🌸سر کار گذاشتن
استاد سرکار گذاشتن بچهها بود. روزی از یکی از برادران پرسید: «شما وقتی با دشمن روبهرو میشوید برای آنکه کشته نشوید و توپ و تانک آنها در شما اثر نکند چه میگویید؟»
آن برادر خیلی جدی جواب داد: «البته بیشتر به اخلاص برمیگردد والا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمیکند. اولاً باید وضو داشته باشی، ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی که کسی نفهمد بگویی: اللهم ارزقنا ترکشاً ریزاً بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحمالراحمین»
طوری این کلمات را به عربی ادا کرد که او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است» اما در آخر که کلمات عربی را به فارسی ترجمه کرد، شک کرد و گفت:«اخوی غریب گیر آوردهای؟»
https://eitaa.com/shahid_moshaleb
🌸سلامتی راننده
صدا به صدا نمیرسید. همه مهیای رفتن و پیوستن به برادران مستقر در خط بودند. راه طولانی، تعداد نیروها زیاد و هوا بسیار گرم بود. راننده خوش انصاف هم در کمال خونسردی آینه را میزان کرده و به سر و وضعش میرسید. بچهها پشت سر هم صلوات میفرستادند، برای سلامتی امام، بعضی مسئولین و فرمانده لشگر و ... اما باز هم ماشین راه نیفتاد.
بالاخره سر و صدای بعضی درآمد: «چرا معطلی برادر؟ لابد صلوات میخواهی. اینکه خجالت نداره. چیزی که زیاد است صلوات.»
سپس رو به جمع ادامه داد: «برای سلامتی بنده! گیر نکردن دنده، کمتر شدن خنده یک صلوات راننده پسند! بفرستید.»
https://eitaa.com/shahid_moshaleb
🌸به پسر پیغمبر ندیدم!
گاهی حسودیمان میشد از اینکه بعضی اینقدر خوشخواب بودند. سرشان را نگذاشته روی زمین انگار هفتاد سال بود که خوابیدهاند و تا دلت بخواهد خواب سنگین بودند، توپ بغل گوششان شلیک میکردی، پلک نمیزدند. ما هم اذیتشان میکردیم. دست خودمان نبود. کافی بود مثلاً لنگه دمپایی یا پوتینهایمان سر جایش نباشد، دیگر معطل نمیکردیم
صاف میرفتیم بالا سر این جوانان خوش خواب: «برادر برادر!» دیگر خودشان از حفظ بودند، هنوز نپرسیدهایم: «پوتین ما را ندیدی؟»
با عصبانیت میگفتند: «به پسر پیغمبر ندیدم.» و دوباره خُر و پُفشان بلند میشد، اما این همه ماجرا نبود.
چند دقیقه بعد دوباره: «برادر برادر!» بلند میشد این دفعه مینشست: «برادر و زهرمار دیگر چه شده؟»
جواب میشنید: «هیچی بخواب خواستم بگویم پوتینم پیدا شد!»
https://eitaa.com/shahid_moshaleb
به گفتهی دانشجوها و افراد حاضر در صحنه، دانشجویی که در دانشگاه علوم تحقیقات برهنه شده بود ، اول به دلیلی نامشخص شروع به فیلم گرفتن از کلاسها کرده و بعد از اعتراض به این کارش ، در محوطه دانشگاه برهنه میشه و بعد از این اتفاق پلیس وارد ماجرا میشه و با تحویل به کلانتری و بررسی بیشتر طبق گفته محجوب «مسئول روابط عمومی دانشگاه آزاد»، مشخص میشه که این دانشجو که مادر دو تا بچه بوده و با همسر سابقش مشکل داشته و ازش جدا شده ؛ بدلیل مشکلات خانوادگی و اجازه نداشتن برای دیدن بچههاش تحت فشار روحی شدید بوده...
اجازه ندین رسانههای اپوزیسیون طبق معمول با دروغگویی درمورد این اتفاق داستانسازی کنن!
•
.
یادِ شهید همّت بخیر ؛
داشت محوطه رو آب و جارو میکرد ،
به زحمت جارو رو ازش گرفتم . .
ناراحت شد و گفت :
اجازه بده خودم جارو کنم ، اینجوری
بدی های ِدرونم هم جارو میشه ؛
کار هر روز صبحش بود ، کار هر روز یک
فرمانده لشکر . .!
#شهید_ابراهیم_همت🤍
•
.
یادِ شهید ذوالفقاری بخیر ؛
دوستش میگفت توی مدتی که عراق
بود وقتی میخواست به کربلا بره ،
روی ِصورتش چفیه میانداخت و میگفت :
اگه به نامحرم نگاه کنی ، راه شهادت بسته میشه .
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🤍
خدایا هرچند وقت یکبار بہ من یاد آوری
کن نامحرم، نامحرم است ؛ چہ در دنیای ِ
حـقیقی ، چـہ در دنیای ِ مجازی. یادمان
بینداز حضرت فاطمہ 'س' را کہ از نابیـنا
رو میپوشاند . .
• شهیدهفاطمہساداتحسینی