🕊🍃به رسم ادب ،سلامی به ارباب بیکفن
🕊🌾«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
🕊🌾 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🕊🌾وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🕊🌾 وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»
🌹🌿هر روز دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است
🕊🍀از من که بیقرارم و چشم انتظار...
🕊🍀از من که دستانم خالی است و چشمانم بارانی
🕊🍀از من که حیرت زده ام و بی پناه..
🕊🍀 سلامی از من به شما مولا جان ...
🕊🌿اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
🕊🌿اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریک القُرآن
🌹🌿به نیت فرج یوسف حضرت زهرا س با ذکر((( پنج شاخه گل محمدی صلوات)))🌿🌹با وعجل فرجهم
🍀اللهم عجل لولیک الفرج به حق عمه جان حضرت زینب س🍀سه مرتبه🍀
🍃 🌟الّلهُمَّ
🍃🌟صلّ
🍃 🌟علْی
🍃 🌟محَمَّد
🍃 🌟وآلَ
🍃 🌟محَمَّدٍ
🍃 🌟وعَجِّل
🍃🌟 فرَجَهُم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #امام_زمان
2.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
َصِلِ اللّٰهُمَّ بَيْنَنا وَبَيْنَهُ
خدایا بین ما و او پیوند ده...💚
💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج˼
#سلام_امام_زمانم✋🌸
آقاجان امروز یک امید
و آرزو در قلبم کاشته
و ورد زبانم جارے میشود؛
کـاش دَر صَحراے مَحـشَر
وَقتی خُدا پُرسید
بَندِه مَن روزِگآرَت رآ چِگونه گُذَراندے
مَهدے فآطِمه بَرخیزَد وگویَد
مُنتَظِر مَن بود
#الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَج🌷
#امام_زمان
1_10058183453.mp3
زمان:
حجم:
7.98M
قبل از اذان صبح حتما مناجات امیرالمومنین (علیه السلام) با صدای حاج مهدی سماواتی گوش دهید و با آن زمزمه کنید.🌹
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج
#ألّلهُمَّصَلِّعَلىمُحَمَّدٍوآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
کاش خدا نظری کند به ما
امسال شود سال ظهور آقا
کاش خدا نظری کند به ما
احسن الحالمان شود دیدن آقا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_مدافع_حرم
#محمد_استحکامی_جهرمی
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
-إِنَّهُمیَرَوْنَهُبعِیداوَنَراهُقَرِیبا..
+ومنهـر روز
در #انتـظار آمدنت هستـم
هرلحضهبیشترحسمیڪنـمڪه #آمدنت
نزدیڪاست
ڪهبیقـراریدلها💗خـودگواهاینمدعاست..!
#سلامامیـددلها..
#اݪسلامعلیڪیابقیةاللھ♥️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
از مسئولین عزیز و مردم حزبالهی میخواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بیحجابی زدهاند در مقابل آنها ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید .
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سردار_شهید
#حاج_حسین_خرازی
شب بر همگی خوش
به امید فردای بهتر
8.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سلام_امام_زمانم
#صبحت بخیر و خوشی
ای مهربان من تو کجایی که این دلم
مجنون روی توست که پیدا کند تو را
ای یوسف عزیز چو یعقوب صبح و شام
چشمم به کوی توست که پیدا کند تو را
#امید_غریبان_تنها_کجایی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
3.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گرانترین بغل دنیا...
بفرستید برای سیدحسین حسینی تا بفهمه گرانترین بغل دنیا چیه!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
50.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببخشید اگر اول صبح مکدر شدید
اگر هم شیدایی شدید التماس دعا
چه کنم الهی بمیرم برای دلهای مادران شهدای مفقودالاثر
خیلی مادران هنوز هم چشم انتظار جیگر گوشه هایشان هستند
من مادرم هم صبحتم با عکسهایت
دست خودم که نیست دلتنگم برایت
اصلا حواست نیست خیلی دیر کردی
ای پلهوانم مادرت را پیر کردی.....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_گمنام
15.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام
صبح پنجشنبه شما به خیر ونیکی
الهی عاقبتتون ختم به خیر باشه
مسافران آسمانی را امروز بخصوص یاد کنید
چند سال بعد از اینکه از دنیا می روید ..
هیچکسی به خاطر نخواهد آورد که ..
چقدر ثروتمند و زیبا بوده اید اما....
همه یادشان خواهد ماند که چه تاثیر ..
خوب یا بدی روی دل،ذهن ها گذاشته اید ..
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
در سالروز شهادت سید مجتبی هاشمی به دست منافقین کوردل در خیابان وحدت اسلامی جا دارد یادی از این شهید والامقام داشته باشیم
شهیدی که تمام املاک ومستغلات ودارایی خودش را فروخت وخرج انقلاب وجنگ کرد
فرماندهی بسیار خوش برخورد بود.داستان
لات هایی که به جبهه می رفتند و هیچ گردانی حاضر به پذیرش آنها نمیشد. بسیاری از کسانی که از مراکز دیگر رانده شده بودند، جذب سیدمجتبی می شدند. سید هم از میان آنها رزمندگانی شجاع تربیت می کرد .
