eitaa logo
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
1.7هزار دنبال‌کننده
731 عکس
216 ویدیو
27 فایل
ارتباط با ادمین: @M_ali_ekhlasi @MohammadMahdiZahedi
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | #قسمت_یازدهم شهادت حسین خرازی و پذیرش فرماندهی لشکر امام حسین (ع
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | اگر امام خمینی (ره) امر فرماید که زاهدی! برای اسلام باید بروی و دست صدام را ببوسی، مطمئن باشید من درنگ نخواهم کرد. 🌹 به آخرین روزهای دفاع مقدس رسیدیم، در حالی که از قافله دوستان شهیدمان جامانده بودیم. با حاج علی در سنگر فرماندهی نشسته بودیم تا با توجه به شرایط سختی که به وجود آمده و احتمال گسترش حملات دشمن، برنامه ریزی بهتری انجام دهیم. 🌷 آن زمان ما ده گردان پیاده قبراق داشتیم که دو گردان آن در غرب خرمشهر، یعنی محدوده پل نو و شهرک ولیعصر در پدافند بودند. 🔺 عراقی‌ها بار دیگر تا چند صد متری خرمشهر آمده بودند و لذا فرماندهان مجبور شدند لشکر امام حسین (ع) را به حساس‌ترین خط دفاعی مامور کنند. دو نفره جمع بندی می‌کردیم که اخبار ساعت دو از رادیو پخش شد و در کمال ناباوری شنیدیم که قطعنامه ۵۹۸ توسط جمهوری اسلامی ایران پذیرفته شده است. 📝 امام در پیامی چنین فرمودند: «کمربندهای تان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است. امروز روزی است که خدا این گونه خواسته است و دیروز خدا آن گونه خواسته بود و فردا ان‌شاء‌الله روز پیروزی حق خواهد بود؛ ولی خواست خدا هر چه هست، در برابر آن خاضعیم و ما تابع امر خداییم و به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیر خدا نمی‌رویم.» 🔹 با شنیدن خبر در بهت و حیرت فرو رفتیم، ولی پس از چند دقیقه حاج علی برخاست و به خرمشهر رفتیم تا خط دفاعی را کنترل کند. امام فرموده بودند که «ما باید برای دفع تجاوز احتمالی دشمن آماده و مهیا باشیم و ملت ما هم نباید فعلاً مسئله را تمام شده بداند؛ البته ما رسماً اعلان می‌کنیم که هدف ما تاکتیک جدید در ادامه جنگ نیست، چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانه‌ها حملات خود را دنبال کنند.» 🟤 به پل نو رسیدیم. بچه‌های گردان گریان و نگران از اتفاقی که افتاده بود، دور حاج علی جمع شدند و حتی عده‌ای اعتراض کردند که چرا این قطعنامه پذیرفته شده است. فرمانده، با اطمینان قلب آن‌ها را در مورد حکمت الهی تصمیم حضرت امام توجیه کرد. 🔸 حسین زاهدی برادر حاج علی که آن زمان در اطلاعات لشکر خدمت می‌کرد، روایت می‌کند: «تعداد اندکی از رزمندگان، خودسرانه و با وجود پذیرش قطعنامه به سمت عراق یعنی آن طرف اروند تیراندازی کرده و بدین صورت اعتراض خود را نشان دادند. اخوی که از ناراحتی و نگرانی زیاد بعضی از رزمندگان مطلع شده بود، در جمع بچه‌ها حضور پیدا کرد و گفت: «برادران رزمنده! ما سرباز اسلام هستیم، سرباز امام خمینی (ره) هستیم. امام می‌فرمایند که ما مأمور به انجام وظیفه و تکلیف هستیم. خود من، علی رغم این که قلباً از پذیرش قطعنامه ناراحت هستم، چون با شناخت، قدم در این راه گذاشتم. اگر امام خمینی (ره) امر فرماید که زاهدی برای اسلام باید بروی و دست صدام را ببوسی، مطمئن باشید من درنگ نخواهم کرد.» ⏪ ادامه دارد... ✍🏻 برگفته از 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | #قسمت_دوازدهم اگر امام خمینی (ره) امر فرماید که زاهدی! برای اسلا
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | اگر شهید زاهدی نبود خرمشهر در مرداد ماه ۱۳۶۷، بار دیگر توسط صدام تصرف شده بود و مشکلات بسیار زیادی سر میز مذاکره ایجاد می‌شد. 🔻 صدام از همان هفته شروع تجاوز، شعار صلح طلبی می‌داد و امام (ره) در جواب فرموده بودند: «آتش بسی که صدام می‌گوید، آتش بسی است که دنبالش آتش می گشاید.» 🔸 امام(ره) دشمن را خوب به یاران خود معرفی کرده بودند. سه روز پس از پذیرش قطع نامه ۵۹۸ از سوی ایران، عراقی‌ها با آخرین توان و قدرت، در حالی که ۵۷ لشکر زرهی و مکانیزه توان رزم آن‌ها بود، با هدف تصرف مجدد خرمشهر، حملات خود را شروع کردند. 🔹 مهم ترین تلاش، حمله آن‌ها از جاده شلمچه بود. دشمن در آن چند روز تمام نقاط را بمباران شیمیایی و حتی در اهواز حملات هوایی بسیار شدید و بی سابقه‌ای کرد که در آن بیش از چهار هزار نفر از مردم شهید و مجروح شدند. 🔰 حاج علی در آن یک ماهه حد فاصله ۱۳۶۷/۴/۲۹ تا ۱۳۶۷/۵/۲۹ که صدام ناچار شد قطع نامه را بپذیرد، اثر گذارترین مرد صحنه نبرد بود که فرازهایی از آن این گونه بود: حاج علی محکم رفت توی خط دفاعی منطقه پل نو و نهر خین و گردان‌ها را تقویت کرد. او توانست پاتک‌های یک ماهه عراق را خنثی کند. 👈🏻 در نگاه من اگر شهید زاهدی نبود، خرمشهر در مرداد ماه ۱۳۶۷، بار دیگر توسط صدام تصرف شده بود و مشکلات بسیار زیادی سر میز مذاکره ایجاد می‌شد. 🛑 ارتش بعثیِ دست نشانده آمریکا، جدای از فشار بر شلمچه، از طلائیه و جُفیر هم با چند لشکر زرهی وارد شد و پس از طی حدود ۱۴۰ کیلومتر از مسیر اهواز به خرمشهر، به سی کیلومتری این شهر رسید. وقتی خبرِ رسیدن تانک‌های دشمن به سه راه حسینیه به ما رسید، خیلی تعجب کردیم؛ زیرا این کار غیر ممکن به نظر می‌رسید. 💠 به سرعت با شهیدان حاج علی و به سه راه حسینیه رفتیم و در صد متری، عراقی‌ها را مشاهده کردیم که خیلی انگیزه جنگیدن نداشتند. با این حال، حالت جنگ و گریز بسیار خطرناکی بود و وانتی که ما را آورده بود از معرکه گریخت. 🔴 بدون وجود خاکریز و اسلحه این دو فرمانده لشکر ایستاده و هاج و واج به صدها تانک عراقی که روی آسفالت می آمدند نگاه می‌کردند؛ در یک لحظه احساس کردم الان اسیر می‌شویم. به یک نفر که از بچه های لشکر خودمان نبود و موتور داشت، گفتم: «برادر این دو نفر فرمانده لشکرهای امام حسین (ع) و نجف اشرف هستن. تا اسیر نشدن موتورت رو بده تا اونا از معرکه بیرون برن.» در یک آن، با فریاد صدا زدم: «سوار شید.» 🏍 احمد و علی سوار موتور شدند. در آن غوغا و آتش سنگین دشمن، از معرکه دور شدند. ⏪ ادامه دارد... ✍🏻 برگفته از 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | #قسمت_سیزدهم اگر شهید زاهدی نبود خرمشهر در مرداد ماه ۱۳۶۷، بار
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | امام خامنه ای، رئیس جمهور وقت، خطاب به مردم: «من به جبهه رفتم، شما هم بیایید!» ⏪ ادامه قسمت قبل ... حالا با شناسایی ای که انجام گرفته بود، فهمیدند با چه ابتکاری می‌توانند دمار از روزگار بعثی ها در آورند. در آن گرمای طاقت فرسای منطقه جنوب، بعد از پیاده طی کردن فاصله بیست کیلومتری تا کارون که محل استقرار بچه های لشکر بود، به گردان هایی که آماده رزم بودند رسیدم. آنجا با هدایت و فرماندهی حاج علی، دو گردان راه انداختیم و به کمر دشمن در سه راه حسینیه زدیم. 🔥 خدا خواست که با یک شهید، حدود ۲۵ تانک و نفربر را غنیمت گرفتیم و بیش از بیست تانک را منهدم کردیم. این ضربه سختی به دشمن بود و بعثی ها تا جُفير و طلائیه عقب نشینی کردند. ✍🏻 در مقطع پذیرش قطعنامه، امام خامنه‌ای که آن زمان رئیس جمهور بودند در پیامی به این مضمون خطاب به مردم گفتند: «من به جبهه رفتم شما هم بیایید.» پس از آن سیل بسیجی‌ها که از پیام حماسی امام خمینی (ره) و راهی شدن رئیس جمهور به وجد آمده بودند، به جبهه‌ها سرازیر شدند. 🔸 در آن ایام، آیت الله خامنه‌ای طی برنامه مرتبی به مدت ۲۴ ساعت، در یگان‌های رزمی مهم حضور پیدا کردند، از جمله به لشکر امام حسین (ع) آمدند و با حاج علی به خط مقدم، یعنی به خرمشهر، پل نو و نهر عرایض رفتند؛ در حالی که آن محل زیر دید و تیر عراقی ها و منطقه بسیار خطرناکی بود، با این حال حضور حضرت آقا موجب تحولی بزرگ در مقاومت رزمندگان در دفع پاتک ها شد. 💠 آن روزها آن قدر نیروی تازه نفس اعزام شد که گردان‌های ما در لشکر امام حسین (ع) به ۲۶ گردان چهار گروهانه افزایش یافت. 🔻 با پذیرش قطع نامه ۵۹۸ توسط رژیم بعثی، پرونده دفاع مقدس هم بسته شد و ما در مرحله ای جدید در دفاع از انقلاب اسلامی قرار گرفتیم. 📝 به قول حضرت آقا: «سردار زاهدی از دهه شصت در میدانهای خطر و مجاهدت، چشم انتظار شهادت بود.» ⏪ ادامه دارد... ✍🏻 برگفته از 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | #قسمت_چهاردهم امام خامنه ای، رئیس جمهور وقت، خطاب به مردم: «من ب
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | جنگ تمام شد. (مرداد ۱۳۶۷) ولی امر: «احتمال حمله دشمن هست.» سرباز ولایت، تا پایان سال ۱۳۶۹ با خانواده در خوزستان ماند. 🔸 با پایان جنگ، مردان اخلاص و صداقت، بازمانده ها و یادگاران روزهای خون و شهادت، این سخن امام را حلقه گوش کردند که: «اگر بند بند استخوان‌های مان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعله‌های آتش‌مان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی‌مان را در جلوی دیدگانمان به اسارت و غارت برند، هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمی کنیم.» 🧾 با پذیرش قطع نامه ۵۹۸ توسط رژیم بعثی عراق، هر چند جنگ ظاهراً به اتمام رسید، ولی با توجه به قدرت نظامی بسیار قوی عراق و تحریک دشمنان، احتمال حمله مجدد داده می‌شد؛ مقام معظم رهبری فرمودند: «احتمال حمله دشمن هست.» 🔻 حاج علی تا پایان سال ۱۳۶۹ در خوزستان ماند و حتی خانواده را هم به آن جا برد. عراق در اواسط سال ۱۳۶۹ کویت را تصرف کرد و با حمله آمریکا به عراق، به منظور مهار خطر صدام برای حمله به عربستان، انتفاضه اول عراق شکل گرفت. 🔹 یادم می‌آید در آن ایام همراه با شهید زاهدی و شهید حیدرپور با وانت وارد عراق شدیم. از تنومه گذشتیم تا به نشوه در غرب بصره رسیدیم. مردم عراق ایستاده بودند و به ما که سوار بر یک خودرو ایرانی بودیم با تعجب نگاه می‌کردند. این کار خطرناک و اشتباه ما به خیر گذشت؛ اما اطلاعات خوبی از صحنه نبرد و نوع برخورد مردم در انتفاضه دستگیرمان شد. پس از دیدن حدود پنجاه تانک که توسط مجاهدین عراقی در تنومه جمع کرده بودند، به شلمچه بازگشتیم. 💠 حاج علی مرد خوب و دوست داشتنی و یادگار شهید حسین خرازی تا اولین روزهای مهرماه ۱۳۷۰ در لشکر امام حسین (ع) فرماندهی کرد و پس از آن به نیروی تازه تاسیس قدس مامور شد و فرماندهی عملیات این نیرو را که آن روزها در مسائل افغانستان، عراق و لبنان درگیر بود، پذیرفت. پس از آن با درخواست نیروی زمینی سپاه بار دیگر به این نیرو بازگشت. ⏪ ادامه دارد... ✍🏻 برگفته از 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | #قسمت_پانزدهم جنگ تمام شد. (مرداد ۱۳۶۷) ولی امر: «احتمال حمله دش
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | از فرماندهی لشکر قدس گیلان تا لبنان و توشه ای همچون دوستی و همراهی سید نستوه مقاومت، 🗓 از تاریخ ۱۳۷۱/۰۸/۰۴ تا ۱۳۷۷/۵/۱۵ فرماندهی لشکر قدس گیلان را که ماموریت‌های مهم منطقه مرزی کردستان را به عهده داشت، پذیرفت. بچه های گیلان خاطره‌های خوبی از این مرد ایمان و عمل به یاد دارند؛ مردی به دور از هرگونه تجمل و اشرافی گری. 💠 نگاه حاج علی بر مبنای این تذکر رهبر انقلاب بود که به او آموخته بودند: ⛔️ «در راه پیشرفت، توقف ممنوع است، خودشیفتگی ممنوع است، غفلت ممنوع است، اشرافی گری ممنوع است، لذت جویی ممنوع است، به فکر جمع کردن زخارف دنیا افتادن برای مسئولین ممنوع است. با این ممنوعیت هاست که می توانیم به قله برسیم.» ✅ اگر از همه کسانی که در این ۴۳ سال با حاج علی کار می کردند، بپرسید، خواهند گفت: «او مصداق بارز این فرمان و توصیه رهبر معظم انقلاب بود.» •┈┈•❀❀•┈┈• 🤝🏻 با هم دیداری تازه کردیم و گفت به او دستور داده‌اند که به لبنان برود. من می دانستم که او مرد میدان است و ظرفیت بسیار زیادی برای پذیرفتن مسئولیت دارد. ورود به میعادگاه جدید را به او تبریک گفتم. قرآن را باز کرد و تفالی را که به قرآن زده بود نشان داد. آیه رحمت بود و چند بار خواند و بسیار خوشحال بود از محتوای آن آیات. 🌷 حاج علی راهی لبنان شد. مرحله جدید در صحنه جهاد که تا ۱۳۸۱/۰۶/۱۱ به مدت چهار سال طول کشید. در این مدت نه تنها به کلیه مسائل نظامی و سیاسی منطقه توجیه گردید، بلکه به زبان عربی فصیح نیز مسلط شد. حاج علی در حالی بازگشت که دوستی و همراهی مردی چون سید نستوه مقاومت سید حسن نصرالله، توشه طریق مجاهدتش شده بود. ⏪ ادامه دارد... ✍🏻 برگفته از 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | #قسمت_شانزدهم از فرماندهی لشکر قدس گیلان تا لبنان و توشه ای همچو
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | پست ها آمدند و رفتند و هربار، سرنوشت قهرمان علی زاهدی به سوی لبنان، میدان، و آغوش سید حسن باز می‌گشت. 🔸 در مرحله جدید، دوران پرفراز و نشیب و مهمی در زندگی حاج علی روی داد که خود کتاب مستقلی است؛ جانشین فرماندهی نیروی زمینی سپاه (۱۳۸۱/۰۶/۱۲-۱۳۸۴/۶/۲)، فرمانده نیروی هوافضای سپاه ( ۱۳۸۴/۰۶/۰۳ - ۱۳۸۴/۱۰/۳۰) و با شهادت احمد کاظمی فرمانده نیروی زمینی سپاه (۱۳۸۴/۱۱/۰۱ - ۱۳۸۷/۴/۳۱). این‌ها، مسئولیت‌های مهمی بود که قهرمان ما با نگاهی مبتنی بر پاسداری، آن گونه که امام (ره) فرموده بود: «از پاسداری خوب پاسداری کنید.» این دوران را سپری کرد. 🔰 نگاه او به مسائل این گونه بود که رهبر معظم انقلاب از او و دیگران خواسته بودند: «کار را برای خدا بکنید، نه این که چون مردم دوست دارند، این کار را بکنید، نه. اگر هدف این شد که دل مردم را به دست بیاوریم، ناکام خواهیم ماند. از قول خدای متعال نقل شده که فرموده من قطعاً امید آن کسی را که به غیر من امید ببندد، قطع خواهم کرد. ما باید امیدمان به خدا باشد، برای خدا کار کنیم. منتها می‌دانیم که کار برای خدا جاذبه دارد. این شعارها، شعارهای الهی است. اگر چنان چه این پایبندی‌ها سست شود، اگر نسبت به این شعارها تقیّد و پای‌بندی کم شود، توفیقات الهی هم سلب خواهد شد.» 💐 کار برای خدا هدف اصلی مردی بود که مقاومت، در انتظار دیدار او لحظه شماری می‌کرد؛ مردانی چون . 💠 بار دیگر حاج علی بار سفر جهاد بر بست تا قوت قلبی برای بچه های مقاومت باشد و باری از شانه های سید حسن بردارد. دورانی که ۱۳۸۷/۵/۱ شروع شد و تا ۱۳۹۳/۱۱/۲۶ نزدیک هفت سال طول کشید. دورانی پرشکوه و عمری پربرکت که اخلاص در عمل، به آن نورانیت داده بود. 🔖 علی زاهدی پس از بازگشت از دومین مرحله حضور در جنوب لبنان، سمت مشاور فرمانده کل سپاه (۱۳۹۳/۱۱/۲۷ - ۱۳۹۵/۱۰/۱۸) را پذیرفت و پس از آن به فرماندهی عملیات کل سپاه پاسداران انتخاب گردید (۱۳۹۵/۱۰/۱۹ - ۱۳۹۸/۳/۲۹). ♦️ دورانی که برای او خوشایند نبود، مردی که به دنبال پرواز بود حالا خود را در قفس احساس می‌کرد. با ورود تحولات جدید در جبهه مقاومت و لزوم تقویت فرماندهی سپاه در آن منطقه، بار دیگر دریچه‌ای از نور به سوی پاسدار جبهه عشق باز شد تا بتواند در آغوش گرم دوست دیرینه‌اش، آرام گیرد. ⏪ ادامه دارد... ✍🏻 برگفته از 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | #قسمت_هفدهم پست ها آمدند و رفتند و هربار، سرنوشت قهرمان علی زاهد
