگونه به خدا توکل کنیم؟
🔻معنای دقیق➕توضیح برداشتهای اشتباه از معنای توکل
#تصویری
@Panahian_ir
3.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏯ #تک احساسی
🍃با من صنما ...
🍃دل یک دله کن
🎤 #حسین_طاهری
👌فوق زیبا
╭━❁🔹❁🍁🌸🍁❁🔹❁━╮
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
╰━❁🔹❁🍁🌸🍁❁🔹❁━╯
شَهید حُسین مُعِزغُلامے🇮🇷³¹⁵
⏯ #تک احساسی 🍃با من صنما ... 🍃دل یک دله کن 🎤 #حسین_طاهری 👌فوق زیبا ╭━❁🔹❁🍁🌸🍁❁🔹❁━╮ @SHAHID_MOEZE
|•با من صنما دݪ یڪ دݪہ ڪن
گر سر ننهم آن گہ گلہ ڪن•|
«صنما» اینجا استعاره از معشوق هست.
🚩انهدام یک تیم تروریستی ضدانقلاب در چالدران / هلاکت ۲ تروریست و کشف مقادیر قابل توجهی سلاح و مهمات
روابط عمومی قرارگاه حمزه سیدالشهدا نیروی زمینی سپاه:
🔹صبح امروز (سه شنبه)رزمندگان قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) با یک تیم #تروریستی ضدانقلاب وابسته به استکبار جهانی که قصد نفوذ به داخل مرزهای کشورمان را داشت، در منطقه عمومی چالدران در استان آذربایجان غربی درگیر و با هلاکت دو تن و زخمی شدن بقایای اشرار ،این تیم تروریستی را منهدم کردند.
🔹در این درگیری دو نفر از رزمندگان شجاع و دلاور بومی چالدران به فیض شهادت نائل آمدند.
🔹در درگیری میان رزمندگان قرارگاه حمزه سیدالشهدا( ع) با این تیم تروریستی مقادیر قابل توجهی سلاح، تجهیزات، مهمات و سیستمهای ارتباطی از تروریستها کشف و ضبط شد و عملیات تعقیب بقایای متواری شده این تیم تروریستی همچنان ادامه دارد.
شَهید حُسین مُعِزغُلامے🇮🇷³¹⁵
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ #کتاب_عارفانه🌙(فوق العاده قشنگ) #قسمت_8⃣4⃣ 《سپاه پاسداران》 خانواده و
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
#کتاب_عارفانه 🌙(فوق العاده قشنگ)
#قسمت_9⃣4⃣
یک دستگاه موتور سیکلت تریل ۲۵۰ از طریق سپاه پاسداران در اختیار احمد آقا بود.🌿
نامہ ای✉️ از سپاه براع معرفی
به راهنمایی رانندگی دریافت کرد و مشکل گواهینامه را برطرف کرد.
از مسئولین سپاه اختیار کامل موتور را گرفته بود،یعنی اجازه داشت در امور مختلف شخصی وکارهای مسجد از آن استفاده کند و همه ی هزینه های موتور را خودش پرداخت کند.
این موتور خیلی بزرگ بود. به طوری که وقتی توقف می کرد پای احمد آقا به سختی روی زمین می رسید.
یک روز سراغ ایشان رفتم وگفتم :
برای یکی از کارهای مسجد دوساعت موتور را لازم داریم.ساعت دوعصر موتور را تحویل داد وما هم حسابی مشغول شدیم❗️
خیلی حال میداد.
دوساعت ما،تاغروب فردا ادامه پیدا کرد❗️
باهزار خجالت و ناراحتی رفتم درب خانه ی احمد آقا.
برادر ایشان دم در آمد. گفتم :
میشه احمد آقارا صدا کنید.می خواهم موتور را تحویل بدهم.برادرشان رفت و برگشت و گفت: بدهید به من.
آن شب وقتی احمد آقا به مسجد آمد خیلی خجالت زده بودم.اما خیلی عادی با ما صحبت کرد.
او اصلا از ماجرای موتور حرفی نزد.
بعداً فهمیدیم که از بدقولی ما حسابی ناراحت بوده.
برای همین خودش برای گرفتن موتور پشت در نیامد.
تا ناراحتی و عصبانیتش از بین برود.
موتور احمد آقا کاملاً در اختیار کارهای مسجد بود.
از عدسی گرفتن🍲 برای دعای ندبه تا...
یک روز به همراه احمدآقا به دنبال یکی از کار های مسجد رفتیم.
باید سریع برمی گشتیم.برای همین سرعت موتور را کمی زیاد کرد.
خب خیابان هم خلوت بود.
موتور تریل ۲۵۰ هم کمی شتاب بگیرد دیگر کنترلش سخت است.
با سرعت از خیابان در حال عبور بودیم.
یکدفعه خودرویی 🚘 که در سمت چپ ما قرار داشت بدون توجه به ما
به سمت راست چرخید❗️
در سمت راست ما هم یک خودروی دیگر🚖 در حال حرکت بود.
زاویه عبور ما کاملا بسته شد.
من در یک لحظه گفتم : تمام شد.
الان تصادف می کنیم.
از ترس چشمم رابستم و منتظر حادثه بودم❗️
لحظاتی بعد چشمم را باز کردم دیدم احمد آقا به حرکت خود ادامه میدهد❗️
من حتی یک درصد هم احتمال نمی دادم که سالم از آن صحنه عبور کرده باشیم.
با رنگ پریده وبدن لرزان گفتم : چی شد؟
ما زنده ایم⁉️
احمد آقا گفت:خدا را شکر.
بعد ها وقتی در باره ی آن لحظه صحبت کردم به من گفت :
خدا مارا عبور داد ما باید آنجا تصادف می کردیم.
اما فقط خدا بود که مارا نجات داد. من در آخرین لحظه کنترل موتور را از دست دادم و فقط گفتم: #خدا.
بعد دیدم که
از میان این دو خودرو به راحتی عبور کردیم❗️
#ادامه_دارد
✨✨✨
#منبع_انتشارات شهیدهادی با کسب اجازه از
انتشارات ومولف برای تایپ.
#تذکر❌تایپ کتاب هادر فضای مجازی حتما بایدبا کسب اجازه از انتشارات ومولف باشد.
#یامهدی