سید مجتبی به همه فرماندهان گروهها می گفت: برای گروههای خودتان، اسم انتخاب کنید و به نیروهایتان کارت شناسائی بدهید.
شیران درنده، عقابان آتشین، اینها نام گروه های چریکی بود. شاهرخ(شاهرخ ضرغام گنده لاتی که حر شد.) هم نام گروهش را گذاشت: آدمخوارها!!
در آبادان شخصی بود که به مجید گاوی مشهور بود. تمام بدنش جای چاقو و شکستگی بود. هرجا می رفت، یک کیف سامسونت پر از انواع کارد و چاقو همراهش بود. می خواست با عراقی ها بجنگد اما هیچکدام از واحدهای نظامی او را نپذیرفتند تا اینکه سید او را تحویل شاهرخ داد.
شاهرخ هم در مقابل این افراد مثل خودشان رفتار می کرد. کمی به چهره مجید نگاه کرد. با همان زبان عامیانه گفت: ببینم، می گن یه روزی گنده لات آبادان بودی. می گن خیلی هم جیگر داری، درسته!؟ بعد مکثی کرد و گفت:اما امشب معلوم می شه، با هم می ریم جلو ببینم چیکاره ای!
شب از مواضع نیروهای خودی عبور کردیم. به سنگرهای عراقی ها نزدیک شدیم. شاهرخ مجید را صدا کرد و گفت: میری تو سنگراشون، یه افسر عراقی رو می کشی و اسلحه اش رو می یاری. اگه دیدم دل و جرات داری می یارمت تو گروه خودم.
مجید یه چاقو از تو کیفش برداشت و حرکت کرد.دو ساعت گذشت و خبری از مجید نشد. به شاهرخ گفتم: این پسر دفعه اولش بود. نباید می فرستادیش جلو، هنوز حرفم تمام نشده بود که در تاریکی شب احساس کردم کسی به سمت ما می آید. اسلحه ام را برداشتم. یکدفعه مجید داد زد: نزن منم مجید!
پرید داخل سنگر و گفت: بفرمائید این هم اسلحه، شاهرخ نگاهش کرد و با حالت تمسخرگفت: بچه،اینو از کجا دزدیدی!؟
مجید یکدفعه دستش رو داخل کوله پشتی و چیزی شبیه توپ را آورد جلو ، در تاریکی شب سرم را جلو آوردم. یکدفعه داد زدم: وای!! با دست جلوی دهانم را گرفتم، سر بریده یک عراقی در دستان مجید بود. شاهرخ که خیلی عادی به مجید نگاه می کرد گفت: سر کدوم سرباز بدبخت رو بریدی ؟ پسر !گفتم برو کلاه بیار نگفتم سر بیار!! سر این سرباز مادر مرده عراقی رو چرا بریدی مجید گفت : نگران نباش داش شاهرخ من مظلوم کش نیستم یارو افسره ! شاهرخ گفت: چطور؟ مجید دست کرد جیبش و درجه های افسری را نشان شاهرخ داد. بیا این هم درجه هاش،از رو دوشش کَندهم تکه پارچه ای که نشانه درجه بود را به ما داد.
شاهرخ سری به علامت تائید تکان داد و گفت: حالا شد، تو دیگه نیروی ما هستی. مجید فردا به آبادان رفت و چند نفر دیگر از رفقایش را آورد. مصطفی ریش، حسین کره ای، علی تریاکی و… هر کدامشان ماجراهائی داشتند، اما جالب بود که همه این نیروها مدیریت شاهرخ را قبول کرده بودند و روی حرف او حرفی نمی زدند.
مثلاً علی تریاکی اصالتاً همدانی بود. قبل از انقلاب هم دانشجو بود و به زبان انگلیسی مسلط بود. با توافق سید یکی از اتاقهای هتل را داروخانه کردیم و علی مسئول آنجا شد. شاهرخ هم اسمش را گذاشت؛ علی دکتر!! علی بعدها مواد را ترک کرد و به یکی از رزمندگان خوب و شجاع تبدیل شد. علی در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید.
اصغر شعله ور ، که برای دزدی از خانه های مردم راهی خرمشهر شده بود. او بعد از مدتی با سید آشنا می شود و چون مکانی برای تامین غذا نداشت به سراغ سید می آید. رفاقت او با سید به جائی رسید که همه کارهای گذشته را کنار گذاشت. او به یکی از رزمنده های خوب گروه شاهرخ تبدیل شد.
روحشان شاد یادشان گرامی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_سید_مجتبی_هاشمی