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | قهرمان حاج علی زاهدی: «بر این باورم که پایم صفر تا هزار باید جای پای آقا باشد.» ❤️‍🔥 برای حاج علی جنوب لبنان و در کنار مجاهدان خط مقدم مبارزه با صهیونیسم، بوی خط شیر و جبهه دارخوین را می‌داد؛ بوی شهیدان چزابه، بوی خوش وصل با نماز شب‌های در هوای شرجی بالای پنجاه درجه در سنگرهای حفره روباهی خط شیر. آن جا برای علی زاهدی بیش از هر جای دیگری آرام بخش بود. ☑️ او آمد و اینگونه تعریف کرد: «نظر این است که بار دیگر من به لبنان بروم، گفتم من که دوبار رفته ام؟! باز هم بروم؟ اسم چند نفر را برده اند خدمت حضرت آقا ایشان اسامی را دیده اند و گفته‌اند زاهدی برود.» 🔸 بعد اضافه کرد: «تلاش صددرصد عمر من مخصوصاً در مقاومت این بود که ببینم ولایت و حضرت آقا چه می‌گویند. اگر ناراحتی دارم و حرفی می‌زنم، هدفم این است که سعی میکنم حرف آقا زمین نماند.» 🌷 اکنون (۱۳۹۸/۳/۳۰) یادگار همه شهیدان لشکر امام حسین (ع)، سیمای دوست داشتنی و نورانی مردی که مسئولیت بیش از ۱۳۰۰۰ شهید لشکر خود را بر شانه ها احساس می‌کرد، برای سومین بار راهی جنوب لبنان می‌شد؛ مردی که یک عمر دنبال شهادت دوید. 🌹 اکنون در معبر عبور از نفس خویش بر سیم‌های خارداری که سال‌ها قبل بریده بود، بار دیگر پیروز شد و کاری کرد کارستان. باید از پرسید که از عملکرد او، مخصوصاً در دور سوم، تا چه اندازه راضی است. 💐 سید حسن بهترین تعاریف را از شهید زاهدی برای جهانیان بازگو کرد. شاید اگر او می توانست و صلاح می دانست، در وصف آن یار مخلص، حرف‌های بسیار شنیدنی دیگری را بیان می‌کرد. 🔰 در جبهه مقاومت، حاج علی، سید حسن را فرمانده خود می‌دانست. در آخرین دیدار، دو روز قبل از شهادت به من گفت: «ارتباط تشکیلاتی ما باید بر اساس ساختار باشد. در منطقه که هستم آقا نظرشان این است که حرف آخر را سید حسن بزند. من تلاشم این بود که رضایت او را در انجام کارها داشته باشم. این را آقا به من گفته بودند.» 🔹 او گفت: «در بعد سیاسی و راهبردی باید ببینیم آقا چه می‌گویند؛ او حکیمی است که وصلِ وصل است، وصل به خداست؛ چه از این بهتر؟! من بر این باورم که پایم صفر تا هزار باید جای پای آقا باشد.» ⏪ ادامه دارد... ✍🏻 برگفته از 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
📝 #خاطره | شهیدی که در فراق او، شهید زاهدی اشک ریخت ... 🔸 انتشار به مناسبت ۱ آذر، سالروز شهادت شهید
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | در محضر شهید زنده‌ای بودم که فکر شهادتش مرا دیوانه می‌کرد. 🌷 حاج علی بعد از هفت ماه دوری از خانواده، در نوروز ۱۴۰۳ یک هفته به اصفهان آمد. تا حالا این قدر ماندن او طولانی نشده بود. به این ماندنش حساس شده بودم؛ شک کرده بودم نکند خبری است. نکند بوی شهادت می آید. 🔸 در آن چند روز که مصادف با ماه مبارک رمضان بود، به همه برادران و خانواده‌های نزدیک افطاری داد و حلالیت طلبید. این کارهای او بی‌سابقه بود. همیشه وقتی به اصفهان می آمد خانه ما محل دیدار او با چند نفر از دوستان بود. این بار هم آمدند. 🔹 آن شب، بچه های لشکر، خانه ما افطاری دعوت داشتند؛ حدود دویست نفر. او فهمید و من نگران از مسائل امنیتی به او گفتم: «بهتر است شما نیایید، همه می‌فهمند که ایران هستید!» قبول کرد و نیامد. من غصه ام شد از این همه مظلومیت، از این همه تنهایی. ☎️ فردای آن روز تماس گرفت و گفت: «می‌خواهم شما را ببینم.» عرض کردم: «دیروز هم دیگر را دیدیم.» فرمود: «اشکالی دارد میخواهم تو را ببینم، نگاهت کنم؟» 🔸 آمد. سه ساعت در محضر شهید زنده‌ای بودم که فکر شهادتش مرا دیوانه می‌کرد. چند بار اشاره کرد؛ اما من لرزان و ناباورانه حرفش را قطع کردم. نگذاشتم بگوید. حتی جرات گفتن این که «اگر شهید شدی شما را در کجای گلستان شهدا به خاک بسپارند؟ » را نداشتم. 🌷 آن نگاه معصومانه، آن چهره نورانی، در حال رسیدن به آرزوی خود بود. یاد دعای توسل‌های آقا در سوسنگرد افتادم؛ یاد دعاهای کمیل، یاد گریه‌های بر سید الشهدا (ع). آیا او در حال رسیدن به محضر اوصیا و اولیای الهی بود؟ ♦️ هفت ماه بود که غزه در آتش کفر و نفاق می سوخت و جهان اسلام در سکوت، نظاره‌گر ظلم روز افزون صهیونیسم جهانی بود؛ در چنین شرایطی معلوم است که مردی چون حاج علی که مقاومت، او را به نام ابومهدی می‌شناسد، نگران شرایط موجود است و از خود بیخود می‌شود. 🔸 از همه جا صحبت کردیم. «یادت می آید برای مرتبه دوم تفأل به قرآن زدم و به لبنان رفتم، این بار گفتم من دو بار رفته ام؛ اکراه داشتم. اسم چند نفر را به آقا داده بودند. اسم مرا که دیده بودند، گفته بودند زاهدی برود. گفتم چشم، همین حالا می روم. به سید حسن گفته‌ام که مرتبه سوم آمده‌ام که شهید شوم.» 💠 بعد با اشاره به شرایط سخت منطقه نبرد و لزوم جان فشانی برای مظلومان فلسطین گفت: «چند بار به سید حسن گفته ام که می‌خواهم بروم جلو، دوبار، سه بار، اصرار کرده ام ولی ایشان اجازه نمی دهند.» 🌹 شهید مقاومت به شدت معتقد بود که راهبرد جمهوری اسلامی و سوریه باید ضربه متقابل به اسرائیل باشد. رژیم صهیونیستی آن چند روز، هفت نفر از نیروهای او را در سوریه ترور کرده یا با موشک به شهادت رسانده بود. 🔻 حاج علی از دست دشمن عصبانی و به نظر او بهترین راهبرد نظامی، حمله به اسرائیل بود. می گفت: «راه حل این است.» ✊🏻 او با بیان این که در این نبرد، دشمن اصلی و هدف، باید اسرائیل باشد، گفت: «ما باید اسرائیل را بزنیم و از درگیری با آمریکا پرهیز کنیم؛ چون اسرائیل تلاش می‌کند آمریکا را وارد نبرد مستقیم کند تا فشار از او برداشته شود و مقاومت عراق و یمن به جای زدن اهداف آمریکایی، باید روی زدن اهداف اسرائیلی متمرکز شوند.» ⏪ ادامه دارد... ✍🏻 برگفته از 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | #قسمت_نوزدهم در محضر شهید زنده‌ای بودم که فکر شهادتش مرا دیوانه
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | (قسمت آخر) شهادت با عظمت 🌷 حاج علی راهی شد.‌ قلبم به شدت می‌تپید. شاید این آخرین دیدار باشد! 📖 ده جلد قرآن آوردم و صفحه اول آن را که سفید بود نشان دادم و گفتم: «اینجا چیزی بنویسید و التماس دعا بگویید و به خانواده و فرزندان و نزدیکان هدیه بدهید تا از شما یادگاری داشته باشند.» قرآن ها را گرفت. ✍🏻 بعد گفت: «یک بار به حضرت آقا قرآنی دادم که امضا کنند. با تعجب فرمودند من امضا کنم؟، و اکراه داشتند که قرآن امضا کنند. بعد طراحی صفحه را دیدند و در لابلای آن جای سفیدی پیدا کردند و امضا فرمودند.» 🌹 حاج علی از خط شیر و جبهه دارخوین شروع کرد و با زیارت امام رضا (ع)، راهی جبهه مقاومت شد. اخلاص و صداقت او، مداومت در خودسازی، و ذکر و جمع همه خوبی‌ها که برای ما حداقل عصاره ۱۳ هزار شهید بود، باعث شد به گونه‌ای شهید شود که جمهوری اسلامی بتواند به بهانه آن، برای اولین بار و پس از هفتاد سال، اسرائیل را موشک باران کند. 🔻 در حقیقت شهید زاهدی با خون خود، آن راهبرد اصلی، یعنی زدن اسرائیل را راه گشایی کرد. ما به دنبال بهانه‌ای می‌گشتیم و حمله به سفارت ایران در دمشق که از لحاظ دیپلماتیک تجاوز به خاک جمهوری اسلامی محسوب می‌شود، باعث شد قدرت پوشالی فساد در جهان، شکسته شود. 🌷 شهادت او موجب شد عظمت جمهوری اسلامی ایران ظاهر شود. شهید جبهه عشق، به دست اشقى الخلائق به شهادت رسید. او در سایه اخلاص، از خداوند مهربان نشان قبول مجاهدت دراز مدت خود را دریافت کرد. 🏴 ما اکنون عزادار دوری از او هستیم و دیدار به قیامت افتاده است. غم فقدان او برای ملت ایران، به ویژه هر که او را می‌شناخت، سنگین است. ❤️ بعضی وقت ها غصه او را می‌خوردم که نکند رفتنش غیر از شهادت باشد که الحمدلله شهادت نصیب او شد. باور من این بود که حاج علی یکی از سربازان و یاران خاص حضرت مهدی (عج) در زمان حیاتش است. حالا من باید غصه خودم را بخورم. 🔰 حاج علی، شهیدِ بزرگ جبهه مقاومت شد، در حالی که بالاترین درجه رضایت ولی امر را در توشه دارد و عروج او در روز ۲۱ ماه مبارک رمضان، هم زمان با سالگرد شهادت مولای خود، آن هم در لباس مهاجر الی الله، مؤید مقام والای اوست. 🔸 حاج علی دست نیافتنی شد؛ مگر این که خداوند لطفی و کرمی و مرحمتی کند و غیر ممکن را ممکن سازد. والسلام *⃣ پایان ✍🏻 برگفته از 📝 نویسنده: 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 آرام جان | شهید محمدرضا زاهدی در بیان فرزند آخرشان، محمد حسین زاهدی ان شاء الله در چند شب پیش‌رو
❤️ آرام جان 1⃣ مهم، رضایت خدا و امام زمان (عج) 🔸 محمد حسین زاهدی‌ام، فرزند آخر خانواده و متولد ۱۳۷۸: وقتی به بابا فکر می‌کنم، آرامش و معنویتش اولین چیزی است که در ذهنم نقش می بندد و بعد اخلاصی که داشت. 🌷 بابا در همه جنبه های زندگی‌اش خدا را در نظر داشت و حتی ناراحتی و خوشحالی‌اش برای خدا بود. ما خیلی کم بابا را می‌دیدیم. ساعت شش صبح و گاهی زودتر می‌رفت و آخر شب به خانه می‌آمد. در عین مهربان بودن در برخورد با ما اقتدار پدرانه خاصی داشت. اگر اشتباهی می‌کردیم نیاز به تنبیه فیزیکی یا دعوای لفظی نبود. همان نگاه سنگین بابا برای ما کافی بود و حساب کار را دست مان می داد. 🌱 هفت هشت ساله بودم، توی خانه توپ بازی می کردم که بی‌هوا توپ توی هوا چرخید و به سر بابا خورد. بابا که مشغول کار بود، در جواب این ضربه بی‌هوا فقط نگاهم کرد و من از این نگاه خواندم که باید آرام‌تر بازی کنم. 📚 برای بابا ما خیلی اهمیت داشت، ولی این طور نبود مدام تذکر بدهد؛ فقط گه گاه توی حرف‌هایش می‌گفت: «خودتان را برای آینده آماده کنید.» راهنمایی‌مان می‌کرد، اما توی انتخاب‌های ما دخالت نمی‌کرد. مثلاً توی انتخاب رشته به من گفت : «هر رشته‌ای دوست داری انتخاب کن؛ فقط حواست باشد برای رشته‌ات به اندازه کافی وقت بگذاری و در آن بهترین باشی.» ♦️ شرایط شغلی بابا برای ما محدودیت‌های زیادی داشت. مخصوصاً این که اغلب اطرافیان راجع به شغل و سمت بابا اطلاعات خاصی نداشتند. خیلی جاها که بقیه خانواده‌ها راحت می رفتند، ما نمی‌توانستیم برویم؛ اما ما بدون اعتراض خودمان را با این شرایط وفق داده بودیم تا بلکه در ثواب مجاهدت‌ها و تلاش‌های بابا شریک باشیم. 🔹 چند بار که حرف پیش آمد، به بابا به خاطر کار زیاد و زحمتی که بی سر و صدا می‌کشید گله کردیم، بابا در جواب ما گفت: «کسی که باید ببیند می‌بیند. مهم این است که خدا و امام زمان (عج) از کار ما راضی باشند.» 💐 بابا خیلی هم ولایت مدار بود. در تمام کارها بعد از رضایت خدا، نظر رهبر معظم را به عنوان معیار در نظر داشت. ⏪ ادامه دارد... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: فرزند شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 آرام جان | شهید محمدرضا زاهدی در بیان فرزند آخرشان، محمد حسین زاهدی 2⃣ #قسمت_دوم شراکت مالی با ا
❤️ آرام جان 2⃣ شراکت مالی با امام زمان (عج) 💐 بابا در ریز و درشت مسائل زندگی برای ما الگو و اسوه بود. در مسائل دینی، مذهبی، سیاسی اجتماعی، برخورد با مردم، نظمش در امور، صبرش، ولایت مداری‌اش، اخلاصش، انسش با قرآن، دائم الذکر بودنش و ... برای ما یک الگوی کامل و کافی بود. 🌷 بابا خیلی نگران این بود مبادا در بستر از دنیا برود، چرا که همیشه آرزوی شهادت داشت. در هر فرصتی هم این آرزو را به زبان می آورد. می‌گفت: «دعا کنید به مرگ طبیعی نمیرم و به شهادت برسم.» با این که دل‌مان از این آرزوی بابا می‌لرزید، اما برای این که او را خوشحال کنیم به رویمان نمی‌آوردیم و با خنده می‌گفتیم: «إن شاء الله شهید بشید.» 🛑 تهدیدها نسبت به جان بابا زیاد بود. در مقابل ما بابا آرام بود و با همان آرامش همیشگی‌اش می گفت : «زمان رفتن هر کسی مشخصه، اگه زمانش رسیده باشه که خب نمی‌تونیم جلوشو بگیریم؛ اگر هم رسید، بهتر است با شهادت برویم.» 🔸 ما خیلی بابا را نمی‌دیدیم و گاهی بین دیدارهایمان شش هفت ماه فاصله می‌افتاد؛ وقتی هم می آمد دو سه روز می‌ماند و می‌رفت. ما در این چند روز حضور بابا سعی می‌کردیم طوری برنامه ریزی کنیم که بیشتر کنار بابا باشیم. 📞 تماس تلفنی‌مان هم یک طرفه بود. هر وقت شرایط مساعد بود، بابا خودش با ما تماس می‌گرفت و صحبت می‌کرد. ❇️ در نبود بابا پیگیری مسائل مالی‌اش به عهده من بود. همیشه سفارش می‌کرد جدا از وجوهات شرعی هر ماه، مبلغی از درآمد‌تان را با امام زمان (عج) شریک شوید که برکت زیادی به زندگی‌تان می‌دهد. ⏪ ادامه دارد... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: فرزند شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 آرام جان | شهید محمدرضا زاهدی در بیان فرزند آخرشان، محمد حسین زاهدی 3⃣ #قسمت_سوم آخرین دیدار •┈
❤️ آرام جان 3⃣ (قسمت آخر) آخرین دیدار 🌷 آخرین دیدار‌مان دهم فروردین بود؛ سه روز قبل از شهادتش. بابا همیشه کم حرف بود؛ اما این دفعه که آمده بود، کم حرف‌تر هم شده بود. حال و هوایش مثل همیشه نبود. آن روز نماز ظهر را به بابا اقتدا کردیم و خواندیم، بعد از نماز ماشین آمد دنبالش؛ با همه مان تک‌تک خداحافظی کرد و سوار ماشین شد. 👋🏻 لحظه آخر از او خواستم شیشه ماشین را پایین بدهد. فکر کردند کاری دارم، اما من فقط میخواستم دستش را ببوسم و بوسیدم. دیدار بعدی مان توی معراج الشهدا بود. 🔹 سیزدهم فروردین پای سفره افطار بودیم که یکی از اقوام تماس گرفت و بعد از یک احوال پرسی سرسری پرسید: «از بابا خبر داری؟» گفتم: «نه! تماس ما با بابا یک طرفه است.» گفت: «انگار یک ساختمان را توی سوریه زده اند.» 💔 دلم هری ریخت. 📞 تماس را قطع کردم اما بعد از آن تلفنم یک سره زنگ می‌خورد و همه سراغ بابا را می‌گرفتند. با چند نفر تماس گرفتم، اما هنوز خبر تایید نشده بود. 🥀 خبر شهادت بابا را شبکه خبر رسماً اعلام کرد. وقتی به خودم آمدم اولین چیزی که به یادم آمد مادرم بود. باید خودم را سریع پیش او می رساندم تا در آن شرایط تنها نباشد. 🌹 وقتی برای مراسم غسل بابا رفتیم اولین چیزی که به نظرم آمد، بدن کبود و دست از آرنج قطع شده بابا بود که ناخود آگاه روضه حضرت عباس (س) را توی ذهنم تداعی کرد. صورتش مثل همیشه آرام بود و لبخند زیبایی روی لب‌های بابا نشسته بود. 🔸 من از بابا هیچ چیز نخواستم جز شفاعت. بابا در این دنیا لطف و محبت را در حق ما تمام کرد؛ امیدوارم در آن دنیا هم ما را از محبتش سیراب کند و شفیع ما باشد. 🏴 برای تدفین بابا پرچم حرم حضرت زینب (س) را توی قبر گذاشتند؛ و عبایی که از رهبر معظم انقلاب برایش گرفتیم. توی مراسم تشییع با این که ماه رمضان بود و مردم روزه دار بودند، اما همه مردم سنگ تمام گذاشتند، و ما را شرمنده لطف‌شان کردند. حضوری که تا حدی برای داغ دل ما التیام و آرام بود. ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: فرزند شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
📷 #انتشار_برای_اولین_بار تصویری از شهید محمدرضا زاهدی و شهید فؤاد شکر و محمد حسین زاهدی (فرزند شهید
❤️ آرام‌ جان 4⃣ نصیحت شهید زاهدی به تازه عروس‌شان 🔸 فائزه صالحی‌ام و عروس کوچک سردار شهید زاهدی. سه سال پیش به واسطه آشنایی پدرم و حاج آقا، عروس خانواده‌شان شدم. پدرم از دوستان زمان جنگ حاج آقا بود. هر چند قبل از جنگ هم دورا دور همدیگر را می‌شناختند و به واسطه جنگ و جبهه رابطه شان با هم نزدیک‌تر شده بود. تا قبل از ازدواج، رفت و آمد کمی با هم داشتیم و من خیلی شناخت زیادی از حاج آقا و خانواده‌شان نداشتم. 👈🏻 مسئله ای که خیلی فکرم را مشغول خودش کرده بود، شرایط امنیتی شغل حاج آقا بود. من تا قبل از آن خیلی راحت رفت و آمد می‌کردم، با دوستان و اقوام معاشرت داشتیم و حس می‌کردم کنار آمدن با این شرایط کمی سخت باشد. من هیچ درکی نسبت به این موقعیت نداشتم اما بعداً متوجه شدم تنها مسئله‌ای که باید رعایت کنم، مخفی نگه داشتن شغل حاج آقاست، و گرنه در رفت و آمد و باقی مسائل نیاز نبود محدودیتی داشته باشم. سر همین مسئله هم تا بعد از شهادت حاج آقا، دوستان و خیلی اقوام هیچ چیزی نسبت به موقعیت شغلی حاج آقا نمی‌دانستند. ما که برای دیدن حاج آقا به سوریه رفتیم همه فکر می‌کردند رفتیم مسافرت، حالا مقصد سفر کجا بود، کسی چیز دقیقی نمی‌دانست. 💐 بعد از برگزاری جلسات خواستگاری و صحبت هایی که بین مان رد و بدل شد، و البته راهنمایی های پدرم که شناخت زیادی نسبت به خانواده محمد حسین داشت، من بله را گفتم و عروس شهید زاهدی شدم. 🔹 دو سه روز بعد از عقدمان یک روز که منزلشان بودم، حاج آقا من و محمد حسین را صدا کرد و کمی نصیحت‌مان کرد. مثلاً گفت: ✅ «احترام بین خودتان را حفظ کنید و اگر کدورتی بینتان پیش آمد سعی کنید بین خودتان بماند، و خودتان حل و فصلش کنید.» گفت: 💠 «الان این جا ایستادید، فکر کنید ده سال آینده می خواهید کجا باشید؟ چه شغل و موقعیتی داشته باشید؟ از الان فکرش را کنید.» منظورش این بود توی زندگی‌تان هدف گذاری کنید و برای رسیدن به آن تلاش کنید. 🔸 حاج آقا چند روز بعد عازم سوریه شد و دیگر نشد که خیلی از نزدیک با ایشان صحبت کنم. اما برای تعطیلات عید دو هفته‌ای رفتیم سوریه پیش حاج آقا و همین باب شناخت بیشتر من نسبت به ایشان شد. 💞 مهر و محبت حاج آقا نسبت به همه ما خیلی خاص بود. این محبت به وضوح در کلام و رفتار حاج آقا حس می شد. حتی روی صدا کردن ما دقت داشت. 🔖 روی ادامه تحصیل ما خیلی سفارش می‌کرد. می‌گفت: «درس خواندن را رها نکنید و تا جایی که می‌توانید پیش بروید.» ⏪ ادامه دارد... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: عروس شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 آرام جان | شهید محمدرضا زاهدی در بیان عروس آخرشان، خانم صالحی 5⃣ #قسمت_پنجم درست مثل پدر •┈┈•❀🕊🍃
❤️ آرام جان 5⃣ درست مثل پدر 💐 حواسشان به مناسبت‌های مختلف بود. مثلاً یادم هست یک شب فقط برای تبریک تولد من تماس گرفت، هم ذوق کرده بودم، هم متعجب بودم، چطور حاج آقا با این همه مشغله و کار، حواسشان به روز تولد من بوده است. این برنامه حاج آقا برای همه اعضای خانواده بود و در مناسبت‌های مختلف حتماً تماس می‌گرفت. 🔸 صحبت‌ها و نظراتشان همان صحبت‌ها و نظرات رهبر معظم انقلاب بود، و هر چه ایشان می‌گفتند برایش حجت بود. به ما تاکید و توصیه می‌کرد که حواسمان باشد آقا چه می‌گویند و چه می‌خواهند. ❤️ هر چه می‌گذشت، شناخت من و به نسبت آن، علاقه و ارادتم نسبت به حاج آقا بیشتر می‌شد و درست مثل پدر خودم دوستش داشتم. 🌷 حاج آقا توکل عجیبی داشت. در رفتار و گفتارش منتظر شهادت بود. یادم هست چند ماه قبل از شهادتش رفتیم سوریه دیدنش. ظاهراً شرایط سوریه آرام بود اما یک شب جایی را با موشک زدند. ما خیلی ترسیده بودیم اما در نگاه و رفتار حاج آقا ذره‌ای ترس و اضطراب نبود. حتی به شوخی گفت: «به ما که نمیخوره، ولی خوردم خورد.» 🌹 سیزده فروردین که خبر شهادت حاج آقا رسید، ما خانه خودمان بودیم. داشتم سفره افطار را آماده می‌کردم. محمد حسین تازه از سرکار رسیده بود، اما تلفنش یک دم زنگ می‌خورد. همه سراغ حاج آقا را می‌گرفتند. تلفن من هم همین طور بود. یک سره زنگ میخورد. 🔉 اذان را گفتند. نشستیم سر سفره اما تماس‌های محمد حسین بیشتر شد. محمد حسین نگران شده بود. از صورتش پیدا بود، اما به اصرار من چند لقمه ای خورد. محمد حسین گفت: «حتماً اتفاقی افتاده!» زدیم شبکه خبر. زیرنویس نوشته بود، کنسولگری ایران توی دمشق را زده‌اند. 💢 کمی بعد هم اسم حاج آقا زیرنویس شد. محمد حسین شوکه شده بود. همان طور که ایستاده بود دست و پایش به وضوح می‌لرزید؛ خودم حال بهتری نداشتم، اما باید محمد حسین را آرام می‌کردم. کمکش کردم بنشیند. کمی که حالش بهتر شد، آماده شدیم و رفتیم منزل مادربزرگ محمد حسین. حاج خانم آن جا بود. ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: عروس شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 با ولایت تا شهادت | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار علی فدوی 🔸 ان شاء الله در چند شب پیش‌رو بخش
💠 با ولایت تا شهادت 1️⃣ پاسداری که تمام مراحل پاسداری را طی کرده بود 🔸 من شهید زاهدی را از زمان جنگ می‌شناسم؛ از زمانی که فرمانده گردان بود. بعد از شهادت شهید خرازی فرمانده لشکر شد. بنده در لشکر امام حسین (ع) نبودم اما رفت و آمدم به این لشکر خیلی زیاد بود؛ چون معمولاً در یکی از قرارگاه‌ها بودم و این قرارگاه‌ها هم به نوعی لشکرهای متفاوتی داشتند. 🌷 رفاقت خیلی نزدیکمان بعد از زمان جنگ شروع شد. در سال‌های بعد از جنگ، مدتی همه پاسدارها و مسئولین سپاه، وقتی که می خواستند درس را ادامه دهند، جغرافیا می خواندند. همه مشغول درس خواندن شده بودند؛ ولی من و آقای زاهدی هنوز مشغول درس نشده و به دانشگاه نرفته بودیم. این در حالی بود که شش ترم از مدت تحصیل بقیه دوستان می‌گذشت. آن‌ها دائماً به ما اشکال می‌گرفتند که چرا شما وارد دانشگاه نمی‌شوید؟ 🔹 آن زمان شهید زاهدی فرمانده لشکر قدس گیلان بود و من هم در اطلاعات نیروی دریایی سپاه مشغول بودم. ما با هم در یک دانشگاه درس خواندیم، با افرادی از مسئولین سپاه، همچون شهید احمد کاظمی، آقای باقری و آقای رشید هم درس بودیم. ترم اول هم نگذاشتیم که بفهمند پاسدار هستیم؛ ولی ترم دوم فهمیدند که مثل این دوستان پاسداریم. خب ارتباطاتمان هم با هم دیگر خیلی زیاد بود. 🔰 آقای زاهدی از عزیزانی بود که تمام مراحلی را که یک پاسدار باید برای رسیدن به درجات و مراتب فرماندهی طی کند، طی کرده بود، و این مساله خود یک حسن بسیار بزرگی برای ایشان است. اگر کسی مراتب فرماندهی را به درستی از رده‌های پایین تا بالا طی نکند، نواقصش در یک جایی بروز خواهد کرد؛ ولی شهید زاهدی کسی بود که این مراتب را به خوبی پشت سر گذاشته بود. 🔺 آقای زاهدی مجروحیت‌هایی داشت که در سر بزنگاه‌ها، حرکاتی را که دیگران می‌توانستند انجام بدهند، نمی‌توانست انجام دهد. این روایت درباره ایشان در عملیات کربلای ۵ مشهور است که خود ایشان و شهید حاج قاسم سلیمانی و حاج مرتضی قربانی آن را بازگو می‌کردند؛ 🔥 در قسمتی از عملیات، آن قدر حجم آتش سنگین شد که برای رفتن از یک نقطه به یک نقطه دیگر باید همه می‌دویدند؛ اما ایشان به دلیل شرایط جسمی‌شان، انگار که دارد در پارک قدم می‌زند، راه می رفت و نمی‌توانست بدود و این در شرایطی بود که شدت آتش دشمن بسیار زیاد بود، و این خواست خدا بود که در آن جا شهید نشود. ♻️ سالم ماند تا بعد از جنگ منشا خیرات و کارهای بزرگی شود. چه در کارهای داخلی و چه در مدت این ۱۴ سالی که به لبنان رفتند. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سردار 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 با ولایت تا شهادت | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار علی فدوی 2⃣ #قسمت_دوم شهید زاهدی هر سه مشخص
💠 با ولایت تا شهادت 2⃣ شهید زاهدی هر سه مشخصه پاسدار، به بیان مقام معظم رهبری را دارا بود 🔹 بعد از جنگ، شهید زاهدی این فرصت را پیدا کرد تا مراتب فرماندهی را طی کند و حتی تا مرتبه فرماندهی نیرو هم پیش برود. ایشان فرمانده دو نیروی سپاه بودند؛ هم فرمانده هوافضای سپاه و هم فرمانده نیروی زمینی سپاه. 🔸 در مدت ۳۶ سال بعد از جنگ منتظر بود و در نهایت مانند امیرالمومنین (ع)، که خداوند انتظارش را در عالی‌ترین جایگاه انتظار یعنی شهادت به پایان رساند، به ایشان هم مقام شهادت را عطا کرد. 🌹 شهادت شهید زاهدی و همراهانشان علت مهمی شد تا آن حرکت بزرگ، یعنی حمله به اسرائیل شکل بگیرد و ما در مقام پیروزی قرار گرفتیم و دنیا این معنا را فهمید. 🔰 شهید زاهدی یک پاسدار کامل بود. پاسدار حواسش خیلی جمع است و به همین دلیل به او پاسدار انقلاب اسلامی گفته می‌شود. انقلاب اسلامی هم یعنی خود اسلام. شما در طول عمر حضرت امام (ره) و در طول رهبری امام حاضر ما، امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) یک کلمه کمتر و یا یک کلمه بیشتر از اسلام را نمی‌توانید پیدا کنید. انقلاب اسلامی، یعنی خود اسلام. 💢 کسی که پاسدار انقلاب اسلامی است، اول باید از خودش پاسداری کرده باشد. آقای زاهدی مراقب خودش بود، هم در انجام واجبات و هم مستحبات. من شاهد این مسأله بودم که ایشان در طول این سال‌های طولانی رفاقت و دوستی نزدیکی که با هم داشتیم، مواظب و مراقب خودش بود. 📄 در جمله‌هایی که امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) درباره مشخصه‌های پاسدار فرمودند، نکات زیادی وجود دارد. حضرت آقا در سه مشخصه این نکات را خلاصه کردند؛ ✅ ایمان، ✅ باور به خدا، ✅ و ابتکار عمل. شهید زاهدی هر سه مشخصه را داشتند.‌ زاهدی در طول عمرش این سه ویژگی را داشت. 🔻 ما هیچ وقت یاس و خمودگی از ایشان ندیدیم همواره قبراق و با نشاط بودند. ایشان در بزنگاه‌ها و شرایط حساس و در کار به شدت جدی بود؛ اما در دوستی و غیر از کار، بسیار بسیار خودمانی رفتار می‌کرد. 🟤 آقای زاهدی مجروحیت‌های جسمی فراوانی داشت. همیشه در ناحیه پا حس می‌کرد که انگار در برف و سرما به سر می‌برد، به نحوی که در تابستان چهار تا جوراب پشمی می پوشید تا پایش یخ نکند، به راحتی هم نمی توانست راه برود و این مجروحیت کم ترینش بود. چندباری هم تحت عمل جراحی قرار گرفت. 🔸 ایشان خداوند متعال را در بی‌نظیرترین و بالاترین وجه ممکن ملاقات نمود؛ با شهادت آن هم به دست خبیثت‌ترین خبیثان عالم، این شهادت‌شان هم باعث بی‌مانند ترین اقدامات ما در طول ۴۵ سال انقلاب علیه اسرائیل گردید و انقلاب اسلامی یک قاعده و روال جدید در دنیا به وجود آورد. خداوند روح ایشان را شاد کند، إن شاء الله. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سردار 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 با ولایت تا شهادت | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار علی فدوی 3⃣ #قسمت_سوم تابع دستور ولیّ 📷 تص
