eitaa logo
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
2.5هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
194 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5963120675232155100.mp3
6.92M
🔥خاطره ای ازکربلا..😭❣ التماس دعا از همه بزرگواران استاد دانشمند ╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️یا امام رضا مددی ❤️ ذره ی خاکم و با عشق تو زر میگردم نامت آید به میان زیر و زبر میگردم کفتر جلد حریم تو ام آقا , یعنی هر کجا میروم آخر به تو بر میگردم سروری نه که به دنبال گدایی هستم من گدای تو شوم از همه سر میگردم ❣چهارشنبه های امام رضایی❣ @shahid_moezegholami
4_5830388447570823035.mp3
4.56M
#داستان_توسل میرزا ابراهیم شیرازی به ساحت مقدس امام عصر علیه السلام برای توفیق یافتن به زیارت کربلا. ✋ آرزومندان کربلا گوش کنند. 🏴
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
🕊رمان #هادےدلـــــہا قسمت #شصت_وهفتم 🍀راوی عطیه 🍀 دوروز بود خونمون شبیه غمکده بود😔 هیچ حرفی بین
🕊رمان قسمت 🍀راوے بهار🍀 وقتی اس ام اس عطیه رو دیدم زیر پام خالی شد😰 ولی مجبور شدم وانمود کنم خوبم😊 گووشیم زنگ خورد. اسم آقای علوی روی گوشیم نمایان شد _ بچه ها من برم دوغ بیارم رفتم تو آشپزخانه در رو بستم _ الو سلام آقای علوی خوب هستید؟ عطیه گفت چی شده ولی توضیح نداد حال و چطوره؟😰 سید: سلام ای حال ما هم تعریفی نداره دو سه تا خورده به پشت هم به خورده عطیه گفت خانم محسن و مهدی اونجان لطفا شما بهشون بگید. اینا الان تو اتاق عملن تا ساعت نه ده به هوش میان ان شاءالله🙏 فقط تو رو خدا مواظب حال خانم محسن باشید موقعه انتقال به ایران خیلی نگران حال خانمش بوده😔 _ باشه نگران نباشید فعلا یاعلی محمد : یاعلی گوشی رو که قطع کردم چند دقیقه صبر کردم تا حالم آروم بشه بعد گفتم: عطیه جان بیا این پارچ های آب رو ببر تا وارد اتاق شدم دیدم مهدیه میگه : عطیه چیه گرفته ای؟😄 زینب: خخخخخ محمد میخواد بره مرز برا همونه😁 مهدیه: اوخی راستی زینب الان چند ماهته؟ زینب: دو ماه میزان با رفتن محسن ده روز دگ میاد☺️ با گوشیم به همه به جز مهدیه، عاطفه و زینب اس دادم چی شده و گفتم یه چیزی بهونه کنید و برید.. محدثه: بهار جون خیلی چسبید ما بریم میخوایم بریم بهشت زهرا زینب: منم میام خیلی 😢 _ تو بمون با عاطفه، عطیه و مهدیه میریم پیش (دهقان امیری) زینب: باشه سوار ماشین شدیم زینب: عطیه این همه گرفتگی واقعا فقط به خاطر یه اعزامه؟ _ زینب گاهی واقعا میترسم😔 زینب: دیگه یاد گرفتم که یه سری باید فدا بشن، حرف بشنون تا بقیه تو امنیت باشن.. قبل از شهادت حسین خیلی ناآرومی میکردم ولی با دیدن صبوری خانم صفری تبار، محرابی پناه، بابایی زاده و... صبور شدم بالاخره رسیدیم چیذر _ عطیه شما برو آب بیار عطیه: چشم _ بچه ها امروز خودتون گفتید باید یه سری فدا بشن گاهی بین حرف و عمل فاصله زیاده الان خدا بهتون یه فرصت عمل به حرفاتون داده مهدیه: بهار تو رو خدا داداشم شهید شده؟ نگاهم افتاد به زینب آروم بود و فقط اشکاش میریخت😔 _ نه عزیزم دیروز تو سوریه یه عملیات میشه و مجروح میشن ولی بخدا حالشون خوبه عاطفه: یا حضرت زینب😱 مهدیه:☹️ _ زینب دخترم یه چیزی بگو زینب: بریم بیماریستان..😔 ادامه دارد... نام نویسنده؛بانومینودری ┄┅─✵💝✵─┅┄ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ┄┅─✵💝✵─┅┄
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
🕊رمان #هادےدلـــــہا قسمت #شصت_وهشتم 🍀راوے بهار🍀 وقتی اس ام اس عطیه رو دیدم زیر پام خالی شد😰 ولی
🕊رمان قسمت 🍀راوے زینب🍀 وقتی رسیدیم بیمارستان محمد آقا اومد سمتمون محمد : همین الان هر دوشون رو از اتاق عمل درآوردن، بردنشون ریکاوری. 12 ساعت بعد اول آقا مهدی به هوش اومد یه ساعت بعد محسن به هوش اومد تا چشماش باز کرد رفتم پیشش _ سلام عزیز دلم محسن : سلام خانمم خوبید؟ _محسن تو چرا با این مجروحیت هات منو سکته میدی؟😭😰 محسن : آخه تو مجروحیت قبلیم تابلو کردی دوسم داری😁😉 با دست زدم پشت دستش گفتم : عه محسن باید به روم بیاری؟🙈 محسن : فنقل بابا چند وقتشه؟😍 _ تقریبا دوماه محسن تو رو خدا خوبی؟😰 محسن: آره عزیزم پرستار اومد تو اتاق رو به من گفت : عزیزم اجازه بدید مریض استراحت کنه _ چشم بعد از بیرون رفتن پرستار خم شدم پیشانیش رو بوسیدم و گفتم: زود خوب شو عزیز دلم😊❤️ تا اومدم بیرون دیدم عاطفه و مهدیه از اتاق آقا مهدی اومدن بیرون چشمای اونا هم قرمز بود _ آقا مهدی خوب بود؟ مهدیه : زینب داداشم چندتا تیر خورده بود؟😭 بغلش کردم گفتم خوب میشه عزیز دلم خدارو شکر کن سالمه بهار : محسن خوب بود؟ _ اره خداروشکر محسن و مهدی تا یه هفته بعد بیمارستان بودن الحمدالله دیگه ماه های بعد بارداریم اروم بودم... ادامه دارد... نام نویسنده؛بانومینودری ┄┅─✵💝✵─┅┄ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ┄┅─✵💝✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشآ آنان ڪه با عزت ز گیتے بساط خویش را برچیدند و رفتند ز ڪالاهاے این آشفته بازار #شهادت را پسندیدند و رفتند...💔🕊 #شهید_حاج_حسین_معزغلامے🌹 #صبحتان_شهدایے✨ ┄┅─✵💝✵─┅┄ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ┄┅─✵💝✵─┅┄
🔅 دعای هر روز ماه صفر 🔸اگر کسی خواهد که محفوظ ماند از بلاهای نازله در این ماه در هر روز ده مرتبه این دعا را بخواند.
📣 #اطلاعیه ◀️ برنامه عزاداری هیأت میثاق با شهدا در موکب #طلاب_المقاومة_الحسينية 🎙 همراه با سخنرانی حجج اسلام #پناهیان ، #میرباقری و #عابدینی 🎤 با مداحی #حاج_میثم_مطیعی و دیگر مداحان اهل بیت علیهم السلام 📖 به همراه بیان لطائف قرآنی 📅 دوشنبه ۲۲ الی پنج شنبه ۲۵ مهرماه ۹۸ بعد از نمازهای عصر و عشاء 📌 عمود ۹۳۲ مسیر پیاده روی نجف به کربلا 📌 موکب طلاب المقاومة الحسينية #اربعین۹۸ #عمود۹۳۲ #قیام_خانوادگی ▪️▪️▪️ ☑️ @misaq_ba_shohada ☑️ https://ble.im/moukeb_tollab