هدایت شده از فروشگاه کتاب جان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برنامه کتاب باز با حضور دکتر یامین پور (بخش سوم)
معرفی کتاب "رسول مولتان"
وحید یامین پور:
خواندن این کتاب برای همه کسانی که مدعی کار فرهنگی هستند واجب است.
📗📘📙
@sn_shop
هدایت شده از زهرا فاضلی
👆👆👆
#رسول مولتان
گردآورنده: زینب عرفانیان
محتوای کتاب از زبان خانم مریم قاسمی زهد بیان می شود و به حق ایشان از امانتی که از شهید بزرگوار سیدمحمدعلی رحیمی در دل و جانشان داشتند جانانه دفاع و به درستی بیان کردند.
سیر کتاب از آشنایی و سپس ازدواج و کار فرهنگی در ایران، هندوستان، افغانستان و مولتان پاکستان و شهادت شهید رحیمی را در برمی گیرد و نوع بیان و روابط مذهبی و دینی حاکم بر زندگی هیجده ساله این زوج در واقع در واقع انعکاس یک نوع سبک زندگی اسلامی را مطرح می کند.
رسول مولتان، به واقع «مقتل مولتان» است، بیان مظلومیت ها و محرومیت شیعیان در خارج از ایران و مظلومیت مضاعف تر برای افرادی چون شهید رحیمی ها که در نقطه اوج گمنامی و تهمت های داخلی و تهدیدهای خارجی فی سبیل ا... برای اعتلای الله جانفشانی کرده اند و همسر بزرگوار این شهید زینب گونه از راه و هدف شهید دفاع کرده است و این اثر هم در راستای بیان اهداف راه شهید و ادامه این راه بیان شده است.
@maghar98
❇️ کتاب رسول مولتان
🔷 مصلح اجتماعی کسی است که اصلاح کردن و زدودن انحرافات جامعه مهمترین دغدغه اوست. مصلحین نیز مانند انبیاء رسالت خود را در چیزی جز رساندن پیام حق به گوش جان فطرت انسانها نمیبینند.
🔹شهید محمدعلی رحیمی به عنوان یک مصلح اجتماعی این رسالت را روی دوش خود احساس میکرد و تا زمانی که میدانست انسانهایی در این کره خاکی هستند که فطرتشان تشنه حقیقت است لحظهای آرام نمییافت.
🔹رسول مولتان، بیان مظلومیتها و محرومیت شیعیان در خارج از ایران و مظلومیت مضاعفتر برای افرادی چون شهید رحیمیها که در نقطه اوج گمنامی و تهمتهای داخلی و تهدیدهای خارجی فی سبیلالله برای اعتلای اسلام جانفشانی کردهاند و همسر بزرگوار این شهید که زینبگونه از راه و هدف شهید دفاع کرده است.
🔸مطالعه کتاب «رسول مولتان» و مستند «ابوذرها نمیمیرند» جهت فهم و آشنایی با زندگی انقلابی و انسانهای متعهد به آرمانهای اسلام و انقلاب، برای اندیشهجویان دانش استراتژی ضروری است.
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
رسول مولتان، روایتی از زندگی رایزن فرهنگی ایران، محمد علی رحیمی که در کشور هند و شهر مولتان پاکستان رایزن بود. توسط انتشارات سوره مهر نشر یافته.
"رسول مولتان" روایتی جالب از دلدادگی مردی در غربت به ارزش های انقلاب اسلامی و اسلام است. در این کتاب، تمام داستان زندگی شهید، از زاویه دید همسر شهید روایت شده است.
محمدعلی رحیمی شهیدی است که عمر خود را در هند، پاکستان، آفریقا و افغانستان صرف ترویج ارزشهای انقلاب اسلامی و تشیع راستین کرد و با منش و گفتار خود بر وحدت و نزدیکی میان همه مذاهب اسلام تاکید و با تبلیغ زبان فارسی سعی بر توسعه عمق استراتژیک انقلاب اسلامی داشت.
این کتاب به لحاظ برخورد فرهنگی شهید با جریانات تکفیری و روایت روزهایی که شهید رحیمی در غربت، زیر تیغ وهابیت گذراند و میدان را خالی نکرد، جذابیت بالایی دارد. به ویژه اینکه متن آن روایت کننده فعالیتهایی است که در نهایت به شهادت این سردار بزرگ فرهنگی انقلاب اسلامی توسط نیروهای تکفیری در پاکستان انجامید.
توجه ویژه بع توصیفهای جزئی از محیط خانه و کارهای خانه، رسیدگی به درس و تربیت و کارهای فرزندان در شرایط دشوار غربت دهه شصت و نیمه اول هفتاد، شرح دقیق حالات روحی و تاثیر و تأثرها در رفتارهای راوی را بیان می کند.
