💌 #به_رنگ_آرامش
اولین بار بود که برایم خواستگار میآمد؛
به روی خودم نمیآوردم، اما
راستش را بخواهید چهار ستون بدنم
از استرس میلرزید ⚡
هی جلو آینه میرفتم و
به روسری و لباسهایم نگاه میکردم
انگار به دلم نمینشست؛ کمی روسریام را
صاف و صوف، و لباسم را
مرتب میکردم 🎨
چشمم به ساعت بود که
انگار عقربههایش جلو نمیرفت
همه چیز انگار اسلوموشن شده بود... 🌙
پنج دیقه به ساعت ۶
که قرار بود خواستگارها برسند،
یکبار دیگه سریع به اتاقم رفتم تا سوالها را مرور کنم؛
مثل شب امتحان که لحظه آخر،
همه چیز از ذهنت میپرد ⛅
سوالها مثل هم نبودند؛
باید میفهمیدم اهل نماز هست یا نه؟
سفر را دوست دارد یا نه؟
اگر بخواهم یک شهر دیگر درس بخوانم چه ...؟ 🍀
چقدر همه چیز سخت بود ...
میان اینهمه شلوغی،
ناگهان چشمم به حدیث پیامبر (ص)
در یکی از کتابچههای ازدواج افتاد:
💫 «هر کس برای دور ماندن از آنچه
خدای مهربان حرام کرده، ازدواج کند،
بر خداست که او را کمک نمايد» 🌸🍃
به خدا توکل کردم،
قلبم آرام گرفت... 💚
#دخترونه
@shahid_sajad_zebarjady