هدایت شده از شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
4.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عروسک داشتم و له کردن اینجا....
😭💔
یارقیه جانم💔
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
⁉️گفتم چرا ۴۴ سال بعد از انقلاب هنوز دارن با بعضی ها #مماشات میکنند؟!
گفت: این تصویر رو ببین
✍️ به نظر من از سر محبت الاغ را کول نکرده ، میدان_مین است یک #قدمِ اشتباهیِ این الاغ ، کل عملیات رو مختل میکنه .
🔸ناچاریم به خاطر #پیشبرد انقلاب مان بسیاری از الاغ ها را روی سر بگذاریم و سالها کول کنیم و محاکمه نکنیم
438K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
#شهادت_امام_رضا(ع) تسلیت🏴
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊
💌 نامه #شهید_محسن_حججی به امام رضا(ع)
بسم الله النور، النور...
به : انیس النفوس، شمس الشموس، مولا علی ابن موسی الرضا (ع)
از : غلام رو سیاه، گنهکار
سلام آقای خوبم
از آخرین باری که به پابوستان آمدم تاکنون چندسالی می گذرد؛ و حال که در صحن و سرایت هستم سرتاپا شوق و شعف دارم.
یادم هست دفعه قبل خواسته های زیادی از شما داشتم؛ الان که خوب فکر میکنم به همه ی خواسته هایم رسیده ام. شغل سپاه، عروسی، جور شدن زندگی و... ممنونم آقای خوبم، ممنون...
دو روز پیش كه با لباس سبز پاسداری به حرمت قدم گذاشتم چقدر لذت بردم؛ باورم نمیشود؛ همه اینها را از کرم و بزرگی شما میدانم.
مولای من!
با ورود به سپاه دریچه ای جدید از زندگی به روی من باز شد؛ اگر روزی هزار بار شکر خدا را بگویم باز هم کم است؛ ارباب من، از لذت های دنیوی هرآنچه که باید می چشیدم را چشیدم...
حال، بی صبرانه مشتاق چشیدنی لذتی اخروی هستم؛ لذتی که نهایتش رضای خداست...
یا رضا، تو را به پدر بزرگوارت موسی بن جعفر (ع) قسم، تو را به فرزند عزیزت جواد الائمه قسم، تو را به خواهر گرامی ات فاطمه معصومه قسم، ضامن من شوید...
آقا جان دوست دارم همانند علی اکبر (ع) در جوانی شهدِ شیرین شهادت را بنوشم و جان ناقابلم را فدای شما اهل بیت کنم.
فقط یک خواسته شخصی دیگر دارم؛ مولای من، بر من منت بگذار و جواز شهادتم را امضاء کن.
امشب شام دوشنبه است؛ می گویند دوشنبه ها و پنج شنبه ها پرونده اعمال ما می رود دست صاحبمان ولی عصر (ع)...
آقای من، تو را به مادرت زهرا (س) قسم، شهادت نامه ام را با امضای خودت مزین کن.
آرزو دارم امشب پرونده ام به همراه جواز شهادتم به دست امام زمان (ع) برسد؛ بدون شک با دیدن امضای ضمانت شما، ولی عصر (ع) هم امضاء می کند.
گرچه سرتا پا گناهم، رو سیاهم
ضامنم باش ای رضا
مانند آهو دِه پناهم...
آقای من...
مرا از درگاهت ناامید نکن
الهی رضاً به رضاک
لامعبود سواک
📆 دوشنبه/ سه شنبه ۱۳۹۴.۰۵.۰۶
حرم #امام_رضا(ع)/ رواق دار الاجابه
۱:۳۴ بامداد
محسن حججی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏠 #پنجره | فرازهایی از زیارت امینالله که امروز در سالروز #شهادت_امام_رضا علیهالسلام در حسینیه امام خمینی(ره) با حضور رهبر معظم انقلاب قرائت شد
۱۴۰۴.۰۶.۰۲
🔹 السلامُ عليک يا أمينَ اللّٰهِ في أرضه، و حُجّتهُ علىٰ عباده، السلامُ عليک يا ابالحسن، یا علی بن موسی، أشْهدُ أنّک جاهَدتَ في اللّٰهِ حَقَّ جِهاده، و عَملتَ بِكتابه، وَاتَّبَعتَ سُنَنَ نَبيّهِ صلّى اللّٰهُ عليه و آله حتّىٰ دَعاکَ اللّٰهُ إِلىٰ جوارِهِ فَقَبَضَکَ إليه بِاخْتياره، وألزَمَ أعداءکَ الحُجّةَ مَعَ ما لَکَ مِنَ الْحُجَجِ الْبالغَةِ عَلىٰ جميعِ خَلقه. اللّهُم فَاجعَل نَفسي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ، راضيَةً بِقَضائِکَ، مُولَعَةً بِذكْرکَ وَ دُعائِکَ.
🔹سلام بر تو ای امین خدا بر روی زمینش و حجّت او بر بندگانش، سلام بر تو ای اباالحسن ای علیبنموسی، گواهی میدهم که تو در راه خدا آنچنانکه باید جهاد کردی و به کتابش عمل نمودی و روشهای پیامبرش (درود خدا بر او و خاندانش) را پیروی کردی تا خدا تو را به جوارش خواند و با اختیارش تو را به سوی خود قبض روح نمود و دشمنانت را ملزم به دلیل کرد، با آنچه تو راست از دلیلهای رسا بر همه مخلوقاتش. خدایا قرار ده نفسم را آرام در برابر تقدیرت، خشنود به قضایت، حریص به ذکر و دعایت.
#صفر🏴
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊
جز به دیدار حریمت دگرم مرهم نیست
هیچکس غیر شما بر دل من محرم نیست
شهر جدت که مرا راه ندادند اما
بپذیرم؛ به خدا حج فقیران کم نیست...
شهادت #امام_رضا(ع) تسلیت
✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊
هدایت شده از شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
Mehdi RasouliMehdi Rasouli - Shame Ghariban.mp3
زمان:
حجم:
9.82M
شام غریبان #شهادت_امام_رضا(ع)
مهدی رسولی🎙
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
دست ما بر کرم و رحمت مهدی باشد
عشق ما آمدن دولت مهدی باشد
اول ماه ربیع از کرمت یا سلطان
روزی ما فرج حضرت مهدی باشد
🎉عید #ربیع_الاول مبارک🎉
🔸از همان ابتدا که هادی را دیدم دل بسته اش شدم، میدانستم در کنار هادی خوشبخت میشوم. در طول زندگی مشترکمان هادی هیچوقت ناراحتم نکرد. اصلا شخصیتش طوری بود که نمی توانست کسی را با کارها یا حرفهایش ناراحت کند. همیشه مراقب بود تا کسی از دستش دلخور نشود.
🔹هادی امام حسین(ع) را خوب می شناخت. او از جوانی در این راه قدم گذاشت، اگر چه فردی کم صحبت بود اما بیشتر مرد عمل بود. همه دغدغهاش نابودی اسرائیل بود. آرزو داشت روزی نابودی کامل اسرائیل را ببیند. هر بار صحبت از نابودی اسرائیل میشد لبخند بر لب می آورد...
#شهید_هادی_طارمی |همراه حاج قاسم در جنایت خونین ۱۳ دی ماه ۹۸
#مرگ_بر_اسرائیل
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🌹🕊
🖥ایستاده در آخر خط
❤️روایتهای زنانه از غزه
📝در زندگی هر کسی یک پرتگاه وجود دارد. جایی که خیال میکنی همهچیز تمام شده. من اسمش را گذاشتهام «آخر خط».
تا نیمهشبی که نوزادم تب کرد و او را به بیمارستان رساندیم، فکر میکردم هنوز کیلومترها با آن نقطه فاصله دارم. اما وقتی دکتر گفت: «برید از ریه عکس بگیرید، شاید بستری بشه»، انگار کسی از پشت هلم داد تا لبهی پرتگاه. پسر نوزادم را محکم چسبیده بودم، آنقدر که استخوان شانهاش به بازویم فشار میآورد. تنش داغ بود و نفسهایش تکهتکه. مثل کسی که برای رسیدن به هوا میدود. سرفهها صدا را از گلویش دزدیده بودند. دهانش را باز میکرد و بیصدا جیغ میکشید. هنوز به رادیولوژی نرسیده بودیم که پایم سست شد. همهجا تار شده بود. دیوارها و چراغهای سقف محو شدند و هر دو با هم پهن شدیم روی سرامیک سرد. برای اولینبار در یک جای عمومی بغضم شکست. خدا را فریاد زدم و خیسی صورتم را به صورت بیجان پسرم چسباندم. درماندگی مثل مایعی داغ از قلبم به همهی رگهایم دوید.
آن شب فکر میکردم این حس فقط مال من است. اما چند روز بعد، همان نگاه را در چشمهای زنی از غزه دیدم. پوست کشیده بر استخوان گونههایش میگفت مدتهاست رنگ آب و غذا ندیده است. خودش را تا نیمهی راه کشانده بود، زانوهایش سست شد و افتاد روی خاک داغ. در بغلش پسری بود، شل و بیجان. مثل عروسکی که نخهایش را بریده باشند. پسرش حالا باید عصای دستش میبود، اما زمان ثمر دادن، نهال زندگیاش ناگهان بریده شده بود.
مردی جلو آمد تا پسر را از بغلش بگیرد، اما دل زن اجازه نمیداد او را رها کند. پسر را محکمتر به سینهاش فشرد. همانطور که من آن شب نوزادم را به کسی ندادم. فکر میکنم مادرها وقتی به لبهی پرتگاه میرسند، به جای رها کردن، محکمتر به آغوش میکشند. زن، همانجا در میان گرد و خاک نشست. انگار زمان ایستاد. از صدای گرفتهی زن، خدا فریاد میشد. انگار از لابهلای استیصال، رد پای خدا پیدا میشد.
او زیر هرم آفتاب غزه، با بدنی نحیف و دستانی خالی، باز هم زمین نخورده بود. شاید «آخر خط» فقط یک خیال باشد. مادرها، حتی وقتی همهچیزشان را از دست دادهاند، باز ادامه میدهند. با پایی ناتوان، با دستی خالی، با قلبی سوخته. شاید درماندگی، فقط پوستهی ظاهری مقاومتی است که در اصل وجود دارد. مقاومتی که ذات این زن فلسطینی است.
📝 فاطمه اکرارمضانی، رسانه «ریحانه»؛
💬مجموعه روایت «مینویسم تا صدای غزه باشم»
#مرگ_بر_اسرائیل
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein🕊🌹