آقــاسَـجّــادٌ
📚
#فتح_خون
#قسمت_سی_نهم
آورد. اما بندگان شهوت اگر هم به امارت رسند، خود کم تر امیری می کنند تا اطرافیان. ضعف نفس و جهالت، بندگان شهوت را نیز به استخدام ارباب غضب می کشاند.
امام فریاد کرد: "وای بر شما! چه بر شما رفته است که سكوت نمی کنید تا سخنم را بشنوید، حال آنكه من شما را به سَبیلِ الرَُّشاد می خوانم و آن که مرا اطاعت کند از هدایت یافتگان است وآن که عصیان ورزد، از هلاک شدگان . و اینك همه شما بر من عصیان کرده اید و قولم را نمی شنوید، چرا که گناه، باران عطیّات خدا را بر شما بریده است و شكم هاتان از حرام پر شده و خداوند قفل بر دلهاتان زده است. وای برشما! چرا سكوت نمی کنید؟! چرا گوش نمی سپارید؟..."
سخن چون بدینجا رسید،آنان یكدیگر را به ملامت گرفتند و گرداب سكوت یكباره همه صداها را درخود بلعید. جماعتی مانند آنان همچون گوسفندهایی ابله چشم به یكدیگر دارند و طعمه های گرگ فتنه غالباً همینانند.
برقی از غضب خدا چون صاعقه فرود آمد و زمین را لرزاند و باران سرازیرشد... اما باران را در خارستان کویری دل های مرده چه سود؟ امام به خشم آمده است و سخنانش صاعقه ای است که زمین را به تازیانه آتش گرفته است. چه سرهایی که به زیر افتاده است و چه دلهایی که از خوف می لرزد! اما آنان کورموش هایی هستند که ازخوف رعد به اعماق تاریك سوراخ هایشان پناه می آورند و می گریزند. خشم امام، خشم خداست، اما این نه آن خشمی است که بال را نازل کند، خشمی است که پدران مهربان با فرزندان گستاخ خویش دارند آنگاه که از همه لطایف الحیل مأیوس شده اند.
امام هنوز پرهیز دارد از آنكه شمشیر را در میان نهد. جنگ هنگامی درگیر می شود که تمییز حق از باطل به تمامی انجام شده باشد. هنوز حُر و سعد و ابوالحتوف درمیان این جماعتند. شاید تازیانه صاعقه صخره های سخت قلب هایشان را بشكافد و چشمه ای از اشك بیرون بجوشد. مگر صخره ای هم هست که از سینه اش راهی به آب های زلال زیرزمین نباشد؟ مگر چشمی هم هست که نگرید؟ مگر قلبی هم هست که با گریه پاك نشود؟
"... سیاه باد رویتان که شمایید طاغوت های امت! شمایید احزابی که چون شجره خبیثه ریشه در خاك ندارند؛ شمایید آنان که حبل المتین قران را رها کرده اند و اکنون دیگر رسیمانی نمی یابند که آنان را از چاه گمراهی بیرون کشد؛ شمایید اخلاط سینه شیطان که بیماری های سیاه را در زمین پراکنده می دارید؛ شمایید مجمع گناهان و تحریف کنندگان قرآن؛ شمایید آنان که شعله نوربخش سنت ها را خاموش می خواهند؛
شمایید قاتلین فرزندان انبیا و هالكین عترت اوصیا؛ شمایید آنان که زنازادگان را به نسب می رسانند و مؤمنین را آزار می کنند؛ شمایید فریاد ائمه مستهزئین، آنان که قرآن را تكه تكه کرده اند و از آیات، بعضی را پذیرفته اند و بعضی را رها کرده اند... شمایید که معتمد ابن حرب و شیعیانش هستید و لكن ما را تنها رها می کنید، که والله، خذل و بی وفایی در میان شما خوبی است پسندیده که عروقتان بر آن استواری یافته، ساقه ها و شاخه های شجره وجودتان آن را به ارث برده، دلهاتان با آن رشد کرده وسینه هاتان از آن مستور است. شما به شجره خبیثه ای می مانید که میوه اش گلوگیر باغبان، اما در کام غاصبش شیرین باشد... هان! لعنت خدا...
📗 #فتح_خون
🖊 #نویسنده_سیدمرتضی_آوینی
📄 #صفحه_سی_نهم
@shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
📚
#غربزدگی
#قسمت_سی_نهم
#صفحه_۸۵
امروز نیافته را در آسمان میجویند و در دین و در آخرت؛ و خوشا به حالشان. گاهی هم عرق میخورند؛ امّا دهانشان را آب میکشند و به نماز میایستند و ماه رمضان توبه میکنند و حتّی برای امامزاده داوود، قربانی میکشند و فلان دهاتی، به محض اینکه هفت تخم هر سالهاش ده تخم شد، دست اهل و عیال را میگیرد و به زیارت مشهد میرود، یا دستکم به قم؛ و اگر روابط حسنه(!) با همسایگان وجود داشت، به کربلا و مستطیع که شد به مکّه؛ و همه هم منتظر امام زمانند. یعنی همه منتظریم و حق هم داریم. منتها هر کدام به صورتی. چون هیچ دولت مستعجلی به وفای کوچکترین قول و عهد خود برنخاسته است و چون همه جا ظلم است و حقکشی و خفقان و تبعیض! و به همین علّتهاست که در پانزده شعبان، چنان جشنی میگیریم که نوروز از حسد دق کند و با همین اعتقاد است که تمام آن ۹۰ درصد اعالی غیور مملکت، دولت را عملهی ظلم میدانند و غاصب حقّ امام زمان «اعلا حضرت ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه». پس حق دارند که مالیات نمیدهند و کلاه سر مأمور دولت میگذارند و از سربازگیری، به هزار عنوان میگریزند و جواب درست به هیچ آمارگیری نمیدهند و گرچه روزنامهها پر است از تبریکات اهالی غیور «مزلقان چای» به مأمور جدید الورود ادارهی سجلّ احوال؛ امّا هیچکدام از اهالی غیور همان آبادی، هرگز سازمانی به نام دولت نمیشناسند. جز ژاندارم را و جز ترانزیستور را و هنوز در بوشهر و بندر عبّاس مَثَل رایج است که «زیر دیوار عجم...
#صفحه_۸۶
نباید خوابید[۷]» و این عجم، دولت است، مأموری است که از تهران میآید. یعنی نوکر دولت نباید شد و به مأمورش و به مؤسساتش اعتماد نباید کرد. به همین علّتهاست که تمام سازمانهای مذهبی، از سقّاخانهی زیر گذر و مسجد سر کوچه بگیر، تا زیارتگاه بیرون آبادی، پوشیده است از تظاهرات گوناگون؛ این عدم اعتماد به دولت و به کارش و پُر است از علایم انتظار فرج مهدی موعود. اعلا حضرت ولی عصر که به راستی دعا کنیم که عجّل الله تعالی فرجه! در زبان مردم، در کتیبهی بالای دیوار، بر زبان واعظ، در نماز، در اذان و مناجات، در قصیدهی شُعرا، در تظاهرات مفصّل جشن پانزده شعبان، بالای کارت دعوت عروسیها، همه جا «در ظلّ توجّهات ولی عصر» به سر میبریم، اینها درست! آنوقت برای این مردم است که دولت با سازمانها و مدارس خود با سربازخانهها و اداراتش، با زندانها و بوق و کرنای رادیوش، مبلّغ «حکومت ملّی» است و برای خود ساز دیگری دارد. از همین مردم به تو بمیری من بمیرم، مالیات میطلبد، به زور ازشان سرباز میگیرد، همه جا رشوهخور میپرورد، سفارتخانههایش قرتیترین سفارتخانههاست، مبلّغ اعلا حضرت دیگری است و گوش فلک را از افتخارات هزاره هزاره افزایش یابندهاش کر کرده است و توپ و تفنگش را دایم به رخ مردم میکشد. آنوقت به علّت همین تضاد، هز کودک دبستانی، به محض اینکه سرود شاهنشاهی را به عنوان سرود ملّی از بر کرد، نماز از یادش میرود و به محض اینکه پایش به...
📗 #غربزدگی
🖊 #نویسنده_جلال_آل_احمد
📄 #قسمت_سی_نهم
@shahid_sajad_zebarjady