4.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در این هوای دلم💔
کہ گرفتستــ و گاه بارانیستــ😢
هوا هوایِ زیارت ،هوا کربلایی ست💚😔
دلمنلک زده تا کنج حرمگریهکنم♥️😢
بازم زائرت نیستم از دور سلام 😔✋
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین ع♥️
هدایت شده از وحید یامین پور
گفت از بین سرداران و فرماندهان شهید، غلامعلی رشید را نمیشناختم. چرا تصویرش را بالاتر از دیگران میگذارند؟
گفتم حسن باقری را که میشناسی؟ همان که به نابغه جنگ و مغز متفکر طراحی عملیاتهای نظامی مشهور است. حالا گمان کن او شهید نمیشد و چهلوچند سال دیگر دانش و تجربه و مهارت میاندوخت؛ میشد غلامعلی رشید در ۱۴۰۴!
رشید، خود مرجع اطلاعات و تحلیل جنگ بود. سخن او به ارجاع به هیچ منبع و ماخذی نیاز نداشت اما هر ادعایی به تایید و تصدیق او معتبر میشد. شنیدهام که در بیبیسی گفتهاند اگر جنگ ۱۲ روزه هیچ دستاوردی برای اسرائیل نداشت جز کشتن سردار رشید، همین کافی است خود را پیروز بداند.
اما آنها نمیدانند که رشید ۴۰ سال، در مراکز علمی و امنیتی چه نخبگانی را پرورش داده...
➕️ @Yaminpour
9.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
التماس دعای فرج😭🙏
💢هرشب باید مجنونت شم لیلا کیه لیلا تویی قربونت شم
#یا_حسین
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
این دل تنگم عقده هادارد
گوییا میل کرببلا دارد😭😭
603.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘بنام محبوب جانها
آرامش روح قلب انسان☘
🦋من ایمان دارم که وفاداری خداوند را تجربه خواهم کرد. به او توکل خواهم کرد و می دانم که مأیوسم نخواهد کرد.من به هر وعده ای که خداوند در قلبم نهاد، جان خواهم بخشید.همان چیزی خواهم شد که خداوند مرا به خاطر آن آفریده است.
این باور من است.
خداوند به آنچه می گوید وفادار است.
تمام وعده هایش "آری" و"آمین" هستند. به این معنا که اگر شما آنچه را بر عهده خودتان است به خوبی انجام دهید و با این که تحقق وعده غیر ممکن به نظر می رسد به کارتان ایمان داشته باشید و به فکر و احساساتتان و همچنین به مردم اجازه ندهید که با القائاتشان شما را از راهی که هستید منحرف سازند، آن گاه خواهید دید که چگونه وعده های الهی در فصل و وقت مناسب محقق خواهند شد.
لحظه های آخرش بود و به حیدر خیره شد
اشک از چشمش چکید و کنج بستر خیره شد...
تا که عزراییل وارد شد برای قبض روح.
بر علی(ع) و فاطمه(س) با حال مضطر خیره شد.
خوب میدانست بعدش فتنه بر پا می شود.
دود و آتش را تصوّر کرد و بر «در» خیره شد.
دست هایش را گرفت و سخت بر سینه فشرد.
آیه هایی خواند و بر بازوی کوثر خیره شد.
روضه از عمق نگاهش داشت جریان میگرفت.
پلک زد با ناتوانی؛ سمتِ دیگر خیره شد.
آن طرف سر را به زانو داشت غمگین؛ مجتبی(ع)
بر غمش زل زد! به اندوهِ برادر خیره شد.
طاقتِ بیتابی و اشک حسینش(ع) را نداشت.
از نفس افتاد تا چشمش به حنجر خیره شد.
رفت تا جایی که زینب(س) بغض کرد از کربلا.
تا سرِ بازارِ شهر شام؛ بر «سر» خیره شد.
دل ندارم! روضه کاش اینجا به پایان می رسید.
وای از وقتی که بر «سر» چشم دختر خیره شد!
شاعر: مرضیه عاطفی.