eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
2هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.9هزار ویدیو
206 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بسم رب الشهدا🌹 شهيد مدافع حرم 🌷سيدابراهيم 🌷به روايت شهيد مدافع حرم عطايى 🌷ابوعلى🌷 🌸بهمن ٩٣ براى آزادسازى شهر ديرالعدس كه در استان درعا و جنوب سوريه بود و موقعيتى استراتژيك داشت، راهى شديم. يك گردان قبل از گردان نيروهاى مخصوص حمله كردند كه پشت شهر ماندند و نتوانستند خط را بشكنند. بچه هاى نيروى مخصوص آمدند. نصف شهر را پاكسازى كرديم و براى احتياط در هر خانه چندتا از بچه ها را مى گذاشتيم. اما ديگر نيرو نداشتيم. براى خانه آخر تنها من، سيدابراهيم و دو تا ديگر از بچه ها ماندند. قرارمان با بچه هاى سورى اين بود كه بيايند و جاى ما را پر كنند تا ما بتوانيم پيشروى كنيم. شب شد و نيروهاى سورى با اينكه ستون كشيده بودند اما به خاطر شدت حملات و درگيرى هايى كه در شهر داشتيم، ترسيدند و نيامدند. نيروهاى سورى پشت سر ما گفتند جايگاه تان را در شهر عوض كنيد. همه ما فكر كرديم قرار است محور عوض شود؛ اما وقتى ما آمديم عقب به ما گفتند بايد عقب نشينى مى كرديد. سيدابراهيم، ابوحامد و تمام نيروهايش حال شان حسابى گرفته شده بود. همه مان بغض كرديم و زديم زير گريه. دل مان بابت شهدايى كه در آن منطقه داده بوديم، مى سوخت. سيدابراهيم با گريه گفت "ابوعلى سينه م از ناراحتى مى سوزه." بعد گريه اش شدت گرفت. 🌸بالاخره با بچه ها جمع شديم. مى خواستيم مقدارى استراحت كنيم تا تكليف روشن شود. تازه چشمان سيدابراهيم گرم شده بود كه حاج حسين بادپا با عجله در اتاق را باز كرد و فرياد مى زد "سيدابراهيم! سيدابراهيم!" سيد با هراس چشمانش را باز كرد. صداى شهيد بادپا در راهرو محل اسكان مان مى آمد كه به يكى از نيروها مى گفت "سريع ابوحامد رو بيدار كن." سيد به شهيد بادپا گفت "حاجى حداقل بذار برم يه آبى به دست و صورتم بزنم." حسين بادپا جلو جلو راه افتاد و گفت "نمى خواد؛ فقط تو دنبالم بيا." با حاجى راهى شدند. مدتى طول كشيد تا سيد برگردد. وقتى آمد قيافه اش خندان بود. به شوخى به اش گفتم "سيدجان كبكت خروس مى خونه." خنديد و با عجله گفت "حالا برات تعريف مى كنم." وقتى كه ديد منتظرم گفت "از اتاق كه بيرون رفتيم؛ حاج حسين در اتاق فرماندهى رو باز كرد؛ ديدم حاج قاسم سليمانى اون جا نشسته. جلو آمد و من رو محكم بغل كرد و سر و صورتم رو بوسيد. بعد از دو دقيقه كه ابوحامد هم اومد، حاج قاسم به ام گفت سيد نيروهاى مخصوص رو بردار و برو ديرالعدس. با تعجب گفتم توى ديرالعدس كه شكست خورديم؛ با خنده گفت شهدا شهر رو آزاد كردن. موندم كه چى بگم. پافشارى كردم كه مطمئنيد اطلاعات دروغ به شما ندادن؟! باز با تأكيد گفت مى گم شهدا شهر رو آزاد كردن؛ فقط سريع بريد." 🌸بعد هم بچه ها را يكى يكى بيدار كردند تا به ديرالعدس بروند. نيروها هم چيزى نگفتند و همه سريع پشت سر سيد راه افتاديم. توى ماشين نشستيم و تخته گاز تا آنجا رفتيم. وقتى رسيديم ديدم پرنده در شهر پر نمى زند. نيروهاى دشمن با چنان وحشتى شهر را خالى كرده بودند كه حتى جنازه ها، جى پى اس و اسناد و مداركشان را هم همراه خود نبردند. وقتى مدارك را بررسى كرديم، آمار داعش و جبهه النصره و نيروهاى هم پيمان در درعا را درآورديم. حرف حاج قاسم سليمانى كه به سيد گفته بود شهدا شهر را آزاد كردند، واقعاً حقيقت داشت. ادامه دارد ... صفحه ٣ ✍️ برگرفته از كتاب: ""؛ شهيد مصطفى صدرزاده انتشارات روايت فتح 🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
