آقــاسَـجّــادٌ
📚
#فتح_خون
#قسمت_بیست_و_ششم
عمربن سعد فرزند سعد ابی وقاص است، فاتح قادسیه، و یكی از آن ده تنی که می گویند رسول خدا هنگام مرگ از آنان رضایت داشته است. هنوز نیم قرن از رحلت رسول خدا نگذشته، این پسر سعد ابی وقاص است که در برابر فرزند رسول الله(ص) و وصی او ایستاده است. ابن سعد تالشی بسیار کرد تا کارش به پیكار با حسین بن علی(ع) نكشد، اما دهر هیچ کس را نا آزموده رها نمی کند؛ صبورانه در کمین می نشیند تا تو را به دام امتحان درآرد و کارت را یكسره کند که ان ربك لب المرصاد. از گفت و گوهایی که پیش از تاسوعا بین ابی سعد و امام گذشته است خوب می توان دریافت که او کیست.
امام می فرماید: "مگر از خدای پروا نداری؟ خدایی که معادت به سوی اوست. عزم پیكار بامن کرده ای حال آنكه مرا نیك می شناسی و می دانی که فرزند کیستم. بیا و این قوم را واگذار و با من همراه شو تا به خدا نزدیك شوی."
ابن سعد گاهی مایملكش را بهانه کرد و گاهی خانواده اش را... تااینكه امام امید از او باز گرفت و برخاست که بازگردد درحالی که می گفت: "چه می اندیشی؟ آیا نمی دانی که به زودی تو را در بستر خواهند کشت و در قیامت نیز رحمت خدا از تو دریغ خواهد شد؟ امیدوارم که از گندم عراق جز اندك زمانی بهره مجویی." و این سخن دامی است که دهر در کمین ابن سعد گسترده است تا لب به تمسخر بگشاید که: "اگر به گندم دست نیافتم، جو که هست!" و با این سخن به پرتگاه لعنت خدا در افتد. آیا هنوز عمرسعد را امید نجاتی هست؟
تالش امام برای آنكه عمرسعد را از ورطه ای که در آن گرفتار افتاده بود نجات بخشد به جایی نرسید. در تاریخ ها آمده است که امام تا پیش ازعصر تاسوعا بارها با اوبه گفت وگو نشست و اگر چه از آنچه در این دیدارها گذشته است جز همان مختصر که ذکر شد هیچ چیز نمی دانیم، اما سیره سیاسی امام حسین(ع) از آنچنان روشنایی وصفایی برخوردار است که هیچ جای شبهه ای باقی نمی گذارد.
#راوی
پر روشن است که امام حسین(ع) در مرداب وجود عمر سعد به جست و جوی کدام گوهر نابی آمد است: شاید در این مرداب که روزگاری با اقیانوس های آزاد پیوند داشته است هنوز نشانی از حیات باشد، شاید در این مدفن تاریكی که عمرسعد فطرت الهی خویش را در آن به خاك سپرده است هنوز روزنه ای رو به آفتاب گشوده باشد. امام آفتاب کرامتی است که خود را از ویرانه ها نیز دریغ نمی کند.
آسمان را دیده ای که چگونه در گودال های حقیر آب نیز می نگرد؟ آب را دیده ای که چگونه پستترین دره ها را نیز ازیاد نمی برد؟ چگونه می توان کار پاکان را قیاس از خود گرفت؟ امام رابا خداوند عهدی است که غیر او را در آن راهی نیست، و بر همین پیمان است که امام پای می فشارد.
نه، این راز نه رازی است که با من و تو درمیان نهند. والیت امام بر مخلوقات ولایت خداست، یعنی همه ذرات عالم، از پای تا سر، بقایشان به جذبه عشقی است که آنان را به سوی امام می کشد، اما خود از این جذبه بی خبرند. اگر او کشكشانه ما را به کوی دوست نكشد و بر پای خویش رهایمان کند، یاران، همه از راه باز میمانیم. آسمان رادیدهایکه از او بلندتر هیچ نیست، اما در گودالهای حقیر آب نیزمینگرد؟ امام در مرداب وجود عمرسعد در جست و جوی نشانی از دریاست، دریای آزاد، دریایی که به ...
📗 #فتح_خون
🖊 #نویسنده_سیدمرتضی_آوینی
📄 #صفحه_بیست_و_ششم
@shahid_sajad_zebarjady