آقــاسَـجّــادٌ
💛🎈|● مجنون بھ نصیحت دلم آمده است... بنگر! بھ ڪجا رسیدھ دیوانگےام...! 💚| #شهیدآقامهدی_حسینی 🍃| #هر
💠بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِدیقین....💠
🎈| #شهیدآقامهدی_حسینی
یه روز داشتیم از دمشق به سمت لاذقیه می رفتیم
که گوشیش زنگ خورد دیدم داره میگه
نه نمی تونم اجازه بدم.
که ماشین و ببری بعد میگفت باشه تو شیعه هستی
اون سنی ولی هر دو انسانین بعد با عصبانیت گفته نه همین که میگم...
وقتی گوشی رو قطع کرد گفتم چی شده مهدی گفت:
دیروز یه نیروم از من ماشین می خواست گفتم:
نه حالا این نیروم تماس گرفته ماشین می خواد گفتم
بهش بده شاید کاری داشته باشه گفتن بله احتیاج داره
ولی دیروز اون نیروم سنی بود این نیرو شیعه...
اگه امروز ماشین میدادم اون ناراحت میشد و میگفت فرق بین ما گذاشتی...
به خاطر مذهب مون ما نباید کاری کنیم که تفرقه بین شیعه و سنی ایجاد کنیم باید کاری کنیم که رابطه بین شون هر روز بهتر بشه...
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @shahid_sajad_zebarjady
#عمار
#مخلص_الشهداء
💠بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِدیقین....💠
🍃♥️| #شهیدآقامهدی_حسینی
#حسن_مجیدیان:
انسان بزرگ همیشه اینطور بوده و هست؛
انسان گمنامی که پس از مرگ پیدا میشود و رخ مینماید.
انسانی که در اندازه دنیا نیست و ظرف حقیرِ اینجا، گنجایش روح بلند او را ندارد.
انسانی که دنیا و هر آنچه که در آن است در نظرش کوچک و سخیف جلوه میکند.
ما آدمها در طول زندگیمان ممکن است با کسانی آشنا شویم که دیگر هرگز نتوانیم آنها را ببینیم و یا حتی کوچکترین تماسی با آنها داشته باشیم.
کسانیکه برخورد و مصاحبت با آنها میتواند برای ما احساساتی را به همراه داشته باشد؛
احساساتی زودگذر و یا ماندگار.
چهرههایی که ممکن است فراموش شوند و یا اینکه آنچنان تاثیری در خاطرمان بگذارند که هرگز گذشت زمان نتواند آن را به آسانی از ذهنمان محو و نابود کند.
ای کاش آدمی میتوانست برای یک لحظه هم که شده گذشتههای خود را بازگرداند تا در این تکرار دوباره، عزیز از دست رفتهاش را بازجوید و باز شناسد اما چه سود که هرگز قادر به این کار نیست.
آن را که از دست دادهای دیگر کی و چگونه بیابی؟
از جمله چهرههای بیاد ماندنی شهیدان هستند.
انسانهایی نامیرا و جاودان و فراموش نشدنی؛
«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.»
یکی از همین چهرههای ماندگار و خواستنی، #شهید_سید_مهدی_حسینی است.
شهید مدافع حرم که مهرماه سال ۹۵ در دفاع از حرم شهید شد.
«سید مهدی حسینی» محافظ آیت الله «حسینی» نماینده رهبر معظم انقلاب در سوریه بود.
بلند بالا و قوی بنیه و در هیبت یک بادیگارد رسمی.
بچه جنوب شهر بود و خیلی گرم و گیرا....
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @Shahid_sajad_zebarjady
#عمار
#مخلص_الشهداء
آقــاسَـجّــادٌ
آقا مهدےعاشق حضرت زهرا(سلام اللہ علیها)بود. وقتےروضہ حضرت زهرا رو گوش میداد، از خود بیخود میشد... آخ
💠بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِدیقین....💠
معرفی مختصری از #شهیدآقامهدی_حسینی
✨| تاريخ تولد: ۵۹/۰۵/۲۷
💛| محل تولد: تهران
وضعيت تأهل: متاهل
فرزند اول خانواده ي آقاي عابد حسینی
دانش آموخته ي دبيرستان دکتر حسابی
فارغ التحصیل دانشگاه افسری امام حسین(علیه السلام)
🍃🌸|
اعزام به سوريه در تاريخ:
از ابتدای جنگ سوریه در میدان نبرد حضور داشتند این یکسال آخر به صورت مداوم آنجا بودند تا به شهادت رسیدند....
شهادت در تاريخ:
۱۲ مهر ماه سال ۱۳۹۵ مصادف با روز اول محرم...
💔| محل شهادت: سوريه، دمشق
محل دفن:بهشت زهرا قطعه ٢۶
💚| شهدای مورد علاقه آقامهدی:
شهيد مدافع حرم،
شهيد مهدی عزیزی
شهید رسول خلیلی
❣| صفات بارز اخلاقي:
مؤمن، مهربان، دلسوز، خوش اخلاق، خنده رو، شوخ طبع، متبسم، دست و دلباز، خلوص نيت در انجام وظايف ديني و امور خير، اعتقاد راسخ به اصل نظام جمهوري اسلامي ايران و اصل ولايت فقيه، آگاه و بصير نسبت به امور سياسي جامعه، غيرتمند نسبت به خاندان عصمت و طهارت و همچنين اطرافيان خود، ارادت خاص به شهدا مخصوصاً شهداي مدافع حرم حضرت عقيله بني هاشم سلام الله عليها…
🍃| علايق:
مراسمات مذهبي به خصوص مراسمات هیات یازهرا،سفر راهیان نور،کوهنوردی و سفر،جودو،تیراندازی،موتور سواری
بسیج...
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @Shahid_sajad_zebarjady
#عمار
#مخلص_الشهداء
آقــاسَـجّــادٌ
🎈🍁| شاعـر نشدے حال مرا خوب بفهمے من قافيه در قافيه رسوايے محضم... 💚| #شهیدمحمدحسین_بشیری_معروف_به_
💠 بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِدیقین...💠
🍃| #محبت_پدرفرزندی
یک روز جمعمان جمع بود وهر کس سخنی می گفت وتعریف ها به سمت ایران وخانواده والدین کشیده شد
هرکس مطلبی ونکته ای گفت،
تا رسید به محمد حسین،
محمد حسین مکثی کرد وبه صورت سوال وجواب از جمع ما که همگی چشم به دهان اودوخته بودیم پرسید،
بچه ها شما کدامتان تا بحال دست وپای پدر ومادرتان را بوسیده اید؟
جمع ما عده ای جوابشان سکوت و عده ای مثبت بود.
با افتخار فرمودند من دست وپای والدینم را بوسیده ام،
ونگاهی با آه وحسرتی که از عمق وجودش در می آمد،
رو کرد به جمع وگفت :
بچه ها تا وقتی پدر ومادرتان زنده و در قید حیات هستند قدرشان را بدانید،
من پدرم را از دست دادم ای کاش زنده بود پاهایش را بوسه باران می کردم...
محمد گرچه محبت اهل بیت را به همه چیز ارجعیت می داد ولی به هر مسئله ای در جای خودش عمل می کرد.
یک روز توی مسیر ی از منطقه داشتیم بر می گشتیم که تعدادی دختر وپسر سوری آواره،
از تهاجم حرامیان به کشورشان،
داشتند برای ما دست تکان می دادندودنبال خودروی ما دویدند،
محمد حسین به راننده گفت:
بایست
وقتی خودر ایستاد هر آنچه خوردنی وتنقلات داشتیم داد به آنها وحرکت کردیم وموقع حرکت گفت بچه نگاه کنید این دختروپسرهای چقدر زیبا و قشنگ ومثل عروسک هستند،
آهی کشید ازش پرسیدم چی شده؟
گفت:
یادعلیرضا افتادم ،
دلم برایش تنگ شده و ادامه داد،
دیشب زنگ زدم ایران واحوال علیرضا را بپرسم ومادر علیرضا گفت علیرضا عکست راگذاشته کنارش وخوابیده.
یکی دور روز بعد ماموریت پیش آمد وقتی داشتیم به منطقه می رفتیم جیره غذایی جنگی واگر آماده بود ناهار ویا شام را هم با خودمان می بردیم.
توی مسیری داشتیم می رفتیم که باز بچه های سوری را دیدیم که با حرکات دستهای خودشان از ما تشکر می کردند وبعضی هم دنبال خوردنی بودند،
محمد حسین به راننده گفت بایست،
راننده ایستاد ومحمد حسین اول سهم خود را داد به آنها،
وباز دلش نیامد وسهم ما راهم داد،
یکی از بچه ها گفت داری چکار می کنی خودمان گرسنه می مانیم.
محمد حسین گفت :
طاقت ندارم ،اینها رااینطوری گرسنه ببینم،
یاد علیرضا پسرم افتادم...