22.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 "عمليات تل قرين ١٥ كيلومترى مرز اسرائيل" مصاحبه با شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم)، ساعاتى پس از شهادت شهيد مدافع حرم مهدى صابرى (غلام حسين) https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
اگر عاشــــق شدے.. دوان دوان بسوے فدا شدن در راه معشـوقت خواهی دوید .. و این کسانے ست ڪہ در فکر جـــــاودانہ شدن اند..✨ https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
2.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدد گرفتن از اباعبدالله حسین مددی که نتیجه اش شد وصال در روز تاسوعا 😭😭 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
✨ 🌺آخرین مکالمه تلفنی با خاله مرداد 94 بود، از طریق تلفن با خواهر کوچکترم صحبت می کردم که صدای زنگ در خانه به صدا درآمد؛ بود. کمی منتظر ماند تا مکالمه من با خاله اش تمام شود اما طاقت نیاورد و گوشی را گرفت و بعد از شوخی و شیرین زبانی برای خاله به او گفت: "خاله لطفا مکالمه طولانی نشود ممکن است غیبت شود و برای مامان سلب توفیق شود برای مادر شهید شدن." خاله درجواب مصطفی گفت: "پس خوب شد گفتی یادم باشد غیبت کنم تا سلب توفیق شود" 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹بسم رب الشهدا🌹 شهيد مدافع حرم 🌷سيدابراهيم🌷 به روايت شهيد مدافع حرم 🌷ابوعلى🌷 💠بخش هفتم 🌸سيدابراهيم حرمت نيروهايش را خيلى حفظ مى كرد. بچه ها براى اينكه به قول خودمان سيرچاى شوند توى بطرى هاى يك ليترى آب، چاى مى ريختند و مى خوردند. اسفند ماه سال ٩٣ بود كه مى خواست برود مرخصى. وارد اتاقش شدم ديدم دارد اتاق را زير رو مى كند. پرسيدم "سيد دنبال چى هستى؟" توى بطرى هاى نيم ليترى آب عطر خالص حرم حضرت زينب (س) را از خادم حرم گرفته بود و پيدا نمى كرد. 🌸يكى از نيروها كه اتاق سيد را مرتب كرده بود وارد اتاق شد و مشخصات شيشه عطر را گرفت. سيد گفت "توى بطرى آب براى عطر ريختن. رنگش هم مثل چاييه." دوستى كه در اتاق بود؛ سرش را خاراند و با من و من جلو آمد و گفت "سيد يه چيزى بگم ناراحت نمى شى؟" سيدابراهيم هم با لحن گرم و خنده هميشگى اش گفت "نه عزيز دلم بگو، چى شده." سرش را انداخت پايين و همان طور كه با انگشتانش بازى مى كرد گفت "چند روز پيش داشتم اتاق رو نظافت مى كردم، بطرى رو ديدم و فكر كردم چايى سردشده بچه هاست براى همين انداختمش توى سطل آشغال!" 🌸منتظر بودم تا ببينم عكس العمل سيد چيست. خيلى خونسرد دستش را توى جيبش كرد و پنج هزار لير درآورد و گفت "بيا عزيزم اينم پاداش صداقتت." ادامه دارد ... صفحه ٧ ✍️ برگرفته از كتاب: ""؛ شهيد مصطفى صدرزاده انتشارات روايت فتح 🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
💌|اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت‌بگیرید بیایید سر مزارم، به‌لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. کانال شهید سجاد‌ زبرجدی‌🥀 ❴ ‌https://eitaa.com/joinchat/3039298678C417db151f7 ❵ ‌‌
▫️وَلاَ کُلُّ فُرْصَة تُصَابُ 🟤و نه هر فرصتى مورد استفاده قرار مى گيرد ✍يعنى اگر فرصتى از دست تو رفت زياد غمگين نباش، زيرا گاه فرصت چنان غافلگيرانه است که انسان موفق به بهره گيرى از آن نمى شود، هرچند بايد نهايت کوشش را براى استفاده از فرصت ها به خرج داد و اگر مردم مى توانستند از همه فرصت ها بدون فوت وقت استفاده کنند چهره زندگى بشر بسيار با وضع فعلى متفاوت بود.اين کلام نورانى درس بزرگى به ما مى دهد، زيرا بسيار ديده ايم افرادى يک عمر براى فرصتى که از دست داده اند غصه مى خورند و مى گويند: اگر فلان روز فلان کار را کرده بوديم چنين و چنان مى شد و اى کاش بيدار بوديم و اين فرصت را از دست نمى داديم. آنها به جاى اينکه به آينده بپردازند دائما اندوه گذشته را مى خورند. 📘 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹بسم رب الشهدا🌹 شهيد مدافع حرم 🌷سيدابراهيم🌷 به روايت شهيد مدافع حرم 🌷ابوعلى🌷 بخش چهاردهم 🌸بعد نفسى عميق كشيد و گفت "بچه ها اگه با سرعت حركت كنيم و دو طرف جاده رو بگيريم و پر كنيم؛ هيچ كدوم از بچه هاى ما شهيد نمى شن. قبل از اومدن دشمن، بچه هاى گردان هاى ديگه ميان و با هم دست مى ديم، بعد دو طرف جاده رو مى بنديم و كار تموم مى شه. اگه به مشكل بخوريم شهيد مى ديم. اگه جلومون رو سد كردن و به ما تيراندازى كردن نبايد متوقف بشويم. بچه ها گروه گروه بايد از بغل بكشن كنار و حركت كنن. سكون يعنى شكست. اگه بايستيم رخنه مى كنن بين مون و كارى رو كه مى تونيم بدون شهيد انجام بديم بايد با چند شهيد به پايان برسونيم. 🌸با سرعت و دليرى و توكل به خدا ان شاءالله كار رو انجام بديم. حواسمون باشه كه نيتمون پيروزى نباشه؛ به خدا بگيد خدايا تو از ما راضى باش. اگه كار رو براى خدا انجام بديم پيروزى با ماست. من به خدايم اعتماد دارم. خدا مى گه اگه شما صد نفر باشيد من با هزار نفر شما رو پيروز مى كنم. يادتون باشه ما شيعه اميرالمؤمنين (ع) هستيم و شكست برامون معنا نداره ..." 🌸بعد با همان صداى گرم هميشگى اش گفت "بچه ها من از شما خواهش مى كنم بمونيد، هميشه از خدا خواستم نه به عنوان شهيد بلكه به عنوان گوسفند جلوى پاى بچه هاى فاطميون قربانى شم ان شاءالله همه ما شهيد مى شيم و توى رختخواب نمى ميريم كه رفتن جز شهادت برامون ننگه؛ ولى به حق فاطمه زهرا (س) موقعى كه خواستيم برسيم به كعبه و خونه خدا رو از دست وهابى ها بگيريم ان شاء الله اونجا شهيد بشيم. الان خونه خدا و قبر چند امام معصوم (س) ما دست وهابى هاست، شسصد هزار شيعه مظلوم توى بحرين مورد ظلم هستن و همه اميدشون به شماست. ما بايد روحيه داشته باشيم؛ تجربه كسب كنيم تا بتونيم بجنگيم. توى عمليات نبايد به راحتى شهيد بديم." ادامه دارد ... صفحه ١٤ ✍️ برگرفته از كتاب: ""؛ شهيد مصطفى صدرزاده انتشارات روايت فتح 🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
کتاب این روز ها که نمایشگاه کتاب برپا هستش حتما اگر خواستید این کتاب رو تهیه و مطالعه کنید خاطرات جامع تری از شهید بزرگوار خواهید خوند... @shahid_mostafasadrzadeh
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مشورت دادن و گفتن بخشی از وصیت نامه در خصوص نیروها و مخارج فاطمیون در کنار https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh