eitaa logo
شهیدانه
1.7هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
6.6هزار ویدیو
15 فایل
🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🌸 *وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُوا۟ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَموَ ٰ⁠تا بَلۡ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهم یُرزقون به یاد شهدای عزیز هستیم تا شهدا شفیع مان باشند مطالب شهدایی و مذهبی و سیاسی روز خادم‌کانال: @Salam_bar_mahdi_fatemehh
مشاهده در ایتا
دانلود
پنجشنبه هم پایان است، هم آغاز شیرین داستان پایان جوانی کردن یک جوان و آغاز زندگی یک جوانمرد. قهرمان داستان جوانی خوش قد و قامت است که به سبک همه امروزی ها برای خودش دنیایی از عشق و موتور و موسیقی و درس ساخته است؛ که با یک اتفاق و یک حرکتِ جوانمردانه مسیرش تغییر می‌کند. نویسنده سعی کرده است در فضای دانشجوییِِ موجود کشور، آرزوها و آسیب های این قشر را با نگاهی واقع گرایانه و دقیق به تصویر بکشد. از طرفی وضعیت فرهنگی جامعه هم از نگاه تیز بین خانم عرفانی دور نمانده است و مورد نقد و بررسی مختصری قرار گرفته است. پیام اصلی داستان ♦️(1)در این کتاب افراد با اختیار و انتخاب های خودشان، مسیر زندگی و آینده شان را رقم می زنند. انتخابی که از نوجوانی و جوانی تبلور حرکتی در زندگی افراد پیدا می کند و در طول عمر، خوشبختی و بدبختی فرد را رقم می زند. ♦️(2)البته، نویسنده عمده وقت و همت خود را روی زندگی جوانی به نام سلمان می گذارد. او در مسیری حرکت می کند که چندان به خیر نیست.  اما در جریانی که برایش رقم میخورد در وادی دیگری قدم می گذارد.          وادی که  او را به اوج می رساند و دیگران را هم با خود همراه می کند. پیام فرعی داستان: ♦️(3)طی طریق از من تا او، از شر تا خیر، از ظلمت به نور مفهوم عمیق این کتاب است.  باز کردن زوایای پنهان روحیات، اخلاق فردی شخصیت ها به کتاب جذابیت خاصی داده است. (ع) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
بریده ای از کتاب پنجشنبه فیروزه ای: 🔻پدر مریم آرام به شهاب گفت: «می دونی از صبح تا الان که اینجا نشستم چند نفر از فامیل و دوست و آشنا، پیام دادن که دخترمو با توی یه لا قبا توی سایت دیدن؟!  احتمالا مادر و خواهر که داری...  پس می فهمی چی میگم.  حالا مثل بچه آدم بلند شو از جلو چشمم تشریف ببر تا ادبیاتم عوض نشده! » (ع) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
این کتاب زیبا سرگذشت یک گروه دانشجوی ممتاز یک داشنگاه است که به منظور تشویق به اردوی زیارتی مشهد آمده‌اند. این سفر محمل اتفاقات رمان است که در آن علاوه بر اتفاقات جاری با استفاده از شگردهای سارا عرفانی نقبی نیز به گذشته زده می‌شود و خواننده در جریان سرگذشت شخصیت‌های داستان قرار می‌گیرد.  ادبیات متعهد و رمان دینی از مقوله‌هایی است که بسیار پر مناقشه است بویژه که از ابتدای انقلاب اسلامی به این طرف و با موجی از دین‌مداری که توسط این انقلاب ایجاد شد در عرصه‌های گوناگون هنری از جمله ادبیات نیز بحث بر وجود و اصالت هنر دینی بالا گرفت و موافقان و مخالفانی پیدا کرد هرچند باید یادآور شد این مبحث فقط در ایران مطرح نیست بلکه در میان اندیشمندان و نظریه‌پردازان عرصه هنر و ادبیات مورد بحث و گفت‌وگو بوده است.  رمان « پنجشنبه فیروزه ای » نمونه‌ای موفق از رمان دینی است که بیانی ظریف و هنرمندانه اثری خواندنی و قابل توجه را به خواننده ارائه کرده تا نشان دهد که می‌توان در عین حالی که به جذابیت‌های ادبی و فنی توجه می‌شود اثری با مضامین عالی و ارجاعات فرامتنی خلق کرد که حتی بدون اغراق به بسیاری از نوشته‌های سکولار پهلو زده و خبر از آینده‌ای درخشان برای نویسنده‌اش دارد.  عرفانی در این رمان در کنار خلق یک اثر دینی مضامین اجتماعی را نیز به کار گرفته و کاری با درونمایه اجتماعی نوشته است. نویسنده در این کتاب با پرداختن به مسائلی همچون ازدواج، ارتباط با جنس مخالف و نامحرم و همچنین نقش فضای مجازی در شکل گیری روابط افراد وجه دیگری از کار خود به خواننده ارائه می‌کند تا در یک قضاوت دوباره به «پنجشنبه فیروزه‌ای» لقب رمان اجتماعی داده شود.  