eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3هزار ویدیو
206 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
: نماز اول وقت بر یک بسیجی واجب است✋🏻 التماس دعا بزرگواران @shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
#هنوز_میشه_سید_ابراهیم_شد 2⃣ سید ابراهیم به عبادات اهمیت ویژه ای می دادند. اگه توی راه یا جایی بودن
3⃣ یکی از ویژگی های فرمانده هان فاطمیون اینه اکثرا خودشون پشت فرمون ماشین می شینند و خودشون راننده ان. این مرام رو هم از فرمانده بزرگی به نام سردار شهید بنیانگذار سپاه فاطمیون یاد گرفتند ، از جمله کسانی که در این امر به ابوحامد اقتدا کردند بودند که راننده نمی گرفتند برای خودشون ، خب طبیعتا هیچ خوبی ای توی لشگر نبود الا اینکه داشت ، سیدابراهیم با توجه به سمت مهمش که رو بر عهده داشت نمی زاشتند کسی رانندشون بشن، توی لشگر به این شکل بود هر کسی مسئولیتش بالاتر بود تواضعشم بالاتر بود برای همین اون مقام بالاتر راننده می شد... میشه این شیوه رو بعنوان یکی از نشانه‌های این فرمانده نام برد. https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
مدافع حرم مصطفی صدرزاده شهید ❤️ ❤️ فـــرماندهی گــردان/۱۱۴_ ســپاه فاطمیون https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
#هنوز_میشه_سید_ابراهیم_شد 4⃣ سیدابراهیم متولد شهرستان شوشترِ استان خوزستان بود، یکی از موردهایی که
5⃣ مصطفی صدرزاده که توی سپاه فاطمیون به معروف شد و قبل از اون به معروف بود توی مجاهدین عراقی و.. به عنوان فرمانده گردان ۱۱۴ فاطمیون منصوب شد . یکی از اخلاق هایی که سید داشت این بود که از کلمه فرمانده خوشش نمی یومد و خودشو یک بسیجی ساده می دونست ، الگوی رفتاریش فرمانده های دفاع مقدس بخصوص سردار شهید محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود. با نیروی زیر دستش طوری رفتار می کرد که فکر نکنه سید فرمانده س، اهل شوخی بود ( این رو همه می دونن) و اصلا توی این قید و بندهای فرماندهی و... نبود و تنها چیزی رو که در بندش بود خدا بود. یه شعر معروف همیشه می خوند 🔸آنکس که تو را شناخت جان را چه کند؟/ فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟/ 🔸دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی/ دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟/ من از نظر رفتاری نزدیک ترین کسی رو که به سید می تونم معرفی کنم جانشین فرماندهی تیپ عمار/فاطمیون هست. https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
#هنوز_میشه_سید_ابراهیم_شد 5⃣ مصطفی صدرزاده که توی سپاه فاطمیون به #سیدابراهیمِ_احمدی معروف شد و قب
6⃣ دوستیش و علاقش به خیلی زیاد بود هر دو سخت کوش و با معنویت بودند ، از ویژگی این دو شهید میشه تلاش فراوانشون در قبل از ورود به سوریه یاد کرد که مثلا : هر دو ‌با اینکه شغل آزاد داشتند و به قول بعضیا وصل به بچه های بالا نبودند اما خودشونو سرباز رهبری و انقلاب می دونستند، سید ابراهیم توی بسیج فرمانده بود و مربی حلقه های صالحین و توی تربیت نوجوانان تبحر خاصی داشت . بنظر بنده دو تا از عواملی که باعث عاقبت به خیری و شهادت و شد همین خدماتی بود که در حد و اندازه خودشون قبل از جنگ در سوریه به هم وطنان خودشون کردند، چیزی که ما متاسفانه ازش غفلت می کنیم و دومی انتخاب یکدیگر به عنوان دوست و همراه که واقعا هر دو کوهی از محبت و صفای باطنی بودند و آخر هم هر دو همنشین امام حسین علیه السلام شدند. ➖➖➖➖ https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
