درقسمت اشاره کتاب نویسنده گریزی میزند به مثالی زیبا از اینکه اگر از کسی که ساعتی را با دستمال تمیز میکند .بپرسیم ساعت چند است ؟او برای پاسخ دادن باید دوباره به ساعت نگاه کند .او بارها در هنگام تمیز کردن صفحه ساعت .به آن نگاه کرده است .اما به عقربه ها توجه نکرده است پرسش" ساعت چند است؟ "توجه او را به عقربه ها معطوف میکند.حالا جای عقربه ها برای او مساله شده است .
پدیده های زیادی هستند که به علت استفاده مکرر برای ما معمولی میشوند و به آنها عادت میکنیم .حتی ممکن است بدون کوچکترین توجه و احساسی از کنار آنها بگذریم. آری اصطلاح آشنایی زدایی اولین بار توسط شکلوفسکی منتقد فرمالیست روس بکار رفته، نویسنده با طرح این مسئله خواستار این است که ذهن خواننده را درگیر با این مساله سازد تا خمینی را از دریچه ای دیگر بخوانیم و بشناسیم.
#خمینی_پدیده_پیچیده_انسانی
#امام_خمینی
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
همانطور که گفتیم این کتاب از دو بخش بیانات امام خمینی و بخش خاطرات جمع شده واما نویسنده همت خود را جمع کرده که در دو بخش مطالب انتخابی خاص را در کتاب بگنجاند مثلاً در بخش بیانات رهبر کبیر انقلابمان قسمتی از بیانات ایشان در سده اول انقلاب و نیز بعضی دست نوشته ها و کتب معروفشان مثل آداب الصلوه امام و صحیفه امام یا کشف الاسرار ایشان که خاص تر وتا کنون کمتر مورد توجه قرار گرفته استفاده شده.
#خمینی_پدیده_انسانی_پیچیده
#امام_خمینی
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
برادران عزیزم! ما در عصری واقع شده ایم که ظلمت دنیا را گرفته است. ما در عصری واقع شده ایم که ارزشهای انسانی به کلی از بین رفته و به جای آن، ارزشهای غیر انسانی و شیطانی نشسته است، در عصری واقع هستیم که شیاطین عالم هجوم به انسانها و ارزشهای انسانی آورده اند و میخواهند که دنیا را به سلطه شیطان در بیاورند. ما در این عصر با اتکا به خدای تبارک و تعالی و استمداد از اسلام و قرآن کریم و ولی عصر (عج) باید خودمان کوشش کنیم و خودمان جهاد کنیم؛ جهاد در دانشگاه ها و دانشکده ها، جهاد در کارخانه ها کارگری ها، جهاد در کشاورزی ها، جهاد در مدارس، جهاد در همه جا، جهاد در جبهه ها و جهاد در پشت جبهه ها، شیاطین در همه این گروههایی که برای خدا قیام کرده اند ممکن است نفوذ کرده باشد.
#خمینی_پدیده_انسانی_پیچیده
#امام_خمینی
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
درقسمت اشاره کتاب نویسنده گریزی میزند به مثالی زیبا از اینکه اگر از کسی که ساعتی را با دستمال تمیز میکند .بپرسیم ساعت چند است ؟او برای پاسخ دادن باید دوباره به ساعت نگاه کند .او بارها در هنگام تمیز کردن صفحه ساعت .به آن نگاه کرده است .اما به عقربه ها توجه نکرده است پرسش" ساعت چند است؟ "توجه او را به عقربه ها معطوف میکند.حالا جای عقربه ها برای او مساله شده است .
پدیدههای زیادی هستند که به علت استفاده مکرر برای ما معمولی میشوند و به آنها عادت میکنیم .حتی ممکن است بدون کوچکترین توجه و احساسی از کنار آنها بگذریم. آری اصطلاح آشنایی زدایی اولین بار توسط شکلوفسکی منتقد فرمالیست روس بکار رفته، نویسنده با طرح این مسئله خواستار این است که ذهن خواننده را درگیر با این مساله سازد تا خمینی را از دریچه ای دیگر بخوانیم و بشناسیم.
#خمینی_پدیده_انسانی_پیچیده
#امام_خمینی
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
شهیدانه
همۀ راهها، به جز راهی که به اسارت ختم میشد، یکی بعد از دیگری بسته شده بود. تن دادن به اسارت آخرین راهی است که یک جنگجو به آن میاندیشد. اما، وقتی خشابهایت خالی باشد و تانکهای دشمن محاصرهات کرده باشند و پیاده نظام آنها لولۀ تفنگش را به سویت نشانه رفته باشد، تن دادن به اسارت اولین فکری است که مثل طوفان توی مغزت میپیچد و دیوانهات میکند.