وی در انتخاب زبان روایت داستان، زبانی ساده و سهل را برگزیده که همین نکته موجب می‌شود خواننده به سرعت با متن ارتباط برقرار کند و در مدت زمان کوتاهی به پایان رمان برسد. این مسئله تا اندازه‌ای بارز است که حتی شکست‌های زمانی در مسیر روایت داستان موجب بر هم ریختن ذهن خواننده نمی‌شود. عرفانی از ابتدای داستان با نظمی مشخص ذهن خواننده را شکل می‌دهد و شخصیت‌ها را به موقع وارد داستان می‌کند تا مخاطب بتواند با هرکدام ارتباط برقرار کند. رمان و داستان‌های دینی دارای ویژگی‌هایی هستند: زبان رمان دینی، زبان اشارت است و این مسئله را خواننده در « پنجشنبه فیروزه ای » به خوبی درک و دریافت می‌کند. زیرا عرفانی با استفاده از اشاره‌های مختصر به مباحث معرفتی و دینی و بدون اینکه بخواهد شعار دهد پیام مورد نظر خود را به خواننده القا کرده و ذهن وی را نسبت به موضوع درگیر می‌کند. در این رمان خواننده با مفهومی به نام زیارت روبرو می‌شود که هرکس ممکن است در درون خود انگاره‌ای از این مفهوم داشته باشد که عرفانی به زیبایی تمام انگاره‌های ذهنی در ارتباط با این امر را گرد آورده و به خواننده نشان می‌دهد و در کنار تمام آن‌ها مسیر زیارت واقعی را نیز (آن هم با اشارت) برای مخاطب روشن می‌کند.  این رمان به حدی دارای موضوعات مختلف است که نویسنده اگر می‌خواست می‌توانست خست به خرج دهد و هرکدام را در یک اثر جداگانه خرج کند ولی « پنجشنبه فیروزه ای » شاهدیم که عرفانی با سخاوت تمام موضوعاتی که هرکدام می‌تواند در قالب یک سوژه اصلی ظاهر شوند را تبدیل به موضوعات فرعی کرده و به خدمت خط اصلی قصه در آورده است.  در مجموع گفتنی‌ها پیرامون « پنجشنبه فیروزه ای » کم نیست. این رمان اثری ارزشمند است که توانسته موضوعات مختلف را در کنار هم جمع کند و با رعایت خط قرمز‌ها در مباحث دینی و اجتماعی خواننده را نسبت به آن‌ها آگاه کند.  (ع) ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
سارا عرفانی می گوید: دوست داشتم داستانی در مورد فضای زیارت بنویسم تا در عین حالی که از جذابیتهای لازم برای مخاطب برخوردار است، بخشی از فضای دانشجویی را هم به تصویر بکشد. بنابراین تلاش کردم این داستان خالی از بار دراماتیک نباشد و ارتباطهای دانشجویان را به گونه‌ای در این داستان مطرح کردم که به پیچیدگی داستان بیفزاید. تجربیات سفرهای دانشجویی ام در نوشتن این کتاب بی تاثیر نبوده است، دوست داشتم این کتاب را به گونه ای بنویسم که برای همه اقشار جامعه مفید باشد بنابراین تلاش کردم فضای داستان خیلی دخترانه نباشد تا همه سنین از مطالعه آن لذت ببرند. نوشتن آن چهار سال به طول انجامید. سارا عرفانی می گوید که به هیچ عنوان فکر نمی کردم یک داستان ۴۰۰ صفحه ای بشود اما برخی از توصیفها و داستانهای فرعی باعث شد تا این داستان قدری طولانی تر از آنچه که تصور می کردم بشود.اما در وصف کتاب باید گفت: اول اینکه این کتاب، کتابِ خوش خوانی است و داستان نباید به گونهای نوشته شود که خواننده برای فهمیدن آن دوباره برگردد و مطلب را بخواند. دلیل دوم اینکه، در روزگاری که دین وسیله کاسبی است و خیلی ها از دین نان می خورند نویسنده اثر به دین پرداخته است و نفس این قضیه ارزشمند است اما دلیل آخر من این است که نویسنده نیامده به دلیل اینکه موضوع کتاب زیارت است و به حرم و امام رضا(ع) متصل است همه آدم ها را خوب تصویر کند بلکه یک جاهایی هم، انتقاد کرده است. وی به پیگیری نشدن بعضی از جاهای داستان اشاره کرد و ادامه داد: در پیش درآمد کتاب ما با سلمان آشنا می شویم که دختری را تعقیب میکند که یک عده قصد اذیت و آزار او را دارند و برای نجات دختر حتی حاضر می شود که جانش را هم به خطر بیندازد اما خواننده دیگر هیچ اطلاعی از این موضوع پیدا نمی کند تا اینکه بعد ازگذشت حدود ۲۳۷ صفحه، دوباره از زبان سلمان متوجه بقیه ماجرا میشویم! ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
.