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
شهیدانه
رسول مولتان، روایتی از زندگی رایزن فرهنگی ایران، محمد علی رحیمی که در کشور هند و شهر مولتان پاکستان
السلام علیک یا فاطمه الزهرا:
ابوذر و ربذه (فرازهایی از نامه شهید رحیمی به دوستانشان)
بسم الله الرحمن الرحیم
برای من حقیر تا کنون “ابوذر” فقط یک نام بوده و “ربذه” فقط یک مکان. و اینک آرام آرام ذره ای فهیمده ام که ابوذر تنها یک نام نیست بلکه روحی است به بلندای همه غریبان و بیکسان، و ربذه تنها یک مکان محدود نیست بلکه فضایی است برای تمام غریبان. و حقیقتاً چه عالمی است، این عالم ابوذر و ربذه که هم یک بیابان بی کسی است و هم بارش عطر کرامت.
…گفتنی بسیار است اما نمیدانم از چه بگویم و از کجا؟ همینقدر بگویم که از ایران پا به بیرون میگذاری غریبی شیعه و غربت شیعیان را با تمام وجودت حس میکنی و کلاً مسلمانان را گونه ای دیگر می بینی، بریده از محتوای اسلام و چسبیده به بعضی از ظواهر….
سید محمد علی رحیمی
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
#کتاب_خوندم
#رسول_مولتان
روایت زندگی شهید رحیمی
.وقتی رسول مولتان را میخوانی در مقابل خود زنی را میبینی که بیشتر روزهای جوانی اش را در غربت گذرانده و در پایان تلخ سفر، همسر و هم سنگر و هم سفرش را از دست داده است... این بانو بیشتر به اسطوره شبیه است تا به واقعیت. الگویی که برای نسل من و بعد از من دست نیافتنی ست، الگویی که شاید تکرار شدنش خیلی بعید باشد.
خود شهید هم از جمله مردان غیوری بوده که با هجرت، متعالی شد و شهادتش توسط اشقیای این عالم رقم خورد.
کتاب رسول مولتان روایت زندگی #شهید_سید_محمدعلی_رحیمی است از زبان همسر شهید است.
#کتاب خوندن
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
ایشان خصلتهای رفتاری خاصی داشتند و انسان دوستی و محبت به مستضعفین سرآمد همه فعالیتهایشان بود.ویژگی دیگری که ایشان بین همکاران به آن شناخته شده بودند کم خوابی بود.
وقتی همه کارهای روزانه را انجام می دادند تازه نوبت به خدمت های خارج از وظایفشان و امور اداری میرسید، و راه حلی که برای کمبود وقت پیدا میکردند کم کردن ساعات خواب و استراحتشان بود. هیچ وقت کار را کنار نمی گذاشتند. شده بود تا صبح نخوابند، نمی خوابیدند ولی کار را به نحو احسن انجام داده و به پایان میرساندند.
به خاطر فرمانبرداری محضشان از امر ولی فقیهشان و محبت بسیاری که به رهبر داشتند فرمایش ایشان در باب ترویج فرهنگ ناب محمدی در داخل و خارج کشور سرلوحه همه کارها و فعالیتهای شهید رحیمی قرار داشت. و در این قضیه اهالی تسنن و تشیع برایش یکسان بودند و فقط به وحدت اسلامی میاندیشید.
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
نحوه شهادت
در دوم اسفند سال ۱۳۷۵ به انتهای خود رسیدو زندگی اش در شهر ملتان پاکستان ،به ضرب گلوله گروه مسلح صحابه در دفتر کارش ختم به روزی خواری در جوار الله شد.
برای شهید سید محمد علی رحیمی شهادت دروازه های سخت گشوده شونده اش را ، با گلوله ای بر کتف و پیشانیش به روی وی گشود و نامش تا ابد بر صفحه های تاریخ به یادگارماند ودر این میان جسم خاکی اش به رسم امانت در قطعه ۵۰/ ردیف۱۳/ شماره۱۷ تا روز ظهور تنها امید جهان به خاک سپرده شد…
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
هدایت شده از السلام علیک یا فاطمة الزهرا
🔻معلمی از دانشآموزانش خواست تا در مورد زندگی و مرگ انشا بنویسند، آنچه در ادامه آمده انشای یکی از دانشآموزان هست و طوری معلم رو تحت تاثیر قرار داد که برای او آرزوی مرگ کرد!
🔹به نام خدا. انشایم را با نام زندگی آغاز میکنم. آقا به نظر من زندگی، بدون مرگ معنا و مفهومی ندارد! ما از صبح که بیدار میشویم عزرائیل یار جدا نشدنی ماست. مثلا همین جمعه ای که گذشت، قرار بود خاله پری به ما سر بزند. خواب بودم که مادرم داد زد" الهی خدا مرگت بده! پا نمیشی از این وسط!" همین را که گفت فهمیدم یعنی زود بیدار شو و اتاقت را جمع کن. بعد بابا در حمام را باز کرد و گفت خبر مرگشون کی میان؟ بعد هم که خاله پری آمد و همه خوب و خوش بودیم. البته شوهر خاله پری معتقد است ما خوشی نداریم و با این گرانی ها همه باید سرمان را بگذاریم و برویم بمیریم. بعد هم که خواستند بروند هر چه مامان اصرار کرد، برای ناهار بمانند گفت به مرگ خودم ناهار داریم! و رفتند!
🔹مثلا خود ما آقا، میگوییم خدا کند فلان معلم بمیرد! یا شما خودتان آقا همش میگویید "مرگ! چه مرگتونه". دایی ام میگوید کاش صاحب خانهشان بمیرد. من فکر میکنم صاحبخانه اش هم، هر ماه که اجاره دایی عقب می افتد همین دعا را به جانش میکند! مطمئنم اگر مرگ نبود هیچ کس به ادمه ی زندگی امیدی نداشت!
🔹برای همین من مرگ را خیلی دوست دارم. ما هر روز صبح مرگ را سر صف صدا میکنیم و برای خیلی ها آرزوهای مرگ میکنیم. ماشین بابا هر روز صبح روشن نمیشود و ما میفهمیم که باز یک مرگش شده؛ طوری که بابا میگوید عزرائیل خودت بیا و راحتم کن!
🔹کلا مرگ خوب است. بابا میگوید دیدن مرگ آدمهای بد هم خیلی خوب است، چون یاد میگیریم کار بد نکنیم. در ایام مرگ مدارس تعطیل است و ما کلی زندگی میکنیم. آقا ما اینقدر مرگ را دوست داریم که بعد از فوتبال و والیبال و کشتی...بعد از وزنه برداری چه ببریم و چه ببازیم بالاخره برای یکی آرزوی مرگ میکنیم. عمو احمد میگوید مرگ رحمت خداست و اگر مرگ می آمد نصف مملکت میمردند، جمعیت کم میشد و مشکلات بیکاری، کم آبی و فقر هم رفع میشد!
🔹من فکر میکنم مرگ واقعا چیز خوبی است. پدربزرگم هم که مرد همه میگفتند خدا را شکر که مُرد! راحت شد. مرگ آنقدر خوب است که ما صبح عید نوروز سر قبر همه آدمهای فامیل که مرده اند میرویم و مرده ها را بیشتر از زنده ها دوست داریم. نمیخواهم شعار بدهم اما من فکر میکنم عزرائیل در ایران خیلی پر کار است. این بود انشای من!
🔹انشای دانش آموز که به اتمام رسید معلم گفت: "بمیری. برو بتمرگ!"
✍️علا آزاد (بر اساس نوشته ای از ناصر سبزیان پور)
@maghar98🌺
┗━━━😅😘😍😊━━━┛
شهید محمد علی رحیمی در کلام همسر ایشان
بارزترین ویژگی که شهید رحیمی داشتند تفاوت روزهایشان بود. هیچ وقت اجازه نمی دادند امروزشان مانند دیروزشان بگذرد. همیشه حتی شده بسیار ناچیز و کم سعی میکردند اعمال و کارهایشان با روز قبل تفاوت داشته باشد. و حتما بهتر و مفیدتر از روز قبل باشند. حتی شده یک آیه بیشتر تلاوت قرآن از روز قبل.
در امور مذهبی و اداری و در امور کاری و انجام وظایفشان چنین بودند. در ۱۶ سال زندگی مشترکی که کنار ایشان داشتم، ندیدم دو روز از عمرشان را مثل هم بگذرانند. این تغییرات جزیی کم کم بزرگتر می شد و پله های رشد اخلاقی و عبادی را میدیدم که ایشان شتابان طی می کردند. لوح وجودشان به مرور زمان از کاستیها و عیبها پاک شد و به درجه شهادت رسیدند.
در کنار ایشان حس کردم و دیدم که نیازی به رفتن دنبال کارهای بزرگ نیست. اگر انسان همان کارهای در ظاهر کوچک را درست انجام دهد خود به خود کارهای بزرگ در مسیرش قرار میگیرد و توفیق انجام دادنشان را پیدا میکند و پله پله رشد میکند. مثل شهید رحیمی. در بهمن ماه سال ۷۵ ایشان وظیفه داشتند مثل سایر رایزنها در خانه فرهنگ ملتان که تحت مدیرتشان بود مراسمی برای سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بگیرند.
ایشان باید گزارش مراسم را به ایران ارسال می کردند و برای ترجمه بعضی مطالب روزنامههای اردو زبان به کمک من نیاز داشتند. من هم به خاطر بعضی جریانات اداری قبول نمیکردم. از ایشان اصرار و از من انکار. دست آخر دلم برایش سوخت. با مظلومیت خاصی گردنش را کمی خم کرد.
حالا به خاطر من انجام بده.
در مقابل این حالتش چارهای جز تسلیم نداشتم.........
@maghar98
#معرفی_کتاب_از_لیست_کتب_کانال
#برش_کتاب
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
روزی بود و روزگاری بود . صیادی برای شکار به صحرا رفته بود . از دور روباه چاق و خوش رنگی را دید و دنبال او راه افتاد تا روباه به سوراخ خود رفت و صیاد خانه روباه را یاد گرفت . آن وقت صیاد در نزدیک خانه روباه چاله ای کند و لاشه یک مرغابی را که آورده بود در آن انداخت و سرچاله را با خس و خاشاک پوشانید و خودش پشت تپه ای به کمین نشست و فکر کرد که عاقبت روباه بیرون می آید و بوی گوشت او را به طرف چاله می کشد و گرفتارش می کنم و پوست نرم و لطیف او را به قیمت خوبی خواهم فروخت . هنوز ساعتی نگذشته بود که....
@maghar98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_های_خوب_برای_بچه_های_خوب
امام_خامنه_ای: من خودم را از جهت رسيدگی به فرزندانم، بخشی مدیون این مرد و کتاب این مرد میدانم.
پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
پاتوق شهیده زینب کمایی:
همین که اسم این شهیده بزرگوارهم بیاد
مشخصه چه کانالیه😊
مطالب و نکات عالی و آموزنده
من خودم طرفدار پروپا قرص کتابم
و تواتاقم
چندین قفسه کتاب های زندگینامه شهدا . بصیرتی
سیاسی تحلیلی و...
دارم
شهید #مصطفی_چمران ، از جمله افرادی در زمانه ماست که به دلیل نوع حضورش در سالهای دفاع مقدس و نیز اطلاعاتی مختصر از حضورش در لبنان #ناشناخته شده است؛ اما #سید_مهدی_شجاعی در تازهترین اثر خود به سراغ #نیمه_پنهان زندگی چمران رفته است. «مرد رؤیاها» داستانی است از زندگی شهید چمران در #آمریکا و #لبنان و #مصر که تا پیش از این کمتر درباره آن صحبتی به میان آمده است.
#مرد_رویاها با روایت پرکشش و کمتر شنیده شده از آشنایی شهید چمران با همسرش در آمریکا آغاز میشود و روایت جذاب و در عین حال عفیف از ابراز علاقه همسر چمران به وی را به تصویر میکشد. داستان اما در ادامه به ماجرای اعتراض شهید چمران و برخی از همفکرانش در آمریکا به جنایات ساواک و زندانهای رژیم پهلوی در #سازمان_ملل باز میگردد. تحصن چمران در #معبد ......
بخش دوم داستان نیز به ماجرای حضور چمران در مصر و نیز آشنایی با امام موسی صدر و مهیا شدن حضور چمران در لبنان اختصاص دارد.
♨️ چمرانی که در این کتاب میبینید، با همه چمران های دیگر فرق میکند.
کانال شهیده زینب کمایی
@maghar98
کتاب از دوران دکتر چمران در خارج از ایران به قلم اورده انهم اندکی از خاطرات انجا که جمع اوری شده به صورت فیلمنامه که من خواننده ان را دنبال میکنم بدین جهت
خواننده گرامی اگر تا به حال .....کسی را که زاهدانه زندگی کرده طوری که شیطان را زمین گیر کند .
کسی را که در علم اندوزی و دانش افروزی اراده ای استوار و ذهنی فعال داشته باشد .
کسی که در معرفت و عشق و ارادت به اهل بیت انگونه عمل کند که انگار دلش چون گل افتاب گردان هر لحظه به روی خورشید مولا میگردد.
کسی که در ایثار و فداکاری .شمع به حال او غبطه میخورد و پروانه بر سجاده اش سجود میبرد
کسی که روح نیایش را به این زیبایی با حماسه پیوند زند و علم را در خدمت عزت و ازادگی به کار گیرد و زهد و پرهیز را با جنگ و ستیز بیامیزد و ابتکار و خلاقیت را در خدمت خلق دراورد ندیده ای
در یک جمله اگر لطیفترین شبنم های اشک را بر گونه استوارترین کوه های عالم ّندیده اید میتوانید در شخصیت چمران به عینه جلوه گر شوید
هدایت شده از زهرا فاضلی
#قرآن برای امروز ما حرف داره
اساسی تر از #کتاب های دیگه
از #مطالعه و #تدبر در اصلی ترین #کتاب ارزشمند زندگیمون غفلت نکنیم.
@maghar98