eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.9هزار ویدیو
206 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 🌺🍃🌺🍃🌺 🌺🍃🌺 🌺 🌺بسم‌ رب الشهداء والصدیقین🌺 💠آقا مصطفی به هر دری میزد تا بتونه خودشو به سوریه برسونه تا از حرم آل الله در برابر تکفیری های تا دندان مسلح دفاع کنه از یک طرف دیگر محاصره دو شهر شیعه نشین نبل و الزهرا که بیشتر اونها از سید های جعفری هستن نمیذاشت خواب به چشم های آقا مصطفی بنشینه سخت درگیر بود تا به سوریه بره اون زمان هم دولت ایران جلوی اعزام به سوریه گرفته بود آقا مصطفی مجبور شدند برن عراق و از کشور دومی وارد خاک سوریه بشن بعد از اعزام در ایام محرم هیچ هییتی نرفتن تاشب هفت محرم که وارد یه حسینیه میشن که بیشتر اونها از رزمنده های فارسی زبان افغانی بودند به اسم تیپ فاطمیون که اون زمان تازه در زبان ها افتاده بود آقا مصطفی به هر دری میزد تا وارد این تیپ شهادت طلب بشه حتی خودشون با ابو حامد حرف زدن آخه شهید ابو حامد میگفتن که ما نمیتونیم برادرای ایرانی داخل تیپ راه بدیم شهید صدر زاده هم گفتن کهم بالاخره هر جور شد وارد فاطمیون شدند خودشون رو شبیه افغانی ها کردند شناسنامه افغانی گرفتن تا وارد لشگر فاطمیون بشن.... ادامه دارد...   🌺 🌺🍃🌺 🌺🍃🌺🍃🌺 ✅کانال ( با نام جهادی ) @shahid_mostafasadrzadeh
3.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دعای حصار همسر شهید مصطفی صدرزاده... و نحوه باخبر شدنشون از شهادت همسرشون @shahid_mostafasadrzadeh
🌹سردار بی سَر شهید حاج عبداللّه اسکندری🌹 💠با لباس نظامی خاکم کنید💠 می گفت شب قبل از شهادتش تو مقر نشسته بودیم. صحبت از شهادت بود . یهو حاج عبدالله گفت : " من شهید شدم ، منو با همین لباس نظامی ام خاکم کنید. " بچه ها زدن زیر خنده و شروع کردن به تیکه انداختن . حالا تو شهید شو .. ! شهیدم بشی تهران بفرستنت باید کفن بشی . سعی میکنیم لباس نظامی ات رو بزاریم تو قبر .. ! تو خط مقدم بودیم که خبر شهادت رو شنیدیم . محاصره شده بودن ، امکان برگشتشون هم نبود . شهید شد و پیکرش هم موند دست . سر از تنش جدا کرده بودن و عکس هاش رو هم گذاشته بودنتو اینترنت . بحث تبادل اجساد رو مطرح کرده بودیم که تکفیری ها گفته بودن خاکش کردیم . چون پیکر سر نداره دیگه قابل شناسایی نیست ... حاج عبدالله به آرزوش رسید ... شهید @shahid_mostafasadrzadeh
44.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی بلند میشی آرپیجی بزنی... ادامشو از زبان سید ابراهیم بشنوید... @shahid_mostafasadrzadeh
2.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‍ بسم رب الشهدا خاطره مادرشهید مصطفی صدرزاده سال اول  بود ،یک روز نشسته بودیم گفتم :مصطفی الان بهترین هدیه چیه ؟ گفت: باهم  بریم خیلی جالب بود و سریع جور شد.🌹 باهم کربلا رفتیم ،خیلی خوش گذشت البته جدا از یک سری  که بین راه پیش اومد. مصطفی از بچگی خیلی بد ماشین بود. کاملا انرژی اش گرفته میشد ولی از اون جای که مصطفی خیلی خوش مسافرت بود هرازگاهی یه لطیفه ایی می گفت، 🌹 ولی خیلی  شده بود ، چون خیلی در مسیر توقف داشتیم. به مرز که رسیدیم پیاده شدیم که بازرسی کنن افرادی که بازرسی میکردن جزء گروهک  بودن تا مصطفی رو دیدن برای بازرسی بردنش،  همه نگران شدیم مشکوک شدن گفتن این یا پاسدار یا استرس تمام وجودمون گرفت ، مصطفی و چندتا از دوستاشو برای بازجویی بردن ،در اون لحظه آنقدر به ما  گذشت . که فقط  شدیم به چهارده معصوم وبعد از باز جویی بچه ها را آزاد کردن  با تمام سختیهاش سفر پر استرس وخاطر انگیزی برامون شد . وقتی چهره بی حالشو یادم میاد خیلی بیقرارش میشم  تمام اون استرس ها درمقابل این فراق قطره ایی ازدریاست....  مدافع حرم بی بی زینب  تاسوعا @shahid_mostafasadrzadeh
یادمه از دعوت میکردیم بیاد سخنرانی کنه تو هیئت... میخواستیم اطلاعیه طراحی کنیم که آقابهروز متوجه میشد اسمش تو بنر ها و اطلاعیه خورده میگفت اسم منو پاک کنید نزنید اسممو.... ما خیلی اصرار میکردیم ولی قبول نمیکرد... یه چند سری هم که راضی شد ما نوشتیم بهروز واحدی که گفت بابا این چیه ؟ (البته به زبان شیرین آذری ) میگفت بزنید ... وقتی ام میومد تو هیئت برا سخنرانی هیچ موقع رو منبر نشد بشینه و همش میگفت میشینم زمین... هیچ موقع بالا نمیشست.... در کل خیلی خاکی و ساده بود ... .... کانال شهید آقابهروز واحدی💚 🆔 @shahid_behrooz_vahedi
🌼🌹🌹🌼🌹🌹🌼🌹🌹🌼 آنچه در ذیل تقدیمتان میشود پرسش اعضای محترم ابرگروه مدافعان حرم از سرکار خانم صدرزاده، و پاسخ های ایشان هست. سپاس از همراهی تان🙏🌸 ✅ سلام خانم صدرزاده خیلی خوش اومدین ممنون از اینکه دعوتمون رو پذیرفتین🙏🌸 ✍سلام ممنون از دعوتتان ✅رمضان کریم ببخشید مزاحمتون شدیم مختصری از شهید بفرمایید🙏 ✍شهید صدر زاده متولدشهریور سال۶۵ بودند چند سالی طلبه حوزه علمیه و بعد وارد دانشگاه شدند رشته ادیان و عرفان بودند سال۸۶ازدواج کردیم و هدیه خداوند به ما فاطمه خانم ۷ساله و محمدعلی ۲ساله که زمان شهادت ۶ماهه بودند ایشون مرداد ماه ۹۲اولین بار به سوریه رفتند شغلشان آزاد بود دو سال قبل از رفتن به سوریه استخر ورزشی در شهریار اجاره کرده بودند و مدیر استخر بودند ✅ قبل از اردواج فکر میکردید دارین با یه شهید ازدواج میکنی؟ ✍نه اصلا ✅چه خواسته هایی ازماداشتند؟ ازچه زمانی دنبال شهادت رفتند ؟ ✍ایشان دو وصیت نامه داشتند و تنها شهید مدافع حرم هستند که وصیت نامه فرهنگی جدا داشتند ✍در وصیت نامه شان گفتند که خدا را شکر می‌کنم که محبت سید علی خامنه را در دل ما نهاد که ایشان بهترین دوست شناس و دشمن شناس هستند ✅ یکی ازسوالات مهم درموردازدواج وکناراومدن بااین مسئله هست.که شوهرشون برن جنگ ✍کنار اومدن با مسئله رفتن ایشون دو جنبه داشت یکی جنبه احساسات و عواطفی ع ن وابستگی من به ایشون خیلی زیاد بود طوری که وقتی می‌رفتند مشکلات جسمی زیادی برای من پیش می آمد واین مسائل دست به دست هم می‌داد که من مانع رفتن باشم ✍و جنبه دوم اعتقادی بود که باعث می‌شد مانع شدن من قاطع و با پا فشاری نباشد چون همیشه فکر میکردم خوب یک روز باید در محضر اهل بیت حاضر باشم آیا اگر الان بخاطر خودم و فاطمه خانم مانع رفتن ایشان بشم می توانم فردا در برابر اهل بیت سرم را بلند کنم چه جواب بدهم آن زمان که حریم شما در خطر بود من نتوانستم از همسرم و تکیه گاهم بگذرم ؟؟ من فقط لفظ می گویم به ابی انت و امی؟؟؟ 🗣سوالات زیاده و من هم نمی دانم به کدام سوال جواب بدم ✅خانم صدر زاده مختصری از اخلاقیات شهید بزرگوار بگید از ابتدا ایشون با عقاید ولایی بودن یا بعد ها تغییر کردن از ازدواجتون و معیارهای ازدواج و نحوه زندگی و انتخابهاتون بگید و اینکه چطور شد رفتن سوریه؟! ✍بله ایشون در خانواده ای مذهبی تربیت شدند و از لحاظ ایمانی سطح بالایی بودند ولایی بودند طوری که وقتی زندگی را شروع کردیم قوانینی برای خانه قرار دادیم و خط قرمز های زیادی که هیچ کس اجازه نداشت وارد این خط قرمز ها بشه یکی از این خط قرمز ها ولایت و رهبری بود معیارهای انتخاب من هم معیارهای امروزی نبود مال و اموال و....... ✅ بفرمایید معیارهاتون رو تا ما هم درس بگیریم ✍من فقط دنبال مسلمان و شیعه واقعی بودم و ایمان داشتم و مطمئن بودم که اگر هم چیزی نداشته باشد شیعه واقعی با توکلش و توسل به عرش می‌رسد مال و اموال دنیا که چیزی نیست حدیث و سخنان اهل بیت که حتی نمک غذای خود را هم از ما بخواهید و این که امام و رهبر شیعه بیل می‌زند و از سستی به دورند همه را کنار هم گذاشتم و به آقا مصطفی۲۰ساله که طلبه بودند و کار ثابتی هم نداشتند و سربازی هم نرفته بودند جواب بله را دادم به ایشان تکیه کردم و الحمدلله که تکیه گاهم قیمتی شد و خریداری خود خداوند ✅ با این حساب کنار امدن با نبود ایشون برای شما نباید کار راحتی بوده باشه! آیا تونستین کنار بیاین؟؟!! ✍با نبودشان نه من و بچه ها با ایشون زندگی میکنیم ✅ خانم صدرزاده بیقراری فرزندانتون رو چه چیزی اروم میکنه وقتی سراغ از پدر می گیرن چه طور جوابشون رو می دین؟ ✍من از همان ابتدا که خبر شهادت را دادند و همه از جهتی که از شدت علاقه فاطمه به پدرش اطلاع داشتند هیچ کس قبول نمی کرد که خبر شهادت را به فاطمه بدهد خودم خواستم که خبر را به او بگویم او را در آغوش گرفتم گفتم مامان تا حالا که بابا نبود چطور اتفاقات را به او می‌گفتی گفت خوب یا بابا زنگ می‌زد یا می آمد به او می‌گفتم گفتم خوب من می‌خوام یه خبر خوش بهت بدم اینکه دیگه نیازی نیست زنگ بزنیم و خبری را به او بگوییم از الان هر اتفاقی برای تو می افته بابا با خبره و همراهته با چشمهای معصومش نگاهم کرد و با بغض گفت بابا شهید شده؟ 🗣گفتم بله ✍و الان کوچکترین اتفاقات را با باباش میگه حتی چیزهایی که می‌خواهد به من بگه و روش نمیشه ادامه دارد.... https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
•♥• حمید وسط قبرستان ایستاد و گفت: «فرزانه جان، می دانم متعجب هستی، اما امروز خوش ترین لحظات زندگی ما است، اما تو را به این مکان آورده ام تا یادمان نرود که منزل آخر همه ما اینجاست!» بعد خندید و گفت: «البته من را که به گلزار شهدا خواهند برد» بعد از خواستگاری، ازآنجاکه مقید به رعایت حریم و حفظ حرم و نامحرم بودیم شناخت من از پسرعمه ام بسیار کم بود و به کلیات زندگی او بسنده می شد ازاین رو به خواستگاری جواب منفی دادم اما حمید که بعدها برای من تعریف کرد که 8 سال عشق من را در دل داشت، کنار نکشید و بالاخره هم جواب بله را از من گرفت. @modafehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا