eitaa logo
کانال شهید حاج سعید کمالی(شهید مدافع حرم)
433 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
8 فایل
با سلام در این کانال سعی می شود از شهید حاج سعید کمالی و خاطرات و آرمانهای او و دیگر شهدای مدافع حرم مطالبی ارائه شود .. یا زهرا ( س ) ارتباط با ادمین کانال @sh_s_k @zohoremonji313 @unknown217 📱  Instagram.com/shahid_hajsaeid_kamali1395
مشاهده در ایتا
دانلود
22.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بِسْمِ‌اْللَّهِ‌الْرَحْمَنِ‌الْرَّحیِمْ 🔶🔹جزء خوانی قران کریم🔹🔶 ماه مبارک رمضان ١۴٠٢🌙 قاریان:نخبگان قرانی دانش اموز استان‌مازندران🌾 زمان:همه‌روزه‌ازساعت‌١۶الی١٧💠 مکان:حسینیه عاشقان‌کربلا‌شهرستان‌ساری🕌 همه‌روزه‌منتظر‌حضور‌گرمتان‌هستیم☺️ [بسیج دانش آموزی استان مازندران] https://eitaa.com/shahid_saeed_kamali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این تصویر را قاب کنیم بالای سرمان.. در محل کار بگذاریم تا فراموش نکنیم، میزی را که بر آن تکیه کرده ایم به برکت جانفشانی مردان میدان است.     مردانی که رفتند تا راه گم نشود، مردانی که رفتند تا معنی دیگری را از خدمت ارائه دهند☑️🥀 شادی روح پاک شهدا صلوات صبح تون متبرک به نام ویاد شهدا 🌺 https://eitaa.com/shahid_saeed_kamali
⭕اولین باشگاه لیزرتگ (پینت بال لیزری) در استان قم افتتاح شد! اگه تو این روزا سفری به قم دارید بهتره یه ساعت هم وقت بذارید و یه تفریح خونوادگی مهیج و خاطره انگیر رو تجربه کنید🤩 🌙در ضمن تو ماه رمضون هم سانس های افطار تا سحر داریم براتون... سانس ها 4 تا 8 نفره می باشد. برای رزرو به سایت Www.geragames.com مراجعه کنید شروع سانس ها از 10 فروردین ماه. بازی برای فرزندان محترم شهدا رایگان می باشد. راستی! برای اطلاع از طرح های تخفیفی، کانال هامون در ایتا و تلگرام و صفحه اینستاگراممون رو دنبال کنید لینک کانال تلگرام https://t.me/geragames لینک کانال ایتا https://eitaa.com/geragame لینک پیج اینستاگرام @gera.games شماره جهت پاسخگویی پیامک و ایتا 093‪35546845 منتظرتون هستیم😎 @geragames
°•🌱 📝‏دستنوشته سپهبد شهید قاسم سلیمانی در فراق یاران شهیدش 🖋 حیات من بی شما مرگ است، و مرگ با شما حیات لذت بخش من 🌺هدیه محضر شهداصلوات @shahid_saeed_kamali
@بسم الله الرحمن الرحیم.@ (روایت ماندگار کربلای خان طومان٩۵ه ش) (قسمت یکم) سال ٩۴ه ش بود که خودمان رابرای ماموریت مجدد دفاع از حرم وحریم اهل بیت علیهم السلام درسوریه آماده می کردیم. اقداماتی چون، سازماندهی، تمرینات نسبی، مقدمات کارهابرای تایید صلاحیت ها، بهداشت ودرمان، مهارت ها، و....... انجام گرفته بود. برابر اعلام تقویمی باید روز ١٨فروردین عازم تهران و سپس دمشق میشدیم. تحویل ٩۵ه ش رامشغول صله رحم ها وحلالیت ها بین فامیلان، اشنایان، دوستان و... شدیم. گوشمان به تماس های تلفنی بود تا با شنیدن هل من ناصر درکمترین زمان لبیک گوی باشیم. سیزدهم فروردین بود که صدای تلفن همراهم برپرده های گوشم نواخت. یقین داشتم که از جایی هست که تعیین کننده زمان حرکت برای ماموریت میباشد. جواب دادم، شناختمش، ولی خودش رامعرفی کرد وپس از احوال پرسی جویای آمادگیمان شد. گفتم، آماده ایم ومنتظر دستور. گفت که زمان حرکتتان چندروزی زودتر شده ان شاء الله برای صبح چهاردهم فروردین درتهران باشید. گفتم وبسرعت مقدمات وبرنامه ریزی فراخوانی، سازماتدهی مجدد، ترابری و انتقال، و...... انجام گرفت. غروب روز سیزدهم فروردین، به اعضای کاروان زینبی اطلاع رسانی شدکه تا ساعت ٢۴خودشان رابه پادگان لشگر برسانند. خیلی از مردان جهادی لشگر، بی صبرانه ازابتدای شب به پادگان آمده ولحظه به لحظه بر آمار کاروان اعزامی افزوده میشد. پیش بینی ریزش ها وجایگزین افراد راکرده بودیم. غوغایی درصف مجاهدین فی سبیل الله برپابود. (زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت آنکه شد کشته او نیک سرانجام افتاد.) ، شعف، روحیه، انگیزه، نورانیت، شجاعت، ارادت، مردانگی، ایثار، و...... درمردان منتخب ومنتظران دیگر لبریز بود. ۴ صیح آهنگ حرکت بصدا درامد اتوبوس‌ها بامسافرین عاشورایش باسلام وصلوات، دودکردن اسفن ها واب پاشی، عبور اززیرقران، قربانی کردن، ازپادگان خارج شد ودرساعت ٨صبح روز چهاردهم درموقعیت موردنظر مستقرشدند. چه حکمتهایی بودکه افراد کاروان تعدادی درآخرین لحظات خط خورده ویا اسمشان نوشته میشد. پس از جلسه توجیهی، گرفتن پلاک های نوکری وسربازی حضرت زینب کبری س)، واستراحتی کوتاه عازم فرودگاه شده وباگذشتن ازگیت های بازرسی وسالنهای انتظار درساعت ٢۴سواربرهواپیما شده وبا تیکاف هواپیماگام بعدی سفرعاشقان شروع شد. عده ای ذکر ميگفتن. عده ای درتفکر بودن. عده ای شوخ طبعی ومزاح داشتن. ماهم دغدغه ماموریت ازصفرتا صد راداشتیم. خلبان وکمکها، عناصرپرواز مات ومبهوت ونظاره گرشادی وشعف رزمندگان بدون مرز بودند. بنظرم در اذهانشان سیوالاتی بودکه برایشان پاسخ سختی پیدا می کردند. کاروان بسوی مرگ و شهادت میروند این شادی وشعف چه معنایی دارد؟؟؟؟ کاملا ذهن آنان را می‌خواندم دردرون دلم اشعار دوبیتی یکی از شعرا رازمزمه میکردم. عاشقی را جگری می باید احتمال خطری می باید نتوان رفت دراین ره باپای. عشق را بال وپری می باید. ادامه دارد. (انصار الولایه) https://eitaa.com/shahid_saeed_kamali
@بسم الله الرحمن الرحیم @ (روایت ماندگار کربلای خان طومان ٩۵ه ش) (قسمت دوم.) شانزدهم فروردین بود پرواز دوساعته ای رااز فرودگاه تهران تافرودگاه دمشق داشتیم. خطرهای زیادی کاروان رادرطول سفر تهدید می‌کرد رادارهای دشمنان درعراق، سوریه، فلسطین اشغالی، اردن، ترکیه، عربستان، قطر، امارات و....... لحظه به لحظه این پروازها رارصد میکردند وهرلحظه احتمال تصمیم گیری های مختلف وجود داشت. پس از دوساعت درفرودگاه جنگ زده وتاریک دمشق فرود آمدیم. بسرعت راهی سالن انتظار فرودگاه شده وازانجا به مدرسه ای درریف دمشق منتقل ومشغول استراحت شدیم. نماز صبح را اقامه کرده وپس ازاستراحتی کوتاه باصدای دوست عزیزی که می‌گفت برادرهابلند شوید صبحانه آماده است. ازکاروان عقب نمانید. ان شاء الله، بعداز صبحانه زیارت بارگاه منور و معطر حضرت زینب کبری س) وحضرت رقیه (س)، هست. باید بموقع حرکت کنیم، ان شاء الله نماز ظهر وعصر درحرم مطهر خواهیم بود. که موضوع زیارت بیان شد ولوله ای برپاشد. همگی باتوجه بیداری که شب قبل داشتن بسرعت سرسفره صبحانه حاضرشدند بعداز صرف صبحانه، رزمندگان مازندرانی و سمنانی درحیاط مدرسه تجمع کردند وبهترین فرصت برای مداح اهل بیت علیهم السلام حاج آقا صادق نژاد بود. شروع به مداحی کرد ازحماسه های حسینی، سجادی، زینبی، عاشورایی دفاع مقدس، جبهه مقاومت اسلامی گفت. رجزخوانی هاکرد همه شارژ شدیم وکم کم سوار اتوبوس‌ها شده وراهی حرم های مطهر شدیم. دوگروه شده بودیم یک گروه اول زیارت حرم حضرت زینب کبری س) وگروه دیگر حرم حضرت رقیه (س)،سپس جابجا شدیم. بالاخره هردوگروه درحرم های مطهر نماز خواندیم وبابزرگ بانوی حماسه حسینی درددل ها کردیم. ساعت حدود ١۵بودکه به مدرسه استقراری برگشتیم ناهار صرف شد واستراحتی کوتاه وساعت حدود ١٨ بودکه راهی فرودگاه دمشق شده تادرتاریکی شب راهی شهرحلب درشمال سوریه شویم. شرایط منطقه طوری بود که پرواز درنیمه های شب انجام می گرفت. ساعت ١٢،٣٠نیمه شب بوقت دمشق بود که پرواز بسمت حلب اغازشد. پس از۴۵دقیقه پرواز درفرودگاه ناهموار وتاریک ظلمات حلب فرود آمدیم. فرودگاه حلب درتیررس تکفیریهابود هرلحظه احتمال گلوله باران خمپاره ای دشمن وجود داشت. پس ازتوقف هواپیما بسرعت به سالن های تاریک وجنگ زده فرودگاه آمده وتاروشنایی صبح استراحت نموده ونماز صبح را خواندیم. منتظر اتوبوس‌ها جهت جابجایی از فرودگاه حلب به منطقه تجمع خانات شدیم. ادامه دارد (انصار الولایه) https://eitaa.com/shahid_saeed_kamali
🌹خیلی راحت از سر کار به منزل میرویم ، نه بمبی منفجر میشود در مسیرمان و نه جلادان داعشی در کار است! 🌹اما هستند سفره های افطاری که این روزها یک نفر را کم دارد https://eitaa.com/shahid_saeed_kamali