حتما بخونید 😀😭 او اوایل که آمده بودوم جای سد ابراهیم ، وختی با هم عیاق رفته بودم،با همی لهجه ی مشدی غیلیظ صحبت مکردوم... میدیدوم که ای اشکا تو چشماش جمع مرفت، بهش گوفتوم یره چی شده سید؟؟؟ اویم گفت هیچی دداش، چیزی نیس... از مو اصرار و از اویم انکار... خلاصه دید مو پیله رفتوم، گفت : از وختی آمدی و همی که میشینم دور هم و صحبت موکنی، یاد یکی از ریفیقای چخچخیم می افتوم... گفتوم کی؟ گفت: داداش حسن گفتوم کدوم حسن؟ گفت: حسن قاسمی مویم انگار مگی برقوم گرفت و شوکه شودوم... عهههههه حسن که بچه محل ما بود.... خلاصه ای شد که شهید حسن رفیق مشترکما شد و از او به بعد، رفاقت بین مو و سید قرص تر... خلاصه مهر سید بدجور تو دلوم افتده بود... مخصوصا او نورانیت و معنویتی که تو قیافش پیدا بود،باعث شد بهش شدیدا اعتماد بوکونوم... بری همی او اوایل خیلی تو دلوم عقده شده بود که به یکی که ایرانیه بوگوم مویم قاچاقی آمدوم... خلاصه به سید گوفتوم : دداش موخوام یک چیزی بهت بوگوم... تا خواستوم به سید بوگوم،ورداش گف: مدنوم موخوای بیگی ایرانیی... دهنوم مث غار موغون وا افتاد... یره ای از کجا فمید چی موخوام بوگوم 😳 بازم با ای حرکتش مو ر بیشتر شیفته خودش کرد... تا ای که یک انگشتر خیلی ق شنگ و خوشگل که از نجف خریده بودوم و نیگین عقیق درشت و روشم با خط خیلی مقبولی و ان یکاد نوشته بود و یک جورایی به جونوم وصل بود ر تصمیم گرفتوم بودومش به سید... یک روز سر نماز، به هر جون کندنی بود ، از ای انگشتر دل کندوم و از انگشتوم درش آوردوم... گفتوم: سید جان موخوام ای ر یادگاری بودومش به شما... اویم اولش با همو لهجه ی ترونیش گفت: عزیزم، قربونت بشم، باشه دست خودت، به من رسیده... مویم اصرار اصرار که دلوم مخه از مو یک یادگاری چخچخی دشته بشی... اویم مثل همیشه با تیکه کلامش ایجوری گفت: قربونت بشم ابوعلی، باشه چشم، "رد احسان نمیکنم" انگشتر ر کردوم دستش و بهش گفتوم: قبلت؟ اویم با خنده ی باحالی گفت: قبلت ولی یک شرط داره... گفتوم چه شرطی؟! گفت : مو یک عادتی دروم که چیزی دستوم نگه نمدروم... گفتوم ینی چی سید جان؟! گفت: ینی ای انگشتر ر بعدا دست کسی دیدی ازم ناراحت نشی... گفتوم : نه بابا ای چه حرفیه سید جان... (ولی ته دلوم اصلا نمخواستوم سید یادگاری مو ر به کسی بده)... خلاصه فرداش دیدوم او انگشتر دست یکی از بچه های گردان بود (بنام سید حسین که امروز با فرزندشان که عضو گروه هم هستن عازم منطقه شدن) که اصلا فکرشم نمکردوم و ته دلوم یک کمی دلخور رفتوم ،ولی چون سید باهام اتمام حجت کرده بود جای دلخوری نداشت... هیچی ر بری خودش نوموخواس...صوتایی که قبلا گذاشتوم گواه بر ای قضیه هس... بعد مدتی که بیشتر با اخلاق سید آشنا شودوم ، دیدوم مرامش همیجوریه... بله...هم به زبون میگفت: باید گذشت از این دنیا به آسانی...باید مهیا شد از بحر قربانی... و هم به عمل ثابت کرد... روایتی بدون کم و زیاد از 👇 در مورد شهید https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ 🌹همین بریدنِ از دنیا به صورت کّرار اين باعث می شود به خدا نزدیکتر بشوی ...🌹 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
3.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ دارت بازی 😍 با تعدادی از شهدا از جمله 😍 بعد مدت ها یه کلیپ دیده نشده از دیدیم خیلی کیف کردیم☺️☺️😊😊 😎😎😏😏 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh