eitaa logo
شهیدعبدالرحیم‌فیروزآبادے🇮🇷
616 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
26 فایل
❁﷽❁ ما در کانال «شهید عبدالرحیم فیروزآبادی» گامی هرچند کوچک در زمینه اجرایی شدن انتظارات مقام معظم رهبری در زمینه زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا برداشته ایم و از شهدای عزیز مطالبی هرچند کوتاه منتشر میکنیم.🌹 ارتباط با خادم: @khademe_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
باباجون... میدانم که بزرگ شدن ما را می بینی.. مامان مهربونمون میگفت خیلی نگران بودی و سفارش می کردی که چگونه تربیت شویم... میدونم که خودت بالاسرمون هستی و مراقبی بابای شهیدم... من به تو افتخار میکنم نیستی ولی خوشحالم از اینکه مثل بابا های دیگر پیر نمیشوی و عکس هایت همچنان همان جوان خوشرو میماند و ما خوب میدونیم که چطور واسه بابامون خودمونو لوس کنیم و بابامونو خوشحال کنیم .. ماها خیلی بزرگ شدیم پخته تر محکم تر 🌷 غروب پنجشنبه با ذکر صلوات مرهمی شویم بر دل تنگ فرزندان شهدا💔 @shahid_rahimfiruzabadi
شهیدعبدالرحیم‌فیروزآبادے🇮🇷
🔰کانال شهید فیروزآبادی 🌐 @shahid_rahimfiruzabadi
سلام پدر.... غروب پنج شنبه که می اید غم قریب و مأنوسی روی دلم سنگینی میکند، دوباره پنج شنبه...ودوباره صدای گامهای خاطره، خاطره ی پنج شنبه....و روزهای با تو بودن و.... در اندیشه های دور ذهنم غوغایی میشود، نمیدانم به کدام سوی خیالم بروم؟ در هر سو چیزی خودنمایی می کند یک سو لبخندهایت و...سوی دیگر صدای دلنشینت که مرا میخواند... گیج میشوم و به آن ایام خوش حضور میروم. چقدر خاطره انگیز بود وقتی با شور و اشتیاق خود را در دامن پر مهرت می انداختم و تو با آغوش گرمت پذیرایم میشدی وتو وعده ی خود را عملی میکردی... باهم بودن را..باهم خندیدن را... من به همان اندک هم راضی بودم که با وجود مشغله ی فراوانت عشقت را از من دریغ نمیکردی. اما چگونه شد که آن اندک را نیز از من ستاندند؟؟؟ من که قانع بودم..بابا !!! وحالا غروب پنج شنبه که میشود بوی تو می آید بوی وعده ی با هم بودن، باهم خندیدن... دریغا که دیگر آغوشی نیست که وجود سرد و یخ زده ام را حرارتی بخشد، دیگر تو نیستی بابا... و من تنها بیاد تو زنده ام... . سردم شده،نسیم سرد پاییزی صورتم را با سیلی بی مهری نوازش میدهد وجای پای اشک را روی گونه هایم ابدی میسازد. چشم که باز میکنم خود را در کنار مزار با صفای تو میابم، به نظاره ی تصویرت مینشینم که نقطه ی دوری را دنبال میکند . دستی بر رویش میکشم و میبوسمش،غبار از آن میگیرم وتبرکاً روی صورتم میکشم براستی بابای خوبم در ان دور دست بدنبال چه هستی؟؟؟ خورشید کم کم بساط طلایی اش را بر میچیند. دیدار ما به آخر رسیده باباجان وشنیده ام که تو و دوستانت مسافر کربلایید، لحظه ای دوباره چشمانم را میبندم ودستانم را در دستانت حس میکنم و زیر لب دعایی میکنم؛ دلم میخواهد همین جا جان بدهم در کنار تو و دست در دستانت مسافر کربلا ✨🌴✨🌴✨🌴✨🌴✨🌴✨ 🔰کانال شهید فیروزآبادی 🌐 @shahid_rahimfiruzabadi
