eitaa logo
شَهید حُسین مُعِزغُلامے⁦🇮🇷³¹⁵
2.6هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
4.1هزار ویدیو
214 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻کاری کن ای #شـــــهید... بعضی وقت ها نمیدانم... در گرد وغبار #گناه این #دنیا چه کنم... مرا جدا کن از #زمین... دســـــتم را بگیر... میخواهم در #دنیای تو... "آرام" بگیرم... ⇩♡⇩♡join ❤️ |‌‌‌ @shahid_moezegholami |♥
فقط شهدا را که نمی کنند! گاهی باید آدم های زنده() را هم تفحص کرد و پیدا کرد!! خود شان را... شان را... عقل شان را... . گاهی در این پر پیچ و خم! مردانگی ، غیرت ، ، عزت ، شرف ، ... را گم می کنیم... . نمی گوییم نداریم! داریم! اما می کنیم... . باید گشت و پیدا کرد... نگردیم، وِل معطل هستیم! باید بگردیم و در این زار دنیا! که هر آن ممکنِ باد بیاد و قسمت دیگه وجودمان را زیر های گم کند... . خودمان را پیدا کنیم... ببینیم کجای قصه ایم... کجای سپاه عج هستیم... کجا به درد خوردیم... کجا آقا عمل کردیم... . کجا مثل دستواره؛ اینقدر کار کردیم تا از خوابمان نبرد بلکه بیهوش بشیم! . کجا مثل ابراهیم هادی برای فرار از گناه چهره مان را ژولیده کردیم... . . حرف آخر! به قول بچه های ؛ نقطه صفر صفر و دست مادرمان زهرا سلام الله علیها ست... . همون که وقتی برونسی؛ راه را در گم کرد! وقتی به مادرش حضرت زهرا کرد! . حضرت گفت چهار تا به راست پنج تا به چپ!! رفتند و را پیدا کردند... . پس و نقطه صفر صفر! دست مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها ست... @shahid_moezegholami
ای ڪاش #بیدار شویم قبل از آنکہ بیدارمان ڪننـد. همچون آنان ڪه مستانہ بہ این #دنیا خندیدنـــد و رفتنــــــد 📎 #شبتون_شہدایے🌑🌒 #شادےروح_شهداےمدافع_ودفاع_مقدس_صلوات🌺 ⇩♡⇩♡join ❤️|‌‌‌ @shahid_moezegholami |♥ ڪانال شہیدمعزغلامے
ای ڪاش #بیدار شویم قبل از آنکہ بیدارمان ڪننـد. همچون آنان ڪه مستانہ بہ این #دنیا خندیدنـــد و رفتنــــــد #صبحتون_شهدایی #شادےروح_شهداےمدافع_ودفاع_مقدس_صلوات🌺 ⇩♡⇩♡join ❤️|‌‌‌ @shahid_moezegholami |♥ ڪانال شہیدمعزغلامے
دل کند ماهنوزدلمون گیره به به دغدغه هامون چیه؟توچی خلاصه میشه؟😔 دغدغه بود؟💔
🍃💔 از حال دلم غافل شده ام ساعت هایم میگذرند اما تنها به گفتن خدایا شکرت بسنده می کنم... نکند روحم درگیر شده است..؟ می شود دوباره اشک هایم را به من باز گردانی...😞 همان خلوت های شبانه ام را... ‌مرا ببخش که از حال دلـــــــــم غافل شده ام... این بار جور دیگری مرا دریاب...💔 (امشب عاجزانه التماس دعا داریم رفقا❤️_در دعاهاتون ماروهم فراموش نکنید...)
⭕️ ⭕️ از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! 🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... 🌸به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌸به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم.. 🌸هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌸هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌸پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... 🌸دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... 🔴از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... 🌹 گاهی،نگاهی😔...🌹 💚╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╯
🌾☘🌹🌹🌹☘🌾 🌾 🌹 🌾 🌾☘🌹🌹🌹☘🌾 پدرم از رفته بودند و من برای ایشان خیلی بودم روزی به شهید حمید سیاهکالی مرادی رفتم و گفتم لطفا به دیدار بروید شب در خواب پدرم را دیدم که گفتن که آقایی اومد و منو ملاقات کرد و من رو برد در غرفه ی ... من جایم خوب است... ارادتمندتم ای شهید... 🍃🌹🍃🌹 @SHAHID_MOEZEGHOLAMI