این روزهای آخر که ما نمی دانستیم محمد حسین می خواهد پرواز کند محبتش به یاد والدین و خانواده ،
همه اش درس اخلاقی و زندگی ،
در کنار رزم بود و اینطوری شد که محمد حسین بشیری حسینی شد....
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @Shahid_sajad_zebarjady
#عمار
#مخلص_الشهداء
💠بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِدیقین...💠
🍁| #زندگینامه_شهیدحاج_اسماعیل_حیدری
سردار شهید حاج اسماعیل حیدری در دوم اسفند ماه ۱۳۴۷ در شهر آمل دیده به جهان گشود.
تحصیلات ابتدایی را در دبستان فرسیو آمل سپری نمود.
با شروع جنگ تحمیلی و با وجود سن کم به جبهه های جنگ شتافت و در طول ۱۵ ماه سابقه حضور در جبهه از نواحی مختلفی مجروح شد.
با توجه به اینکه در زمان جنگ از ادامه تحصیل بازمانده بود بعد از اتمام جنگ و با تلاش فراوان دوره دبیرستان را به پایان رساند و در کنکور سال ۱۳۷۳ در رشته علوم اجتماعی دانشگاه گیلان قبول شد.
مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۷۷از دانشگاه گیلان و در ادامه مدرک کارشناسی ارشد خود را در سال ۱۳۸۴ و در رشته اطلاعات استراتژیک از دانشگاه امام حسین(ع) دریافت نمود.
عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد ایشان با توجه به دغدغه ایجاد اتحاد اسلامی در برابر استکبار جهانی “بررسی امکان شکل گیری پیمان نظامی بین کشورهای اسلامی خاورمیانه” می باشد.
ایشان در سال ۱۳۶۶ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و با وجود علاقه و استعداد فراوان در یادگیری و قدرت بالا در آموزش، به کسوت مربیگری دروس نظامی درآمد که تا پایان عمر در همین زمینه فعالیت نمود.
در سال ۱۳۹۱ و بعد از آغاز جنگ ناجوانمردانه علیه مردم مظلوم سوریه برای کمک به آنها به صورت داوطلبانه به سوریه عزیمت نمود و با توجه به تجربه بالای نظامی به آموزش و مشاوره نیروهای مردمی سوری اقدام کرد.
فعالیت ها و تلاش های این بزرگ مرد در تاریخ ۲۸ مردادماه ۱۳۹۲ به ثمر نشست و در منطقه حلب سوریه شهد شیرین شهادت را نوشید و بعد از سالها دوری درنهایت به دوستان شهیدش پیوست.
شنیده بودیم اردیبهشت ماه تو مسیر سد لار تو جاده هراز، شقایق های وحشی رشد می کنن و باز میشن...
با هم رفتیم اونجا تا چندتا عکس بندازیم!
اصرار داشت با این حالت عکس بندازه، میگفت میخوام شبیه عکس معروف حضرت آقا بشه...
چند روز بعد عکس ها رو چاپ کردیم و رفتیم خونه یکی از اقوام که دعوتمون کرده بود؛
این عکس رو نشون میداد و با خنده میگفت عکس برا بعد شهادتم آماده شده..
همین طور هم شد، عکسی که تو خیلی از بنرها و پوسترها چاپ شد همین بود..
نتیجه نهایی آزمون کارشناسی ارشد ۹۲که در تاریخ۵ شهریور آن سال،
یعنی یک هفته بعد از شهادت شهید_اسماعیل حیدری اعلام شد.
با وجود اینکه دارای مدرک کارشناسی ارشد رشته اطلاعات استراتژیک از دانشگاه امام حسین(ع) بود، به دلیل علاقه بسیار زیاد به کسب مدارج بالا، کتابهای تست و کنکور رشته علوم سیاسی را تهیه کرده بود و با خود به سوریه برد؛ بهمن ۹۱ بود که برای شرکت در کنکور به تهران بازگشت و در آزمون سال ۹۲ شرکت کرد.
نتایج اولیه آزمون رتبه بالای ایشان را نشان می داد؛ رشته علوم سیاسی و روابط بین الملل در دانشگاه های مطرح تهران را در لیست انتخاب رشته خود قرار داد. گفته بود وقتی نتایج نهایی کنکور اعلام شد،
برای ثبت نام به تهران می آیم و ترم اول را مرخصی میگیرم و به سوریه برمیگردم، چون آنجا سرمان شلوغ است..
ولی نتایج کنکور زمانی اعلام شد که در دانشگاه عشق، تحت نظارت و راهنمایی استادش عباس(ع)، با پایان نامه “دفاع از حرم” رتبه برتر را کسب نموده بود..
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
🍁🎈| بہ مرگِ داخل بستــر نمےشود دل بست خداڪند ڪ شهـادت بہ داد ما برسد.... 💚| #شهیدهادی_باغبانی ♥️
💠بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِدیقین...💠
🍃| #شهیدهادی_باغبانی
🍁| #خاطره
همکارش میگفت آخرماه اضافه کار با هادی داستان داشتیـــــم
یه دفتر یادداشـــــت مدت زمانهایی که صرف امورات شخصــــی شده مثلا تلفــن زدن ناهار خوردنش حتی نمــــاز خوندناشـــو
از تایم اضافه کاریــــش کم میکرد اصــــرار ما هم که همه اینــــکارو میکنن و اینکار رواله بی فایــــده بود هـــــادی کار خودشو میکرد....
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
💚🍁| مثل #شهید باشـ زمینے امّا از جنس آسمون.... 🎈| #شهیدمحمدحسین_محمدخانی 💙| #هرروزباشهدا ♥️| کان
💠بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِدیقین....💠
خاطرات شهیدمدافع حرم
🎈| #محمدحسین_محمدخانی
مرامهای خاص زیاد داشت اما بعضی چیز ها برایش قانون بود و خط قرمز داشت و یکی از آن خط قرمز ها این بود :
محمد حسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشم خورش از بقیه جاها بیشتر بود را به عکس شهدا تعلق میداد و تو باید قبول میکردی که به واسطه عکس شهدا حرمت حضور شهدا را در خانه رعایت کنی وگرنه ...
قرارداد که تمام میشد و خانه را که میخواستیم عوض کنیم بعضأ عکس ها هم نو میشد ؛
یادم هست وقتی پوسترهای کم عرض شهدا مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد که عکس های بیشتری را میتواند در خانه جا بدهد.
با این حال ولی همیشه یک پوستر تکراری بود ؛
قدیمی بود؛
و نه نو میشد و نه قرار بود سایزش عوض شود و آنهم تمثال شهید مبارزه با اشرار جنوب شرق کشور محمد عبدی بود؛
خیلی دوست داشت مثل محمد عبدی باشد.
همیشه از خنده های لحظه های اخرش و حین شهادت محمد عبدی میگفت ؛
وقتی فهمیدم اسم جهادی محمدحسین خودمان عمارعبدی است اصلا جا نخوردم ولی زمانی که عکس صورتش را در معراج شهدای تهران دیدم ؛
با آن لبخند ملیح آن موقع باورم شد :
تا در طلب گوهر کانی کانی
تا در هوش لقمه نانی نانی
این نکته ی رمز اگر بدانی دانی
هرچیز که در جستن آنی،آنی
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @Shahid_sajad_zebarjady
💠بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِدیقین...💠
🍃| #شهیدقدیرسرلڪ
ستوان یکم پاسدار، قدیر سرلک سالها به عنوان فرمانده گردان امام حسین(ع) سپاه ناحیه شهید محلاتی مشغول خدمت بود.
او در جریان مأموریت مستشاری که در سوریه حاضر شده بود، در روز ۱۳ آبان منطقه حلب به شهادت رسید.
تاریخ تولد: ۱۳ شهریور ۶۳
محل تولد: تهران
تاریخ شهادت: ۱۳ آبان ۹۴
محل شهادت: حلب، سوریه
آرامگاه شهید: گلزار شهدای پاکدشت
مدرک فوق دیپلم برق صنعتی
مدرک کارشناسی هوافضا
مدرک کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامه ریزی روستایی
فرمانده گروهان ۱۱۵ امام حسین «ع»
فرمانده گردان ۱۱۸ امام حسین «ع»
فرمانده گردان ۱۱۴ امام حسین «ع»
ده سال فرماندهی پایگاه بسیج مسجد ۷۲ تن، شهرک رضویه
همزمان فرمانده گردان، در دو منطقه یافت آباد و محلاتی
از ویژگی های برجسته، داشتن روحیه شهادت طلبی، پشتکار، حسن خلق، سخت کوشی و ساده زیستی بود.
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
💚🍃| دلـم گرفته از آشـوب شهـر ... اینجا، آدمها غریبه اند ... اخلاص و صفا و گذشت... دلم یڪ جـُــرعه سا
💠بِسمِ الله رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِدیقین💠
💙| #شهیدسعیدسیاح
سیاح طاهری در سال ۱۳۳۶ در شهرستان آبادان به دنیا آمد.
دوران نوجوانی او مصادف با اوجگیری مبارزات مردم ایران علیه حکومت پهلوی بود.
وی پس از انقلاب نیز در عرصههای مختلف دفاع از کشور، از جمله غائله ضدانقلاب در کردستان، خط التقاط و فتنه منافقین و بنیصدر مشارکتی فعال داشت.
سیاح طاهری بعد از تشکیل بسیج به فرمان خمینی، در زمان فرماندهی
حمید قبادینیا به عضویت بسیج آبادان درآمد و در آغاز جنگ تحمیلی، از آبادان دفاع کرد.
وی در سال ۶۰ به عضویت سپاه آبادان درآمد و پس از قبادینیا، فرماندهی سپاه آبادان را عهدهدار شد، در آذر ماه سال ۶۰ نیز طی یک عملیاتی مجروح شد و یکی از انگشتان دستش را از دست داد، چندی بعد دوباره به جبهه آبادان بازگشت و همواره پرتلاش و در اغلب عملیاتها حضور مستمر داشت.
وی در پنجم آذرماه سال ۶۵ در خلال عملیات کربلای ۵، دچار مجروحیت شدیدی شد که منجر به از دست دادن چشم راست و شنوایی گوش چپ شد، همچنین عصب دست چپ وی نیز در این عملیات منقطع شد.
پیش از آن نیز وی در عملیاتهای فتح المبین و آزادسازی خرمشهر حضور داشت.
با شروع جنگ سوریه، سعید به طور داوطلبانه برای حضور در این نبرد و آموزش نیروهای جوان سوری و لبنانی اعلام آمادگی کرد و موفق به اخذ اجازه جهت حضور در سوریه شد.
وی در آنجا وارد تیپ سیدالشهدا شده و کار خود را با آموزش تخصصی موشکهای هدایت شونده تاو، کورنت و مالیوتکا در رزم زمینی آغاز کرد.
وی همچنین در مقطعی آموزش موشکی نیروهای پاکستانی و افغانستانی واقع در منطقه حلب را برعهده داشت که در نهایت ظهر روز ۲۳ دی ماه ۱۳۹۴ در حالیکه جهت بازدید منطقه خان طومان به همراه جابر زهیری عازم شده بود
با گلوله خمپاره معارضین سوری مورد هدف قرار گرفت و هردو کشته شدند....
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
پاےحسین عليه السلام و ڪربلا ڪ در میان باشد! حبیب باشے ... یا قاسم ... چه فرقےمےڪند؟! 🎈| #سردارشهید
💠بسم رب الشهداء و الصديقين💠
💚| #سردارشهیدمدافع_حرم_هادی_کجباف
کنار قدمهای جابر سوی نینوا رهسپاریم، ستونهای این جاده را ما به شوق حرم میشماریم؛
واكس كفشهاى زوار امام حسين عليه السلام ...
#اربعین تو راه کربلا، محور #نجف به #کربلا بودیم. با چندتا از رفقا در مورد حاج #هادی_کجباف صحبت میکردیم.
میگفتیم الان خونهست.
آخه حاجی تو #سوریه چهارتا تیر خورده بود و فقط یک هفته گذشته بود.
#ترکش هم که از قبل تو بدنش بود.
کمی جلوتر که رفتیم دیدیم چندتا مرد نشستند، دارند کفشهای #زوار رو #واکس میزنند.
رفتم کفشامو تمیز کنم.
دیدم #حاج_هادی داره کفشهای زوار رو واکس میزنه....
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @Shahid_sajad_zebarjady
💠بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِدیقین💠
🍃| #شهیدجاسم_حمید
جاسم حمید متولد ۱۰ دی ۱۳۴۴ در شهر اهواز بود که ابتدای دوران نوجوانی اش با آغازین روزهای دفاع مقدس ۸ساله مصادف شد.
پدرش آقا حسن و مادرش زبیده خانم انسان های شریف و مومنی بودند.
در خانواده ای پرجمعیت رشد کرد، دوازده خواهر و برادر بودند که صمیمیت و گرمای دلنشینی بین شان برقرار بود.
دوران ابتدایی را در مدرسه شهید حلاج پور گذراند.
دوران راهنمایی اش مصادف با آغاز حمله دژخیمان بعثی شد.
شهید جاسم حمید قبل از انقلاب درمسجد امام محمد باقر(ع) واقع در حصیرآباد فعالیت داشت و با دوستانش مخفیانه اقدامات سیاسی و تبلیغاتی همچون توزیع اعلامیه و نوار پیام های امام خمینی(ره) در بین مردم بود.
همچنین برای گروهی از افراد، دوستان و فامیل روشنگری می کردند.
جاسم از همان سن ۱۲ سالگی شور انقلابی و جهادی در وجودش ریشه دواند.
با شروع جنگ که خانواده اش به هفتکل عزیمت کردند او و پدرش ماندند و در نهایت در سال ۶۰ بدون اطلاع مادر به عنوان نیروی بسیجی به جبهه اعزام شد و اواخر سال ۶۱ بود که به استخدام سپاه پاسداران درآمد.
در تمام مدت هشت سال دفاع مقدس در جبهه حضور مستمر داشت و در بیشتر عملیات ها از غرب تا جنوب شرکت کرده بود.
عملیات هایی چون والفجر مقدماتی، والفجر ده، و الفجر هشت،َ بیت المقدس، کربلای ۵، خیبر، بدر،…..
جاسم حمید انسان مسئولیت پذیری بود و مسئولیت های مختلفی را تجربه کرد از جمله فرمانده گردان امیرالمومنین(ع)، معاون فرمانده ستاد و همین طور جزء نیروهای اطلاعاتی برون مرزی بود.
در عملیات کربلای ۵ شیمیایی شد آن قدری که گاهی پوستش تغییر رنگ می داد و احساس خفگی می کرد اما اینها باعث نشد که شهید حمید دست از جهاد و مبارزه بردارد.
بعد از قبول قطعنامه و پایان یافتن جنگ فعالیت هایش را با گردان امیرالمومنین ادامه داد و در کنار وارد کار اقتصادی شد.
ابتدا وارد بازار آهن شد و سپس بعنوان پیمانکار شرکت نفت فعالیت های اقتصادی اش را ادامه می داد.
همان سال با دختر یکی از اقوام ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو پسر و یک دختر بود.
حضور در جبهه های نبرد علیه بعثیان و داعشیان در سوریه و نبرد با تروریست های جنایت کار از جمله فعالیت های اخیر او بود.
سرانجام حاج جاسم حمید با نام جهادی ابواحمد بعد از ۳ سال مجاهدت خستگی ناپذیر در جبهه های مبارزه با استکبار جهانی غرب در سوریه، در روز پنج شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۶ در جاده سعن واقع در منطقه شیخ هلال استان حماء سوریه در اثر یک تله انفجاری به یاران شهیدش پیوست.
🎈| روحش شاد و راهش پر رهرو باد...
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @shahid_sajad_zebarjady
💠بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصِدیقین...💠
🍃| #شهیدجوادمحمدی
❤️| راوی: همرزم شهید
به فدای لب عطشان #حسین
حاج مهدی فرمانده قرارگاه حما اومد
دو روز بود تو عملیات بودیم😕.
از دفتر آقا گفته بودند ڪه رزمنده های مدافع تو عملیات روزه نگیرن🙂.
عملیات تموم شده بود.
شاهد ۹ ده تا تپه بود ڪه تنها شاهراه دمشق وحلب بود ڪه این تپه ها تامین جاده بودن ڪه تا تپه ۸ دست ما بود😊ولی دوتای دیگری دست داعشی ها شاهد ۹ خیلی حیاتی بود ،رو گرفته بودیم😀
حاج مهدی اومد شیخ هلال ...
جواد چه خبر اوضاع چطور؟
(بچه ها پای قبضه سلاح خوابیده بودن)
جواد با اون لحن شیرین اصفهانیش گفت:
حاج مهدی میگم چی میشد آقا این ماه رمضونو واسه رزمندگان مدافع حرم آزاد میڪرد؟😉
حاج مهدی گفتن:
خب جواد جان اگه سختتونه روزه نگیريد، تو این گرما آتیش خمپاره و گلوله حرجی نیس.
جواد گفت:
حاج مهدی من با این روزه سر خدا منتی میزارم ڪه اون سرش ناپیدا😄...و ساعتی بعد جواد با لبی عطشان به دیدار ارباب خود حضرت سیدالشهدا پر ڪشید.😭😭
شهادت: ۱۱ماه مبارڪ رمضان ،۱۶خردادسال ۱۳۹۶
💚| #شهیــدعطشـــان_جواد_محمدے
💙| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @shahid_sajad_zebarjady