💞 سلام بابایی منم فاطمه 😊 امروز رفتم مدرسه خیلی خوشحالم. بابا رحیم خیلی ها فکر میکنند تو نیستی ولی من تو را همه جا حس میکنم و دلم گرم بودنت هست. همین امروز که از خانه بیرون امدم و خواستم به مدرسه بروم هرجا که پا گذاشتم عکس تو همه جای شهر بود و نگاه زیبایت با نگاهم گره میخورد. بابا رحیم من دیگر بزرگ شده ام و خوب میدانم که تو باید پیش حضرت زینب و رقیه خانم بمانی تا تنها نباشند من و آبجی حنانه هم تنها نیستیم مامان خیلی مراقب ما هست. من به شما قول میدهم که خوب درس بخوانم. عمو به من گفت که شما یک درس را خوب به من و همکلاسی هایم آموختی نه به من و همکلاسی هایم بلکه تمام شهر و کشورمان. تو حرف زدی و عمل کردی بر عکس خیلی ها که فقط شعار میدهند . من از عکس تو که در همه جای شهر هست آموختم که میشود ارام و بی صدا بود ولی قهرمان شد. راستی بابای قهرمان من یادت هست به من و ابجی حنانه گفتی چادر بپوشیم؟؟ من هم امروز که روز اول مدرسه مان است به شما قول میدهم که هم درسهایم را خوب بخوانم و هم چادرم را محکم بگیرم تا با معرفت راه پر افتخار تو را ادامه دهم. بابایی سلام مرا به عمه زینب و رقیه خانم برسان. خدا حافظ بابای مهربانم 🔰کانال شهید فیروزآبادی 🌐 @shahid_rahimfiruzabadi
🍃سلام بابای خوبم. به یاد دارم هر سال اولین کسی که سالروز تولدم را تبریک میگفت شما بودی حتی این چند سالی که مهمان حضرت زینب سلام الله علیها هستی پدر یادت هست که سال قبل روز تولدم به من گفتی دختر پاییزی من؟؟ از آن روز به بعد دوستی من و پاییز خیلی بیشتر شده پاییز که میشود وقتی با مادر و خواهرم برای دیدنت به مزار غریبت می آییم میبینم که پاییز قبل از من آنجا بوده و سنگ سفید مزارت را با برگ های آن درخت تنومند بالای سرت گل باران کرده به راستی چه راز زیبایی بین من و تو و پاییز هست. اما امسال خودم در روز تولدم برایت نامه نوشتم. من امروز به هفت سالگی از عمرم رسیده ام و چهار سال بعد رفتنت شما هنوز در قاب های گوناگون به 30 سالگی خویش ادامه میدهی. پدر مهربانم پدر قهرمانم پدر عزیزتر از جانم من خوشحالم که هنوز اسمت مانند عکست جوان مانده خوشحالم که هنوز پس از سال ها بی شمار می آیند بر مزارت و تو را میستایند. خوشحالم که به آرزویت رسیدی و میدانم که شهادت مقام بالایی است که هرکسی را به آن مقام راهی نیست. ولی خودت که خوب میدانی دلم برایت تنگ شده و دوست دارم یکبار دیگر ببینمت هر چند هرلحظه و هر جا تو را ناظر میبینم و میدانم که دلخوش و دلواپس همه اتفاق های خوب و بد زندگی مان هستی. پدر جان همانطور که همیشه در نصیحتت و در وصیتت به من سفارش کردی... سرم را بالا میگیرم ؛ مراقب خواهر کوچکم حنانه ی عزیزم هستم و همدم و همراز مادر میمانم قول میدهم که درسم را خوب بخوانم و راهت را با حفظ حجابم با افتخار ادامه بدهم. دوستت دارم. دختر پاییزی تو "فاطمه"🌹 🔰کانال شهید فیروزآبادی 🌐 @shahid_rahimfiruzabadi
🍃بازم شب تولدم رسید ولی هرسال تولدمو باید سه نفره جشن بگیریم منو مامان وآبجی فاطمه. دلم میخواست شب تولدم بابامو بغل کنم وبهش بگم عاشقشم❤️ولی فقط بغل کردن عکس بابا رحیم نصیبم میشه باهمین عکسشم آروم میشم. بابا رحیم میدونم هستی همیشه پیشمونی حتی مطمئنم دیشبم که تولدم بود کنارمون بودی ولی کاش جسمتم بود.کاش...💔 من عکس دونفرمونو خیلی دوست دارم😍 حنانه جون تولدت مبارک 💐 🔰کانال شهید فیروزآبادی 🌐 @shahid_rahimfiruzabadi