برشی از کتاب: غیرت محمد زبان‌زد بود.یادش می آمد که مزاحمی داشت به نام خالد.به محمد گفت "من دختر فاطمه زهرایم عمه جانم زینب است,اگر غیرت نداری من خودم.."محمد دست زنش را گرفت و پیشانی اش را بوسید و گفت"من هم نوکر مادرت هستم ,هم نوکر عمه ات"و با کمربند نظامی افتادم به جان خالد.آن روز همه  سنندج فریاد محمد را شنید که به قرآن قسم خورد هر کس به ناموسش چپ نگاه کند,جلو چشم همه سرش را می‌برد...                                 صفحه52 ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
خلاصه اثر این اثر بر اساس واقعیت و با استفاده از عناصر داستانی و بهره گیری از تخیل نوشته شده است.  رمان «دخترم ناهید» با اشاره کوتاهی به گذشته، روز روبوده شدن شهید ناهید فاتحی کرجو آغاز می شود و تا شهادت و زنده به گور کردن این شهید ادامه دارد.  ناهید فاتحی کرجو، چهارم تیر ماه سال ۱۳۴۴ در سنندج متولد شد. وی از نوجوانی با گروه های مبارز مسلمان همکاری نزدیک داشت و دیگر همسالانش را نسبت به ظلم و ستم رژیم پهلوی آگاه می کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت های دینی و انقلابی اش ادامه داد و تا آن جا پیش رفت که گروهک کومله در کردستان تاب نیاورد و او را در حمله ناجوانمردانه ای به اسارت گرفت. وی پس از تحمل ماه ها شکنجه و رنج اسارت در تاریخ دهم تیر ۱۳۶۱ و در هفده سالگی به شهادت رسید. دخترم ناهید رمانی است از زندگی نامه شهید ناهید فاتحی کرجو ملقب به سمیه کردستان که روایت دختری کرد است که در کنار رودهای جاری و کوه های بلند کوهستان چنان ایستاد که تا امروز پایدار مانده است. شهید فاتحی کرجو در سن ۱۷ سالگی به دست ضد انقلاب در کردستان ربوده و زنده به گور شد. ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
و اینک … اينك نوجوانان و دختران ايران اسلامي بايد بدانند كه وقتي ناهيد فاتحي كرجو به شهادت رسيد بيش از هفده سال نداشت اما اكنون بعد از گذشت سی سال از شهادتش، نامش به بركت متعالي بودن هدف و ارزش هايش زنده و شيوه زندگي­اش الگويي براي زنان مجاهد است.  اگر در صدر اسلام سمیه زیر شکنجه جاهلان عرب حاضر به نفی وحدانیت خدا نشد و در دفاع از اعتقادات راسخ خود شهادت را برگزید، امروز زنان موحد، الگویی نزدیکتر را پیش رو دارند. دختر نوجوان شجاعی که تحمل شکنجه­های طاقت فرسا را بر توهین به امام خود ترجیح داد و در مسیر ایستادگی و در دفاع از آرمان­ها و اصول متعالی اسلامی، شهادت را برگزید، و او کسی نیست جز سمیه ی کردستان شهیده ناهید فاتحی کارجو ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
گلچینی از کتاب «دخترم ناهید» : اسیر چاق شروع کرد به عجر و التماس :« خواهش می کنم آزادم کنید. اگر آزادم کنید تا عمر دارم نوکری تان را می کنم …» اسیر لاغر که مثل گنجشک کوچک روی سکوی برفی می لرزید از همان جا صدا بلند کرد :« به کی التماس می کنی؟ احمد تو را به خدا … تو را به مولا …» یک پس گردنی صدایش را در گلو خفه کرد.  اسیر چاق گفت :« خواهش می کنم به من رحم کنید. من تازه عقد کردم. من سربازم. اویی که من را اسیر کرد نگه ام داشت تا ریشم بلند شود و بگوید یک پاسدارم و پول بیشتری از شما بگیرد. قسم می خورم.» بغض کرد و در گلو گفت :« اصلا به من می خورد پاسدار باشم؟» سرهنگ فقط خندید و با اشاره سرهنگ اسیر چاق از پله ها رفت بالا. از هر پله که بالا می رفت دوستش از روی سکوی برفی داد می زد:« نه ، احمد نه !» هر پله که بالا تر می رفت، التماس های اسیر لاغر بیش تر می شد. آخرها دیگر بهش فحش می داد. اسیر چاق به نزدیک سرهنگ که رسید، حمله کرد به سمت او و با همان دست های بسته، دستش را چسبید و با خودش کشید سمت پائین. به چشم به هم زدنی سرهنگ و اسیر چاق غلت خوردند تا پای سکو. مردم زدند زیر خنده و اسیر لاغر فریاد الله اکبر سر داد. هی الله اکبر می گفت و هی می گفت :« آفرین احمد ! به این می گوید فرزند خمینی. » ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98