دیدن دشمن از نزدیک حس غریبی دارد. استشمام بوی ادکلنی که زده است، نحوۀ لباس پوشیدنش، طرز نگاه و رنگ پوستش، تُن صدا و زبان گفتوگویش، همه و همه به تو میگویند که دشمن در یک قدمی توست؛ دشمنی که همیشه به او فکر کردهای، دشمنی که تا آن لحظه فقط انفجار توپ و خمپارهاش را دیدهای حالا تفنگش را از فاصلۀ دو متری به طرف تو گرفته است و از تو میخواهد دستهایت را بالا ببری و تسلیم او بشوی.
سرباز عراقی تفنگش را به سمت من و حسن، که اکبر را با خود میبردیم، گرفت. دستور داد اکبر را روی زمین بنشانیم. نشاندیم. سرباز خیره شده بود به من و داشت قد و قامتم را نگاه میکرد. از نگاهش معلوم بود دیدن من برایش غیر منتظره است. لابد او از ایرانیها تصویر دیگری در ذهن داشت و دیدن من، که نوجوانی بودم لاغر و استخوانی، با تصویر خیالی او همخوانی نداشت. نزدیکتر شد. چشمش افتاد به سربند سبز «یا زهرا» که بسته بودم روی کلاه آهنیام. غیظش گرفت. به تلخی خواست بازش کنم. کردم. سرباز نزدیکتر شد. نگاهش پر بود از ترحم. داشت به عربی چیزهایی میگفت. فقط معنای «طفل صغیر» را از همۀ حرفهایش فهمیدم. او دلش به حال من سوخته بود. به همین دلیل نزدیک آمد و صورتم را بوسید و گفت: «الله کریم!» این لفظ امیدوارکننده را سرباز عراقی درست همانجایی به من گفت که شب قبل من به اسیر عراقی گفته بودم «لا تخف» و او به زنده ماندن امیدوار شده بود. روزگار چقدر زود کار من را جبران کرده بود!
#آن_بیست_و_سه_نفر
#انقلاب
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
در سالهای ابتدایی جنگ تحمیلی، صدام حسین، رئیسجمهور وقت عراق که آغازگر جنگ علیه کشورمان بود، برای ایجاد فضای تبلیغاتی علیه کشورمان، ۲۳ نفر از اسرای نوجوان را که اکثراً اهل استان کرمان بودند به کاخ خود دعوت میکند. صدام در دیدار با این نوجوانان به آنان وعده آزادی و بازگشت به ایران را میدهد، اما نوجوانان ایرانی این موضوع را رد میکنند و بر باقی ماندن در کنار سایر اسرای ایرانی پافشاری میکنند و تا پایان جنگ در اسارت باقی میمانند. مهدی جعفری، فیلمبردار سینمای ایران فیلم مستند «۲۳ نفر و آن یک نفر» را بر اساس داستان زندگی این اسرا ساخت و بعد از آن کتاب «آن بیستوسه نفر» به قلم احمد یوسفزاده، یکی از آن نوجوانان اسیر نگاشته شد. مهدی جعفری در این باره میگوید: آقای یوسفزاده یکی از آن ۲۳ نفر است که چند سال پیش تصمیم گرفت خاطرات خود را درباره این ماجرا بنویسد و با من تماس گرفت، من کار خاصی برای نگاشتن آن کتاب نکردم، تنها مصاحبههایی که با این بچهها داشتم را در اختیار یوسفزاده قرار دادم تا بعضی از خاطرات را که جزئیاتش را فراموش کرده بود به استناد این مصاحبهها بنویسد.
#آن_بیست_و_سه_نفر
#انقلاب
#معرفی_کتاب
✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
آن بیست و سه نفر
این کتاب حاوی خاطرات بیست و سه نوجوان است که توسط ارتش بعث، در عملیات بیت المقدس به اسارت درآمدند و دیکتاتور عراق سعی داشت از این نوجوانان برای ایجاد جنگ روانی علیه ایران استفاده کند. آنها را به کاخ خود دعوت میکند. مصاحبه زیر در کاخ صدام از یکی از این نوجوانان غیور گرفته شده:
چند سالته؟
+پونزده سال
_کلاس چندمی؟
+دوم راهنمایی _
پدرت چه کاره ست؟
+پدرم به رحمت خدا رفته.
_پس چرا امدی جبهه؟
به زور فرستادنت؟
+بله!
