از موسى بن جعفر عليه السّلام روايت شده: براى خدا در روز جمعه هزار نسيم رحمت است كه هرچه بنده اش بخواهد از آن نسيم مهرآميز به او ببخشد، پس هر كه بعد از عصر روز جمعه صد بار سوره «انّا انزلناه» را بخواند، حق تعالى آن هزار رحمت را چند برابر گرداند و به او عطا فرمايد.
منبع مفاتیح الجنان
@shahid_sajad_zebarjady
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه دارند به تنهایی من می خندن....
حاج منصور ارضی
@shahid_sajad_zebarjady
🌹🕊
#خاطره
راوی:سیدکمیل باقرزاده
روزی از جهاد مغنیه پرسیدم که تا کنون چند مرتبه #رهبر_معظم_انقلاب را دیده ای؟ وی پاسخ داد: «شاید پنج یا شش مرتبه» از او پرسیدم قبل از شهادت پدرت یا پس از شهادت ایشان؟
گفت: «اولین دیدار قبل از شهادت پدر بود، من و دوستان وارد اتاق #آقا شدیم، فردی مرا به ایشان معرفی کرد و آقا فرمودند: «مراقب پدرت باش خیلی برای من عزیز است»
دفعه بعد که پس از شهادت پدرم به دیدار رهبر معظم انقلاب رفتم، ایشان با لحن شوخی به من فرمودند: "مگر به تو نگفته بودم مراقب پدرت باش؟".
این نشان از اهمیت این پدر و پسر می دهد که در آن طرف مرز ها بار ولایت را بر دوش می کشیدند.
#شهید_جهاد_مغنیه🕊
#سالروز_شهادت🌹🍃
#یـادشهدابـاذڪـرصـلـوات🌸🍃
@shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
📚
#غربزدگی
#قسمت_چهل_هفتم
#صفحه_۱۰۱
قراضه در آمدن مصنوعات در اوّل کار، کلنجار رفتن با دعوای کارگر و کارفرما و بیمه و تقاعد و الخ...» و در حقیقت همین جوری هم عمل میکنیم. یعنی این تئوری بسیار جدید، سالهاست که در این ولایت مبنای عمل است و همین است یکی از علل غربزدگی ما. یا یکی از نتایج اساسی آن. باز همان داستان مرغ و تخم مرغ؛ و بعد اگر در کار هنرهای ظریف ملّی و محلّی دقیقیم و در کار ماشین نیستیم، به این دلیل است که در کار آن هنرها اگر هم به صورت شفاهی و سینه به سینه، پدران، سالها یک فن را در عمل به پسران میآموختهاند و سالها شاگردی و استادی در کار بوده. تربیت حرفهای و عملی و نظری به حدّی که تربیت در فنون ظریف برای خود سنّتها یافته و اصول و فروع پیدا کرده و به عمق سالیان بر میگردد؛ امّا ماشین تازه از راه رسیده است. سنّت ندارد. تربیت و آموزش کلاسی برای آن نیست. مدارج استادی و شاگردیاش هنوز مشخّص نیست و در چنین وضعی، البتّه به جا مینماید که اگر سدّی بزرگ میسازیم، یا اگر چاه نفتمان(یعنی چاه نفتشان) آتش میگیرد، دست به دامان فلان کارشناس خارجی بشویم که کار کشته است و سابقه و تجربه بیش از ما دارد؛ امّا تأسّف در این است که نه تنها در این نوع موارد استثنایی به کارشناس خارجی رجوع میکنیم؛ بلکه برای بسیاری از کارهای دیگر نیز. هنوز برای سوار کردن یک کارخانهی قند یا سیمان یا پارچهبافی یا نختابی یا روکش لاستیک(!) نه تنها ماشین را تمام و کمال از فرنگ و امریکا وارد میکنیم، بلکه یک دار و دستهی عرض و طویل فرنگی از کارگر ساده گرفته تا مهندس و سرمهندس به دنبال ماشین میآوریم. با...
#صفحه_۱۰۲
حقوقهای گزاف ارقام نجومی مانند؛ و سه سال و چهار سال و ده سال در فلان نقطه از ایشان پذیرایی میکنیم که بریزند و بپاشند، تا کورهی سیمان روشن شود یا شیرهی قند سفید شود یا رشتههای نخ و پشم یکدست درآید؛ و البتّه اگر دقیق باشیم، در این هم تعجّبی نیست. یا به جای این آدمها کسی را نداریم و یا اگر هم داشته باشیم فایده ندارد. چون آنکه کارخانه را به ما میفروشد، ضمن قرارداد فروش گنجانده است که وقتی صحّت عمل کارخانه را تضمین خواهد کرد که کارشناسان خود او سوارش کرده باشند و تحویل داده باشند. بله این است جبر اقتصاد عقب افتادهی غربزده! و اگر تو خودت بهتر میزنی، بستان بزن. خودت بساز تا خودت هم سوار کنی و من که سازندهام، باید کارشناسم را به دنبال ماشین به نوایی برسانم؛ به سفری به جنوب و گرما، به گردش و تفریحی، به تجربهی تازهای، به دستی بازتر و دیدی گستردهتر در این دنیای مصرف کنندهی ماشین!
و امّا علّت دوم که خود ناشی از همین است که گذشت یا مکمّل آن، این است که ما، تا خریدار مصنوعات غربیم، فروشنده راضی نیست چنین مشتری سر به راهی را از دست بدهد. در اینکه ما تا وقتی در این دنیای داد و ستد فقط خریداریم – یا فقط مصرف کنندهایم – ناچار سازنده که فروشنده هم هست، میداند که چم و خم کار را چهطور مرتّب کند، تا این نسبت یک طرفه همیشه متعادل باشد و هرگز این رابطهی بایع و مشتری به هم نخورد.
به این طریق انصافاً غرب حق دارد اگر به ما اجازه ندهد(یعنی اعتبار ندهد) یا مرتّب ممانعت کند از اینکه ما نیز روزی سازندهی ماشین باشیم.
📗 #غربزدگی
🖊 #نویسنده_جلال_آل_احمد
📄 #قسمت_چهل_هفتم
@shahid_sajad_zebarjady