eitaa logo
شـہیداحـمدمـحـمـدمشـلـب🇵🇸
571 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
8.6هزار ویدیو
108 فایل
بسم‌رب‌الشہید💫 ‌ و‌قسم‌بہ‌خستگے‌چشمانت! ‌ ‌شروع‌خادمے:۱۴۰۰/۱۲/۲۴🌸 پایان‌خادمۍ: انشاءالله‌شہادٺ♥️ _‌کپے؟! ‌ +صلوات‌یادت‌نره‌مؤمن:)💕 •لفت=14صلوات💔 @khademH_118:خادممون* _زیر نظر نگاه مهدی فاطمه (س) است .🌹 شهید دعوتت کرده پس بمون😉🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
در شکست! پهلو شکست! حرمت شکست! اما مقاومت فاطمه را هیچ قدرتی نتوانست بشکند! فرهنگ مقاومت ادامه دارد...
دنیا به ما نمیاد به غیر ِنوکری ِبچه های زهرا . .(:
تو در پناه خدایی و خداوند هرگز دیر نمی کند...
گـفت:‌خجـالٺ‌نمیکـشی؟ پـرسیدم:چـرا؟ گـفت:‌چـادرسـرت‌کـردی! لبخنـد‌محـو‌ی‌زدم:تـوچـی؟! تـوخجـالت‌نمیکـشی؟ اخـم‌کـرد:مـن‌چـرا؟! آروم‌دم‌گـوشش‌گـفتم: خجـالت‌نمیکـشی‌کـہ‌انـقد راحت ‌اشـک‌امـام‌زمـانت‌‌رو در مـیاری و چـوب‌حـراج بـہ ‌قشنگـیات ‌مـیزنی 🌿️
❌️دو روز بعد از اینکه پزشکیان گفت با دشمنان مدارا کنیم، اتحادیه اروپا کشتیرانی ایران را هم تحریم کرد. 🔻پزشکیان وعده داده بود تحریمها را لغو و مشکلات معیشتی را حل کند اما در همین ۳ ماه تحریمها بیشتر و دلار و خودرو و نان و... گران تر شد. 👈🏻راهکار دولت؟ لایحه فوری به مجلس برای حل مشکل ظریف!
‌‍ ‏آخدا مارو ببخش‌ که‌ توی‌ حفظ‌ کردنِ سوره‌هایِ‌ قرآن‌ می‌لنگیم‌ ولی‌ آهنگارو حفظیم‌ و افتخار هم‌ می‌کنیم..!
14.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- چرا رفتی لبنان کمک کنی⁉️ مگه ایران کم مشکل داریم!؟🇮🇷🤨🇱🇧 +یکبار برای همیشه پنج جواب دقیق به این شبهه دادیم👌🏻
چیزهایِ قشنگ تکرار نمی‌شوند.💔🥹 - عباس معروفی -
. اگه بقیه تورو به خاطر کارای خوبت مسخره کردن بدون یه قدم بیشتر شبیه اهل بیت شدی 💚🌱 .
یک شب تو خواب دیدمش بهش گفتم محمدرضا اینقدر از حضرت زهرا(سلام الله علیها) دم زدی آخرش چه شد؟! گفت همین که تو بغلِ فرزندش مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) جان دادم، برایم کافیست..! 📙مهرمادر - اثر گروه شهید هادی شادی روح مطهر شهدا و تعجیل در ظهور صلواتی عنایت بفرمایید.
یه بار حسین سه شب بود نخوابیده بود و خونه نیومده بود ساعت سه صبح اومد خونه من مریض احوال بودم بهم گفت مامان چرا نرفتی دکتر'؟ گفتم میرم صبح سبحان بیدار شه بره مدرسه خواب نمونه میرم دکتر بعدش'.. حسین گفت من میخوابم ساعت ۷ صبح کار مهم و واجبی دارم بیدارم کن'.. گفتم اخه سه شبیه نخوابیدی گفت کارم خیلی مهمه'.. ساعت ۷ بیدارش کردم گفت من دارم میرم کارمو انجام بدم شماروهم سرراه میرسونم درمانگاه'.. باهم رفتیم درمانگاه برگشتیم دم در درمانگاه ایستاده بود گفت میرسونمت خونه بعد میرم'.. منو رسوند خونه داشتم از پله ها میرفتم بالا دیدم پشت سرم داره میاد بالا'.. گفتم مامان مگه تو نگفتی کار خیلی مهمی داری خیلی واجبه خب برو انجامش بده'.. حسین گفت همین بود کارم انجامش دادم'.. تاسرشو گذاشت رو بالش خوابش برد براش دعا میکردم میگفتم الهی عاقبت بخیر بشی من توقع نداشتم سه شب بود نخوابیده بودی بیای منو ببری درمانگاه'.. رفقاش گفتن شاید حسین رزق شهادتشون همونجا از شما گرفته'(: •نقل‌ازمادرِشهید•