_یعنی چطور به زور فرستادنت؟
+یعنی می خواستم بیام جبهه؛ ولی فرمانده هامون نمی ذاشتن. من هم به زور اومدم.
خبرنگار عراقی وا رفت. هر چه بافته بود، پنبه شد. میکروفن را برد بالا و محکم کوبید بر سر محمد!
#آن_بیست_و_سه_نفر
#اسیرهای_نوجوان
#بریده_کتاب
✅ پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
اين نوجوانان باعشق و علاقه به ميهن خود ارزش هاي انقلاب را حفظ كردند.
اين نوجوانان رنج هاي بسياري از جمله اعتصاب غذا، خشونت ها و شكنجه هاي مشقت باري را به جان و دل خريدند تا حماسه بزرگي را براي كشورمان بیافرینند.
داستان 23نوجوان در جبهه پندهاي آموزنده را به ما آموخت تا از اين صحنه ها درس هاي ميهن پرستي را فراگيريم .
گردآوري صحبتها اين 23نفر زاويه هاي و برداشتهاي مختلفي را براي علاقه مندان بيان مي كند تا مردم با تك تك صحنه هاي جبهه را بيشتر درك كنند .
خاطرات كتاب آن بيست و سه نفر بيشتر مربوط به بخش نخست اسارت آنان است، در اين اثر خاطرات همه اين بيست و سه نفر به شكل داستاني و با تعليقهاي روايي به تصوير كشيده ميشودكه اين كتاب حاوي خاطرات و رشادتهاي نوجوانان رزمندهاي است كه مقاومت را ترجيح ميدهند و حماسه بزرگي را ميآفرينند.
#آن_بیست_و_سه_نفر
کتاب مناسبتی #دهه_فجر
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
با تندی از ما خواستند بلند شویم و بایستیم. ایستادیم، بی آنکه بدانیم برای چه میایستیم. از پشت سر صدای پا کوبیدن نظامیان بلند شد و عکاسها بهسمت صداها هجوم بردند. از فاصلهی دور دیدیم مردی با لباس نظامی، دست دخترکی سفیدپوش را گرفته و دارد بهسمت ما میآید... مرد به ما نزدیک و نزدیکتر میشد. حالا او را کاملا میدیدیم که لبخند میزد و بهسمت صندلی شاهانه میرفت. او صدام حسین بود؛ رئیس جمهور عراق. دنیا انگار روی سرمان خراب شد. ما در قصر صدام بودیم. مردی که شهرهایمان را موشکباران و به خاکمان تجاوز کرده بود. او جوانان وطنمان را کشته بود و در آن لحظه چشم در چشم ما در فاصلهی چندمتریمان داشت لبخند میزد و ما هیچ کاری نمیتوانستیم بکنیم؛ جز اینکه مثل همیشه گره در ابروان بیندازیم، که یعنی ما از حضور در کاخ رئیس جمهور عراق شادمان نیستیم.»
#آن_بیست_و_سه_نفر
کتاب مناسبتی#دهه_فجر
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
روایت هشت ماه از اسارت نهساله احمد یوسف زاده، که با قلمی روان و ساده و در عین حال جذاب و توصیفگر نوشته شده است.
نویسنده به خوبی توانسته حالات انسانی و موقعیت وقوع رویدادها را ترسیم کند تا از همین رهگذر، هم به شرح ماجرای پیش آمده برای خود بپردازد و هم مخاطب را با زندانهای مخوف عراق و روزهای سخت اسرای ایرانی در این زندانها آشنا کند.
بیشک یکی از نقاط قوت این کتاب، قلم روان و ساده و در عین حال جذاب و توصیفگر نویسنده است. یوسفزاده بهخوبی و باحوصله حالات انسانی و فضای وقوع رویدادها را ترسیم کرده و مخاطب را با خود به زندانهای مخوف عراق برده است. علاوه بر این ارجاعهای به گذشته (فلاشبک) که نویسنده از دوران اسارت به دوران زندگی در روستای خود زده، به ترسیم فضای بهتر حالات روحی اسرا برای خوانندهی کتاب کمک کرده است...
این کتاب در چهار فصل اصلی تنظیم شده است و در هر یک، رویدادهای یکی از فصلهای سال ۶۱ شمسی در دوران اسارت تشریح شده اند. تنظیم مناسب کتاب، علاوه بر قلم شیوای نویسنده، به مطالعهی آسان و روان کتاب کمک میکند.
#آن_بیست_و_سه_نفر
کتاب مناسبتی #دهه_فجر
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98