💠 با ولایت تا شهادت 3⃣ تابع دستور ولیّ 🔸 آقای زاهدی در عمل به گونه‌ای رفتار می‌کرد که همه به خوبی می‌فهمیدند که ایشان طبق دستورات ولایت عمل می‌کند. برایش مهم نبود در چه رده و مرتبه‌ای در سپاه خدمت کند. کسی که مدتی فرمانده نیرو بوده بالطبع نمى‌آيد دو رده پایین‌تر کار کند؛ اما ایشان این گونه نبود. منتظر بود ببیند چه دستوری از ناحیه ولایت برایش صادر می‌شود تا به آن جامه عمل بپوشاند. 🔹 در این چند سالی که به لبنان رفت، از نظر سلسله مراتب نیرو، چند رده پایین‌تر از فرمانده نیرو بود؛ ولی وقتی دستور رسید، ایشان بلند شد و رفت. چون ولایت پذیر بود. این اطاعت و حضور ۱۴ ساله در لبنان باعث و منشا خیرات و برکات فراوانی گردید. 🌷 ۱۴ سال حضور ایشان در لبنان، یعنی جبهه مقاومت، یکی از موفق‌ترین نیروهای جبهه مقاومت که همه دنیا دارند از آن حرف می زنند حزب الله است. خیال همه ما بابت حضور ایشان در آن منطقه در طول این ۱۴ سال راحت بود. ✊🏻 سپاه طبق دستوری که امام جامعه مبنی بر این که هر کجا ظلمی باشد ما از مظلوم دفاع می‌کنیم در لبنان حضور یافت. این امر ولایت، مبتنی بر آیات قرآن است که در اصل دوم قانون اساسی نیز تجلی یافته و به صراحت آمده است. 🔰 آقای زاهدی در لبنان این اصل را به خوبی دنبال کرد و یکی از موفق ترین جبهه‌های مقاومتی که همه عالم آن را می‌شناسند، جبهه‌ای است که در لبنان تشکیل شده است. ایشان در طول این ۱۴ سال این زحمات را کشیدند که اذعان همه عالم به سربلندی جبهه مقاومت به دلیل همین زحمات است. 👈🏻 آقای زاهدی در کسوت یک فرمانده توجه و حساسیت زیادی هم به بیت‌المال داشت. البته حالا که به درجه شهادت رسیده، آن حساسیت ها و دقتشان به رعایت بیت‌المال و حق‌الناس به ذهن خطور می‌کند. همیشه یک مقدار پول کنار می‌گذاشت که در صورت استفاده از بیت‌المال و پیش آمد حق‌الناس از آن پول جبران کند. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سردار 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 با ولایت تا شهادت | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار علی فدوی 4⃣ #قسمت_چهارم کار برای خدا تا آخ
💠 با ولایت تا شهادت 4⃣ (قسمت آخر) کار برای خدا تا آخرین نفس 🔸 شهید زاهدی حواسش جمع بود که یک روز بی کار نباشد. دردهای ناشی از همان مجروحیت‌ها فشار می‌آورد و ممکن بود که ایشان را از پا بیاندازد. 🔹 یک روز قبل از شهادت از ساعت نه صبح تا دوازده در منزل با هم جلسه داشتیم و بعد هم به دفتر کارم آمدیم و بعد از نماز جلسه را تا ساعت چهار و نیم عصر ادامه دادیم. بعد هم ایشان با دوستان به سرعت به سمت مشهد مقدس رفتند که بنده فکر می‌کنم در محضر حضرت امام رضا (ع) شهادت را از خدا گرفته باشند. چون من این احساس را نداشتم که باید با آقای زاهدی خداحافظی کنم و دیگر نمی توانم ایشان را ببینم. 🥀 نیم ساعت بعد از رسیدن ایشان به سوریه و ورودشان به ساختمان کنسولگری آن جنایت اتفاق می‌افتد و به شهادت می‌رسند. 🔸شهید زاهدی یک لحظه فارغ از فعالیت آن هم با حجم بالا نبود، ما احتمال نمی‌دادیم که صهیونیست‌ها چنین حماقتی را مرتکب شوند و الان هم مصالح‌شان را متوجه نیستند. حتی بعضی مواقع آمریکایی‌ها هم این مصالح را به آن‌ها متذکر می‌شوند باز هم نمی‌فهمند، در حالی که آمریکایی‌ها حکم فرماندهی را برای آن‌ها دارند. همان طوری که آن‌ها از روز اول جنگ غزه ورود کردند و فرماندهی را به دست گرفتند که هنوز هم ادامه دارد و این حماقت اسرائیلی‌ها از این جنبه، جای تامل دارد. 🤲🏻 ما این طمع را داریم که خودمان هم مثل شهید زاهدی به شهادت برسیم و امیدواریم که او کمک کننده ما هم باشد، چون شهدا کمک کننده هستند؛ اول به اهل بیت خودشان و بعد هم به دوستان‌شان. بنده به عنوان یک دوست خوشحال هستم که به چنین درجه ای رسيد. 🌹 البته همه اعضای خانواده ایشان هم به این مسأله اذعان دارند که بیش از چهل سال است منتظر چنین روزی بوده‌اند که خبر شهادت ایشان را بیاورند. بنده اصلاً احساس نمی‌کنم که آقای زاهدی حضور ندارد و کاملا حضورشان را در کنار خودم حس می‌کنم که البته این یکی از ویژگی‌های شهداست. 🌷 توجهی که بعد از شهادت شهید زاهدی به ایشان شد یا در قضیه تشییع پیکر شهید سلیمانی، آن غوغایی که در کشور، در منطقه و در بعضی از کشورهای دنیا به پا کرد به این خاطر است که اثرگذاری شهید به سرعت به وجود می‌آید. این توجه دل‌ها به این شهیدان کار خداست؛ چون صاحب دل‌ها خداست. شهدا به آن چیزی که خدا دستور داده عمل کردند. لذا بعد از شهادت دیگر خداست که دل‌ها را متوجه آن‌ها می‌کند. ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سردار 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 در پناه ایمان | شهید محمدرضا زاهدی در بیان حجت الاسلام و المسلمین آقاتهرانی 📝 این گفت‌و‌گو به قلم
💠 در پناه ایمان | خاطراتی از حجت الاسلام آقاتهرانی در مورد شهید زاهدی 🔸 عملیات فاو پیچیدگی خاصی داشت. هیچ چیز آن مشخص نبود. عراق هیچ تحرکی نداشت و ما نمی‌دانستیم آن طرف چه خبر است. آن زمان علی آقای زاهدی به تیپ قمر رفته بود و تیپ به لشکر تبدیل شده بود. لشکر قمر، در منطقه‌ای در دارخوین با فاصله کمی از لشکر امام حسین (ع) مستقر بود. 🔹 به من گفت: «علی به شما علاقه داره، شما باهاش برید.» من هم اطاعت کردم. مرا نزد آقای زاهدی بردند. ابتدا احوال پرسی کردیم و بعد هم درباره عملیات توضیحاتی داد. 🌙 شب عملیات در سنگر فرماندهی نشسته بودیم. در سنگر هفت هشت طلبه و جمعی از فرماندهان حضور داشتند. حتی آقای کریم نصر که فرمانده پیشین تیپ و حالا قطع نخاعی بود هم روی تخت به صورت دراز کشیده برای کمک آمده بود. ناگهان علی آقا بدون مقدمه طلبه ها را یکی یکی اسم برد و گفت باید برگردین پشت جبهه و پشت عملیات باشین. من خیلی خوشحال شدم که اسم مرا نبرد بعد که آن‌ها رفتند گفت من دلم می‌خواد قرآن بالای سر بچه ها بگیرید. من هم همین کار را کردم، و یادم هست که آیه .... ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرین (سوره بقره آیه ۲۵۰) را می‌خواندم. 🌷 همه چیز آن عملیات عالی بود. وقتی به فاو رسیدیم علی آقا نگذاشت سخنرانی کنیم و یا نماز جماعت بخوانیم؛ چون عراقی‌ها به طور مداوم آتش روی سرمان می‌ریختند و واقعا خطرناک بود. ▫️ پس از آن عملیات به او گفتم که هر وقت لازم است که من در لشکر باشم، شما بگویید و من می‌آیم. قراری هم گذاشته بودیم که هر وقت حضور من لازم بود، علی آقا به مادرم تلفن بزند و احوال مرا بپرسد. چون گاهی پیش می‌آمد که در لشکر بودم؛ اما کاری نبود از طرفی در قم هم که بودم با شنیدن هر خبری از جنگ، دلم برای جبهه پر می‌کشید، و با خودم می‌گفتم نکند حالا باید در آن جا میبودم. این قرار ما واقعا کمک خیلی خوبی بود. ✳️ این نکته هم مهم هست که او به عنوان فرمانده بهتر می‌دانست که چه زمانی به حضور من نیاز است؛ در زمان عملیات یا پدافند و یا بعد از آن، او بود که می دانست نیروها چه زمانی به سخنرانی، همراهی یا روضه و توسل احتیاج دارند. 🔺 یکی از زمان‌هایی که مرا به لشكر فراخواند، مربوط به زمانی است که همه بچه‌ها در یک کانال وسط خاکریزی در موازات اروند مستقر شده بودند و فرماندهی، بیسیم‌چی‌ها و .... همه در این کانال بودند. قرار بود یک گردان جدید بیاید و با یکی از گردان‌های فعلی جایگزین شود. علی آقا گفت: «دادا دلم می‌خواد به این بچه ها نفری یه کپسول بدی. کوچیک و مختصر در گوش هر کسی یه جمله بگو و رد شو. اینا معلوم نیس تا یه ساعت دیگه زنده بمونن. دادا بپر برو جلو به استقبال.» 💭 یک لحظه به ذهنم آمد که علی می‌گوید بپر بالا، خب من برم بالا که تیر می‌زنند به سرم. آمدم سرم را پایین بگیرم اما با خودم گفتم: «مرتضی تو تا حالا هی گفتی من بیکارم حالا که بهت کار دادن چی میگی؟ بلند شو اگر زدن هم زدن.» این‌ها که از ذهنم گذشت، مثل برق پریدم و رفتم. 📣 همان زمان صدای سوت خمپاره‌ای آمد. علی فریاد زد: «مرتضی بیفت رو خاک» من خودم را روی خاک انداختم. خمپاره صاف آمد بالای کانال و توی کانال افتاد. دقیقاً همان جایی که چند دقیقه پیش کنار بچه‌های شنود و بی سیم نشسته بودم. اجزای بدن بچه ها قطعه قطعه شد و بیرون افتاد؛ اما من دقیقاً چون بالای کانال بودم طوری نشدم. علی دوباره فریاد زد به بچه های تعاون بگو بیان. من آن جا یاد گرفتم که اگر همیشه برای خدا کار کنیم و آن کار را درست انجام بدهیم، تقدیرات خدا به موقع اتفاق خواهند افتاد. 🔰 علی متدین بود، خیلی هم متدین بود. حاضر نبود سر چیزی معصیت کند. در وادی سیاست هم تنها شاخصه‌اش ولی فقیه بود. مثلاً گاهی ممکن است ما درباره حرف‌های ولی فقیه نظری بدهیم، موافقت و مخالفت کنیم؛ اما او این طور نبود. قرآن می‌فرماید خداوند خودش به آدم‌هایی که اهل عمل هستند، بصیرت و فرقان می‌دهد؛ و علی آقا واقعا بصیرت داشت. او در تمام این سال‌ها مسیرش را تغییر نداد، یک خط سیری داشت و همان را از زمان جنگ و تا همین روزهای پیش از شهادتش ادامه داد. آن هم این بود که واقعاً با دنیا معامله نمی‌کرد. کارهای خوبی را که انجام می‌داد مفت به دنیا نمی‌فروخت. ✍🏻 برگفته از 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 سرباز ولایت | خصوصیات بارز شهید زاهدی به بیان حجت الاسلام والمسلمین احمد سالک 📝 این گفت‌و‌گو به
💠 سرباز ولایت 1⃣ جوان‌ها ببینید؛ شهید زاهدی در ۲۱ سالگی فرمانده لشکر شد. 🔻 شهید سردار زاهدی در ۱۶ یا ۱۸ سالگی به کردستان رفت و در گروه ضربت سپاه فعال شد. این گروه، عملیات نظامی علیه گروهک کومله و دموکرات انجام می‌داد و شبیه چریک‌ها و کماندوها عمل می‌کرد. فرمانده این گروه ضربت، آقای بود. واقعاً کار و صحنه نبرد در کردستان سخت بود. کردستان دو مقطع برای سپاه اصفهان داشت؛ یک مقطع قبل از جنگ و یک مقطع هم بعد از جنگ. 🌹 در مقطع قبل از جنگ، افرادی مثل شهید حاج حسین خرازی حضور داشتند. او در اوایل تشکیل سپاه اصفهان، مسئول اسلحه خانه بود. حاج حسین خرازی فردی بسیار منظم و خوب بود. جبهه جنگ که به منطقه جنوب کشیده شد، ایشان به همراه شهید زاهدی و همه بچه‌های اصفهان به منطقه دارخوین اهواز رفتند و در شهرک انرژی اتمی دارخوین مستقر شدند و ما تمام نیروی سپاه اصفهان را به آن جا بردیم و مستقر کردیم. 🔸 در همین زمانِ حضور بچه‌های سپاه اصفهان در کردستان، یعنی در سال‌های ۵۸ و ۵۹، بنده را به عنوان مسئول بسیج کل کشور معرفی کردند و به جای بنده در سپاه اصفهان، حاج آقای نمازی آمدند. 🔹 شهید زاهدی بعد از کسب تجربه، در عملیات‌های فرمانده کل قوا خمینی روح خدا، ثامن الائمه، بيت المقدس و بعد هم در عملیات رمضان شرکت کرد. 🔻 تجربه حضور در کردستان و جبهه جنوب، شجاعت، اخلاص، معنویت باطنی، تدبیر و قاطعیتش در فرماندهی و تسلط بر نیروها، سبب این انتصابش شده بود. باید امروز این حرف را به همه جوان‌ها گفت که ببینید شهید زاهدی در سن ۲۱ سالگی، فرمانده یکی از مهم‌ترین لشکرها در زمان دفاع مقدس شد و هزاران نیرو زیر دست ایشان بود. 🌷 او در مدت فرماندهی، واقعا لشکر را بازسازی و متحول کرد و حرکت رو به جلویی را در لشكر شکل داد و بارها و بارها هم در عملیات‌های مختلف از ناحیه پا و شکم مجروح و حتی دچار عارضه شیمیایی شد. 🔹 به خاطر همین فرماندهیِ در زمان دفاع مقدس، بعد از جنگ، به سِمَت فرماندهی نیروی زمینی سپاه منصوب شده و به فعالیت ادامه داد. سردار زاهدی در طول این مسئولیت و مسئولیت‌های بعدی، شایستگی‌های زیادی را از خود نشان داد. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: حجت الاسلام و المسلمین احمد سالک 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 سرباز ولایت | خصوصیات بارز شهید زاهدی به بیان حجت الاسلام والمسلمین احمد سالک 2⃣ #قسمت_دوم مبار
💠 سرباز ولایت 2⃣ مبارزه مستقیم با اربابان شاه 🔸 ما اطاعت را در رابطه با افرادی همچون شهید زاهدی و این گونه معنا می‌کنیم: 👈🏻 امتثال امر از فرماندهی کل قوا و ولایت. 👈🏻 امتثال امر از اطاعت هم بالاتر است. 👈🏻 امتثال امر، یعنی هر کجا نگاه و قدم رهبری به آن نقطه رفت و یا قرار داده شد، نگاه و قدم بعدی از طرف نیرو باشد. همان ارتباطی که مالک اشتر با امیرالمومنین (ع) داشت، این شهید هم همان نوع ارتباط را داشت. این نوک قله توحیدی شخصیتی والا و رفیع شهید زاهدی است. 🔹 به خاطر حفظ اسلام و پیروزی جبهه حق بر جبهه باطل خیلی خودداری کرده و بسیاری از مسائل و اتفاقات را هضم می‌کرد. چون هدف بلندی را دنبال می‌کرد، در کار تلخی برخوردها و حاشیه‌ها را اصلاً نمی‌دید و از آن‌ها به سرعت می‌گذشت؛ و همین باعث پیش رفت و سرعت ایشان برای دست یابی به اهداف والا بود، و همیشه هم کارش پیش می‌رفت و نمی‌گذاشت مانع در کار شود. 🔰 ایشان با همین شخصیت برجسته و بارز و نشان دادن لیاقت‌های فراوان از خویش، به نیروی سپاه قدس انتقال یافت. در سپاه قدس برای نبرد عليه جبهه استکبار در عرصه بین المللی انتخاب شد، و در همان ابتدای امر به سمت لبنان رفت. ♦️ یک تفاوتی بین مبارزات بنده در سن ۱۹ سالگی در زمان رژیم پهلوی و مبارزات شهید زاهدی در سال‌های اخیر وجود دارد. ما در زمان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با شاه می‌جنگیدیم؛ چون شاه مزدور آمریکا و انگلیس و اسرائیل بود. در همان زمان و به دلیل همان مبارزات، چندین مرتبه توسط ساواک دستگیر شده و شکنجه شدم و خیلی از زندان‌های ایران را دیده‌ام؛ 🔻 اما شهید زاهدی در طول سال‌های گذشته تا زمان شهادت مستقیماً با اربابان شاه می‌جنگید. یعنی میدان مبارزه و عملیات بعد از گذشت ۴۶ سال از داخل کشور به عرصه بین‌المللی تبدیل شده بود و این مسأله، گستردگی میدان نبرد با استکبار را نشان می دهد. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: حجت الاسلام و المسلمین احمد سالک 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 سرباز ولایت | خصوصیات بارز شهید زاهدی به بیان حجت الاسلام والمسلمین احمد سالک 3⃣ #قسمت_سوم شهید
💠 سرباز ولایت 3⃣ شهید زاهدی قدرت تفکر را از آمریکا گرفت! 🔸 من هرگز این جمله حضرت امام (ره) از یادم نمی رود که خطاب به ملت ایران فرمودند: «شما باید قدرت تفکر را از دشمن بگیرید.» با تعدادی از دوستان جلساتی مخفی و زیرزمینی داشتیم. توی آن جلسات بعد از این فرمایش حضرت امام (ره)، این مسأله مطرح شد که بالاخره چه کار کنیم که قدرت تفکر را از دشمن بگیریم؟ و خب طرح‌های زیادی هم عنوان شد و این طرح پیاده شد که روز بعد از آن جلسه سه تجمع را در سه نقطه از اصفهان سامان دادیم. 🔻 یک نقطه‌اش، با بنده و آقای نباتی بود که مأمور به تشکیل تجمع در دبیرستان صائب در محله شاپور شدیم. قرار شد که پنج دقیقه مانده به ساعت چهار بعد از ظهر که کلاس‌ها تعطیل می‌شوند و معلم‌ها از کلاس‌ها بیرون می‌آیند از هر سه طبقه دبیرستان سه تا از بچه ها فریاد بزنند: «یا مرگ یا خمینی» که وقتی همین مسأله اتفاق افتاد، به یکباره تعداد سیصد نفر از دانش آموزان با همین شعار بیرون آمده و به دنبال ما راه افتادند. ⛔️ با این تجمع شاپور را بستیم و تا فلکه چوب شاه آمدیم. در همان ساعت، بچه‌های دیگر هم یک تجمع در هنرستانی که در خیابان احمدآباد بود به راه انداخته بودند و از آن جا به سمت فلکه احمد آباد و نقاط دیگر شهر حرکت کرده بودند. 📻 ما روی بیسیم تیمسار تقوی، رئیس ساواک اصفهان شنود داشتیم که به نیروهایش فحش و ناسزا می‌داد و می‌گفت: «این چه شبکه پنهانی است که من از وجودش بی‌خبرم! در آنِ واحد، در سه نقطه شهر تجمع گذاشته و با این کار پدر من را در آوردند. شما دارید چه کار می‌کنید؟!» 🔻 شهید زاهدی هم، در سوریه و لبنان ماموریت پیدا کرد و بعد هم میدان‌دار جبهه فلسطین شد. در واقع افرادی همچون شهید زاهدی، شهید سلیمانی و شهید حجازی نیز که دائم در سوریه و لبنان بودند، قدرت تفکر را از آمریکا و اسرائیل و انگلیس گرفته بودند. این مسأله خیلی قیمت و ارزش دارد. ✳️ چون به فاصله ده روز بعد از شهادت آقای زاهدی دنیای استکبار در یک برزخ امنیتی و نظامی فرو رفت که ایران چگونه می‌خواهد انتقام حمله به کنسولگری‌اش در دمشق را بگیرد؟ در واقع این ده روز مرگ تدریجی آنها بود، این یعنی گرفتن قدرت تفکر از دشمن. ❌ این مسأله آن جایی خودش را نشان می‌دهد که بایدن به نتانیاهو گفت: حق حمله به ایران را نداری! یعنی به این جا رسیدند و چندین نامه هم رد و بدل شد. بنابراین شهید زاهدی، شخصیتی پرورش یافته در میدان مبارزه در طول این چهل سال بود. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: حجت الاسلام و المسلمین احمد سالک 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 سرباز ولایت | خصوصیات بارز شهید زاهدی به بیان حجت الاسلام والمسلمین احمد سالک 4⃣ #قسمت_چهارم ما
💠 سرباز ولایت 4⃣ ما فقط تابع ولایتیم 🌷 چهار روز قبل از شهادتش، با ایشان یک جلسه چهار، پنج ساعته داشتم. حرف‌های زیادی در آن جلسه زدیم. در آخر جلسه ایشان به من گفت: «آقای سالک! در آینده نزدیک خبرهای خیلی خوبی برای ملت ایران داریم!» ولی دیگر هیچ توضیحی نداد. بعد هم به زیارت امام رضا (ع) شتافت، و از آن جا هم به سمت سوریه پرواز کرد. ▫️ خب با این جمله ایشان، بنده منتظر خبرها و اتفاقاتی بودم. این مسأله، مسأله بسیار مهمی است که علی‌رغم انواع و اقسام حمایت‌های دنیای استکبار از اسرائیل، شهید زاهدی و حاج رحیمی و دوستانش، قدرت تفکر را از آن‌ها می‌گیرند و این مسأله برای ما بسیار ارزشمند است. به اعتقاد بنده، مفهوم سربازی ولایت یعنی همین. 🔸 شهید زاهدی به بنده می‌گفت: «هر دستوری که آقا به ما بدهند، انجام می‌دهیم و اگر کسی دیگری به ما چیزی بگوید، هرگز انجام نمی دهیم. ما فقط تابع ولایتیم، نه یک قدم جلوتر و نه یک قدم عقب تر.» ✅ در این عملیات غرور آفرینی که سپاه انجام داد، چند نکته وجود دارد: ۱. جهان در یک شرایط جابه‌جایی قدرت قرار گرفت که در این مسأله حرف وجود دارد. ما باید در جدول جهانی حاکمیت در آینده، سهم حکومت اسلام ناب را تسخیر کنیم و بگیریم. انقلاب اسلامی پیش‌تر مقدمه این کار را فراهم کرده است. 🔹 امام خامنه ای (حفظه الله) فرمودند: «این قرن، قرن اسلام است. این قرن، قرن معنویت است. اسلام عقلانیت و معنویت و عدالت را با یک دیگر به ملت ها هدیه می‌دهد؛ اسلام عقلانیت، اسلام تدبر و تفکر اسلام، معنویت اسلام، توجه و توکل به خدای متعال اسلام جهاد اسلام کار، اسلام اقدام این ها تعالیم خدای متعال و تعالیم اسلامی است به ما.» ⏏️ حالا ما در این جدول حاکمیتی در جهان، دیگر در مراتب پایین نیستیم و در مرتبه بسیار بالا قرار داریم. ما فقط یک قدم مانده به نوک قله برسیم. بنابراین در حاکمیت جهانی باید اسلام حاکم بشود و این مسأله یعنی بسترسازی برای ظهور حضرت مهدی(عج). ما این رسیدن به نوک قله حاکمیت اسلام در جهان را در گرو آزادی بیت‌المقدس می‌بینیم. بنابراین در این موضوع هم یک استراتژی و یک دکترین بسیار قوی نهفته است. 🌐 لذا حضرت امام یک دکترینی دارند که دارای ده اصل است که اصل اولش تفکیک‌ناپذیری دین از سیاست است و اصل دهمش نیز حکومت عدل الهی به سرپرستی حضرت حجت بن الحسن (عج) است. لذا آقا فرمودند که این حرکت به امام زمان (عج) می رسد. 📃 دکترین مقام معظم رهبری در پنج مرحله است که ما در مرحله سوم قرار داریم. انتهای دکترین مقام معظم رهبری و دکترین حضرت امام یکی است و آن هم ظهور است. این حرکت‌ها در فلسطین و سوریه و لبنان مقدمه ظهور است. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: حجت الاسلام و المسلمین احمد سالک 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 سرباز ولایت | خصوصیات بارز شهید زاهدی به بیان حجت الاسلام والمسلمین احمد سالک 5⃣ #قسمت_پنجم (قسم
💠 سرباز ولایت 5⃣ (قسمت آخر) شهادت، حق شهید زاهدی بود 🌷 شهید زاهدی پنهان و گمنام بود و با شهادت شناخته شد. جمعیتی که برای بدرقه و تشییع ایشان آمده بودند، مخصوصاً در اصفهان، بسیار بی نظیر بود. ناگفته نماند که ایشان گفته بودند، نماز بر پیکرم را آقا می‌خوانند. مراسماتی که دارند برای این شهید برگزار می‌کنند هم بسیار باشکوه است. 🔰 ایشان در کسوت فرماندهی لشکر قدس گیلان هم چند کار بزرگ انجام داد. یکی بازسازی این لشکر بود. عملیات بسیار بزرگ علیه کومله و دموکرات در کردستان، حضور لشکر قدس در رزمایش بندر عباس که حضور بسیار پررنگ و با عظمتی بود، و خیلی کارهای دیگر که همه این‌ها از برکات وجود شهید زاهدی در طول مدت فرماندهی‌اش بر لشكر قدس بود که باعث ایجاد تحولات زیادی در این لشکر شد. 🔸 بنده اخیراً در آن جا سخنرانی داشتم، گفتند که همزمان با آن مراسم، مراسم‌های دیگری هم در شهرهای دیگر استان گیلان و همچنین در شهرهای دیگری مثل کاشان در حال برگزاری است که این نشان می‌دهد یک انسان مؤمن و فرهیخته‌ای مثل ایشان، حرکت خود را بعد از شهادت هم انجام می‌دهد. 🔹 اگر سردار زاهدی در بستر از دنیا می‌رفت، حتی به دلیل مجروحیت‌ها و یا مجروحیت شیمیایی که سال‌ها آن را تحمل می‌کرد، خوب نبود. حق ایشان شهادت بود. 🌹 در این دیدار آخرش و قبل از رفتن به سوریه، با تمامی اقوام و خویشان و دوستان و خانواده دیدار و خداحافظی کرد. از همه هم حلالیت طلبید. آن نورانیتی که ایشان بر چهره داشت، نشان می‌داد که دیگر در این سفر بازگشتی نخواهد بود. این، قسمت ایشان بود که با شهادت از دنیا برود و خدا هم نصیب‌شان کرد. ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: حجت الاسلام و المسلمین احمد سالک 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🌺 روشنای خانه | شهید محمدرضا زاهدی در بیان عروس‌شان، خانم زاهدی (همسر آقا محمد مهدی) ان شاء الله
🌺 روشنای خانه 1️⃣ نظامی ولی بسیار عاطفی 🔸 من عروس اول شهید محمدرضا زاهدی هستم. پدر شوهرم عمویم بودند و بنده با پسر اول ایشان که پسر عمویم هستند، ازدواج کردم. 🔹 با وجود این که شهید زاهدی عمویم بودند، خیلی کم ایشان را می‌دیدیم؛ چون برای مأموریت یا در لبنان بودند یا در تهران. هرچند ماه یک بار که برای دیدن پدر و مادرشان به اصفهان می‌آمدند، همه در خانه پدربزرگم جمع می‌شدیم و ایشان را در آنجا می‌دیدیم. 🌷 شهید زاهدی به علت موقعیت شغلی در شهرهای مختلفی سکونت داشتند. مدتی در رشت، مدتی در خوزستان، مدتی هم در تهران و این چند سال اخیر هم در لبنان بودند. از لبنان که می‌آمدند، وقتی من و دخترشان را می‌دیدند که هم‌بازی هستیم، خیلی خوشحال می‌شدند. با وجود این که من هشت عموی دیگر هم دارم، با دختر عمویم خیلی صمیمی بودم. 💍 سال ۸۸، زمانی که در ترم چهارم در دانشگاه در حال تحصیل بودم، عمویم مرا از پدرم خواستگاری کردند و قرار خواستگاری گذاشته شد. 💐 زمانی که به خواستگاری من آمدند، عمو تشریف نداشتند. آقامهدی، مادر شوهرم و مادرشان آمده بودند. خیلی دوست داشتم که عمویم نیز حضور داشته باشند؛ ولی خب می‌دانستم که مشغله‌های کاری زیادی دارند. 💞 وقتی من وارد خانواده عمویم شدم، دیدم که ایشان، دخترشان را در آغوش می‌گرفتند و می‌بوسیدند. این مسأله برای من جای تعجب داشت که یک مرد می‌تواند تا این اندازه عاطفی باشد؛ در حالی که یک شخصیت نظامی است. تصورم از یک فرد نظامی، فردی بسیار خشک، بسته و رسمی بود؛ ولی ایشان اصلاً این طور نبودند. 🍀 خیلی کم پیش می‌آمد که ما با عمو به سفر برویم، قبل از به دنیا آمدن فرزندم با ایشان به کربلا رفتیم. ایشان خیلی به من و همسرم تاکید می‌کرد که زود صاحب فرزند بشویم. وقتی به ایشان خبر دادیم که صاحب فرزند شده‌ایم، عمو از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شد. وقتی در بیمارستان بودم، ایشان آمدند و به من سر زدند و من که اصلاً فکر نمی‌کردم بیایند، خیلی خوشحال شدم. 📷 عمو عکسی را که از محمد علی (فرزندمان) با گوشی همراه گرفته بودند، در لبنان روی درب منزل شان زده بودند تا دلتنگی های‌شان را با آن عکس رفع کنند. ✍🏻 برگفته از (با اندکی تصرف و تلخیص) 🎙 راوی: عروس شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی